خانه > پرویز جاهد > نقد فيلم > از خود بيگانگی زن سنتی ايرانی | |||
از خود بيگانگی زن سنتی ايرانیپرویز جاهد
ديروز در دومين روز جشنواره فيلم فجر فيلم «به همين سادگی» ساخته رضا ميرکريمی در بخش جلوهگاه شرق: مسابقه سينمای آسيا به نمايش درآمد. فيلمی ساده، جذاب و جسورانه از نظر فرم بيانی در سينمای ايران که بر محور يک شخصيت زن ساخته شده است. طاهره يک زن خانهدار سنتی است که زندگی ظاهرا خوب و راحتی دارد، اما از موضوعی رنج میبرد که ما نمیدانيم چيست. او زن آرام، ساکت و باوقاری است. زنی کدبانو، مادری مهربان و دوست داشتنی و همسايهای دلسوز و غمخوار. رفتار و منش با وقار او و آرامش و خاموشی اندوهبارش بيش از همه شبيه ليلای مهرجويی است تا زنان فيلمهای تهمينه ميلانی يا مانيا اکبری يا حتی رخشان بنیاعتماد. نشانه های زيادی در فيلم وجود دارد که آن را متاثر از فيلم های مهرجويی نشان میدهد خصوصا ليلا و سارا از جمله تاکيد بر کار آشپزی، پخت و پز و امور روزمره و ملال انگيز زندگی يک زن سنتی. از طرفی فضاسازی فيلم، مسئله اصلی آن و شيوه روايت آن نيز مرا به ياد کارهای اخير کيم کی دوک (نفس) و هو هوشيوهشين (بادکنک قرمز) انداخت. ساختار روايتی فيلم بسيار ساده و خطی و بدون پيچيدگیهای فرمی است. وحدت زمان و مکان در آن تقريبا حفظ شده و داستان همچون نمايشنامههای کلاسيک در يک روز اتفاق میافتد. داستانی ساده و بدون اوج و فرود. هيچ تنش و کشمکش بيرونی وجود ندارد بلکه تنش اصلی و کشمکش دراماتيک ظاهرا قرار است در درون طاهره اتفاق بيفتد.
اين طاهره است که با درون خود بر سر رفتن (ترک خانه و همسر) و ماندن در جدال است، اما سينما برای نمايش بحرانهای درونی کاراکترها راههای زيادی را پيشنهاد میکند که آقای ميرکريمی و شادمهر راستين فيلمنامه نويساش هيچکدام از اين راهها و تمهيدات را درست به کار نگرفتهاند. دفترچه اشعار زن و چند بيتی که سروده است برای نمايش دنيای درون او کافی نيست (بگذريم از اينکه سرودن اشعار هايکو مانند به شيوه کيارستمی از يک زن خانهدار که تازه به کلاس شعر محله میرود باورپذير نيست.) صحنه انتظار زن بر پشت بام در ميان ملافههای سفيد و در حالی که دانههای برف بر سرو روی او میبارد با اينکه معادل تصويری شعری است که زن سروده، اما واقعا برفی بودن درون او را به ما منتقل نمیکند. ما واقعا نمیدانيم در اندرون خسته اين زن چه میگذرد و التهاب و غوغای او ناشی از چيست. سيمای گرفته او، چينهای پيشانیاش، سکوت غمبارش و گريههای ناگهانی و بیمقدمهاش همگی حکايت از دردی پنهان و اندوهی جانکاه دارد. ما میدانيم که طاهره افسرده است، اما اينکه دليل افسردگی او چيست هيچ نمیدانيم. ظاهرا درد او، درد شکم، درد بیپولی، درد بیخانمانی و درد بيکاری نيست. از طرف ديگر او زن روشنفکر و مدرن از نوع کاراکترهای آنتونيونی يا برگمن هم نيست تا دچار از خودبيگانگی زن مدرن يا بحران هويت شده باشد. او زن سنتی خانهداری است که تمام وقتش را به آشپزی، بچهداری و شوهرداری میگذراند و کمتر فرصت پيدا میکند به خودش بينديشد. تنها سرگرمی او شنيدن برنامههای راديو و تماشای برنامه خانواده تلويزيون لابهلای کار روزمره و آشپزی است. شايد سادهترين تمهيد برای بيرونی کردن آشوب درونی اين زن می توانست استفاده از نريشن و شنيده شدن صدای ذهن طاهره به صورت وويس اور بر روی تصاوير باشد، اما احتمالا ميرکريمی فکر کرده که چنين تمهيدی نمیتواند مناسب کاراکتر طاهره که زنی سنتی است، باشد. فيلمساز در بخش اول فيلم که طاهره را در خلوت خانه در غياب شوهر و بچهها نشان میدهد، بسيار موفق است چون فرصت کافی برای پرداختن به اين شخصيت و تمرکز روی جزئيات زندگی او را داشته است، اما از نيمه دوم فيلم با ورود بچهها و در انتها نيز با ورود شوهر به داستان، ارتباط تنگاتنگ تماشاگر با طاهره گسسته میشود. در اين بخش تاکيد بيش از حد فيلمساز بر لهجههای شهرستانی زن و شوهر بيشترين آسيب را به فيلم وارد کرده چون متناسب با فضای سرد و اندوهبار فيلم نيست و گرمايی کاذب به فضای فيلم تزريق میکند. استفاده از دوربين روی دست فکر جسورانهای بود که نه تنها امکانات کار در مکان بسته و محدود آپارتمان را افزايش داده، بلکه در جهت عکس القای حس قلابی ملال زندگی روزمره عمل کرده است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
"فيلمی ساده، جذاب و جسورانه از نظر فرم بيانی در سينمای ايران که بر محور يک شخصيت زن ساخته شده است."
-- ماني جاويد ، Feb 4, 2008جناب جاهد با خواندن اين مقدمه حس كردم كه حتمن فيلم توانسته به خوبي ايده اش را بيان كند اما در ادامه شما تاكيد داريد كه نتوانسته.
در كل نقد جالبي بود .
موفق باشيد.
نقد شما خیلی مشکل داره. یه خانواده سنتی و شهرستانی باید با لهجه تهرانی حرف می زدن که شما فک نکنی فیلم گرم شده؟؟ ینی شما واقعا نفهمیدی از چی رنج می برد؟؟ به نظرم نگاه های غم بار زن به عکس ازدواجشون و گریه هاش و تلفنی که از بیرون به شرکت زد و قصدش برای رفتن از خونه دردش رو معلوم می کرد. این رو یکی که اسمش منتقد هم نیس می فهمه!
-- محمد ، Jul 11, 2009برای من جابله که شما متوجه نشدین طاهره از چی رنج می برد! تنهایی طاهره خیلی زیبا نشون داده شده
-- مهدی ، Jul 15, 2009طاهره زنی است سنتی ولی اجتماعی او افسرده نیست به امور خانه اش می پردازد به بچه ها عشق می ورزد و کوچکترین حرکت بچه ها از چشم او دور نمی ماند. ولی بی توجهی شوهر و احساس خطر از طریق منشی شرکت او را آزار می دهد. او تصمیم جدی برای ترک شوهر ندارد چرا که چند بار خواست استخاره بگیرد. او فقط با صدای شوهرش که او نام او را صدا زد تمام غمهایش را از یاد برد او فقط محتاج احساس امنیت از شوهر بود
-- طاهره ، Jan 3, 2010