تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گزارش فستیوال فیلم های زنان مستندساز

زنان و فیلم مستند

پرويز جاهد

روزگاری لنی رفینشتال، تنها زن مستندسازی بود که در تاریخ سینمای غرب از او نام برده می‌شد (موقعیت فروغ فرخزاد در تاریخ سینمای ایران نیز همین گونه بود.) اما تاریخ سینمای جدید حتماً نام بسیاری از فیلم‌سازان مستند زنی را که در سال‌های اخیر ظهور کردند و سینمای مستند را از قلمرو انحصاری مردان مستندساز خارج نمودند، یاد خواهد کرد و نامشان را به خاطر خواهد سپرد.

اختصاص بخشی از فستیوال فیلم «بردز آی ویو» در لندن به نمایش آثار مستندسازان زن، تأکیدی بر این مدعاست. ساخته‌های برخی از این زنان مثل جنیفر فاکس سازنده فیلم اعترافات یک زن آزاد، حتی تعریف و مفهوم سینمای مستند را دگرگون کرده است.

با این حال تأثیر سبک مستند بازنمایی (Reflexive Documentary) مستندسازانی چون نیک برومفیلد و مایکل مور در اغلب کارها دیده می‌شود. در بیشتر این فیلم‌ها فیلم‌ساز خود به عنوان راوی در فیلم و در برابر دوربین قرار می‌گیرد و از نشان دادن ابزار و عوامل فیلم‌سازی باکی ندارد.


فيلم سه طلاقه ساخته ابتيصام مارعنا از اسرائيل

در میان فیلم‌های مستند به نمایش درآمده در این فستیوال، فیلم سه طلاقه ساخته ابتیصام مارعنا از اسرائیل فیلم قابل توجهی است. این فیلم داستان زنی فلسطینی به نام ختام را روایت می‌کند که اهل نوار غزه است و شوهر عرب اسرائیلی‌اش می‌خواهد او را طلاق دهد.

زن دارای شش فرزند است و شوهرش بر اساس شریعت اسلام که حق حضانت از فرزندان را به مرد می‌دهد، بچه‌ها را از او می‌گیرد و او را از خانه بیرون می‌کند. ختام قبلا به واسطه ازدواج با مرد که هویت اسرائیلی دارد، حق زندگی در اسرائیل را داشت و حال که از او جدا شده، دیگر شهروند اسرائیلی محسوب نمی‌شود و حق ماندن در خاک اسرائیل را ندارد و باید به نوار غزه برگردد. به علاوه او نمی‌تواند از امکانات رفاه اجتماعی که دولت در اختیار زنان بیوه قرار می‌دهد، استفاده کند.

ختام از خشونت مرد و ستمی که در طول این سال‌ها بر او رفته، حرف می‌زند. می‌گوید که وقتی پای خشونت در میان باشد دیگر عشقی وجود ندارد اگرچه هرگز عشقی بین آن‌ها نبوده و این برادران او بودهاند که او را به این مرد شوهر دادهاند.

«سه طلاقه» نشان می‌دهد که چگونه مردان عرب و مسلمان در جوامع غیراسلامی مثل اسرائیل می‌توانند با توسل به دادگاه‌های شرع اسلامی، از قوانینی که در این مورد برای آن‌ها وجود دارد، سوء استفاده کنند. قوانینی که در بسیاری از موارد حق را به مردان داده و زنان را از حقوق حقه آن‌ها محروم کرده و باعث فروپاشی روحی و روانی آن‌ها می‌شود.

در طول فیلم، فیلم‌ساز را می‌بینیم که با ختام همراه شده و دوربین او در تمام لحظه‌ها، او را که برای گرفتن فرزندان و دفاع از حقوق‌اش تلاش می‌کند، رها نمی‌سازد. یکی از صحنه‌های تکان‌دهنده فیلم، صحنه‌ای است که ختام تصمیم می‌گیرد برای گرفتن یکی از فرزندانش به سراغ شوهر برود.

در این‌جا فیلم‌ساز که ظاهراً از طرف شوهر اجازه ورود به منزل و فیلم‌برداری از زندگی خصوصی آن‌ها را ندارد، بیرون درب منزل در داخل اتومبیل می‌ماند و تماشاگر با استفاده از میکروفونی که در چادر ختام کار گذاشته شده، در جریان مکالمه بین زن و شوهر و زد و خورد آن‌ها قرار می‌گیرد. فیلم‌ساز برای در جریان قرار دادن تماشاگران از آن‌چه نیز که در دادگاه شرع اسلامی می‌گذرد، از همین تمهید استفاده می‌کند.

در پایان، ختام را در مرز غزه می‌بینیم که شکست خورده و تنها خاک اسرائیل را ترک می‌کند به این امید که روزی درخواست شهروندی او از سوی حکومت اسرائیل پذیرفته شده و بتواند به آنجا بازگشته و فرزندان خود را از شوهر مطالبه کند.

سیب چیدن، چای نوشیدن

فیلم ساختن ایرانی‌هایی که بعد از سال‌ها به ایران برمی‌گردند و از آدم‌های عجیب و غریب ساکن در و دهات فیلم می‌گیرند و با خود به غرب می‌برند و با نمایش آن در فستیوال‌ها می‌خواهند غربی‌ها را شگفت‌زده کنند، خود حکایت غریبی است. این نوع فیلم‌سازی دیگر دارد تبدیل به یک ژانر می‌شود.


زهره شایسته، (عکس از: پرویز جاهد)

«زهره شایسته» فیلم‌سازی ایرانی است که سال‌هاست در آمریکا زندگی می‌کند و بعد از دو سال برای بار دوم به ایران سفر کرده و به روستای تاریخی ابیانه می‌رود تا عکس‌هایی را که مثلاً در سفر قبلی‌اش از پیرزن‌های آن‌جا گرفته، به خود آن‌ها نشان دهد.

ایشان ناگهان پی می‌برد که یکی از این پیرزن‌ها به نام کشور اتفاقاً می‌تواند موضوعی اگزاتیک و جالب برای فیلمش باشد. او زنی است با قدی بسیار کوتاه، صدایی بسیار نازک و بچگانه که اتفاقاً بامزه هم هست و می‌تواند با حرف‌های شیرین‌اش، تماشاگران را بخنداند. برای فیلم‌ساز اهمیتی ندارد که این پیرزن می‌تواند حتی او را دست بیندازد و با هوش سرشاری که دارد، کار او را اساساً زیر سؤال ببرد.

فیلم‌ساز برای بسیاری از پرسش‌های او جوابی ندارد. او خود را کاملاً تسلیم سوژه کرده و منفعلانه هر آن‌چه را که کشور از او می‌خواهد، انجام می‌دهد. فیلم‌ساز به شیوه مستندهای مایکل مور و نیک برومفیلد، خود نیز جلوی دوربین قرار می‌گیرد؛ بدون این‌که بداند واقعاً چه کار دارد می‌کند و چه هدفی دارد.

او حتی عکس‌هایی را که قبلاً از این پیرزن‌ها گرفته، به ما نشان نمی‌دهد و تنها در شروع فیلم او را می‌بینیم که عکس‌ها را دارد به چند پیرزن نشان می‌دهد و سراغ یکی از آن‌ها را می‌گیرد. اما سؤال این است که چرا این پیرزن و نه پیرزن‌های دیگر آن روستا که قیافه معمولی‌تری دارند و احتمالاً خیلی بامزه نیستند؟


طبیعی است که هر فیلم‌سازی حق دارد شخصیت فیلم خود را هر طور که می‌پسندد، انتخاب کند؛ اما باید دید که این انتخاب ما را به کجا می‌رساند و فیلم‌ساز با چه نگاه و رویکردی به زندگی او نگریسته است. اما متأسفانه نگاه خانم شایسته و رویکرد او به روستای ابیانه و زندگی کشور، رویکردی توریستی و بسیار معمولی و پیش پا افتاده است.

انفعال فیلم‌ساز در جریان ساختن این فیلم تا حدی است که در بسیاری از لحظه‌ها، کشور (پیرزن) خود کارگردانی را (اگر کارگردانی‌ای در این کار وجود داشته باشد) به عهده می‌گیرد. در صحنه‌ای، فیلم‌ساز کنار کشور نشسته است و کشور از او می‌پرسد حالا چه کار می‌خواهی بکنی؟ و فیلم‌ساز می‌گوید: «من نمی‌دونم اون (منظور فیلم‌بردار است) چه کار می‌خواد بکنه.»

بر خلاف بیشتر فیلم‌هایی از این دست که اقلاً تصاویر شیک و شسته و رفته‌ای از مناظر و چشم‌اندازهای طبیعی ایران به بیننده غربی ارائه می‌کنند، این فیلم حتی از این نظر نیز چیزی برای ارائه ندارد. دریغ از حتی یک تصویر زیبا از روستایی که یکی از زیباترین مناطق توریستی ایران است و فیلم‌ساز اطلاعات زیادی درباره موقعیت تاریخی و فرهنگی آن نمی‌دهد و برای همین مجبور می‌شود که در جلسه پرسش و پاسخ بیشتر وقت خود را صرف توضیح دادن درباره مواردی از این دست برای تماشاگران کنجکاو غربی بکند.


بلا فرويد، نوه زيگموند فرويد (عکس از: پرویز جاهد)



بلا فروید و فیلم‌هایی درباره مد

برگزاری پنلی با عنوان فشن فیلمز (Fashion Films) و با شرکت یکی از مهم‌ترین چهره‌های مد امروز جهان یعنی بلا فروید (دختر لوسین فروید نقاش و نوه زیگموند فروید) یکی از بخش‌های جالب فستیوال فیلم زنان بود.

ابتدا قبل از شروع پنل، تعدادی فیلم کوتاه با موضوع مد به نمایش در آمد که یکی از آن‌ها ساخته مشترک بلافروید و جان مالکوویچ بود. فیلمی فانتزی که در آن یک جوان ژاپنی با شورت لاستیکی عجیبی که بر روی شلوار سفیدش پوشیده، سوار ترنی می‌شود که تمام مسافران آن مدل‌های زن هستند.

فیلم دیگر ساخته کوک بود که در آن مدل زن جوان و زیبایی به شیوه پیکسلیشن، لباس‌های مختلفی را به نمایش می‌گذاشت. فیلم‌ها عموماً بدون کلام بوده و با موسیقی و حرکات موزون مدل‌ها، کالاهای تبلیغاتی (عموماً پوشاک) را به نمایش می‌گذاشت.

در میان آن‌ها تنها یک فیلم بود با عنوان حجاب که در آن صدای زنی به عنوان راوی شنیده می‌شد که ماجرای زن جوان و سوگواری را حکایت می‌کرد که با لباس و روسری سیاه، هر روز با کالسکه خالی بچه از مسیر مشخصی عبور می‌کرد.

تعدادی از فیلم‌های کوتاه نیز به جای زنان بر روی مدل‌های مرد متمرکز شده بودند. به همین دلیل یکی از بحث‌های مهم در پنل، رویکرد فیلم‌سازان زن به مدل‌های مرد در کارهایشان بود و این پرسش به بحث گذاشته شد که «آیا فیلم‌ساز زن همان نگاه خیره و وویریستیک مردانه به سوژه زن را نسبت به سوژه مرد دارد؟» و پاسخ‌های متفاوتی از سوی حاضران در پنل ارائه شد از جمله بلافروید که از تجربه مشترکش در کار با جان مالکوویچ گفت که دو نفر با دو رویکرد متفاوت به موضوع مد نگاه کرده بودند.

برای فروید بیشتر کاراکتر پسر جوان ژاپنی، شورت غیر متعارف‌اش و ماجرای فانتزی و دراماتیک برخوردش با مدل‌های زن در داخل ترن مطرح بود؛ در حالی که جان مالکوویچ بیشتر به مدل‌های زن و چگونگی نمایش آن‌ها فکر می‌کرد. بازنمایی زنان در فیلم‌های مد، فیلم‌سازی در باره مد به عنوان یک ژانر و تفاوت آن با ژانرهای دیگر فیلم کوتاه از جمله کلیپ‌های ویدیویی و تیزرهای تبلیغاتی تلویزیونی از دیگر موضوع‌هایی بود که در این پنل به بحث گذاشته شد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)