خانه > پرویز جاهد > بازيگران > «جلوی دهنم را نمی توانم بگيرم» | |||
«جلوی دهنم را نمی توانم بگيرم»پرویز جاهددنی دويتو با 5 فوت قد يکی از کوتاه قدترين بازيگران زنده دنيا است. کمدينی که به خاطر بازی در فيلمهای مامان را از ترن بينداز بيرون، دوقلوها، پرواز بر فراز آشيانه فاخته، ديوانه از قفس پريد و محرمانه لوس آنجلس شهرت دارد. دويتو علاوه بر بازيگری دو فيلم جنگ رزها و هوفا (با بازی جک نيکلسون) را کارگردانی کرده و تهيه کننده فيلمهای پالپ فيکشن و ارين براکوويچ نيز بودهاست. عکسها از پرویز جاهد/ فستیوال کارلووی فستيوال کارلووی واری امسال با اهدای تنديس بلورين ويژهای از دويتو به خاطر فعاليتهای هنری او و نقشاش در توسعه سينمای امروز جهان تقدير کرد. به علاوه آخرين فيلم دويتو نيز با عنوان شب خوب (The Good Night) در اين فستيوال به نمايش درآمد که وی در آن در نقش يک مفسر خواب در کنار گویی نث پالترو، پنه لوپ کروز و مارتين فريمن ظاهر شد. فيلمی که نخستين ساخته جيک پالترو (فرزند بروس پالترو کارگردان مشهور تئاتر و سينما و برادر گویی نث پالترو ) است ولی نمايش آن در شب اختتاميه فستيوال به احترام حضور دويتو هيچ توجهی را از سوی منتقدان سينمايی جلب نکرد. در اينجا ترجمه گفتگوی کوتاه و جالبی را که نشريه روزانه فستيوال کارلووی واری با دويتو انجام دادهاست، میخوانيد. علاوه بر دريافت جايزه ويژه، تو به خاطر فيلم شب خوب که در آن نقش يک آدم عجيب و غريب که تعبيرگر خواب هست را بازی می کنی، در کارلووی واری هستی. چه چيزی تو را به بازی در اين فيلم ترغيب کرد؟ من هميشه به شب علاقه داشتهام، يعنی به خود شب. به علاوه سالها است که مشکل خواب دارم. به عبارت ديگر شبها اصلا نمی خوابم. من مثل آدم توی رختخواب نمیروم که صبح سرحال از خواب بيدار شوم بلکه تا دير وقت بيدار میمانم و گاهی در طول روز چرت میزنم. اين شکل خوابيدن برای من جذاب است. دليل ديگر اين است که من خيلی مشتاق کار کردن با فيلمسازان جوان هستم و جيک پالترو يک جوان فوق العاده است. وقتی فستيوال کارلووی واری از تو دعوت کرد که برای دريافت جايزه به چک بيايی، چه احساسی داشتی؟ خيلی غافلگير شدم. از طرفی خيلی هم خوشحال شدم چون هميشه دوست داشتم به جمهوری چک بيايم و آن را ببينم. جايی که قبلا هرگز نبودم. میدانم که مدت کوتاهی بيشتر اينجا نخواهم بود اما هميشه آرزوی ديدنش را داشتم چون يکی از دوستان عزيز من، ميلوش فورمن که فيلمساز فوق العادهای است و من چند بار با او کار کردم ، اهل این کشور است. میدانم که پسرانش پتر و متی هم اينجا زندگی میکنند و اميدوارم آنها را ببينم. آيا زمان تست بازيگری برای فيلم پرواز بر فراز آشيانه فاخته را برای ميلوش فورمن به ياد میآوری؟ بله همه چيز را به ياد دارم. تست بازيگری کاملا به سبک ميلوش فورمن بود. خيلی راحت. وارد يک اتاق شدم و ديدم گروهی آدم روی صندلیهايشان نشستهاند. درست مثل اتاق انتظار بيمارستان بود و ميلوش فورمن نقش پرستار بزرگ (نقش لوئيز فلچر در فيلم) را بازی میکرد. هميشه فکر میکنم که چقدر جالب میشد اگر فورمن خود اين نقش را بازی میکرد، اگرچه لوئيز فلچر اين نقش را عالی بازی کرد. تست بازيگری فورمن بداهه پردازانه بود. او ما را به ترتيب اسم صدا کرد و از ما پرسيد که در طول روز چه کرديم و چه احساسی داريم و اينکه آيا داروهايمان را مصرف کرديم. هر دوسه روز از ما تست میگرفت و سرانجام وقتی برای سومين بار به آنجا رفتم تمام بازيگران آنجا بودند. کسانی که قبلا هيچکدام از آنها را نمیشناختم و برخی از آنها در تستهای قبلی هم بودند. فورمن بسيار دقيق و وسواسی عمل میکرد. دور و بر او بودن خود يک درس سينما بود چنانکه دور و بر هر فيلمساز صاحب سبک ديگری بودن.
فکر می کنی اين حس کمدی مشهور تو از کجا میآيد؟ مسأله اين است که من هيچ وقت خودم را سانسور نمیکنم بلکه همه چيز را خيلی راحت و آزادانه بيان میکنم. من به فضای ديگران احترام میگذارم اما جلوی دهنم را نمیتوانم بگيرم. وقتی اين اتفاق میافتد میبينيد که چقدر خندهدار میشود. تو علاوه بر بازيگری تهيه کننده بسيار معتبری نيز هستی. چگونه يک فيلمنامه خاص را برای توليد انتخاب میکنی؟ من از نفوذ خودم برای حفظ نگاه مستقل فيلمسازان استفاده میکنم. ابتدا به فيلمنامه و بعد به شوق و علاقه فيلمساز نگاه میکنم. پس از آن سعی میکنم کسی را برای سرمايه گذاری در مورد آن پيدا کنم. اساسا فيلمنامه و آدمهايی که درگير ساخت آن هستند از فيلمنامهنويس گرفته تا کارگردان خيلی برای من اهميت دارند. آيا در مورد پالپ فيکشن هم همين گونه بود؟ من قبلا فيلمنامه سگهای آب انبار (Reservoir Dogs) را خوانده بودم. چون يکی آن را به من دادهبود که بخوانم و از آن خوشم آمد. با اينکه فيلم را نديدم با تارانتينو قرار ملاقات گذاشتم و 15 دقيقه او را ديدم و بهش گفتم برای من مهم نيست که فيلم بعدی تو چيست ولی میخواهم در آن مشارکت کنم. من نام اين کار را سرمايهگذاری بر روی شوق يک فيلمساز میگذارم. تو يکی از صاحبان رستورانی در فلوريدا هستی که به خاطر استيکهايش معروف است. مگر تو گياهخوار نيستی؟ من در روزهای اول بازيگریام گياهخوار بودم. به علاوه يوگا هم کار میکردم. بعد از همه اينها دست کشيدم و حالا همه چيز میخورم و همه چيز هم مینوشم. مرتبط: پايان فستيوال کارلووی واری
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|