خانه > پرویز جاهد > فستيوال فيلم > شارون استون در برابر برنارد هنری لوی | |||
شارون استون در برابر برنارد هنری لویپرويز جاهدفرانچسکو وزولی(Francesco Vezzoli) از مشهورترين هنرمندان ويدئو آرت است که به خاطر استفاده از شمايلها(icons) و ستارگان عالم سينما در کارهايش او را با اندی وارهول هنرمند برجسته هنر پاپ مقايسه میکنند. استفاده از ويدئو و گلدوزی دو تکنيک شاخص وزولی است. او با ترکيب سوزندوزی و گلدوزی به عنوان يک هنر تزئينی و غالبا زنانه و ويدئو به عنوان يک هنر بيانی مدرن، فضای بصری خلاقی میسازد که در آن بازيگرانی چون هلموت برگر، مارلن ديتريش، آنا مانيانی، سيلوانو منگانو و فرانکو والری، بيانکا جگر(همسر اول ميک جگر) و مريسا برنسون(بازيگر مرگ در ونيز، باری ليندون و کاباره) و فيلمسازانی چون لوکينو ويسکونتی، روبرتو روسلينی و ژان کوکتو و هنرمندانی چون اندی وارهول و بلينکی پالرمو و عکاسانی چون روبرتو کاپوچی شانه به شانه هم میسايند. سوزن و نخ برای وزولی وسيلهای است که او را به عنوان يک هنرمند به ستارگان سينما و تماشاگران میدوزد. شارون استون در نمايشگاه بی ينال امسال ونيز که از دهم ژوئن آغاز شده و تا 21 نوامبر ادامه دارد، فرانچسکو وزولی با پروژه گستاخانه و جنجالی ديگری شرکت کرده است با عنوان دمکراسی که در واقع طنزی است از فعاليتهای انتخاباتی رياست جمهوری در آمريکا و تقلب و دستکاری در اين انتخابات. در اين ويدئو آرت که به شکل آگهیهای تلويزيونی ساخته شده، شارون استون و برنارد هنری لوی(فيلسوف سرشناس رسانههای گروهی) به عنوان نامزدهای رياست جمهوری آمريکا در برابر هم قرار میگيرند. فرانچسکو وزولی در يک اتاق تاريک و مدور با سقفی که بادکنکهای هليومی قرمز و آبی از آن آويزان است، پرده بزرگی نصب شده که در آن شارون استون در نقش پاتريشيا هيل، نامزد رياست جمهوری آمريکا، سربازان آمريکايی را در آغوش میگيرد و کودکان سياه را میبوسد. بر پرده ديگری که در مقابل اين پرده نصب شده، برنارد لوی را میبينيم که در نقش پاتريک هيل ظاهر شده و با پاپ دست میدهد. او کراواتش را طوری بسته که نشان میدهد برای اولين بار در عمرش هست که از آن استفاده میکند. اين تصاوير با صداها و شعارهای ناهنجار و گوشخراشی نيز همراه است که فرياد میزنند: يک آمريکای مقتدر و آزاد، يک صدای محکم و يک رهبر مصمم و صدای مردم.
وزولی برای ساختن اين ويدئو آرت، مارک مک کينن از بخش استراتژیهای عمومی آمريکا را که در سال 2004 در ستاد انتخاباتی جرج بوش کار میکرد به عنوان مشاور در کنار خود داشته است. وزولی در سال 2005 نيز با آگهی تبليغاتی سينمايی(Trailer)ای که با عنوان بازسازی کاليگولای گورويدال(Trailer for the Remake of Gore Vidal’s Caligula) ساخته بود، شرکت کرد. پروژهای جنجالی با شرکت گور ويدال، هلن ميرن، ميلا يووانويچ و بنيسيو دل تورو که سروصدای زيادی کرد و نام وزولی را بر سر زبانها انداخت. برنامه تلويزيونی ملاقاتهای غيرعاشقانه اين آگهی تبليغاتی 5 دقيقهای در باره فيلمی ساخته شده بود که اصلا وجود خارجی نداشت. نسخه اصلی کاليگولا را که در 1979 ساخته شده، گور ويدال نوشته و باب گوچيونه آن را تهيه کرده و تينتو براس، سازنده فيلمهای پورنو آن را کارگردانی کرده است. وزولی در اين باره میگويد: « اين فيلم برای من استعارهای از يک درگيری خلاقانه بود. در يک سو گور ويدال نويسنده و روشنفکر را داريم و در سوی ديگر يک فيلمساز پورنو». به اعتقاد وزولی: «آگهیهای تبليغاتی فيلمها، يک فرم فشرده روايتی هستند. اما اين آگهی تبليغاتی در باره فيلمی ساخته شده که وجود ندارد. درست مثل بازتاب خلا است و اين همان کاری است که هاليوود میکند».
در برنامه تلويزيونی ديگری با عنوان ملاقاتهای غيرعاشقانه(Comizi di non Amore) که برگرفته از عنوان يکی از فيلمهای اوليه پير پائولو پازولينی (Comizi de Amore) بود، وی کاترين دونوو، ماريان فيث فول و ژان موروو را در کنار هم قرار داد تا به رقابت بر سر انتخاب مرد دلخواهشان بپردازند. فيلمی که هجويهای بر برنامه مشهور تلويزيونی با نام The Blind Date بود. در اين برنامه وزولی خود با برخی از مهمترين روشنفکران ايتاليايی، بازيگران سينما و همينطور مردم عادی در باره زنا، انحراف جنسی و همجنس گرايی گفتگو میکند. اين برنامه که با الهام از مستندهای سينماوريته ساخته شده يک فرم و فضای رئاليتی تی وی به کار او داده و به شکل اينستاليشن و با ياد پازولينی در بی ينال ونيز به نمايش درآمد. در اين اينستاليشن بر روی يک پرده اين برنامه به صورت بی وقفه نشان داده شد. اينستاليشن ديگر مربوط به بازسازی يک سالن قديمی سينما بود که در آن 120 صندلی(به نشانه 120 روز سودوم پازولينی) از نوع صندلیهايی که چارلز مکينتاش در 1904 آنها را طراحی کرده بود، چيده شده بود. صندلیهايی که قرار بود صحنه پايانی فيلم سالو را که در آن شخصيتهای اصلی فيلم با لذت به صحنههای دلخراش شکنجه نگاه میکنند، به ياد بيننده بياورد. در برابر اين صندلیها پرده مليله دوزی شده عظيمی قرار داشت که معمولا پازولينی از آن در پايان فيلمهايش استفاده میکرد و کلمه پايان(Fine) بر آن نقش میبست. در پايين اين پرده نيز امضاء پازولينی گلدوزی شده بود. بيانکا جگر به علاوه وزولی در سالهای گذشته فيلمهای کوتاهی بر اساس آثار فيلمسازان هنری مشهور دنيا مثل ژان کوکتو، فرانسوا تروفو، لوکينو ويسکونتی و استانلی کوبريک ساخت. اين فيلمها در واقع سکانسهای کوتاهی از يک فيلم بلندند که او با الهام از يک سکانس يک فيلم مشهور هنری ساخته است. در برخی از اين فيلمها فيلمسازان سرشناس اروپايی خود کارگردانی يکی از قسمتها را به عهده گرفتهاند. مثل فيلم يک تريلوژی گلدوزی شده(An Embroidered Trilogy) که يکی از اپيزودهای آن را لينا ورتمولر و اپيزود ديگر آن را کارلو دی پالما ساختهاند و در آن از تصاوير و حضور ايزابل روسلينی، والنتينا کورتس و سيلوانا منگانو بازيگر فيلمهای پازولينی و ويسکونتی استفاده شده و وزولی خود در نقش يک بافنده ظاهر شده است. پس از اين فيلمها بود که او زبان بصری و سبک روايتی خود را توسعه بخشيد و به روياها و تخيلات خود در باره شمايلهای ماندگار سينما نزديکتر شد. وزولی با نمايش ستارگان سينما و شمايل نگاری( Iconography) آنها در واقع به تفسير دوباره آنها دست میزند. جون کرافورد، اديت پياف، لورن باکال، شارون استون و مارلن ديتريش در آثار او تا حدی خصلت فم فتال(femme fatal) خود را از دست میدهند و به هويت زنانه و مادرانه خود نزديک میشوند. او آنها را طوری در فيلمهايش به کار میگيرد که تصوير آنها به روايتی تازه از خود واقعی شان بدل میشود نه آنچه که هميشه به عنوان يک ستاره بر پرده ظاهر شده بودند. بدين گونه او هم بازيگر(ستاره) و هم تماشاگر را وا میدارد که گذشته خود را دوباره مرور کنند.
فرانچسکو وزولی از 1995 که در مدرسه هنری سن مارتين لندن(Central St. Martin's School of Art) درس میخواند کارش را با چهرههای مشهور مثل بيانکا جگر(Bianca Jagger) شروع کرد. وی بعدها نيز در سال 2001 پروژه ويدئويی پايان صدای انسانThe End of the Human Voice را با بيانکا جگر کار کرد که از فيلم Lupe اندی وارهول الهام گرفته شده بود. در 1999 ماريسا برنسون را در نقش اديت پياف(Edith Piaf) خواننده بزرگ فرانسوی به کار گرفت و در سال2004 فيلمی بر اساس زندگی امليا رودريگز خواننده مشهور پرتغالی ساخت که در آن لورن باکال در نقش يک گوينده تلويزيونی و سونيا براگا در نقش رودريگز ظاهر شدند. وزولی در باره نحوه ايجاد ارتباط با چهرههای مشهور خصوصا ستارگان سينما میگويد:«وقتی تو پروژههای زيادی انجام دهی ديگر ملاقات کردن با شارون استون برايت سخت نيست و حتی بله گرفتن از او. در مورد کاليگولا من به هاليوود رفتم و با هنرپيشههای بزرگ حرف زدم و فيلم گرفتم و بعد آن تصاوير را به افرادی نشان دادم که برای فيلمهای سينمايی مثل اسپايدرمن آگهی تبليغاتی میسازند اما درگير شدن با ماشين هاليوود بسيار پيچيده است.» وزولی میگويد که معمولا از نامه، گل و جذابيت خود برای وادارکردن ستارگان به حضور مجانی در کارهايش استفاده میکند. در مورد حضور کورتنی لاو(Courtney Love) در ويدئوآرت کاليگولا میگويد:«وقتی به او زنگ زدم قلبم تند تند میزد. او اصلا مرا نمیشناخت. در باره کاليگولا برايش توضيح دادم. گفت: اوه. من 150 بار آن را ديدم. ديگه کی توش بازی میکنه؟ گفتم: ظاهرا هلن ميرن هم هست. گفت: باشه اين کار رو میکنم. با هلن ميرن حاضرم دختران نمايش(Showgirls) را هم دوباره بسازيم». وزولی در زمينه طراحی پوستر و شوخی با پوسترهای فيلمهای مشهور نيز کار میکند. پوستر فيلم ناگهان تابستان گذشته را تغيير داده و نام آن را ناگهان تابستان گذشته شماره 2 بازگشت سباستيان میگذارد. يکی ديگر از کارهای او اجرای هجوآميز کارتهای تبليغاتی فاحشهها در تلفنهای عمومی لندن در ابعاد بزرگ است که غالبا با اين شعارها همراهاند: «آه. من داغ و شهوتی ام به من زنگ بزن». وزولی در مورد علاقهاش به ستارگان سينما و افراد سرشناس میگويد: «من به نقطه ضعف خود واقفم. من عاشق فرهنگ سلبريتیها(نامدارها به تعبير داريوش آشوری) هستم و در عين حال از آنها بيزارم». ويدئوآرتها و فيلمهای کوتاه وزولی تا کنون در بيش از چهل نمايشگاه و فستيوال مهم به نمايش درآمدهاند. منبع: گاردين
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آقای جاهد
-- تهرانی ، Jun 15, 2007این تصویر آلن فینکلکروت فیلسوف فرانسوی است نه برنار هانری لوی. لطفا عکس را عوض کنید.
تهراني گرامي
-- پرويز جاهد ، Jun 16, 2007با تشکر از توضيح شما. حتما عوض مي شود.