خانه > پرویز جاهد > فستيوال فيلم > جشنواره کن و تئوری توطئه سينمای ايران | |||
جشنواره کن و تئوری توطئه سينمای ايرانپرويز جاهدشصتمين دوره فستيوال کن در حالی برگزار میشود که فيلمی از سينمای ايران در هيچ يک از بخشهای اصلی آن حضور ندارد (نگارنده فيلمهای مرجان ساتراپی و رامين بحراني را متعلق به سينمای ايران نمیداند. فيلمهای کوتاه کيارستمی و تهمينه ميلانی نيز خارج از مسابقه نشان داده میشوند و اصلا برای بزرگداشت کن ساخته شدهاند).
اين اولين بار نيست که در سالهای اخير فستيوال کن بدون حضور فيلمی از سينمای ايران برگزار میشود. سال گذشته نيز مسئولان کن هيچ يک از ساختههای فيلمسازان ايرانی را به کن راه ندادند. امسال نيز گويا بيش از 30 فيلم از سوی بنياد فارابی و تهيه کنندگان مستقل ايرانی به کن ارسال شد اما باز هم هيئت انتخاب کن هيچ فيلمی را از ايران انتخاب نکرد. واقعا چه اتفاق افتاده؟ چرا کن به سينمای ايران بی علاقه شده؟ مشکل در کجاست؟ آيا سينمای ايران در اين سالها واقعا اثر درخور توجهی توليد نکرده که قابل ارائه در کن باشد يا چنان که مسئولان سينمايی ايران ادعا میکنند اقدام فستيوال کن در رد فيلمهای ايرانی، اقدامی سياسی و« در جهت سياستهای جانبدارانه سلطه گران قدرت» و در مخالفت با حکومت ايران بوده است. بدون شک فستيوال کن نقش مهمی در شناسايی و معرفی سينمای ايران در صحنه بين المللی داشته است. آنچه که امروز سينمای نوين ايران خوانده میشود و سينماگرانی چون کيارستمی، مخملباف(محسن و سميرا)، مجيدی، پناهی، قبادی و جليلی مهم ترين نمايندگان آنند بيشتر از هرفستيوال ديگری محصول حمايتهای فستيوال کن و افرادی نظير پير رئيسيان و شخص ژيل ژاکوب است. مهم ترين جايزه سينمايی يعنی نخل طلا را کن به فيلم کيارستمی داده و پناهی، سميرا مخملباف و قبادی مهم ترين جوايزشان را از کن دريافت کردهاند. نوک تيز حملههای منتقدان و مخالفان سينمای نوين ايران(چه در داخل و چه در خارج کشور خصوصا کسانی که اصطلاح سينمای جشنواره پسند را باب کردهاند) نيز به سمت فستيوال کن بوده است. به علاوه تئوری توطئه در باره روابط پشت پرده و زدو بندهای سياسی مسئولان سينمايی ايران با مسئولان فستيوال کن را نيز نبايد از ياد برد. تئوری ای که مدعی است فيلمهای ايرانی(خصوصا آثار عباس کيارستمی) که در کن تحسين شده فاقد ارزشهای هنری و سينمايی بوده و آثار بی خاصيتی اند که تنها به دلايل سياسی و به خاطر توسعه منافع سياسی و اقتصادی دولت فرانسه در ايران مطرح شدهاند. حال چگونه است که مسئولان سينمايی ايران خود نيز به همان تئوری ای متوسل شدهاند که روزی عليه آنها به کار رفته است. تئوری ای که در خارج از کشور فيلمهای برگزيده ايرانی را آثار سفارشی و تبليغاتی رژيم جمهوری اسلامی دانسته و در داخل کشور به عنوان فيلمهايی جشنواره پسند که تصوير سياهی از ايران را به غرب نشان میدهد و صرفا برای خوشامد غربیها ساخته میشود، در نظر گرفته میشود.
حال که فستيوال کن روی خوشی به سينمای ايران نشان نمیدهد و آن را به اصطلاح تحويل نمیگيرد و هيچ محصولی از سينمای ايران را شايسته بخش مسابقه نمیداند، اين آقايان به جای ريشه يابی و کشف علتهای واقعی آن به دنبال سرنخها و کشف دلايل سياسی و پشت پرده آن هستند و سعی میکنند مشروعيت هنری کن و استقلال آن را زير سوال ببرند. نگارنده منکر نقش و تاثير روابط سياسی و اقتصادی دولتها در سياست گذاری فستيوالها و جوايز سينمايی نيست اما تئوری توطئه فراتر از اين حرفها میرود و همه از داور گرفته تا فيلمساز را آلت دست قدرتها و سياست فرض میکند. اين فقط سينمای ايران نيست که امسال فيلمی در بخش مسابقه کن ندارد. از سينمای بريتانيا نيز امسال هيچ فيلمی برای بخش مسابقه کن انتخاب نشد، با اينکه نخل طلای سال گذشته به کن لوچ رسيد و استيون فريرز فيلمساز انگليسی، امسال رياست هيئت داوران کن را به عهده دارد. بنابراين اگر قرار بود کن به کشوری باج بدهد حداقل بايد فيلمی از بريتانيا را در بخش مسابقه میچپاند ولی اين کار را نکرد و قلب توانمند ساخته مايکل وينتر باتم تنها فيلم مهم انگليسی است که خارج از مسابقه نشان داده میشود. برخورد درست را استيون فريرز کرد که وقتی نظرش را در باره علت نبود هيچ فيلم بريتانيايی در بخش مسابقه کن پرسيدند، پاسخ داد: وی در پاسخ به اين سوال که آيا دولت بريتانيا از صنعت فيلمسازی حمايت میکند، گفت: اما مديرعامل بنياد سينمايی فارابی در واکنش به اقدام کن در حذف فيلمهای ايرانی و انتخاب فيلم خانم ساتراپی برای بخش مسابقه ، نامهای اعتراضی به رايزن فرهنگی فرانسه نوشته واين عمل را از روی «قصد و غرض» دانسته و کن را به تلافی فيلمسازان ايرانی تهديد کرده است: «آيا سينماگران ايرانی بار ديگر بايد از چنين اقدامی نيز چشم پوشی کنند؟». سوال اين است که در طی سالهای اخير دولت و بنياد سينمايی فارابی چه مشکلاتی را از پيش پای سينمای ايران برداشتهاند؟ تا چه حد فضا را برای « رشد و تعالی سينمای ملی ايران» که مديرعامل فارابی در نامه خود از آن دم میزند، فراهم کردهاند؟ تا چه اندازه از محدوديتها و فشارها و مقررات نظارت و مميزی کاستهاند؟ و تا چه اندازه از سينماگران مستقل، روشنفکر و مطرح حمايت کردهاند؟در طول چند سال گذشته کدام اثر فوق العادهای درسينمای ايران ساخته شده که فستيوال کن آن را ناديده گرفته و به گفته آقای رضا داد علاقمندان جهانی سينمای ايران را از ديدن آن محروم ساخته است. سينماگری که حاضر به افشای نام خود نشد در مطبوعات ايران مدعی شده که مسئولين کن از فيلم او خوششان آمده بود ولی به دلايل سياسی از پذيرفتن آن خودداری کردند. ادعای اين سينماگر تا زمانی که نام خود را افشا نکرده و پاسخ رسمی مسئولان کن را در مطبوعات منتشر نکرده، کوچکترين اهميتی ندارد و نمیتواند قابل استناد باشد. مديرعامل بنياد سينمايی فارابی در اعتراض رسمیاش به تصميم فستيوال کن مبنی بر گنجاندن فيلم پرسپوليس ساخته مرجان ساتراپی در بخش مسابقه، آن را« اقدامی غير متعارف و نامتناسب و برخلاف شعار آزادنگری و آزادانديشی» دانسته است. سوال من از ايشان اين است که اگر فستيوال کن، فيلم پرسپوليس را که به گمان مسئولان بنياد فارابی فيلمی عليه انقلاب اسلامی است، تنها به اين دليل (عليرغم ارزشهای سينمايی احتمالی آن) در بخش مسابقه نمیپذيرفتند، اقدامی ضد آزادانديشی نبود؟ آيا فستيوال کن به خاطر اين کار متهم به سازش با دولت ايران و زدوبند سياسی برای حذف فيلم خانم ساتراپی نمیشد؟ مدير عامل بنياد سينمايی فارابی در نامه خود مستقل بودن هيئت انتخاب و سازمان جشنواره کن را زير سوال برده و انتخاب مستقل آنها را مورد ترديد قرار داده است. اگر فردا کن تصميم ديگری گرفت و فيلمهايی از سينمای ايران را برای مسابقه انتخاب کرد آيا ايشان باز همين ادعا را خواهند کرد؟ بالاخره ما کدام ادعا را باور کنيم. اينکه تمام انتخابها و جوايز فستيوال کن(و بسياری از فستيوالهای ديگر) سياسی است و صرفا بر اساس خواست سياستمداران و صاحبان قدرت تعيين میشود يا اينکه اين تصميمها صرفا بر اساس شعور و بينش سينمايی داوران و اعضای هيئت انتخاب فيلمهای فستيوال کن است و کاملا مستقل از خواست و اراده دولتمردان و سياستمداران صورت میگيرد؟ براساس تئوری توطئه، در داوری و قضاوت بين المللی در مورد فيلمهای ايرانی، هيچ ملاک هنری و زيبايی شناختی وجود ندارد و هيچ فيلمی از سينمای ايران در هيچ جشنوارهای پذيرفته نخواهد شد مگر اينکه زدوبندی درکار باشد. تئوری توطئه، در هر شکل اش، ارزشهای سينمايی فيلمهای برگزيده ايرانی را انکار کرده و استقلال هنری آن را زير سوال میبرد. ----------------------------------
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اینکه فارابی یا رییس آن در نامه ای اعتراض خود را به انتخاب پرسپولیس ابراز داشته اند امر تازه ای نیست و اساسا نباید آن را جدی گرفت چون بنیاد سینمایی فارابی به هر حال از انجا که نهادی دولتی زیر نظر وزارت ارشاد اسلامی است طبیعتا باید اعتراض رسمی خود را به این انتخاب اعلام دارد تا احتمالا به وظایف سازمانی خود عمل کند.تایید این نامه در سطح بین المللی هم البته به این خاطر است که فارابی به هر حال نهادی شناخته شده در سطح جهانی برای معرفی سینمای ایران است و از یاد نبریم که بسیاری از فیلم هایی که به همین جشنواره کن راه یافته اند با مساعدت ها و کمک های همین بنیاد ساخته شده اند حالا می خواهد با این بنیاد و سیاست های آن موافق باشیم یا نه، چون اساسا سینما و حتی همین سینمایی که حاصلش کیارستمی یا جلیلی بوده نمی تواند فارابی را انکار کند.با این نظر شما کاملا موافقم که عدم حضور رسمی سینمای ایران در این دوره از جشنواره امری طبیعی است.اما سوالم با این حال این است که اساسا براساس چه الگوهایی ایران 30 فیلم سینمایی به این جشنواره فرستاده درحالی که مجموعه فیلم های حاضر در بخش مسابقه 20 تا 22 فیلم بیشتر نیست.اگر قرار است فیلمی ارزش معرفی به کن داشته باشد خودش معرف خودش است و نیازی به جار و جنجال ندارد.سینمای ایران در این چند سال اخیر چه اثر مهمی خلق کرده که می خواهد به دفاع سالانه از آن در جشنواره ای خارجی بپردازد. تازه مگر خودش فجر را ندارد همینطور که سینمای فرانسه برای خودش سزار را دارد و سینمای امریکا اسکار را.مگر از دل همین سینما فیلم سازان ضدایرانی هنرمند نمایی چون پناهی و قبادی درنیامده اند پس چه حاجت که زور بزنیم این سینما را در کن باردیگر معرفی کنیم؟این ارشاد اسلامی چه خیری از فیلم سازان مطرح ایرانی دیده که حالا می خواهد چندتای دیگر را هم به جهان معرفی کند تا بروند به تاجیکستان و افغانستان مهاجرت کنند،عطای هویت ایرانی اشان را به لقایش ببخشند و عاجزانه تقاضا کنند آقا جان! ایرانی بودنمان را نخواستیم ،هیچ هم نمی خواهیم اما ترا به هرکس می پرستید با جانمان کاری نداشته باشید.وقعا این بنیاد فارابی با چه انگیزه هایی می خواهد باز هم فیلم ساز بین المللی تولید کند؟؟و تازه دیگر در این زمان خبری از کیارستمی ها و امثالهم هم نیست که بشود رویشان سرمایه گذاری کرد. امروز دیگر صحبت شمقدری ها و امثالهم و فیلم های سبک شلمچه درخون و نظایر آن است.این سینما واقعا چه نیازی به معرفی دارد؟سینمایی که هزینه های تولیدش را از همین کمک های کج دار و مریز دولتی می گیرد اما نگاهش به موضوعش نگاه ناواقعی و تحقیر آمیز و ایران ستیز است.سینمایی که مشتی پناهی تحویل تاریخ سینمای ایران داده که معلوم نیست با چه فاکتورهایی به عنوان سینماگر جهانی شناخته شده. اند جز اینکه بگوییم چه بازاری بهتر از اینکه خودمان به خودمان فحش بدهیم و زندگی و جامعه امان را به گند بکشیم تا جایزه اش را از غرب دریافت کنیم.درچنین فضایی بازخدا پدر مرجان ساتراپی را بیامرزد که اثری واقع بینانه درباره ایران ساخته و نه زیادی به افتخاراتمان نازیده ونه زیادی به زمین و زمان تازیده.
-- مرداویج ، May 22, 2007سینمای پیشتاز در هر کشوری غالبا با تفکری مبتنی بر اندیشه ورزی و عقلانیت مدرن شکل گرفته و می گیرد . عقلانیت مدرن با مقولاتی مانند آزادی ، دموکراسی ، نقد پیوسته و فعال اجتماعی ، حقوق بشر ، وضعیت اقوام و خرده فرهنگ ها عجین است و سینمایی که بخواهد به این مقولات بپردازد از ناحیۀ حکومت های غیر دموکراتیک و یا نیمه دموکراتیک در معرض تضییق ، تحدید و تهدید است .
-- رحمت الله امیدوار ، May 23, 2007سینمای نوین ایران هم از این قاعده مستثنا نبوده و همین فشارها سبب شده که فیلمسازان از یک طرف بام بیفتند و مدیران دولتی سینما از طرف دیگر .
مزید بر آن که در چنین وضعیتی که هنوز مدیران ارشاد تکلیفشان بر سر ارزشمند بودن یا نبودن جشنواره ها ی خارجی و امتیازات و جوایز آن ها معلوم نیست دعوا کردن بر سر اینکه چرا کن نسبت به سینمای ایران چنین و چنان کرده بیشتر گم کردن راه است و یا اغفال دیگران است تا کمتر کسی نسبت به علل و عوامل افول هنری سینمای ایران توجهی جدی داشته باشد و در این معرکه تئوری توطئه می تواند عامل مهمی برای فرافکنی این ضعف ها و ناتوانی ها باشد
در سایت شخصی من می توانید در نقد وضعیت سینمای ایران مطالبی دیگر بخوانید
www.dornameh.ir
سلام
-- حسين يوسفي ، May 24, 2007اينكه بگوييم جشنواره كن نسبت به سينماي ايران غرض ورزي كرده است خود چيزي شبيه به نظريه توطئه است اخبار ضد و نقيض كم شنيده نميشود اينكه كساني در داخل به جشنواره هاي مختلف رشوه ميدهند تا اجازه اكران به فيلمهاي برخي كارگردانان را ندهند(سميرا مخملباف و ...كمي به دور از منطق است منكر جريانات سياسي و مافياي مخمليني كه در هر جشنواره و فستيوالي وجود دارد نيستم(اسكار) اما چرا مسئولين كن و غيره بايد همچين كاري كنند ؟به خاطر كدام هدف مشترك چيزي كه واضح است سينماي ايران ضعيف است و ضعيف تر خواهد شد اينكه فيلمهاي كارگردانان ما چه داخلي و خارجي ارزش گذشته خود را ندارند بر همه كس واضح و مبرا است.به نظر من اين نوشته احساسي است و كوچكترين منطقي در نگارش ان لحاظ نشده است ما بهتر است ابتدا توان هنري فيلم و فيلم ساز و سينماي ايران را بسنجيم و بعد در مورد ساير موارد بحث كنيم تهمينه ميلاني چه گلي به سر سينماي ايران زده كه حالا بايد فيلم او در فلان قسمت نمايش داده شود و جايزه هم بگيرد؟مرجان ساتراپی كيست؟چرا من (من نوعي)او را نميشناسم كجاي فيلم او واقع بينانه است؟بياييد كمي به خود رجوع كنيم و ببينيم توانمان چقدر است ؟سينمايي كه بيضايي هر 10 سال يك بار در ان فيلم ميسازد و كيارستمي ديگر نميسازد !چه سينمايي است؟ در ان 10 سال خلع فيلمسازي بيضايي چه اتفاقي رخ ميدهد ايا به غير از اين است كه با فيلمهاي ابكي اتش بس و ملاقات با طوطي بايد سر كنيم ؟!مدير بنياد فارابي اعتراض كرد يا نكرد نامه نوشت و يا ننوشت باج داد يا نداد با نارنجك جنگي به خانواده مخملباف حمله كرد يا نكرد ؟هيچكدام براي سينما اب و نان نميشود بياييد كاري كنيم كه نظريه توطئه گريبان خود ما را نگيرد ...
http://hossein-ussefi.blogfa.com/
آقاي يوسفي،
-- پرويز جاهد ، May 25, 2007در کجاي اين نوشته گفته ام که جشنواره کن به سينماي ايران غرض ورزي کرده؟ نکند حرف هايي را که از زبان مديران فارابي آورده ام به جاي حرف هاي من گرفتيد؟ در ضمن مي شود بگوييد چه چيزي براي سينما آب و نان مي شود؟ بنياد سينمايي فارابي يکي از مهم ترين نهادهاي سينمايي ايران است که نقش مهمي در سياست گذاري هاي سينمايي دارد. اگر ديدگاه هاي مديران آن نقد و بررسي نشود، وضعيت سينما از آنچه که الان هست بدتر خواهد شد.
اينکه شما مرجان ساتراپي را نمي شناسيد مشکل جشنواره کن نيست.