تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گفت و گو با محمد رسوا‌اف، یکی از سینماگران امضاکننده‌ی نامه اعتراضی:

تهدیدِ نامه‌ی جمال شورجه، جدی است

پرویز جاهد

Download it Here!

محمد رسول‌‌اف، فیلمساز جوان که فیلم‌های مستند زیادی ساخته و فیلم جزیره آهنی او در فستیوال‌های مهم جهانی به نمایش درآمده و جوایز قابل توجهی کسب کرده، از امضا کنندگان نامه ۴۵ سینماگر ایرانی در اعتراض به سیاست‌ها و عملکرد جشنواره فیلم فجر و نحوه گزینش فیلم‌های بخش مسابقه سینمای ایران است. فیلم جزیره رسول‌اف هنوز اجازه نمایش عمومی در ایران را ندارد. وی از فیلمسازانی بود که بعد از انتشار نامه شدید‌اللحنِ جمال شورجه به آن واکنش نشان داد.

این گفتگو در دفتر فیلمسازی رسول‌اف در تهران انجام گرفت. متاسفانه به دلیل قطع برق، موفق به دیدن فیلم او نشدم از این رو همه حرف‌ها در تاریکی و زیر نور شمع پیرامون جشنواره فیلم فجر و سیاست‌های فرهنگی جدید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اعتراض سینماگران ایرانی به این سیاست ها صورت گرفت.

آقای رسول‌اف شما از جمله فیلمسازانی بودید که نامه ۴۵ نفر را امضا کردید. نامه‌ای که در اعتراض به سیاست‌های جدید فرهنگی وزارت ارشاد تهیه شد، خصوصاً در زمینه سینما. اگر ممکن است توضیح دهید که ماهیت این نامه چه بوده و در واقع چه خواسته‌هایی در آن نامه شما مطرح کرده‌اید.
مهم‌ترین بخش این نامه یک جور دعوت بود از مسوولین فرهنگی کشور، برای یک نگاه دوباره به بخشی از سینمای فرهنگی، که از دید ما مورد اغفال قرار گرفته بود. به هر حال سعی کردیم با توجه به مشکلاتی که ما اینجا داریم و تقاضاهای صنفی به خواسته‌های سیاسی یا ابزارهای سیاسی تعبیر می‌شود، سعی کردیم که متن آن نامه یک اشاره صنفی و یک دغدغه و نگرانی فرهنگی را نشان دهد. ولیکن این اتفاق نیفتاد و بعد از انتشار این نامه، ما با واکنش‌های تند یکی از نزدیکان به مسوولین دولتی روبه‌رو شدیم و به نوعی این احساس به‌وجود آمد که شاید ایشان سخنگوی مدیران دولتی هستند و ما در جریان نیستیم و قرار است یک پاسخ غیررسمی را از مواضع رسمی بشنویم.


صحنه‌ای از فیلمِ جزیره آهنی ساخته‌ی محمد رسول‌اف- عکس از سایت سینمای ما

منظورتان آقای جمال شورجه است؟
بله، آقای شورجه نامه‌ای در پاسخ به آن نامه نوشت که جایگاه ایشان هم اصلاً مشخص نبود، عنوان آن نامه نشان می‌داد که نامه به مدیران عرصه فرهنگ است، ولی پاسخی که آقای شورجه دادند هیچ ربطی به جایگاه ایشان نداشت و این اولین سوال بود. ما ایشان را به‌عنوان یک فیلمساز می‌شناسیم‌، به عنوان یک کارگردان از نوع متعهد، ولی اینکه چه اتفاقی می‌افتد که ایشان خود را در جایگاه سیاستگذار و مدیر می‌بینند، خیلی خیلی برای ما سوال‌برانگیز بود.

شما بلافاصله پاسخ دادید؟
من همان روز پاسخ دادم. به دلیل اینکه دو سال پیش تجربه خیلی تلخی داشتم، دو سال پیاپی در مورد فیلم جزیره آهنی، با وجود اینکه پروانه ساخت داشت، حتی پروانه نمایش گرفت؛ ولی بعد پروانه نمایش آن ملغی شد و برخوردهای خیلی عجیب و غریبی با آن فیلم اتفاق افتاد. امسال که این طور شد در مورد این بچه‌هایی که فیلم‌هاشان بیرون است، چون من قبلاً این مسیر را تجربه کرده‌ام، خیلی دلم می‌خواست الان اعتراض کنم و بگویم چرا فیلم‌های عده‌ای بیرون است. من فیلم ندارم اما چرا فیلم‌های عده‌ای بیرون است.

به هر حال آن نامه تنظیم شد و چند نفر شدیم، فکرمان روی هم گذاشتیم و یک نامه دوستانه جمع و جور تهیه کردیم و با بقیه در میان گذاشتیم. همه استقبال کردند و هر کس پیشنهادی داد، نامه حک و اصلاح شد و جاهایی تندتر یا کندتر شد و نهایت امر این بود که در روز اول ۴۵ نفر از کسانی که می‌توانستند نمایندگی آن بخش از سینمایی را که مورد نظر ماست به عهده داشته باشند، این نامه را امضا کردند و ما سعی نکردیم تعداد را بیشتر کنیم، چون فکر می‌کردیم که همین اندازه گویای مطلب هست.

آیا آن نامه نتیجه‌ای هم داشت و شما به خواسته خود رسیدید؟
ببینید ما اصلاً به مسائل کوتاه مدت فکر نمی‌کردیم. دو محور در این نامه بود، یکی موضوع فیلم‌هایی که به جشنواره نرفته بودند و یک دغدغه مهم‌تر این بود که چرا بعضی از فیلم‌ها به جشنواره می‌روند و پروانه نمایش می‌گیرند، حتی جایزه می‌گیرند و هم از طرف مردم و هم از طرف نخبگان فرهنگی و اهالی سینما مورد توجه قرار می‌گیرند؛ ولی ناگهان جلوی آنها گرفته می‌شود. مشخصاً هم فیلم سنتوری آقای مهرجویی، فیلمی بود که بسیار مورد توجه قرار گرفت ولی ناگهان درست یکی دو روز قبل از اکران، جلوی آن به دستور شخص وزیر گرفته شد. به هر حال، این خلأ قانونی در کشور ما وجود دارد که قوانین ما قابل تفسیر است. آقای وزیر چند روز پیش در یکی از مصاحبه‌هاشان فرمودند، «سینمایی با استانداردهایی که ما به آن معتقدیم...» توجه کنید به این جمله: «استاندارهایی که ما به آن معتقدیم» و نه قانون.

آیا این استانداردها تعریف شده؟ آیا جایی عنوان شده؟
ببینید قانون این اجازه را به ایشان می‌دهد که تعریف کنند و تفسیر کنند که این فیلم با منافع ملی در تضاد است و در واقع قانون به نظر من این خلأ را در سینما دارد. خیلی از این نکات را در نامه آقای شورجه خواندم.

ظاهراً آقای شورجه ۱۰ مورد را عنوان کرده بود.
بله، چهار مورد دیگر شاید گفتنی نبوده، ولی به هر حال به این ده مورد هم که دقت کنید اینقدر قابل تفسیر است که همه چیز سلیقه‌ای می‌شود و این یک خلأ قانونی است اصلاً.

شما به‌عنوان یک فیلمساز تا چه حد به ده اصلی که آقای شورجه مطرح کرد معتقدید و تا چه حد سعی می‌کنید آن را رعایت کنید؟
ببینید، من ملزم هستم به اجرای قانون اما به خیلی از قوانین کشورم معتقد نیستم. من خودم را به اجرای قانون ملزم و متعهد می‌دانم ولی متأسفانه تفاسیری که از قانون می‌شود خیلی گوناگون است. در همین کشور در زمان آقای خاتمی با فیلم‌های دیگری به گونه دیگری رفتار می‌شد. ولی مسوولین جدید که آمدند آنها را جزو ملحدین و کفار می‌دانند و راجع به مسائل فرهنگی آنها را متهم به قصور می‌کنند و می‌گویند که آن دوستان در مسائل فرهنگی قصور کردند و الان اوضاع اینقدر بد شده، تقصیر آنهاست و ما داریم سیلی این ماجرا را می‌خوریم که شما پررو شده‌اید و عده‌ای آمدند و به شما رو دادند.

صحبت‌هایی که مسوولین وزارت ارشاد از جمله آقای شاه‌حسینی، مدیر فارابی کرد، این بود که جشنواره بیست و ششم محصول نگاه دولت جدید است نه دولت قدیم.
بله، خود شخص آقای وزیر این حرف را زد. خوشبختانه می‌توانم به شما بگویم که در فستیوال یک فیلم دیدم و خیلی خوشحال شدم. چون من کلیه فیلم‌هایی را که رد شده بود رفتم و دیدم. چون موضوع آن نامه در میان بود دوست داشتم ببینم فیلم‌ها چه هستند و اگر از فیلمی دفاع می‌کنیم موضوع آن چیست. اما یک جایی متوجه شدم خوشبختانه سیستم هر چقدر هم بخواهد نمی‌تواند جلوی فکر کردن فیلمسازها را بگیرد و فیلم‌هایی ساخته شده که به مراتب تندتر و تأثیرگذارتر از فیلم‌هایی است که در دولت قبل ساخته شده بود. این به کوشش فردی فیلمساز بستگی دارد. من اسم آن فیلم را نمی‌آورم چون ممکن است برایش مشکل ایجاد شود. همه هم می‌دانند که آن فیلم چقدر فیلم خوبی ‌است.

ولی یکی از دلایلی که آقای شاه‌حسینی عنوان کرد این بود که بسیاری از این فیلم‌ها به دلیل نقص فنی یا ضعف تکنیکی رد شده‌اند.
به نظرم می‌آید که آقای شاه‌حسینی یک مقدار خود را به بی‌توجهی و اغفال می‌زنند. ضرب‌المثلی هست که می‌گوید العاقل نصف‌التغافل. من فکر می‌کنم این نصفه تغافل است که ایشان در موردش حرف می‌زند، یعنی از زاویه‌ای حرف می‌زنند که خود را در تغافل قرار می‌دهند. اینگونه نیست من آن فیلم‌ها را دیده‌ام.

قابلیت این را داشته‌اند که در مسابقه باشند؟
بله. از بسیاری از فیلم‌هایی که همین الان در جشنواره بوده و حتی جایزه گرفته‌اند، ارزشمندتر، تأثیرگذارتر و سینمایی‌تر بوده‌اند. کاملاً سینمایی. ولی به‌هرحال اینجا متر و میزان رفتار با یک فیلم، خیلی خود فیلم نیست. این است که چه کسی این فیلم را ساخت و این آدم چه فکری دارد. شاید خیلی به فیلم‌ها هم نگاه نکنند. ببینند این آدم به دنبال چیست و فکرش را بررسی کنند.

شما هیات انتخاب امسال را چطور ارزیابی می‌کنید؟
من نگاه کلی‌تری دارم. هیات انتخاب از نظر من آقای شورجه بوده. نه شخص آقای شورجه، یک تفکری حاکم است که آقای شورجه با نامه‌ای که دادند به‌عهده گرفتن نمایندگی این تفکر را اثبات کردند. بنابراین در واقع این ذهنیت که احتمال درست فکر کردن من یا بقیه فیلمسازها کنار گذاشته می‌شود و می‌گویند، مطلقاً ما درست فکر می‌کنیم ولاغیر؛ این باعث می‌شود که یک فستیوال تخت، بی‌شور و حال داشته باشیم. این جشنواره به بالندگی سینمای ایران کمک نمی‌کند. جشنواره‌ای که اصلاً در بخش ملی آن مشکل دارد نمی‌دانم چطور عنوانِ بین‌المللی برای آن انتخاب می‌کنند. یعنی چی که فیلمی را می‌آوریم و قیچی می‌کنیم و زمان فیلم از ۱۰۰ دقیقه به ۷۵ دقیقه می‌رسد. این فیلم آن فیلمساز نیست، یک فیلم دیگر است. می‌خواستم ببینم چرا یک فیلمساز خارجی مثل بلاتا یا میخاکف، حاضر است فیلم خود را به جشنواره‌ای بدهد که فیلمش را سانسور می‌کنند؟

من اطلاع دقیق دارم که اینها فیلم‌ها را می‌خرند. اصلاً این طور نیست که آنها متقاضی شرکت در جشنواره شوند. آخر این جشنواره چه اعتباری دارد؟ چه جایزه‌ای دارد؟ اینها فیلم‌ها را می‌خرند می‌آورند اینجا و نشان می‌دهند. خود من به اتفاق آقای امینی در فستیوال لوکارنو، الیاس سلیمان را دیدیم، گفتیم تو سال پیش در فجر جایزه گرفتی، گفت «کدام جایزه من اصلاً خبر ندارم»

معمولاً هم نماینده‌های سفارت‌خانه‌ها جایزه اینها را می‌گیرند.
بله، کاملاً یک جریان مشخص است. ما دچار یک نوع توهم هستیم. در همه عرصه فرهنگی‌مان دچار یک نوع مونولوگ جهانی شدیم. این دوستان نه دوست دارند فیلم بدهند و نه دوست دارند فیلم بگیرند. اگر تکنولوژی امروز راه می‌داد مطمئنم دیواری تا عرش اعلا می‌کشیدند و می‌گفتند اینجا جزیره ماست و هیچ کسی حق ورود ندارد و ما می‌گوییم چه درست و چه غلط است. این تفکر حاکم است.


پوستر فیلمِ جزیره آهنی

به‌عنوان یک فیلمساز فکر می‌کنید چقدر شرکت کردن در جشنواره فجر مهم است؟
از این زاویه که تو می‌توانی از یکی از بهترین فرصت‌های فرهنگی برای ارتباط با مخاطب مورد نظراستفاده کنی، واقعاً مهم است. اینکه پالس‌ها را بفرستی و جواب‌ها را بگیری و بدانی در چه جایگاهی در کلیت سینمای ایران نسبت به مخاطب قرار داری. ولی از یک زاویه دیگر بسیار بی‌اهمیت است به این دلیل که این جایگاه کاملاً از بین رفته است.

یعنی همان قدرت ارزیابی و سنجش نظر مخاطب را هم از دست داده‌اید.
بله، کاملاً. کاملاً این جشنواره به یک فستیوال دولتی و یک جشن دولتی تبدیل شده. یک جورهایی هم حق دارند. می‌گویند آقا ما خودمان پول می‌دهیم و خودمان هم فیلم‌ها را صدا می‌کنیم تا ببنیم از دید ما نمره چه کسی چقدر است. این درست است. ولی وقتی این را به‌عنوان ویترین سینمای ایران معرفی می‌کنند مشکل به‌وجود می‌آید. وقتی که می‌گویند این یک جشن ملی است. این جشنواره، جشن سینمای ملی نیست برای اینکه فیلم من هم چه خوب و چه بد جزو این سینماست. و الا یک جشنواره حق دارد هر فیلمی را دلش خواست بگیرد یا نگیرد. این از آن دوگانگی‌هاست که مفاهیم را با هم قاطی می‌کنند. اینجا انتظار به‌وجود می‌آید. منِ فیلمساز انتظار دارم. وقتی گفته می‌شود جشنواره، ویترین سینمای ایران است، پس جایگاه فیلم من کجاست؟

یعنی اینها فیلمسازان را به دو دسته خودی و غیرخودی تقسیم کرده‌اند؟
بله، در عرصه فرهنگ اینگونه‌است که خودی و غیر خودی داریم یعنی تفکر غالب در عرصه فرهنگ بوده، ما خودی‌ها و شما غیرخودی‌ها. شما دلاربگیرها و ما ریال‌بگیرها.

یکی از موضوعاتی که در نامه شما ۴۵نفر مطرح شده بود، این بود که سینمای فرهنگی و سینمای مستقل زیر فشار و در واقع رو به حذف شدن است. از طرفی در نامه آقای شورجه اینطور مطرح شده بود که این سینما، همان سینمایی‌است که با حمایت دولت شکل گرفته و رشد کرده. این تضاد را چطور توجیه می‌کنید؟
ببینید من اصلاح می‌کنم. ما در نامه خود اعلام کرده‌ایم بخشی از سینمای فرهنگی، بخشی از سینمای مستقل. آقای شورجه هم کاملاً درست می‌گویند، بخشی از سینما. چون به هر حال آن دوستان هم پول می‌گیرند و فیلم فرهنگی می‌سازند. حالا این تعبیر هم وجود دارد که فیلم نفروش و ناقص و فیلمی که اشکال دارد ظاهراً فیلم فرهنگی‌است. این دو مفهوم با همدیگر قاطی می‌شوند. آنها هم راست می‌گویند. خیلی‌ها می‌روند پول می‌گیرند، فیلم می‌سازند، عمراً هم فیلم‌شان اکران نمی‌شود برای اینکه پول پخشش هم درنمی‌آید. ولی این بخشی که ما در موردش حرف می‌زنیم اصلاً آن بخشی که دوستان متوجه آن هستند، نیست. این اتفاقاً بخشی است که کسانی چون سامان سالور و عبدالرضا کاهانی یا مثلاً جعفر پناهی به عنوان یکی از برجسته‌ترین جریانات سینمای مستقل یا کیارستمی هستند و در آن همه چیز به کوشش فردی فیلمساز بستگی دارد. این کاملاً یک ویژگی جهان سومی‌است که یک فرد اگر خودش کوشش کرد ممکن است نتیجه‌ای از کارهایش بگیرد و الا اگر کوشش نکرد تعطیل است.

بنابراین چیزی که آقای شورجه می‌گویند کاملاً درست است. بسیاری از فیلمسازان می‌روند و پول‌های آنچنانی می‌گیرند حتی ممکن است فیلمی هم تولید نشود یا حتی تولید شود و به‌عنوان فیلم فرهنگی داخل گنجه‌ها برود. ولی مهم آن پول، حمایت و بزینسی ‌است که آنجا اتفاق می‌افتد. و من فکر نمی‌کنم چیزی جز این باعث شود که آقای شورجه اینقدر عصبانی شوند.

نکته مهمی که در نامه آقای شورجه بود لحن تهدیدآمیز آن بود و شما هم در پایان نامه به طنز گفته‌اید که «خیلی ترسیدیم از لحن آقای شورجه»
واقعیت این است که این مورد هم از همان مبحث دوگانگی‌هاست.

یعنی فکر کردید این تهدید جدی‌ست و می‌تواند از ابعاد نامه فراتر رود؟
نه، جدی است. منتها ممکن است مجری خود ایشان نباشد. به هر حال تفکر، مهم است. اصلاً همین سایه‌ای که روی ما می‌افتد، سایه‌ای تاریک و جدی‌ست. لحن نامه آقای شورجه بسیار قضاوت را برای خواننده‌ها آسان کرد و پاسخی که دادیم صرفاً از سر مطایبه بود که آقای شورجه ما با هم همکار هستیم. درست است من از نسل دیگری هستم و ایشان نسبت به ما نقش پیش‌کسوتی دارند ولی به هر حال به ما باید اجازه دهند که فکر خودمان را داشته باشیم.

ولی واقعیت این است که آن تهدیدها جدی است و به نظرم یک سوءتفاهم هم وجود دارد و آن اینکه این تهدیدها از سر دلسوزی می‌شود. ولی من نمی‌فهمم این دلسوزی یعنی چه. اینکه به من بگویند تو نمی‌فهمی و خودفروشی، چه نوع دلسوزی است؟ من فکر می‌کنم به اندازه سن و سال و تجربه‌ام در سینما می‌توانم تشخیص دهم چه چیزی دست و چه چیزی غلط است. بنابراین نیازی نیست کسی به من بگوید این کار را بکن، این را این‌طور ببین، آن را آنطور ببین. این دغدغه بزرگی‌است در حال حاضر برای ما، که چطور می‌توانیم به تفکر روبه‌رو بفهمانیم که ما نیاز به حرف زدن با یکدیگر داریم و نیاز به درک کردن همدیگر داریم و اصلاً نیازی به نشان دادن لبه تیز خشونت نیست.

فکر می‌کنم آقای شورجه باید کمی صبر کنند زمان بگذرد. زمان بهترین قاضی برای این ماجراست و برای این نوع برخورد بسته و جزمی و منقبض با سینما و فرهنگ باید منتظر شد زمان بگذرد. واقعیت این است که سی سال است به شکل مختلف کنترل اتفاق می‌افتد ولی هم من می‌دانم و هم آقای شورجه می‌داند که وضعیت چگونه است. چه زندگی‌ها و چه جریانات زیرزمینی‌ای در عرصه وجود دارد. بنابراین می‌شود گفت که در عرصه فرهنگ هم با زور و تقاضاها و بخشنامه‌های غیرمنطقی نمی‌شود جلوی خیلی از چیزها را گرفت.

به نظر می‌رسد الان باید یک اعتماد جدید بین فیلمسازان و مسوولین فرهنگی به وجود بیاید. ما تخاصمی با همدیگر نداریم، یک جور تضارب اندیشه داریم که باید به نتیجه‌ای مثبت برسد. نه اینکه ما را به عنوان آدم‌های خودفروش و آدم‌های دلاربگیر از عرصه فیلمسازی حذف کنند. البته این اتفاق نمی‌افتد.

یعنی همه چیز به خاطر یه مشت دلار نیست؟
اصلاً اگر کسی بتواند آن دلارها را به ما نشان دهد من شخصاً تعهد می‌کنم فیلمسازی را کنار بگذارم.


محمد رسول‌اف در یک نگاه:

متولد ۱۳۵۱
شیراز

تحصیلات در رشته علوم اجتماعی

فیلم‌ها:
گاگومان (سینمایی مستند داستانی ۱۳۸۰)

سیمرغ بلمرین بهترین فیلم اول از بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر برای فیلم گاگومان

تندیس بهترین فیلم مستند از ششمین جشن خانه سینما برای فیلم

گاگومان

و...

جزیره آهنی (سینمایی)۱۳۸۳

منتخب فستیوالهای کن / تورنتو / کارلو

ویواری و...

برنده هشت جایزه بین المللی ازفستیوالهای خیخون / نیو مونترال/هامبورگ/هند و...

باد دبور(مستند بلند)۱۳۸۶

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)