خانه > پرویز جاهد > فستيوال فيلم > بهترينهای جشنواره فيلم فجر | |||
بهترينهای جشنواره فيلم فجرپرویز جاهدسرانجام بيست و ششمين دوره جشنواره فيلم فجر با تمام قيل و قالها، جاروجنجالها و شور و هيجانهايش که بيشتر ناشی از حذف و محروميت تعدادی از فيلمهای ايرانی بخش مسابقه و اعتراض گروهی سينماگران ايرانی به اين حذفها بود تا شگفتی و برجستگی فيلمهای به نمايش درآمده، به پايان رسيد. جشنوارهای که مطابق سنت هميشگی و معمول اش جوايز را طوری بين سينماگران شرکت کننده تقسيم کرد که کسی آزرده خاطر نشود و همه راضی و خوشحال با سيمرغی در دست به خانههايشان بروند. اينکه مجيد مجيدی برای چندمين بار بهترين کارگردان شناخته شود، اينکه فيلم رضاميرکريمی (به همين سادگی) بهترين فيلم بخش مسابقه معرفی شود و سيمرغ بهترين فيلمنامه را هم بگيرد، اينکه حسين جعفريان جايزه بهترين فيلمبرداری، حسن حسن دوست جايزه بهترين تدوين و حسين عليزاده جايزه بهترين موسيقی فيلم را بگيرد چندان غافلگيرکننده و دور از انتظار نبود.
جشنوارهای که مانع از نمايش فيلمهای فيلمسازان جوان و خلاقی چون محسن اميريوسفی، سامان سالور و ساسان مقدم شد و فيلمهای دايره زنگی پريسا بختآور و خاکِ آشنای بهمن فرمانآرا را در نيمه جشنواره از جدول برنامههای خود بيرون کشيد. جشنوارهای که مقامات و مسوولين فرهنگی کشور آن را طليعه اميد و چشمانداز سينمای ملی ايران دانستند اما برای بسياری از سينماگران و منتقدان ايرانی به عنوان نشانه ای از ضعف مديريت فرهنگی، بیقانونی، بینظمی و اعمال سليقه فردی و تحميل ديدگاههای سياسی و فرهنگی ارزيابی شد. جشنوارهای که داوران آن فيلمها را نه بر اساس معيارها و ضوابط زيبايی شناسانه و سينمايی بلکه بر اساس مناسبات سياسی و زد و بندهای گروهی و تجاری ارزيابی کرده و ارزش های سينمايی فيلمهايی از نوع تنها دوبار زندگی می کنيم ساخته بهنام بهزادی را ناديده گرفته و انکار می کنند. محصولات به نمايش درآمده درجشنواره فيلم فجر امسال نه تنها نشان دهنده هيچ گونه پيشرفت و تحول تازه ای در سينمای ايران نبود بلکه نشان داد که سينمای ايران درجا زده و حتی عقب نشسته است. فيلم های فيلمسازانی چون مجيد مجيدی، کمال تبريزی، علی امينی، مانی حقيقی و رضا ميرکريمی نه تنها هيچ حرکتی روبه جلو و پيشرفت و تحولی از نظر بيان سينمايی در کارهايشان را نشان نمیدهد بلکه تمايلی آشکار به سمت سينمای مردمپسند و تجاری است. ديگر از بيان جسورانه و آوانگارد "کارگران مشغول کارند" مانی حقيقی يا "چشمهايت را ببند" علی امينی در فيلمهای کنعان و استشهادی برای خدا خبری نيست.
مانی حقيقی با ملودرام خانوادگی پرستارهاش آشکارا سينمای تجاری و عامهپسند را هدف قرار داده و علی امينی با رويکردی کليشهای به سينمای معناگرا، تمام تلاش خود را برای تعيين جايگاه خود در سينمای بدنه ايران به خرج داده است. رويکرد اخلاقگرايانه و سانتيمانتال مجيد مجيدی در آواز گنجشکها نيز منسوخ شده و بسيار آزاردهنده است. نگاه مجيدی به پديده فقر و غنا در جامعه ايران بسيار سطحی، عوامانه و شعاری است. فقر امروز در جامعه ايران چهره ای بسيار بیرحمانهتر و سياهتر از آن چيزی دارد که کاراکتر فيلم مجيدی آن را تجربه میکند. همه چيز در فيلمهای مجيدی از بازی اغراقآميز بازيگر نقش اصلی آن گرفته تا موضوع پرورش شترمرغ و ايده گم شدن سمعک دخترک نوجوان فيلم، سطحی و غيرواقعی است. نگاه مجيدی به شهر و مناسبات جامعه شهری از ديد مرد روستايی نيز فيلم های فارسی دهه چهل سينمای ايران را به ياد میآورد. نماهای آبستره از نوع نمای هوايی از در آبی رنگی که مرد روستايی بر دوش خود در بيابان حمل میکند و نمايی از لحاف منجوق کاری شده که قرار است آسمان پرستارهای را تداعی کند اگرچه به طور مجرد زيبا به نظر میرسند اما در ساختار روايی فيلم جايی ندارند و به شدت توی ذوق میزنند. کمال تبريزی نيز در هميشه پای يک زن در ميان است، بيانی آشفته و سبکی پادرهوا دارد. فيلم بين ژانر کمدی و ملودرام خانوادگی معلق است. شخصيتها هويت ندارند و خوب تعريف نشدهاند. تبريزی فيلمسازی است که معمولاً در فيلمهای خود خط قرمزهای تعيين شده در سينمای ايران را زيرپا میگذارد اما شوخیهای سياسی و اجتماعی اين فيلم بسيار لوس و بیمزه و از نوع اساماس هايی است که جوانها برای همديگر میفرستند (تاثيرپذيری تماتيک فيلمسازان ايرانی از پديده اساماس در ايران موضوع جالبی برای بررسی است). بازی حبيب رضايی بسيار بد و نچسب است و مهران مديری با همه خلاقيت و هوشمندیاش، نتوانسته از کاراکتر نقشهای تلويزيونی خود جدا فاصله بگيرد.
از سوی ديگر حتی فيلمهای حذف شده از جشنواره از جمله فيلم آتشکار ساخته محسن اميريوسفی و ترانه تنهايی تهران ساخته سامان سالور، آثاری است به مرتب ضعيفتر از ساختههای قبلی اين فيلمسازان جوان و خلاق. با اينکه فيلم آتشکار لحن طنزآميز و ويرانگر فيلم خواب تلخ(ساخته قبلی اميريوسفی) را حفظ کرده و اثری جسورانه از نظر مضمون در ژانر کمدی سياه در سينمای ايران به شمار می رود اما از نظر ساختار و فرم بيانی، اصلا قدرت و استحکام فيلم خواب تلخ را ندارد. همينطور سامان سالور نيز در ترانه تنهايی تهران با دو کاراکتر تنها و عجيب و غريب خود نتوانسته به جهان گروتسک و شگفت انگيز چند کيلو خرما برای مراسم تدفين نزديک شود. با اين حال همچنان معتقدم که داوری در باره تماميت سينمای ايران بدون درنظرگرفتن فيلم های حذف شده از بخش مسابقه جشنواره فيلم فجر و با اتکا به فيلم های شرکت داده شده در اين جشنواره، داوری نسبی و ناقصی خواهد بود. جشنواره فيلم فجر امسال با همه ضعف های خود دو دستاورد بزرگ برای سينمای ايران داشت. يکی ساخته شدن فيلم زيبا و بديع آتش سبز محمدرضا اصلانی است و ديگری معرفی بازيگر زن توانايی به نام هنگامه قاضيانی. در اينجا بهترين های اين جشنواره را بر اساس فيلمهايی که در اين چند روز ديدهام معرفی میکنم. متاسفانه تا کنون فيلمهای باد در علفزار میپيچد خسرو معصومی، جعبه موسيقی فرزاد موتمن؛ خاک آشنای بهمن فرمان آرا و دايره زنگی پريسا بخت آور را نديدهام. بهترينهای جشنواره فيلم فجر: بهترين فيلم: آتش سبز مرتبط: تهدیدِ نامهی جمال شورجه، جدی است اهدای سيمرغهای بخش بينالملل جشنواره فيلم فجر جويندگان سيمرغ جشنواره فجر، تحت تاثیر نامه سینماگران
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
برام خیلی جالب بود که بهترین هارا از دید خودتون معرفی کردید . تشکر
-- سینا ، Feb 16, 2008سلام اقای جاهد.نقد شما بر مجید مجیدی کاملا به جا بود.خوشحالم که به عنوان منتقد تعارف را کنار گذاشته و به وظیفه حرفه ای خود عمل کرده اید.سال هاست که فیلم های مجیدی همین احساس آزاردهنده و کلیشه ای را درمن پدید می آورد و هیچ وقت درک نکرده ام دلیل شهرت وی چیست؟
-- کامران ، Feb 16, 2008بسیارخوشحالم که امسال بهترین فیلم و بهترین کارگردان خوب انتخاب شد.اصلانی واقعا لایق این جایزه بوده و کارش بازهم بیش از این ارزش دارد.