گفتگوی اختصاصی با کارگردان فيلم «آمريکا عليه جان لنون»
برای آنها که از تاريخ درس نمیگيرند
پرویز جاهد
آمريکا عليه جان لنون (The US vs John Lennon) مستند جالب و چالش گرانهای در باره ديدگاههای سياسی راديکال جان لنون خواننده مشهور گروه بيتلها و فعاليتهای صلح طلبانه او عليه جنگ ويتنام و نظامیگری آمريکاست و نشان میدهد کهFBI و سازمانهای امنيتی ايالات متحده در دهههای شصت و هفتاد چگونه با او برخورد کردهاند. در اين فيلم که چند شب قبل از شبکه 2 بی بی سی پخش شد، جان شينفلد و ديويد ليف سازندگان آن با کنار هم قرار دادن تصاويری آرشيوی از لنون و استفاده از مصاحبههای او در کنار حرفهای چهرههای سياسی و روشنفکری چون نوام چامسکی، بابی سيل، دبی هافمن، طارق علی، گور ويدال و جری رابين، تصوير تازهای از جان لنون را به نمايش میگذارند که در فيلمهای مستند ديگری که تا کنون درباره لنون ساخته شده کمتر ديده شده است.
اين فيلم مستند به خوبی ظرفيت دمکراسی آمريکايی و قدرت تحمل حکومت آمريکا را در برابر هنرمندان معترضی چون جان لنون نشان میدهد.
با جان شينفلد(John Schienfeld) کارگردان آمريکايی اين فيلم که برای پرمير آن به فستيوال فيلم لندن آمده بود، در محل اقامت او در هتل سوفيتل لندن ملاقات کردم و گفتگويی انجام دادم که در اينجا میخوانيد. در اين گفتگو او درباره فيلم خود، سياستهای جنگ طلبانه آمريکا و جرج بوش و مستندسازی سياسی حرفهايی میزند که شنيدنی است.
پوستر فیلم آمریکا علیه جان لنون
آيا اين اولين فيلم مستند شماست؟
من حدود ۱۳ سال است که فيلم مستند میسازم که بيشترشان برای تلويزيون است. اين اولين فيلم بلند مستند ماست که برای سينما ساخته شده و در سطح بين المللی توزيع شده است. ما (منظور او و ديويد ليف است) احساس میکنيم مسائلی که در اين فيلم مطرح کردهايم مسئله بسياری از کشورهای جهان است مسائلی چون آزادی بيان، سوء استفاده حکومتها از قدرت و فرهنگ پاپ.
در اين فيلم، شما از نريشن و تکنيک Voice Over استفاده نکرديد. تشريح موضوع بدون استفاده از نريشن کمی دشوار است.
خوشحالم که به اين موضوع اشاره کرديد. ما عمدا از نريشن پرهيز کرديم. ما نريتور (راوی) نمیخواستيم بلکه میخواستيم جان لنون خود راوی باشد. از اين رو در تمام کليپهايی که او ظاهر میشود و حرف میزند، در نماهای آرشيوی و در مصاحبههايی که او نظراتش را در باره موضوعهای مختلف بيان میکند، او در حال روايت است و اساسا او راوی است چرا که چه کسی بهتر از او میتواند داستانش را برای ما بازگو کند. اين چالش اصلی اين نوع فيلمهاست. اينکه شما قطعات مختلف يک روايت مرتبط را کنار هم قرار دهيد بدون اينکه کسی آنها را به هم گره بزند. کار سختی است ولی ما اين کار را کرديم. چرا که صداهای فوق العادهای در اين فيلم داشتيم. آدمهای باهوش و متفکر و افرادی که فصيح حرف میزنند، چيزهايی میگويند که ما میخواستيم بگويند و ما با پيوند بين آنها داستان را پيش برديم.
شما از نويسندگان و روشنفکرانی چون نوام چامسکی، طارق علی و گورويدال استفاده کرديد که تصوير متفاوتی از جان لنون برای ما میسازند. چگونه آنها را راضی کرديد که با شما همکاری کنند.
خوب کاری که ما کرديم اين بود که ما سابقه خوبی در حرفهمان داريم و آن ساختن فيلمهای متفکرانه و متعهدانه است نه فيلمهای سطحی( جان شينفلد از واژه Tabloid استفاده میکند که به روزنامههای زرد اطلاق می شود) و وقتی به اين آدمها زنگ میزنيم و میگوييم که میخواهيم در فيلم ما حضور داشته باشيد، اين آدمها ما را می شناسند و با خود می گويند اينها آدم های خوبی اند و فيلم های هوشمندانه ای میسازند. ولی وقتی به آنها می گوييم که رويکرد ما چيست، آنها می گويند خوب اين چيزی است که ما دوست داريم در باره آن حرف بزنيم. به نظر من در بيشتر موارد اين طوری است: رويکرد جالب نسبت به دوره ای جالب و آنها حرف های زيادی داشتند که در باره اين دوره بزنند.
به نظر من فيلم شما بيشتر با بعد سياسی شخصيت جان لنون سروکار دارد و کمتر ما آدمهايی از فرهنگ پاپ و صنعت موسيقی میبينيم که درباره لنون حرف بزنند. چرا؟
درسته. برای اين فيلم تصميم گرفتيم از کسانی استفاده کنيم که در آن دوره و آنجا بودند، افرادی که در دنيای لنون بودند، افرادی که در صحنه سياست، فرهنگ و جامعه آمريکا بودند. ما دنبال آدم هايی نبوديم که درباره دهه شصت تحقيق کرده باشند و يا درباره آن مطلب نوشته باشند بلکه کسی را میخواستيم که در آن دوره و آنجا بوده باشد. بنابراين بسياری از ستاره های پاپ که می توانستند در باره جان لنون به عنوان يک ستاره پاپ حرف بزنند نمی توانستند در باره اين جنبه از کار او صحبت کنند. و ما احساسمان اين بود که آنها نمی توانند چيزی به ما ارائه کنند. اگر فيلمی در باره بيوگرافی جان لنون میساختيم، از آن آدمها استفاده میکرديم اما اين فيلم متفاوت است. اين يک فيلم سياسی است و فکر نمی کنم که ستاره های پاپ در مورد فيلم های سياسی حرفی برای گفتن داشته باشند.
جان شینفلد کارگردان آمریکایی- عکس: پرویز جاهد
آنچه که از فيلم شما دريافتم اين است که آمريکايیها موقعيت وحشتناکی را در دهههای شصت و هفتاد با جنگ ويتنام و غيره تجربه کردند اما به نظر میرسد که آنها اکنون از اين تجربهها و تاريخ درس نمیگيرند و دوباره دارند آن را تکرار می کنند. آيا به نظر شما آنها حافظه تاريخی ندارند؟
پرسش بسيار خوبی است. به نظر من اين حرف درباره بسياری از حکومتها صدق میکند نه فقط حکومت آمريکا. فکر میکنم بيشتر رهبران سياسی همان اشتباهاتی را تکرار میکنند که اسلاف آنها کردند. چرا که آنها احساس میکنند: من آدم مهمتری هستم، من فرق دارم، من آن اشتباهات را مرتکب نمیشوم.
اما نقل قول مشهوری از فيلسوف بزرگ آمريکايی جرج سانتا يانا(George Santayana) هست که میگويد: آنها که از تاريخ درس نمیگيرند محکومند آن را تکرار کنند.
ما اين را امروز در آمريکا می بينيم، در بريتانيا می بينيم و احتمالا در کشور تو ايران هم می بينيم. اين رهبران هستند که از گذشته درس نمیگيرند و اين واقعا يک تراژدی است و مردم از عملکرد آنها رنج خواهند برد.
اين يک تراژدی است و فيلم تو پايان اين تراژدی و نتيجه سياستهای حکومت آمريکا را به ما نشان میدهد.
و ما از لنون به عنوان روشی برای بيان اين داستان استفاده کرديم اما اين فيلم در باره اين موضوعهای مهمتر نيز هست.
طارق علی در فيلم شما میگويد اينکه روشنفکران و هنرمندان تهديدی برای آمريکا باشند بيشتر به شوخی شبيه است. اما شما سعی داريد نشان دهيد که جان لنون يک تهديد واقعی و يک چهره خطرناک و چنانکه شما در فيلم میگوييد يک چهره ضد سيستم(anti establishment) در تاريخ آمريکا بود.
فکر میکنم منظور طارق علی اين بود که اين فکر احمقانه است ولی آنها اين فکر را میکنند. حکومت از روشنفکران میترسد. به علاوه او نکته ای را می گويد که ما نتوانستيم برايش جايی در فيلم پيدا کنيم ولی قرار است در دی وی دی فيلم آن را بگنجانيم. او می گويد حکومت نمی تواند خائن و خادم را از هم تشخيص دهد به اين معنی که اگر تو چيزی عليه حکومت بگويی تو خائنی. ما در جامعه ای زندگی می کنيم که قاعدتا بايد آزادی بيان داشته باشيم و بايد اين اجازه را داشته باشيم که ديدگاه هايمان را در باره مسائل مختلف بيان کنيم و انجام اين کار واقعا مهم است.
درباره خودت چی؟ به عنوان کارگردان اين فيلم؟
از چه نظر؟
از ديد حکومت؟ آيا به تو هم به عنوان يک چهره ضد سيستم نگاه میکنند؟
من آدم خيلی مهمی نيستم.
جان لنون و همسرش یوکو اونو
منظور من بعد از ساختن فيلمی با چنين رويکردی است.
فکر نمی کنم آنها توجه چندانی به اين فيلم داشته باشند.منظورم اين است که اين فيلم خطر بزرگی برايشان محسوب نمی شود. نمی دانم فيلم ديکسی چيکس(Dixie Chicks) را ديده ای يا نه که در همين فستيوال نشان داده شد. آنها با حرف هايی که در اين فيلم در باره جرج بوش زدند قطعا دچار دردسر خواهند شد. اما به نظر من اين فيلم تنها می تواند برای آنها ناراحت کننده باشد تا چيز ديگر. آنچه که ما سعی کرديم نشان دهيم اين بود که فضای دهه های شصت و هفتاد و پارانويايی که در دستگاه اجرايی نيکسون و حکومت آمريکا وجود داشت طوری بود که آنها را وادار کرد طوری رفتار کنند که اشتباه بود و اين چيزی است که ما در باره آن حرف می زنيم و اين پارانويا شايد همان چيزی نباشد که امروز همه جا هست اما می تواند باشد و به نظر من اين همان هشداری است که می گويد: مراقب باش، در غير اين صورت شايد مجبور شوی تاريخ را تکرار کنی.
آيا فکر میکنی نمايش فيلمات در آمريکا با سانسور مواجه شود؟
نه. ما هيچوقت اين را تجربه نکرديم. ما هيچ مشکلی برای ساخت اين فيلم نداشتيم. همينطور هيچ مشکلی برای نمايش آن.
به عنوان مستندسازی که درباره مسائل سياسی فيلم میسازيد نظرت درباره سياستهای جرج بوش در خاورميانه و تحريم آمريکا عليه ايران چيست؟
اين قطعا نظر شخصی من است. به نظر من هر دو طرف دارند غير مسئولانه رفتار میکنند. فکر میکنم حکومت ايران سعی دارد آمريکا را تحريک کند. از آن طرف حکومت آمريکا هم واقعا نمیفهمد که در آن نقطه از جهان چه می گذرد و اين واقعا شرم آور است. من می دانم که جمعيت زيادی از ايرانیها در لوس آنجلس يعنی جايی که من زندگی میکنم سکونت دارند و من دوستان زيادی در بين آنها دارم. آدمهايی بسيار روشنفکر و باهوش. از نظر من حکومت ايران سرکوبگرتر از حکومت آمريکاست.
نظرت درباره موج ضد آمريکايی که روز به روز در جهان گسترش میيابد چيست؟
نکته اول اينکه من فيلمی در هندوستان میساختم و يک هفته آنجا بودم. هر وقت به يک کشور خارجی میرويم يک نفر را استخدام می کنيم که آدم محلی است و به زبان بومی حرف میزند و کار ما را در آنجا راه می اندازد. برايمان اجازه فيلمبرداری يا اجازه ورود به يک مکان را می گيرد. همينطور ما را به آدم ها معرفی می کند. اين آدم بعد از يک هفته کار کردن با ما به من گفت می دانی جان! تو شبيه آمريکايی ها نيستی. گفتم چرا؟ گفت برای اينکه تو نه چاقی و نه قد بلند و به حرف آدم ها گوش می دهی و به فرهنگ های ديگر علاقمندی. اينکه آنها در باره آمريکايی ها اينگونه فکر می کنند برای من جالب بود.
نکته دوم اينکه آنها از سياست جرج بوش خوششان نمی آيد و من هم همينطور. من به بوش رای ندادم. اما فکر می کنم آنها به آمريکايی ها علاقمندند. وقتی من به کشورهای ديگر سفر می کنم مردم را می بينم که به من احترام می گذارند و با من خوب رفتار می کنند و نمی گويند: « اوه، او هم يک آمريکايی است، ما بايد...»
فکر می کنم اين موج ضدآمريکايی مربوط به بوش و دستگاه اجرايی او باشد. به نظر من آنها با سياستهای خود و گاه با بیخردیای که منجر به اين سياستها میشود، مردم را بيگانه کردهاند.
به نظر میرسد بعد از مستند مايکل مور، ساختن مستندهای بلند سياسی گسترش فوقالعاده ای يافته است. به نظر تو چه آيندهای در انتظار اين گونه فيلمهای مستند سياسی است؟
فکر میکنم آينده مستندهای سياسی خوب باشد. مردم برای ديدن آنها علاقه نشان میدهند و وقت می گذارند. اين فيلم ها مسلما به اندازه ماموريت غير ممکن 3 پول نمی سازند. با اين حال مخاطب برای ديدن آنها نيز وجود دارد و اين برای ما خيلی خوب است چون به ما اجازه می دهد که داستان های مختلفی را بيان کنيم. قبلا اين تصور وجود داشت که فيلم مستند معمولا راجع به طبيعت و جفت گيری مگس ها و غيره است. اما امروز شما می توانيد با فيلم مستند موضوع های سياسی، اجتماعی و فرهنگی را بيان کنی و اين برای من که می خواهم چنين موضوع هايی را فيلم کنم، فوق العاده است.
--------------------------------------
* ديکسی چيکس:خفه شو و بخوان (Dixie Chicks: Shut up and sing) ساخته باربارا کاپل و سيسيلا پک مستند درباره گروه موسيقی کانتری ديکسی چيکس است. گروهی که جايزه موسيقی گرمی امسال را به دست آوردند.
--------------------------------------
مطلب مرتبط: آمريکا عليه جان لنون
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
سلام آقای جاهد.مقالات و نوشته های خوب شما رو در اینجا دنبال می کنم.امیدوارم شاهد کوشش های بیش تر شما در زمینه شناخت سینمای مستند باشیم.نشانی خود رو در اینجا برایتان به جا می گذارم.چنانچه مایل بودید ملاحظه بفرمایید.
-- محسن قادری ، Apr 9, 2007www.cinedoc.blogspot.com