خانه > پرویز جاهد > موسيقی فيلم > سرودی غم انگيز در ستايش زندگی | |||
سرودی غم انگيز در ستايش زندگیپيش از اين موسيقی فيلم زد ساخته ميکيس تئودوراکيس آهنگساز بزرگ يونانی را در اين برنامه شنيديد. در برنامه اين هفته به سراغ النی کاريندرو(Eleni Karaindrou) آهنگساز ديگری از يونان میروم و ضمن معرفی او قسمتهايی از موسيقی فيلم ابديت و يک روز(Eternity and a day) ساخته او را برايتان پخش میکنم. برای شنيدن «اينجا» را کليک کنيد.
ابديت و يک روز ساخته تئو آنجلوپولوس(Teo Angelopoulos) فيلمساز برجسته يونانی است که برنده نخل طلای کن در سال 1998 شده است. آنجلو پولوس تنها يک سينماگر نيست بلکه شاعر و فيلسوف است و سينمای او سينمايی شاعرانه و در عين حال بسيار فلسفی است. سينمايی انديشمندانه که پرسشهايی اساسی و بنيادی را در باره جهان امروز و انسان مدرن مطرح میکند. سينمايی که با ريتم کند و پلان سکانسها و حرکتهای آرام، طولانی و پيچيده دوربين تعريف میشود و از اين نظر شباهت زيادی به سبک آثار آنتونيونی، تارکوفسکی و ميکلوش يانچو دارد اگرچه دنياهای آنها تا حد زيادی با هم فرق دارد. سينمايی که تماشای آن فراتر از حد تحمل تماشاگرعادی سينماست که به فيلمهايی با ريتم تند و اکشن زياد عادت کرده است. فيلمهای آنجلوپولوس عموما بر مبنای تمهای انسانی مشخصی مثل مهاجرت، هويت فرهنگی، مرزبندی جغرافيايی، سرگشتگی، تنهايی و اندوه انسان روشنفکر و نوستالژی ساخته شدهاند. آدمهای فيلمهای او غالبا انسانهای تنها و سرگشتهای اند که دنبال چيز گم شدهای در گذشته میگردند و به همين منظور دست به سفر میزنند. سفر درونمايه محوری آثار آنجلوپولوس است. در ابديت و يک روز نيز الکساندر شخصيت اصلی فيلم که يک شاعر و نويسنده است قصد دارد سفری را آغاز کند اما سفر او برخلاف سفر شخصيتهای ديگر فيلمهای آنجلو پولوس، سفری بدون بازگشت است چرا که او از بيماری سرطان رنج میبرد و در آستانه مرگ است. الکساندر که بنا به پيش بينی پزشکان تنها يک روز از عمرش باقی مانده، سعی میکند با يادآوری خاطرات گذشته زندگی اش را يک بار ديگر مرور کند. تنها افسوس او اين است که کارهايش در آستانه مرگ ناتمام مانده. او تمام عمرش را بر سر پروژهای گذاشته که نتوانسته آن را به پايان برساند و آن تکميل شعر ناتمام يک شاعر قرن نوزدهمی به نام سولوموس است.
الکساندر خدمتکار وفادارش اورانيا را مرخص کرده و برای آخرين ديدار به سراغ دختر جوانش کاترينا میرود و مجموعهای از نامههای بازنشده همسرش آنا را به او میدهد. در ميان آنها نامه عاشقانهای است که آنا به او نوشته و در آن از بی توجهی الکساندر به او و عشق اش حرف زده است. الکساندر راوی فيلم است و همه چيز از ديد او بيان میشود. بيشتر کاراکترها از درون گذشته و خاطرات شخصی او میآيند و بقيه نيز سايههايی از اين گذشتهاند. مهم ترين شخصيت زنده فيلم، جز الکساندر، پسربچه مهاجر آلبانيايی است که الکساندر او را از دست قاچاقچيان انسان نجات میدهد و میخواهد او را به نزد مادربزرگش در آلبانی برگرداند اما بعد میفهمد که مادربزرگی درکار نيست و پسرک به او دروغ گفته است. پسربچه در واقع تصوير ديگری از گذشته الکساندر است و الکساندر در او بخشی از وجود خود را میبيند. هر دو وحشت زدهاند و معلق و پادرهوا. تنها تفاوت آنها اين است که پسربچه در مقطع شروع زندگی اش هست و الکساندر در آستانه پايان عمرش.
ابديت و يک روز مکاشفهای در رابطه بين تاريخهای سياسی و خاطرات شخصی است. شناور بودن زمان و کاراکترها در ساختار روايی فيلم، وجه مشخصه مهم فيلمهای آنجلوپولوس است. فيلم ترکيبی عالی از واقعيت، نوستالژی و روياست. برداشتهای بلند و حرکت آرام دوربين به عقب اين فرصت را به تماشاگر میدهد که بيشتر فکر کند و به جزئيات توجه کند. النی کاريندرو نيز آهنگسازی است که به شدت تحت تاثير سبک بصری و زيبايی شناسی آثار آنجلوپولوس است. موسيقی او با ريتم و ضرباهنگ درونی فيلمهای آنجلوپولوس هماهنگی دقيقی دارد. وسعت موسيقی او به اندازه وسعت پلان سکانسهای آنجلو پولوس است و ايدههای موسيقايی او در تقارنی کنترپوان با رويدادهای سينمايی آثار اوست. النی خود میگويد تصاوير آنجلوپولوس بهترين امکان را به او میدهد که عميق ترين احساسات و عواطف درونی خود را بيان کند. تک تک فريمهای او برايش الهام بخش اند و آنچه را که او برای ساختن موسيقی و ارکستراسيون لازم دارد به او میدهد. همکاری کاريندرو با آنجلوپولوس مثل همکاری برنارد هرمن با هيچکاک، نينو روتا با فلينی و مايکل نای من با پيتر گرين اوی است. نگاه شاعرانه و غنای تصويری فيلمهای آنجلوپولوس با موسيقی ملوديک و روان او تکميل میشود. آشنايی اش با آنجلوپولوس از 1982 شروع شد زمانی که جايزهاش را به عنوان بهترين آهنگساز فيلم برای موسيقی فيلم رزا در جشنواره تسالونيکی از دست او دريافت کرد. از آن هنگام به بعد او آهنگساز ثابت و دائمی فيلمهای آنجلوپولوس بوده و موسيقی فيلمهای زيبايی مثل سفر به سيترا، گام معلق لک لک، نگاه اوليس و دشت گريان را برايش ساخته است. با اين حال فعاليت او در سينما محدود به فيلمهای انجلوپولوس نبوده و او با فيلمسازان برجسته ديگری مثل ژول داسن، کريس مارکر و مارگارت فون تروتا نيز همکاری کرده و با موسيقی اش به فيلمهای آنها عمق و غنای بيشتری بخشيده است. کاريندرو فرزند کوهستان است و در روستايی دورافتاده و کوهستانی از خاک يونان به دنيا آمد. تاثير طبيعت و محيط کوهستان را در آثار او به راحتی میتوان دنبال کرد. آواهای طبيعی الهام بخش او بودهاند و موسيقی او بازتاب صدای آب، باد، کوهستان و درياست. او هميشه آواها و نغمههايی را که در کودکی شنيده است در گوش دارد: انعکاس موسيقی باد و باران روی سقف خانههای روستايی، صدای آب روان و سکوت برف و پژواک صدای نواختن فلوت و کلارينت در جشنهای دهکده و آواز زنان ده وقتی که ذرتها را پوست میکندند. موسيقی کاريندرو در عين مدرن بودن، وام دار موسيقی سنتی و فولکلوريک يونانی است. وی آلات موسيقی سنتی يونان مثل سنتور، آکاردئون و مندولين را به شکلی مدرن در موسيقی اش به کار میگيرد و دست به بازآفرينی مدرن ريتمها و ملودیهای بومی میزند. يکی از وجوه مهم آثار آنجلوپولوس جنبه تاريخی و اسطورهای فيلمهای اوست. برای او تاريخ همانقدر اهميت دارد که ادبيات، شعر و اساطير يونان باستان. جدال انسان و سرنوشت درونمايه اصلی آثار اوست که از دل تراژدیهای يونانی میآيد. نگاه اوليس، سفر اديسه وار يک فيلمساز به منطقه بالکان در اوج جنگهای داخلی درجستجوی مفهوم زندگی اش و پيوندی دوباره با تاريخ و گذشته فرهنگی اش است. بيشترفيلمهای آنجلوپولوس در مناطق دورافتاده يونان میگذرد، در دهکدهای ساحلی يا کوهستانی فراموش شده. به ندرت در فيلمهايش تصويری از يک شهر بزرگ و مدرن و شلوغ مثل آتن را میبينيم. موسيقی کاريندرو نيز ارتباطی عميق و تنگاتنگ با فضای روستايی و غير شهری فيلمهای او دارد. در يکی از صحنههای فيلم، الکساندر سرزده به مجلس عروسی پسر خدمتکارش اورانيا میرود. صحنه بسيار زيبايی است که مثل تمام صحنههای پر جمعيت فيلمهای آنجلوپولوس به دقت کورئوگرافی شده است. حرکت جمعيت شکلی آئينی دارد. خانواده عروس و داماد در حالی که صندلیهايشان را در دست دارند از دو سمت خيابان به هم نزديک میشوند. موسيقی کاريندرو برای اين صحنه، شکلی کاملا فولکلوريک و سنتی دارد. ابديت و يک روز فيلمی در باره زمان است. آنجلوپولوس نشان میدهد که زمان بيشتر امری ذهنی و روانی است تا واقعيتی فيزيکی. حرف او در اين فيلم اين است که حتی اگر يک روز از عمرت باقی مانده باشد، اگر آن روز را درست زندگی کنی به درازای ابديت خواهد بود. در اين اثر فيلمساز و آهنگساز او النی کاريندرو ما را به سفری اندوهناک ولی زيبا و رنگارنگ به درون يونان میبرند. جايی که نوستالژی، اميد، غم و شادی در هماهنگی با هم به سر میبرند. موسيقی ابديت و يک روز، مزه شراب قرمز و بوی دريا را تصوير میکند و سرودی غم انگيز در ستايش زندگی و لحظات خوش از دست رفته است. --------------------------------------
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آفرین به شما آفای پرویز جاهد با این توصیف زیبا از فیلم "ابدیت و یک روز" و موسیقی اش.
-- آرتا ، May 24, 2007آقا فقط دم شما گرم.....همین !
-- رهگذر ، May 27, 2007in mosighi ali bod khososan karborde sazhaye yoonan dar oon heso hale khassi dar adam padid miavoord
-- kyoomars ghabrae ، Aug 6, 2007از خواندن مطلب زيباي شما لذت بردم. به كد هاي زيبايي در فيلم اشاره كرده ايد اما مطالب مهمي را هم از ياد برده ايد مانند: مسئله مهاجرت در فيلمهاي آنجلوپولوس، نقد كمونيسم در فيلمهايش به صورت نا محسوس البته، مشكل ارتباط انسانها در عصر حاضر (بابليسم) و ....
-- سعيد ، Oct 18, 2008البته به نظرم، منظور كارگردان از عنوان فيلم، فردايي به درازاي ابديت نيست بلكه ساختن فردائي با تاثيرگذاري ابديست.