خانه > پرویز جاهد > فستيوال فيلم > جويندگان سيمرغ | |||
جويندگان سيمرغپرويز جاهد
با پايان گرفتن بخش بينالملل و بخشهای فرعی جشنواره، نمايش فيلمهای بخش مسابقه سينمای ايران (سودای سيمرغ) از روز چهارشنبه ۱۷ بهمن آغاز شد. فيلم بهمن فرمان آرا با عنوان خاک آشنا که از سوی هيات انتخاب پذيرفته شده و در بخش مسابقه قرار داشت، به دليل مخالفت فرمانآرا، با حذف يک سکانس از جشنواره کنار گذاشته شد. فرمانآرا در گفتگويی کوتاه با روزنامه اعتماد اعلام کرد:
گفته میشود منيژه حکمت، کارگردان فيلم سه زن نيز حاضر نشد فيلم خود را به خاطر اصلاحات در جشنواره امسال شرکت دهد. فيلمی که در فستيوال برلين پذيرفته شده و به همراه آواز گنجشکهای مجيد مجيدی همين روزها در اين فستيوال به نمايش درمیآيد. فيلم دايره زنگی ساخته پريسا بختآور نيز با انجام برخی اصلاحات در بخش خارج از مسابقه به عنوان مهمان پذيرفته شد. امسال نخستين سالی است که من از دريافت کارت ويژه مطبوعات جشنواره محروم ماندهام. من عضو رسمی انجمن منتقدان و نويسندگان سينمای ايران هستم و روابط عمومی جشنواره فيلم فجر موظف است که برای همه اعضای آن کارت صادر کند. از سوی ديگر شهرام جعفرینژاد، منتقد قديمی فيلم و سردبير نشريه سينمايی صنعت و سينما که من افتخار همکاری با آن را داشته و دارم نيز جداگانه برای من درخواست کارت مطبوعات کرد اما متاسفانه اين درخواست نيز از سوی روابط عمومی جشنواره به دلايلی نامعلوم رد شد. به دنبال پیگيری من، آقای ايلبيگی، مدير روابط عمومی جشنواره گفت که روابط عمومی در اين مورد نقشی ندارد و امسال همه کارتها با نظر اداره حراست وزارت ارشاد صادر شده است و آنها نيز صلاحيت برخی از متقاضيان را رد کردهاند. به هر حال اعتراضات من به جايی نرسيد و من عطای کارت جشنواره را به لقای آن بخشيدم و تصميم گرفتم برای ديدن فيلمها مثل يک فرد عادی در صفهای طولانی پشت گيشه سينماها بايستم و بليت بخرم.
از سوی ديگر با اعتراض رسمی جواد طوسی، منتقد کهنه کار سينمای ايران و رئيس شورای مرکزی انجمن منتقدان و نويسندگان سينمايی ايران، بحث عدم صدور کارت ويژه مطبوعات برای برخی از منتقدان و نويسندگان از سوی روابط عمومی جشنواره فيلم فجر، به مطبوعات کشيده شد. جواد طوسی در نامهاش خطاب به آقای جعفری جلوه، معاون سينمايی وزارت ارشاد که روز گذشته در روزنامههای تهران منتشر شد و بازتاب وسيعی داشت، چنين نوشت:
مينا شخصيت اصلی آن همچون فيلم به همين سادگی، زنی است که از زندگی زناشويی خود خسته شده و میخواهد از شوهرش جدا شود. اما برخلاف طاهره فيلم به همين سادگی، مينا زنی مدرن، تحصيل کرده و از طبقه متوسط است. شوهر او استاد دانشگاه و آدم موفقی است و زندگی نسبتاً مرفهی دارند، اما مينا به شوهرش میگويد که ديگر او را دوست ندارد و در انتخاب او اشتباه کرده و میخواهد با مهاجرت به کانادا به تحصيلات خود ادامه دهد. از سوی ديگر مينا خواهری دارد که پس از بيست سال بیخبر از خارج برگشته و به او پناه آورده و ورود او به تنش بين زن و شوهر دامن می زند.
همه شخصيتهای فيلم جز بهرام رادان، آدمهای عصبی، غم زده و ناراحتیاند که از وضعيت زندگی خود راضی نيستند. اين تنها رادان است که با روحيه شاد، سرزنده و شوخ طبع خود فضای تلخ و غم انگيز فيلم را تعديل میکند. هم اوست که مانع از خودکشی خواهر افسرده و تنهای ترانه میشود و ميل به ادامه زندگی را در او بيدار می کند. فيلم ريتم درستی دارد و با ضرباهنگ منظمی پيش میرود. شخصيتها خوب پرداخت شدهاند و انگيزههای روشنی برای اعمال و رفتارشان دارند. اشکال فيلم اين است که میخواهد در برخی سکانسها، ادای فيلمهای روشنفکرانه اروپايی، به ويژه فيلمهای کيسلوفسکی را دربياورد که با درونمايه ملودراماتيک غليظ و جنس کاراکترهای آن نمیخواند. موسيقی کريستوف رضاعی که برای ايجاد چنين فضايی انتخاب شده، متاسفانه کمکی به خلق اين فضا نمیکند ولی با درونمايه ملودراماتيک آن همخوان است.
هامون و دريا فيلمی متوسط از فيلمساز کهنهکار، ابراهيم فروزش است که بيشتر فيلمهای او پيرامون مسائل کودکان و نوجوانان است. هامون و دريا، قصه ای ساده و بیتکلف دارد و در باره عشق نوجوانانه است. عشقی ديوانهوار از نوع عشق ليلی و مجنون. فيلم به شيوه قصههای عاميانه فارسی روايت میشود. هامون پسر نوجوانی است که عاشق دخترعموی خود، درياست اما خانواده دريا خصوصا برادر او با ازدواج آنها مخالف است. هامون برای رسيدن به وصال دريا به هر دری میزند. او کتک میخورد، تحقير میشود و به ناچار تن به مهاجرت میدهد اما از عشق خود دست برنمیدارد. صدای فيلم، سرشار از موسيقی های محلی و بومی شمال خراسان و منطقه تربت جام است. هامون خواننده و نوازنده سهتار است و مادری دارد که او نيز نغمههای غمناکی را زير لب زمزمه میکند. فيلمبرداری خوب تورج اصلانی و بازی برخی از بازيگران از جمله بازيگر نوجوان نقش هامون از امتيازات فيلم است. اصلانی رنگ و نور صحنههای کويری را بسيار عالی از کار درآورده و قابهای زيبايی بسته است.
علی امينی پس از تجربههايی در زمينه سينمای اجتماعی در استشهادی برای خدا رو به سينمای عرفانی و مذهبی آورده است. شايد ساخته شدن اين فيلم باعث شود که انگ فيلمساز جشنوارهای از روی او برداشته شود. بيشتر ساختههای امينی از جمله نامههای باد و چشمهايت را ببند به خاطر بيان جسورانه معضلات اجتماعی نسل جوان امروز، اجازه نمايش ندارند.
شخصيت محوری فيلم يعنی آقای فتحی، آدم کم حرف و مرموزی است که به تدريج به تماشاگر معرفی میشود. او همانند قهرمانان خاموش فيلمهای وسترن وارد ده میشود. دهی که مردمانش با او دشمناند و چشم ديدن او را ندارند. فتحی به همراه آخوند شوخطبع ده، تلفنچی روستا و بهيار دهکده، برای يافتن همسر گم شدهاش که او تهمتهای ناروا به او زده بود و حلاليت طلبيدن از او و ساير اهالی دهکده، دست به سفری سخت و پرخطر در دل کوههای پربرف میزند. جستجويی که پايان تراژيکی را برای او به دنبال دارد، اگرچه فيلمساز در پايان نشان میدهد که همسرش با گذاشتن نشان انگشت بر کفناش، حلاليت او را پذيرفته است. فيلمبرداری درخشان محمدرضا سکوت و بازی گيرا و هنرمندانه جمشيد هاشم پور در نقش فتحی، شايسته دريافت سيمرغ جشنواره است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|