خانه > پرویز جاهد > بازيگران > بچه خوشگل موج نو | |||
بچه خوشگل موج نوپرويز جاهدژان کلود بريالی که به تازگی در سن 74 سالگی درگذشت، بازيگر مورد علاقهی فيلمسازان موج نو بود و در فيلمهای موج نويی بسياری بازی کرد. او از نسل بازيگرانی چون ژان پل بلموندو، ژراربلن، پير لود، سيمون سينيوره، ژان مورو، و شارل آزناوور بود و سبک خاصی در بازيگری داشت که بيشتر مبتنی بر بداههپردازی و پريدن توی حرف همديگر بود که ويژگی سينمای موج نو به شمار میرفت.
در سينمايی که ژان پل بلموندو، آنارشيسم، پير لود، معصوميت جوانی، و ژرار بلن، روح حساس فرانسوی را نمايندگی میکردند، بريالی بيشتر شخصيتی کلبی مسلک را به نمايش میگذاشت. خصوصاً در فيلم پسرعموها (Les Cousins)ی شابرول (1959) که وی در آن نقش يک جوان شهری را در مقابل ژرار بلن دهاتی بازی میکرد. او و بلن هر دو قبلاً در فيلم سرژ زيبا (Le Beau Serg ) نيز در مقابل هم قرار گرفته بودند. فيلمی که آغازگر جنبش موج نو در سينمای فرانسه بود.
ژان کلود بريالی در1933 در الجزاير به دنيا آمد. او فرزند يک افسر فرانسوی بود که در مستعمرهی فرانسه خدمت میکرد. در 9 سالگی همراه خانواده به شهرهای مختلف فرانسه سفر کرد و بعد از جنگ در استراسبورگ مستقر شد و در آنجا به بازی در نمايشهای ژان پل سارتر و ژان کوکتو پرداخت.
بريالی کار بازيگریاش را در سينما به طور جدی در سال 1956 با بازی در فيلمهای کوتاه ژاک ريوت به نام (Le Coup de Berger) و ژان رنوار به نام پاريس کارهای عجيبی می کند (Paris Does Strange Things) و اريک رومر با نام The Kreutzer Sonata شروع کرد. پس از آن نقشهای کوتاهی در فيلمهای آسانسور به سوی سکوی اعدام و عشاق ساخته لويی مال به عهده گرفت اما اين فيلم سرژ زيبا و پسرعموهای شابرول بود که نام او را بر سر زبانها انداخت و به بازيگر هميشگی و محبوب فيلمسازان موج نو بدل شد. دربارهی همکاریاش با شابرول در خاطرات خود مینويسد: «من زندگی حرفهایام را مديون شابرولام که هميشه معتقد بود که من بازيگر خوبیام.» در 1961 در فيلم يک زن يک زن است گدار به همراه آنا کارينا و ژان پل بلموندو، مثلث عشقی تيپيکال فيلمهای موج نو و رويکرد بیقيدوبند به زندگی را به نمايش گذاشت. مثلث عشقیای که ژول و ژيم فرانسوا تروفو نمونهی شاخص آن بود. بريالی اين حس بیقيدوبندی به زندگی و لاابالیگری را که وجه مشخصهی نسل دههی شصت بود در فيلمهای ديگر موج نو مثل پاريس از آن ماست ژاک ريوت (1961)، Le Ronde روژه واديم (1964) و عروس سياهپوش تروفو(1967) نشان داد.
او قادر به بازی در تمام نقشها بود: از جوان فکلی عاشقپيشه فيلمهای موج نو گرفته تا فيلمهای کمدی و تريلرهای روانشناسانه. در کتاب خاطرات خود دربارهی بازيگری گفته است: «بازيگری تا حدی شبيه ورزش است. تو را به خاطر فيزيک بدن، ظاهر خوب، و چهرهات انتخاب میکنند. استعداد و ميل به بيان در درونت هست، فقط بايد کارگردانی پيدا کنی که آنها را بيرون بريزد.» در زانوی کلر ساختهی اريک رومر (1970) در نقش يک ديپلمات ريشو ظاهر شد که برای تعطيلات تابستانی به انسی میرود. شخصيتی شوخ و بذلهگو که با دو خواهر جوان لاس میزند اما تنها زمانی ارضا میشود که زانوی خواهر بزرگتر يعنی کلر را نوازش کند. صحنهای که او به زانوی کلر دست میکشد هنوز يکی از اروتيکترين صحنههای تاريخ سينماست.
او شش فيلم بلند هم ساخت که برخلاف فيلمهای دوستانش در کايهدوسينما، همگی فيلمهايی سانتیمانتال و ملودرامهايی شيک دربارهی خانوادههای قديمی و ازمدافتاده بود. در اواخر دههی شصت به بازيگری در تئاتر رو آورد و در نمايشهای کک در گوش او (1968) به کارگردانی ژرژ فيدو، هتل پاراديزو(1974)، ميل (Desire) به کارگردانی ساشا گيتری (1984) و شعبده باز(1989) بازی کرد.
در آخرين فيلم دوران زندگیاش، مسيو مکس (Monsieur Max)، به کارگردانی گابريل اگيون (Aghion) در نقش مکس ژاکوب، شاعر معروف فرانسوی، ظاهر شد. به اعتقاد بسياری از منتقدان فرانسوی اين نقش بهترين نقش تمام عمرش بود: يک همجنسگرای يهودی که به مسيحيت تغيير مذهب داد اما در اردوگاه گشتاپو به عنوان يک يهودی کشته شد. بريالی همچنين مدير هنری تئاتر هبرتو Theatre Hebertot و صاحب تئاترTheatre des Bouffes Parisiens در پاريس بود. به علاوه رستوران L’Orangeri پاريس نيز به او تعلق داشت. --------------------------------
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
به نظر من فرانسوی غیر از یک سکس
-- german ، Jun 17, 2007بی عمق چیزی دبگر نم فهمد حتی اکر در موج نو خودش را غرق کند