تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گزارشی از سخنرانی دکتر حبیب‌الله پیمان در لندن

تجربه دردناک مواجهه با غرب

پرویز جاهد

روز یکشنبه ۱۸ نوامبر دکتر حبیب‌الله پیمان روشنفکر مسلمان و از چهره‌های سرشناس ملی مذهبی ایران در جلسه‌ای که از سوی انجمن سخن در لندن برگزار شد، درباره راهکارهای روشنفکران و نیروهای سیاسی ایران برای پیش‌برد دموکراسی و آزادی‌خواهی در ایران سخنرانی کرد.


دکتر حبیب‌الله پیمان (عکس: پرویز جاهد، زمانه)

نگاه معطوف به قدرت
دکتر پیمان در آغاز سخنرانی خود، دلیل عدم موفقیت راهکارهای سیاسی نیروهای سیاسی و گروه‌های روشنفکری ایران از دهه چهل به این طرف را عدم رجوع آنان به منابع ملی و تجربیات تاریخی ملت ایران دانست و در این باره گفت: «احزاب و گروه‌های سیاسی و روشنفکری بیشتر نظریه راهنمایشان را از کشورهای مدرن گرفتند و از آن‌ها اقتباس کردند و در این کار به عوامل بازدارنده در تکامل اجتماعی ایران توجه نکردند.»

به اعتقاد دکتر پیمان رجوع به ریشه‌های انقلاب مشروطیت و علل شکل‌گیری آن می‌توانست برای رسیدن به یک الگوی موفق بومی مؤثر باشد.

وی در انتقاد از نگاه معطوف به قدرت در میان نیروهای سیاسی ایران گفت: «نگاه ما به سیاست در حکومت خلاصه می‌شود و سیاست‌ورزی یعنی این که چگونه می‌توانیم قدرت را به دست بگیریم و از بالا جامعه را مهندسی کنیم.»

به گفته دکتر پیمان، عوامل تشکیل‌دهنده قدرت و سیاست در کل جامعه توزیع شده و مشارکت مردم در بحث‌ها نوعی سیاست‌ورزی است. به اعتقاد وی این توده مردم‌اند که قدرت را می‌سازند. اما چون نسبت به فرآورده خود و آن چه که خود ساخته‌اند آگاهی ندارند، سرنوشت خود را به دست قدرت می‌سپارند.

مواجهه با غرب
دکتر پیمان تجربه مواجهه ایرانیان با غرب را تجربه دردناکی خواند و گفت: «مردم ایران در آغاز عصر مواجهه با غرب، ضربات زیادی خوردند و در این رویارویی بحران‌هایی حاصل شد. در نتیجه ذهن نخبگان جامعه فعال شد و به فکر افتادند که چه باید کرد و در این باره به بحث و گفتگو پرداختند که این آغاز بیداری ایرانیان بود.»

به اعتقاد دکتر پیمان این گفتگوها بین عناصر ترقی‌خواه ایرانی در خارج از محدوده حکومت و قدرت صورت گرفت و فارغ از اجبار بیرونی بود و در تعامل با یکدیگر به راه حل‌ها و توافق جمعی مؤثری منجر شد. یعنی یک همبستگی بین عناصر روشنفکری مدرن و نیروهای مذهبی به وجود آمد و جامعه فکری و سیاسی ایران در مرحله عبور از استبداد به دوران نوین به یک توافق عمده در باره الگو و مدل اجتماعی رسید.

به گفته دکتر پیمان این همبستگی بین نیروهای سیاسی ایران در عصر مشروطه، باعث فشار بر حکومت شد و آن را دوپاره کرد و در نهایت بخشی از حاکمیت مجبور شد حکومت مشروطه را بپذیرد و قانون اساسی آن را امضا کند.

دکتر پیمان آن گاه به تشریح چگونگی تکرار همین تجربه در زمان جنبش ملی نفت پرداخت. به گفته وی همبستگی و گفتگو میان نیروهای ملی، مترقی و روشنفکری باعث شد که نهضت ملی بتواند بدون توسل به قوه قهریه، حکومت را وادار به پذیرش خواست‌های خود کند و نخست وزیر خود را درون حاکمیت داشته باشد.

روشنفکران و عرصه عمومی
دکتر پیمان در بخش دیگری از سخنان خود به شرایط و عوامل لازم برای ایجاد یک گفتگوی مؤثر بین نیروهای سیاسی فعال در جامعه ایران اشاره کرد و گفت: «گفتگو باید در شرایطی آزاد و برابر و بدون ترس بین افکار آزاد صورت بگیرد و هر کس بتواند بدون ترس نظرش را بگوید.»

به نظر وی در حال حاضر در جامعه ایران، مردم عادی که تشکل و حزب ندارند، این پروسه را می‌گذرانند؛ اما جدا از روشنفکران و نیروهای سیاسی: «این شکاف و جدایی بین روشنفکران و مردم وجود دارد یعنی ما در عرصه عمومی حضور نداریم و چشممان فقط دنبال قدرت و کسب قدرت است.»

انقطاع تاریخی و ترس
دکتر پیمان انقطاع تاریخی و ترس را دو عامل عمده بر سر راه توسعه دموکراسی در ایران خواند و در این زمینه گفت: «ما هزاران سال زیر سایه ترس زندگی کردیم و زندگی در ترس واکنش‌های ما را شکل داد و باعث شد که به رقیب به صورت دشمن نگاه کنیم و راه کسب امنیت را در حذف مخالفان خود بدانیم. این ترس و احساس ناامنی به جامعه نیز تسری پیدا کرد به طوری که در فرهنگ مردم ایران نهادینه شد.»

به اعتقاد دکتر پیمان احساس ترس و ناامنی عامل اصلی بازتولید استبداد در ایران بود. آن گاه آقای پیمان به تشریح عامل دیگر بقای استبداد در جامعه ایرانی یعنی انقطاع تاریخی در فرآیند تفکر و اندیشیدن پرداخت.

به گفته دکتر پیمان انقطاع تاریخی، ما را از تاریخ و تجربیات تاریخی‌مان جدا کرد؛ به طوری که تاریخ از ناخودآگاه ما حذف شد و ما نمی‌دانیم ریشه‌های این ناامنی و ترس در کجاست. به اعتقاد آقای پیمان ما در گرو تاریخ ماندیم و به دلیل ناآگاهی، نتوانستیم از اسارت آن رها شویم.

دکتر پیمان نتیجه دیگر انقطاع تاریخی را، محروم شدن از عقلانیت و نظام عقلانی برشمرد.

به گفته ایشان همه این عوامل باعث شد که روشنفکران ایرانی برای حل مشکلات ایران به دنباله‌روی از غرب و الگوهای غربی روی بیاورند. چون این کار ساده بود و به خلاقیت نیازی نداشت و با شتاب و بدون تفکر و تحلیل صورت می‌گرفت.

به اعتقاد دکتر پیمان این شتاب‌زدگی در طول تاریخ بر ما تحمیل شد و ما می‌خواستیم عقب‌ماندگی تاریخی خود را در کوتاه‌ترین مدت و با شتاب جبران کنیم.

دکتر پیمان در پایان سخنان خود به روشنفکران و نیروهای سیاسی ایران توصیه کرد که از تکرار تجربه‌های شکست‌خورده تاریخی گذشته دست بردارند و اجازه ندهند که رنج‌دیدگی در آن‌ها نفرت ایجاد کند. به گفته وی، تا کنون نفرت، موتور محرکه ایستادگی و مبارزه در میان نیروهای سیاسی مبارز ایرانی بود و حالا باید این نفرت به عشق به آزادی و انسان‌ها تبدیل شود.


دکتر حبیب‌الله پیمان (عکس: پرویز جاهد، زمانه)

پرسش و پاسخ
حرف‌های دکتر پیمان در این جلسه بحث‌های زیادی در میان حاضران برانگیخت و وی بعد از پایان سخنرانی به پرسش‌های آن‌ها پاسخ داد.

دکتر پیمان در پاسخ به این پرسش که وی در مقابل دموکراسی غربی چه مدلی را توصیه می‌کند گفت: «من در مورد مدل دموکراسی حرف نزدم و بحث من راهبرد به سوی دموکراسی در جامعه بود که از سیاست‌ورزی در درون جامعه شروع می‌شود و به اجماع و وفاق در مورد راه حل‌ها و الگوها می‌رسد.»

وی همچنین گفت در مقابل دموکراسی لیبرال، مدل شورایی را پیشنهاد می‌کند؛ اما توضیح بیشتری در این باره نداد.

از دکتر پیمان سؤال شد که مذهب اسلام تا چه حد باعث شد که ما نتوانیم با تاریخ خود درست مواجه شویم و ایشان چنین پاسخ داد: «ما باید دین و شریعت را از هم تفکیک کنیم. دین همان آموزه‌هایی است که پیامبر اسلام در آغاز رسالت خود در مکه مردم را به آن فرا خواند. اولین کار مذاهب توحیدی این بود که آن‌ها را از بت‌ها و مرجعیت‌های گذشته آزاد کند و آن‌ها را به فکر کردن وا دارد.

اما شریعت به همه چیز تقدس می‌بخشد و نقش منفی پیدا می‌کند. دین آمده که به رهایی انسان کمک کند. سیر حرکت انبیا در جهت رهایی انسان‌ها بوده. آن‌ها نیامدند انسان‌ها را بنده و برده کسی بکنند. توحید به معنی آزادی و خودآگاهی فردی است و اگر کسی به خودآگاهی می‌رسید، فرد مؤمنی بود نه این که انسان در خدمت بتی به نام شریعت باشد.»

دکتر پیمان در پاسخ به این سؤال که با توجه به فضای سیاسی بسته فعلی ایران، آیا گفتگو میان نیروهای سیاسی امکان‌پذیرهست؟ گفت: «به رغم محدودیت‌ها، هنوز در درون جامعه ایران امکان گفتگو و شکل‌گیری اندیشه وجود دارد. در جامعه ایران تحولاتی اتفاق می‌افتد که ما به دلیل عدم ارتباط با جامعه آن‌ها را نمی‌بینیم.

از انقلاب به این سمت، نیروهایی آزاد شده‌اند که دارند پروسه تحول خود را طی می‌کنند. از نظر سیاسی، حکومت جلوی گفتگو را گرفته؛ ولی در واقعیت این طور نیست. عرصه عمومی تعطیل نیست؛ بلکه ما از آن بی‌خبریم.»

از دکتر پیمان سؤال شد که آیا با روی کار آمدن ریاست جمهوری جدید و فشارهای بین‌المللی فعلی بر ایران، نشانه‌هایی از امید و تحول در جامعه ایرانی می‌بیند و ایشان در پاسخ گفت: «در اوج پیروزی اصلاحات در ایران، من به خودم می‌گفتم این اصلاح‌طلبان چگونه فکر می‌کنند که می‌توانند جامعه را کلاً تغییر دهند؛ در حالی که حکومت ایران یک حکومت کودتایی و نظامی نبود که ریشه در درون جامعه نداشته باشد؟

مجموعه نظام، ریشه‌های مذهبی، اجتماعی و فرهنگی هزار ساله دارد و تعجب من این بود که چه طور آن‌ها از آن غافلند. من همان زمان در مقاله «در مدارا بسته نیست» که در روزنامه جامعه چاپ شد، نوشتم که اصلاح‌طلبان اگر همین حدی را که به دست آورده‌اند، حفظ کنند، خیلی اهمیت دارد.»

از دکتر پیمان سؤال شد که چرا نیروهای ملی مذهبی از حقوق و خواست‌های جنبش زنان ایران دفاع نمی‌کنند. وی در پاسخ توضیح داد: «علت کم‌کاری ما در این زمینه این است که ما از اول این حرف‌ها را زدیم و از حقوق زن‌ها دفاع کردیم؛ چون نوع نگاه ما به اسلام متفاوت بود.

از طرف دیگر شاید اصلاح‌طلبان فکر می‌کنند که جنبش زنان به جای کمک گرفتن از کشورهای خارجی که جمهوری اسلامی به آن حساسیت دارد، بهتر است به استقلال خود فکر کنند. به علاوه شاید پیوند جنبش اصلاحات با جنبش زنان به نفع آنان نباشد و آن‌ها را تحت فشار بیشتری قرار دهد.»

سؤال شد که نسل انقلابیون گذشته آرمان‌ها و ایده‌آل‌های بزرگی را دنبال می‌کرد و به آزادی بشر و حقوق انسان‌ها می‌اندیشید. ایده‌آل‌های نسل جوان امروز چیست؟ و دکتر پیمان پاسخ داد: «نسل قدیم با دو واقعیت تاریخی مواجه شد: انقلاب اسلامی و فروپاشی شوروی و یک سرخوردگی از انقلاب و ارزش‌های جمعی در او به وجود آمد.

نسل امروز هم ناامنی دوران جنگ و فشارهای محیطی پس از آن را دیده و هیچ جا احساس امنیت نمی‌کرد. بنابراین واکنش این نسل نفی آن ارزش‌هاست. این نسل تنها امنیت می‌خواهد. فقط می‌خواهد فشار نباشد و در ضمن درکش هم از آزادی نوعی لاقیدی است. فقط می‌خواهد خود را نجات دهد.

اما این دائمی نیست و گذراست. ضمن این که عمومیت مطلق ندارد. در همین نسل هم دانشجویانی هستند که نسبت به مردم و سرنوشت آن‌ها احساس مسئولیت می‌کنند و این باید مورد توجه روشنفکران باشد.

مرجع نسل جدید، دیگر پدر و مادر یا مراجع سیاسی و مذهبی نیستند؛ بلکه این رسانه‌های بیرون هستند که آن‌ها را به جهان آزاد مرتبط می‌کنند و بیشترین الهام را از آن رسانه‌ها می‌گیرند و این می‌تواند مشکلات جدی برای تحولات آینده ایجاد کند.»

یکی از حاضران در انتقاد از سخنان آقای پیمان پرسید که چگونه کشورهایی مثل روسیه در زمان پطر کبیر و ژاپن توانستند در ایجاد رابطه با غرب و یادگیری از آن به پیشرفت برسند؛ اما ما نمی‌توانیم؟

دکتر پیمان پاسخ داد: «من یادگیری را نفی نکردم. من فقط گفتم که مدل‌ها و شیوه‌ها باید متناسب با ویژگی‌های بومی آن سرزمین باشد.

حتی دموکراسی غربی نیز در کشورهای مختلف اروپایی متفاوت است و این متأثر از تاریخ ملی آن‌هاست. ما هم باید ایده‌های برگرفته از غرب را بر اساس ویژگی‌های اجتماعی و فرهنگی خودمان بنا کنیم. شما نمی‌توانید حساسیت‌های مردم ایران را در این زمینه نادیده بگیرید.»


دکتر حبیب‌الله پیمان (عکس: پرویز جاهد، زمانه)

دکتر پیمان در پاسخ به پرسش دیگری در باره دگماتیسم نیروهای سیاسی ایران و غیردموکراتیک بودن آن‌ها گفت: «مشکل گروه‌های سیاسی در ایران فرقه‌گرایی است که ریشه در تاریخ دارد و به ساختار قبیله‌ای جامعه ایران مربوط است.

هر گروهی می‌بایست درون حصار خود سنگر بگیرد تا از بین نرود. این مشکل مبارزه چریکی هم بود و آن‌ها را از متن جامعه و مردم جدا می‌کرد. از طرفی در معرض تهدید بودن از بیرون به افکارشان حقانیت می‌داد.

این مشکلی است که بنیادگرایی اسلامی هم با آن مواجه است. این وضعیت باعث می‌شود که آن‌ها دچار تعصب و دگماتیسم شوند و خود را بر حق دانسته و بی‌نیاز از نقد ببینند. به قول هابرماس، آن چه که این وضعیت را می‌شکند، ارتباط و کنش متقابل است. در این صورت است که ایدئولوژی و سرمایه‌های فکری انسان یا یک گروه یا تشکیلات سیاسی برایش مقدس نمی‌شود؛ چون نقد به ایدئولوژی خود را نقد خویشتن نمی‌دانند.»

از دکتر پیمان پرسیده شد که آیا انقلاب را کلاً نفی می‌کند و تجربه انقلاب ایران را یک اشتباه تاریخی می‌داند و آیا به نظر او گفتگوی نیروهای سیاسی مخالف شاه با حکومت، می‌توانست منجر به شکاف درون حکومت شود که وی در پاسخ گفت: «انقلاب خارج از خواست افراد است و این که افرادی تصمیم بگیرند انقلاب راه بیندازند من آن را تجویز نمی‌کنم. ولی گاهی شما به جایی می‌رسید که انقلاب گریزناپذیر می‌شود.

تئوری لنین، برنامه‌ریزی در جهت انقلاب و تسخیر قدرت از راه انقلاب است. آن چه که در انقلاب ایران رخ داد نیز همین بود. در ایران قبل از انقلاب اجماع این بود که نظام عوض شود و دیکتاتوری شاه از بین برود؛ ولی در مورد این که چه نظامی بر سر کار بیاید، اجماعی وجود نداشت و در باره مدل‌های آرمانی آن گفتگویی به وجود نیامد و تبادل نظری در این مورد صورت نگرفت. گروه‌های انقلابی استراتژی‌شان را از مدل‌های خارج از ایران اقتباس کردند که هیچ کدام استراتژی انقلاب نشد.

مشکل انقلاب ایران در این بود که حتی در حد انقلاب مشروطیت هم درباره قانون اساسی و نظام حکومتی ایران اجماع و توافقی بین نخبگان سیاسی و نیروهای روشنفکری جامعه صورت نگرفت. انقلاب ایران یک انقلاب زودرس بود و به همین خاطر دچار این مصائب شد.»

نیروهای سیاسی و بحران هسته‌ای ایران
دکتر پیمان در پاسخ به پرسش یکی از حاضران در باره واکنش نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب نسبت به مسأله بحران هسته‌ای ایران گفت: «ما عمدتاً از حاکمیت می‌خواهیم که فعالیت هسته‌ای را معلق کند؛ چون خطر جدی است و باید کوتاه بیاید.

اما در شرایط کنونی، پیش‌برد این شعار دشوار است. چون مبنای حرف آمریکا زور است. آمریکا حق ندارد به ما بگوید ما حق غنی‌سازی هسته‌ای نداریم. بنابراین این سؤال مطرح است که چون آمریکا قوی هست و ما ضعیف‌تریم، پس باید حرف او را قبول کنیم؟

حکومت ایران هم می‌گوید اگر ما این بار کوتاه بیاییم، بعد درخواست تغییر رژیم مطرح می‌شود و این که اصلاً ایران نباید دولت قوی داشته باشد. بنابراین ما چه طور می‌توانیم با این حرف مخالف باشیم و از حرف خود دفاع کنیم؟

ما می‌توانیم این درخواست را این گونه مطرح کنیم: این که چرا چنین اجماعی علیه ایران شده و چرا آمریکا توانست چنین اجماعی را علیه ایران برانگیزد. این ناشی از سیاست‌های غیرشفاف و غیردموکراتیک شما بود. اگر سیاست‌های شما در باره غنی‌سازی شفاف بود، به این جا نمی‌کشید. در آن صورت کدام دولت می‌توانست به ما زور بگوید؟

به نظر من این شعار برای جامعه ایران لازم است. بدون این که ما حق خودمان را برای داشتن این تکنولوژی نفی کنیم و از حق ایران مستقل و قدرتمند بگذریم.

حکومت نمی‌تواند با حرف ما مخالف باشد؛ چون آن‌ها به طور نظری با آن موافق‌اند. بنابراین امکان عملی گفتگو با حاکمیت وجود دارد. یعنی می‌تواند مذاکره بر سر اصول مشترک پیرامون حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، مشارکت عمومی و حق آزادی بیان که در قانون اساسی هم وجود دارد، صورت گیرد.»

در پایان جلسه پرسش و پاسخ، مسعود بهنود در توضیحی بر حرف‌های دکتر پیمان بر اهمیت نقش و وجود رسانه‌های فارسی زبان در پروژه دموکراسی در ایران تأکید کرد و گفت: «احساس من این است که رسانه‌های فارسی‌زبان در بازی دموکراتیک نقش مفیدی ایفا نمی‌کنند و حتی نقش مضرشان را باید دید.»

با این که بهنود از رسانه خاصی نام نبرد اما از محتوای حرف‌هایش معلوم بود که منظور او رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشورند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)