تاریخ انتشار: ۹ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

سيصد: روايت تاريخی يا روايت داستانی؟

پرويز جاهد

وقتی فيلم سيصد را می‌ديدم سعی ام اين بود که آن را بدون پيش داوری و تعصب ملی يا شوونيستی و تنها از منظر سينما نگاه کنم و الان که اين مطلب را می‌نويسم نيز تمام سعی من بر اين است که آن را فارغ از احساسات ملی و صحت و سقم تاريخی آن بررسی کنم. می‌دانم کار دشواری است اما غير ممکن نيست. ببينيم که چه از آب درمی‌آيد.


پوستری از فیلم 300

سيصد در اصل ساخته و پرداخته ذهن گرافيکی و خيال‌پرداز فرانک ميلر، خالق داستان‌های مصور(کميک استريپ) سين سيتی(شهر گناه)، الکترا و شواليه سياه است. زک اسنايدر(Zack Snyder) نيز فيلم را مو به مو و نما به نما بر اساس رمان گرافيکی ميلر ساخته‌است. رمانی که قالب آن فانتزی است و قاعدتا شخصيت‌ها و رويدادهای آن نيز بايد پايه و مبنای فانتزی و تخيلی داشته باشند هر چند ممکن است از شخصيت‌ها و رويدادهای واقعی و يا تاريخی الهام گرفته باشند ولی قرار نيست از اصول و قواعد جهان واقعی(رئاليستی) و تاريخی پيروی کنند. ساختار فانتزی داستان به نويسنده و فيلمساز اين حق را می‌دهد که در چهارچوب منطق داستان و ساختار علی آن، به هر شکلی که می‌پسندند شخصيت‌ها و رويدادها را تصوير کنند.

در 300 جز بازيگران هيچ چيز واقعی نيست. همه چيز به شيوه کامپيوتری(virtual studio) که در آن بازيگران در مقابل پرده آبی بازی می‌کنند و از آنها فيلمبرداری می‌شود ساخته شده‌است. فضای پس زمينه نيز بعدا به کمک تکنيک CGI به فيلم اضافه شده‌است. از اين نظر 300 بيشتر به ويدئو گيم‌هايی شبيه است که برای بازی پلی استيشن طراحی شده‌است.

اين فيلم و فيلم‌هايی از اين دست ساخته می‌شوند که توقعات و انتظارات ما را از سينما دگرگون سازند، همينطور روش‌ها و قواعد فيلمسازی و صنعت سينما را. بنابراين انتظار ديدن فيلمی رئاليستی با شخصيت‌ها و رويدادهای کاملا واقعی در اين نوع سينما، انتظار بيهوده‌ای است. تنها با قواعد و منطق خاص اين نوع فيلم بايد با آن مواجه شد و به ارزيابی آن نشست. اما از سوی ديگر فيلم 300 تفاوت عمده‌ای با ديگر محصولاتی دارد که به اين شيوه ساخته شده‌اند و آن اين است که 300 فيلمی حماسی و تراژيک است و بر اساس الگوها و قواعد پذيرفته شده و کلاسيک اين ژانر حرکت می‌کند. يعنی مثل همه تراژدی‌های کلاسيک بر مبنای تضاد بين خير و شر بوجود آمده و بنابراين فانتزی بودن آن سبب نمی‌شود که قواعد دراماتيک را ناديده بگيرد.

در عين حال ميلر و اسنايدر، يک رويداد واقعی(نبرد ترموپيل) و برخی شخصيت‌های تاريخی(مثل لئونيداس و خشايارشا) را اساس فيلم حماسی/فانتزی خود قرار داده‌اند. فکر نمی‌کنم کسی با طرح داستانی کلی فيلم(پلات آن) مشکلی داشته باشد و يا صحت تاريخی آن را مطلقا منکر شود. مشکلی اگر هست در صحنه‌پردازی و پرداخت جزئيات فيلم است.

اينکه خشايارشا به يونان حمله می‌کند و سيصد اسپارتی به رهبری لئونيداس در برابر لشکر او می‌ايستند و تا سرحد مرگ می‌جنگند و در نهايت کشته می‌شوند، يک دروغ تاريخی نيست بلکه رويدادی تاريخی است که اگرچه ممکن است در آن گزافه‌گويی شده باشد، با اين حال ظرفيت تبديل به يک درام حماسی را دارد.

اسپارت‌ها ملت جنگجويی بودند و از کودکی برای جنگ تربيت می‌شدند. اين را فيلم 300هم به ما نشان می‌دهد. زمينه چينی و سکانس افتتاحيه فيلم عالی است. در اين سکانس لئونيداس را می‌بينيم که کودکی خردسال است و برای جنگيدن آموزش می‌بيند. بعد صحنه بسيار گيرا و تکان دهنده مبارزه او با حيوانی درنده نشان داده می‌شود و می‌بينيم که او چگونه با زيرکی جانور درنده را با خود به تنگه باريکی می‌کشاند و او را از بين می‌برد. صحنه‌ای که در واقع تمثيلی از کل فيلم است.

داستان فيلم از زبان ديليوس(شخصيتی خيالی و يکی از ياران وفادار لئونيداس و تنها اسپارتی‌ای که از جنگ ترموپيل جان سالم به در می‌برد) روايت می‌شود. ظاهرا اسنايدر از صدای راوی به اين منظور استفاده می‌کند که به تماشاگر بفهماند که اين فيلم از زاويه ديد يک شخصيت خيالی ساخته و پرداخته ذهن ميلر بيان می‌شود و سنديت تاريخی ندارد. راوی به ما می‌گويد که جانور درنده‌ای نزديک می‌شود: The beast approaches و منظور او سپاه پارسيان(Persians) است که به زودی از راه می‌رسند.

بعد از چند برش کوتاه، زمان به سرعت تغيير می‌کند و لئونيداس به پادشاهی اسپارت می‌رسد. فرستادگان خشايارشا برای او پيام می‌آورند که يا تسليم شود و به لشکر آنها بپيوندد و يا منتظر مرگ و بردگی زنان و کودکان ملت خود باشد. اما از کودکی به لئونيداس و تمام جنگجويان اسپارت آموخته‌اند که هرگز در برابر دشمن تسليم نشوند و تا حد مرگ بجنگند، مرگی که برای آنها عزت و افتخار است.

لئونيداس نافرمان و سرکش است. او فرستادگان خشايارشا را می‌کشد و با اين کار به او اعلان جنگ می‌دهد. سالخوردگان قوم اسپارت و کنگره اين کشور با تصميم جنگ‌طلبانه لئونيداس مخالفت می‌کنند اما او بدون توجه به اين مخالفت‌ها، 300 اسپارتی را گرد می‌آورد و به مقابله با لشگر عظيم ميليونی خشايارشا(در مورد تعداد سربازان خشايارشا نيز اختلاف نظر بسياری وجود دارد) می‌رود.

انگيزه او و سپاهيانش برای جنگ نيز بسيار قوی است. آنها می‌خواهند از آزادی و دمکراسی خود و حقوق زنان و کودکان در برابر هجوم قومی وحشی و بربر! که برای زنان و کودکان حقی قائل نيست و آنها را به بردگی می‌خواهد، دفاع کنند (مهم‌ترين اعتراض مخالفان ايرانی فيلم به همين ادعاهاست. اين که ايرانيان قومی بربر نبودند و در جنگ‌ها زنان و کودکان را به بردگی نمی‌گرفتند بلکه برعکس اين اسپارت‌ها بودند که از راه برده داری زندگی می‌کردند و رابطه‌ای با دمکراسی و حقوق شهروندی و زنان نداشتند.)

فرستاده پارس(ايران) در ديدار با لئونيداس، آشکارا با حضور همسر لئونيداس(ملکه کورگو) در مذاکره بر سر جنگ و صلح مخالفت می‌کند و زن ستيزی‌اش را نشان می‌دهد. روشن است که چگونه دو نيروی متضاد در برابر هم صف کشيده‌اند و چگونه نيروی خير می‌خواهد از موجوديت خود در برابر شر دفاع کند. اما يکی ديگر از الزامات تراژدی هم‌ذات‌پنداری تماشاگر با قهرمان داستان و همراهی او تا نقطه اوج و فرجام تراژيک است. اتفاقی که در فيلم 300 نمی‌افتد. ضعف در شخصيت‌پردازی و سستی ساختار دراماتيک مانع از نزديکی و هم‌ذات‌پنداری تماشاگران با شخصيت‌های مثبت فيلم (اسپارت‌ها) و باورپذيری آنها می‌شود.


پوستری از فیلم 300

هرچقدر سين سيتی با تمام اغراق‌هايش، جذاب و گيرا و قانع کننده بود، 300 غيرمنطقی، سست، دور از ذهن و آبکی است. شخصيت‌ها از لئونيداس گرفته تا خشايارشا و عضو خائن کنگره همه سطحی و يک بعدی‌اند. شخصيت‌های دور و بر لئونيداس نيز جز خوبی، شجاعت، وفاداری به پادشاه و ملکه بعد ديگری ندارند. در حالی‌که دشمنان آنها(پارسيان) وحشی، منحرف، گروتسک و شيطانی تصوير شده‌اند.

جرارد باتلر زحمت زيادی کشيده تا نقش لئونيداس را هضم کرده و باورپذير سازد. اينکه او شبيه جرج بوش است يا نيست و يا وقتی در برابر پيشنهادات شيطانی و وسوسه‌اميز خشايارشا مقاومت می‌کند و تسليم نمی‌شود چقدر شبيه مسيح است يا نه چندان اهميتی ندارد. مهم اين است که او فاقد آن کمال گرايی و کاريزمای مطلوب قهرمانان حماسی و اسطوره‌ای است و سمپاتی تماشاگران را برنمی‌انگيزد.

رودريگو مانتو در نقش خشايارشا مضحک و افتضاح است و اصلا شبيه يک پادشاه مقتدر و باشکوه نيست. او نه تنها هيچ نشانی از يک امپراتور قدرتمند و شاه شاهان ندارد، بلکه با حلقه‌ها و جواهرات و زنگوله‌هايی که به خود آويزان کرده بيشتر همجنس‌گرایان کلوپ‌های شبانه را به ياد می‌آورد. او رقت‌آميزتر و پيش پا افتاده‌تر از آن است که ميليون‌ها تن پارسی(اصيل يا برده) به خدمت‌گزاری او افتخار کنند و در برابرش زانو بزنند و چکمه‌های او را بليسند.

دومينيک وست در نقش نماينده خائن کنگره، هيچ‌چيز غافلگيرکننده‌ای ندارد و همه حرکات او قابل پيش‌بينی است. احمقانه‌تر از اين نمی‌شود که وقتی در کنگره نمايندگان و بزرگان اسپارت به طرز مضحکی به دست همسر لئونيداس به جرم خيانت به قتل می‌رسد، طلاهايی را که روزها قبل به بهای خيانت از خشايارشا گرفته از پر شال او بيرون بريزد و ماهيت او را آشکار کند و آبروی ملکه را بخرد.

زبان فيلم فاخرانه است خصوصا زبان راوی(ديويد ونهام). اما فيلم فاقد بازيگران توانايی است که بار اين زبان فاخرانه را به دوش بکشند و آن را سليس و روان بيان کنند. گنجاندن کلام مشهور تاريخی در دهان بازيگران تمهيد جالب و هوشمندانه‌ای است مثل ديالوگی که بين سفير پارسی و جنگجوی اسپارتی ردو بدل می‌شود:

- ما آنقدر تير می‌اندازيم که آسمان تيره و تار و خورشيد محو شود.
- پس آنگاه ما در سايه می‌جنگيم.

اما فضل‌فروشی و سخنوری سرداران اسپارتی با روحيه جنگجوی آنها که با زبان شمشير و نيزه سخن می‌گفتند منافات دارد. برخلاف آتنی‌ها که دمکراسی، منطق، درام، فلسفه، تاريخ، معماری و مجسمه‌سازی را به جهان ارزانی داشتند، اسپارت‌ها جز شمشير و اسلحه و زور بازو، چيزی برای ارائه نداشتند.

يک فيلم می‌تواند از نظر روايت داستانی و تکنيکی به کتاب مصور(منبع اقتباس) وفادار باشد، اما وقتی موضوع تاريخ، سياست و فرهنگ پيش می‌آيد، ادراک و شعور بالاتری لازم است تا فيلم را از غلتيدن در ورطه سطحی‌گرايی و دروغ نجات دهد. اسنايدر راست می‌گويد که 90 درصد رويدادهای فيلم واقعی و دقيق است و تنها از نظر تصويری با اصل وقايع تفاوت دارد. برای اينکه فرانک ميلر و او فيلم خود را بر اساس روايت‌های هرودت و ديگر مورخان بزرگ غرب ساخته‌اند.

مشکل فيلم اين نيست که چرا دقت تاريخی ندارد و چرا ايرانی‌ها(پارسيان) را اين‌گونه ترسيم کرده‌است. چرا که اين ضعف اساسا برمی‌گردد به سنت سينمای‌ هاليوود که در آن بسياری از فيلم‌های تاريخی خصوصا فيلم‌هايی که در باره شرق ساخته می‌شوند بر اساس روايت‌های کلان(grand narratives) ساخته شده‌اند و خرده روايت‌ها و روايت‌های غيرمسلط در آن جايی ندارند. حال بررسی اينکه فيلم 300 تا چه حد با وقايع مسلم تاريخی از منظر روايت‌های کلان تفاوت دارد، وظيفه مورخان و پژوهشگران تاريخ است. اما مشکل فيلم اسنايدر اين است که بسياری از صحنه‌های فيلم و آدم‌های آن با اصول و قواعدی که فيلم بر اساس آنها بنا شده، نمی‌خواند.

يکی از مضحک‌ترين صحنه‌های فيلم، صحنه سيب خوردن لئونيداس در ميان ميدان جنگ است. زمانی که او فاتح و سرمست از پيروزی موقت در ميان اجساد دشمنان ايستاده و با خيال آسوده به سيب خود گاز می‌زند در حالی که سربازان او سرگرم گرفتن ته مانده جانی اند که در کالبد سربازان پارسی باقی مانده‌است.

و يا صحنه‌ای که سردار معاون لئونيداس به خاطر از دست دادن پسر جنگجويش دچار جنون می‌شود، هيچ تاثری را در بيننده بر نمی‌انگيزد و کليشه‌ای‌تر از اين نمی‌شد وقتی که لئونيداس برای اظهار همدردی به او می‌گويد: قلب من نيز شکست.

با اين حال کورئو گرافی صحنه‌های نبرد در 300 عالی است و بسيار دقيق و استيليزه طراحی شده‌است. جلوه‌های بصری فيلم که کار يک تيم 500 نفره از گرافيست‌ها، انيماتورهای 3D و متخصصان CGI است، چشمگير و خيره کننده‌است. صحنه مرگ لئونيداس در ميدان نبرد از نظر تصويری درخشان است. دوربين از روی او و هم‌رزمانش که تيرها در بدن آنها فرو رفته بالا می‌کشد(تيلت آپ می‌کند) و نمای تکان دهنده‌ای از ميدان جنگ راتصوير می‌کند.

فيلم 300 نشان می‌دهد که داستان‌های اساطيری و تاريخی چه دستمايه‌های خوبی می‌تواند برای سينما باشد و تکنولوژی جديد چگونه می‌تواند بدون صرف هزينه سنگين آنها را بر پرده سينما بازآفرينی کند، البته اگر کمی شعور، دقت و وجدان تاريخی نيز ضميمه‌اش باشد.

--------------------------
مطالب مرتبط با فیلم 300:
برويد به اسپارت‌ها بگوييد
«۳۰۰» ارزش این همه اعتراض را دارد؟
شاهی با تازیانه یا شاخه نیلوفر؟
ضد سی‌صد
نامه به سه دوست بمب گذار

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

من هنوز فیلم رو ندیدم. اما بر اساس این نوشته می خوام قضاوت کنم: اون صحنه که نماینده ی پارسی ها نمی خواد همسر لئونیداس در مذاکرات حاضر باشه به نظرم کاملآ واقع گرایانه ست. حکومت فعلی ما چه بخوایم چه نخوایم یک حکومت صد در صد ایرانی هست و از خیلی جهات قابل مقایسه با انواع دیگه اش در تاریخ مثل حکومت صفویان و ساسانیان هست. یادم میاد که سعید اسلامی در سخنرانیش بین دانشجوها چیزی شبیه به این گفته بود که در مذاکرات مون با استخبارات عراق ازشون خواستیم مآمور زن رو از اتاق بیرون کنند، چون ما با زن ها کاری نداریم!

-- نيما ، Mar 29, 2007

چه تحليل خوب و منصفانه اي. به راستي ژست هاي ناسيوناليستي و شهيدنمايي هاي احساساتي در مورد اين فيلم به حد کسالت آوري رسيده بود. ممنون از پرويز جاهد. مثل هر هنر ديگري ، تحليل فيلم نيز ادراک و دانش سينمايي لازم دارد. در ضمن اطلاعات مفيدي به قلم عبدالحسين زرين کوب را در بارهء خشايارشاه و يونانيان مي توان در سايت آقاي حنايي کاشاني يافت که لينک آن را در زير مي آورم. /// عبدی کلانتری

Hanai-Kashani
***

-- Abdee Kalantari ، Mar 29, 2007

zaheran dige mozoue jadidi nadarid ta darbarash benivisid be gheyr az filme 300! baba base dige cheghadr darinbare gozaresh chap mikonid!

-- babayi ، Mar 29, 2007

فیلم سیصد بسیار جالب بود و از دیدن آن بسیار لذت بردم تکنیک والا داستان عالی شخصیت پردازی های عالی و نشان دادن حقایق تاریخی در قالب فیلم از نکات برجسته این فیلم بود

-- آیدین ، Mar 30, 2007

اين پرده ي آبي كه گفتي مقابلش بازي مي كنن الان بيشتر سبز فسفريه.

-- اکبر ، Mar 30, 2007

يك سئوال : چرا كسي نسبت به تصويري كه از شاه ايران در فيلم پيام (محمد رسول ا..) ارائه شده اعتراضي نكرد؟

-- رضا ، Mar 31, 2007

تنها سئوال بنده از كليه منتقدان اين فيلم اين است كه چرا اين فيلم در تلويزيونهاي ايران پخش نشده تا كليه مردم بتوانند از دروغهاي اين فيلم اگاه شوند و شما چگونه انتظار داريد اكثراين ملت كه به سبب محبتهاي سران به دور از اينترنت فيلم 300 را فقط از زبان ديگران شنيده اند در سنگر شما حاضر و از اين فيلم انتقاد كنند.
و در اخر هيچ بمب گوگلي فقط با پشتيباني كاربران اينترنت ايرني منفجر نحواهد شد.
اين فيلم بايد و بايد در صدا و سيما پخش شود تا مردم ايران از توهين به اجدادشان اگاه شوند

-- masoud faghihi ، Mar 31, 2007

دوستان با درود

اینکه غریبه ها می ایند و به پیشینه ما اینطور اهانت میکنند جای تامل ندارد آنها کم دارند و برای اینکه دیگران را هم همسطح خود نمایند مجبورند این کارها را انجام دهند اما یک موضوع هست که ما در کشور خودمان هم دست کمی از ان فیلم نداریم برای مثال همان سریال تلویزیونی که شاه عباس این شاه مقتدر و عظیم ایرانی را یک مشروب خوار و هرزه نشان می دهد که اصلا با واقعیت که ما می دانیم و خواند ها یم تفاوت دارد پس چه توقعی از ان غربی بی بنیاد که نیادش بیشترش 200 سال نیست که گذاشته شده است

-- م ، Mar 31, 2007

Persians در زبان‌های اروپایی به همان معنی ایرانی‌ها بکار رفته و می‌رود. لازم نیست که ما نام خودمان را هنگام ترجمه با نام انگلیسی آن تطبیق بدهیم و بنویسم پارسیان و بعد در پرانتز توضیح بدهیم که منظورمان همان ایرانیان است!

-- مانی ، Mar 31, 2007

به نظر من اعتراض بی مورد است. صرفا به این جمله کارگردان اشاره میکنم که گفت:
" اگه میتونید، شما هم چنین فیلمی رو بسازید."

-- حسن ، Mar 31, 2007

این فیلم بسیار عالی و با شکوه است ولی در فیلم محمد خسرو پرویز انگار ده سال است به حمام نرفته و موهای بسیار زولیده و قیافه ای کریه دارد و اخلاقی زشت به نمایش میگذارد ولی هیچکس ناراحت نشد.چرا؟

-- hamid ، Apr 1, 2007

چه بخواهيم و چه نخواهيم!ذهنيت اكثر مردم دنيا درباره ايرانيان همين است كه در فيلم300 ديديم و احتمالا اين شروع كار است و فيلم هاي آنتي ايراني ديگري در راه هستند. ...

-- amirsnake ، Apr 1, 2007

افسوس كه اين مزرعه را آب گرفته / دهقان مصيبت زده را خواب گرفته

-- shayan ، Apr 1, 2007

سلام
خوشبختانه با این فیلم هم چهره مدعیان ایرانی (غربی و داخل کشور) رو شد زیرا هیچکدام حتی در رسانه ها هم صحبتی نداشتند وآمریکا نشان داد که مردم ایران را نمی خواهد و فقط منافع خودش را در نظر دارد

-- احسان ، Apr 1, 2007

من از علاقماندان تاريخ ايران البته قبل از اسلام هستم .و يکي از علاقمندان سينما به خصوص
سينماي هاليوود.به نظر من اين فيلم خيلي جالب بود جلوه هاي ويژه فيلم منو متحير کرد.ولي با ديدن بعضي صحنه هاي فيلم پيش خودم فکر کردم چرا ما به جاي تعصب و دشمني سعي نميکنيم نظر غرب رو
نسبت به خودمون عوض کنيم همين کاري که
چين کره هند و از همه مهمتر ژاپن کردن
پس فيلم اخرين سامورايي يا بسياري از
فيلمهايي که محصول مشترک چين و امريکاست و در ان از فرهنگ مردم چين
صحبت ميشه نشانگر چيه .به هر حال متاسفانه ساخت اين فيلم به وسيله يک کمپاني بزرگ معتبر و موفق بيانگر امادگي مردم براي پذيرش ايران به شکلي که در فيلم 300 ميبينيم است

-- پارسا ، Apr 2, 2007

به نظر من این فیلم تاریخ ایران را به گند کشیده. چون :
1- قبول تمام مطالب بالا
2- وقتی محمدرضا شاه پیشین جشنهای 1500 ساله را در تخت جمشید می گرفت مجله ای منتشر شد به دو زبان پارسی و فرانسه و این مجله در حال حاضر عتیقه هست.

در این مجله عکسهایی از سربازان هخامنشی و رژه های اونا بود که برای من جالب بود. مثلا از ابداعات ایرانی ها سپری هست که تنها چیزیه که میشه تو اونیفورم سربازان ایران دید.
این سپر دو جا برای خارج کردن نیزه داره بنابراین حمله در یک نبرد این گونه توجیه میشه که کاملا منظم و در کنار هم حرکت می کردن نه مثل یک مشت عرب و نا منظم

3- همیشه و حتی در نبرد با اسکندر و حتی حملات علیه آتن یک مشت یونانی به تعداد زیاد برای ایران می جنگیدن که تو بخشهایی از فیلم که من دیدم چنین کسانی ندیدم

4- سپاه ایران در حداکثر حالات (پارسها و متحدان) بیش از نیم میلیون نبوده و شاید این دلیل غلو زیاد فیلم است

5- یونانیهای باستان همواره حماسه ی یک موجود جاندار نیمه اسب و آدم را دارند که به وضوح آن در فیلمهای هری پاتر نشان داده شده این موجود چیزی نیست جز بازتاب سواره نظام ایرانی به هنگام حمله به این کشور چون اسب از ایران آمده و هیچکس تا آن موقع در یونان اسب ندیده بود بنابراین سواران را به شکل چنین موجود نیمه انسان نیمه اسبی توصیف کرده اند

اسب و سواره نظام حتی در نبرد ماراتن مطرح شده در سپاه ایران و یکی از عوامل قدرت سپاه ایران است که من اسبی جز اسب فرمانده ی بربر های کشته شده در ابتدای نبرد ندیدم

به همین نسبت تیر و کمانی در این نبرد دیده نشد جز آنکه به سوی فرمانده ی ایران پرتاب شد در حالیکه مطمئنا اگر 300 نفر
ایستادگی ای کرده اند با کمک تیر و کمان احتمال بالاتری دارد تا نبرد تن به تن.

6- کشتی های لنگر انداخته در ساحل در صحنه ای که افراد مخفیانه به آنها نگاه می کنند از نوع کشتی های یونانی هستند نه ایرانی این نوع کشتی ها اولین بار در همین نبرد علیه سپاه ایران به کار رفتند نه برای آنها

-- شایان ، Apr 3, 2007

به نظر من فيلم بدي نبود.در شرايط فعلي انتظار
ديگه اي هم نداشتم. نميشه که ما از يه طرف
مدام به امريکا بد و بيرا بگيم و پرچمشو لگدمال
کنيم از طرف ديگه انتظار احترام مردم اون کشوروداشته باشيم.
يه چيز ديگه اين که کدوم کشور تو دنيا به جز
منافع و مردم خودش به چيز ديگه اي فکر ميکنه
از جمله خود ما.امروزه تو دنيا از روابط متقابل
پيشرفت و دوستي حاصل ميشه.
تا وقتي به فرهنگ طرز فکر و مذهب ديگران
احترام نگذاريم نبايد انتظار بازتابي متفاوت از چيزي که امروز ميبينيم باشيم.
باز خوبه تو مدارس امريکا پرچم ايرانو روزمين
نميکشن تا بچه ها از روش رد شن.همين
کاري که در بسياري از دبستان هاي ايران
در مورد امريکا انجام دادن.

-- شاهين ، Apr 3, 2007

متاسفانه اين موضوع از دو طرف باعث رنجش خاطر آدمي ميگردد:
1- همه مي دانيم كه اساس اين فيلم درست نبوده و دور از واقعيت است و آنطور كه نياكان ما در گذشته بدان زندگي ميكردند بطور كامل متفاوت است.
2- امروزه اگر با نگاه دقيق تري به جامعه فعلي نظري داشته باشيم مي بينيم كه بسياري از ايرانيان رفتارهاي بسي بدتر از خود بروز مي دهند براي مثال به مراسم مذهبي و جشنهاي مختلف كه در ايران برگزار ميشود دقت نمائيد باغث شرم است. آيا ما مي توانيم نسبت به ساخت فيلم اعتراض نمائيم در حاليكه نه در 2500سال پيش بلكه در اين قرن رفتارهاي حيواني از ما سر زده كه بيشتر مايه سر افكندگي نياكان ما مانند كوروش بزرگ و خشايارشاه خواهد شد.

-- مهدی ، Apr 3, 2007

اين فيلم بسيار تاسف بار هست براي يك ايراني كه همينطور ساكت بماند.

-- محسن ، Apr 5, 2007

salam az tamame kasani ke mikhan darmorde filme 300 va on afsane ya datsane tarikhy ya hrachize dige ke hast khahesh mikonam be ketabe sarzamin javid jelde 2 safheye 1190 moraje koonan shayad injory ye kam bishtar be vaghiyatha pay bebarid

-- HiTman ، Apr 8, 2007

به نظر من هر ايراني وحتي هر انسان متمدني بايد با اين فيلم كه تحريف تاريخ كهن ايران و حتي جهان هست به مخالفت بپردازد.چون همه ميدونند كه ما يكي از 3 تمدن به وجود آورنده تاريخ بشريت هستيم.هيچ پادشاهي همچون كوروش و هيچ حكومت و سلسله اي همچون هخامنشي در تاريخ كهن بشريت يافت نميشود.من براي اون ايراني كه به دليل مشكلات سياسي با حكومت . حاضر ميشه تاريخشو تحريف كنند بسيار متاسفم. ما با هر ديدگاه و عقيده اي با اين تحريف موهن و ضد بشري بايد به مقابله بپردازيم.از تحليل آقاي جاهد نيز ممنونم.

-- reza_ie ، Apr 10, 2007

امريكا ديگر هيچ راهي براي تبليغاتمنفي بر ضد ايران ندارد

-- بدون نام ، Apr 14, 2007

فيلم سيصد حتي اگر يك واقعه تاريخي را نشان ميدهد پشت آن تنفر از ايرانيان است ويك فكري مستقل كه به سود ايرانيان نيست واگر خوما وفيلم سازانمان كاري انجام ندهند بدتر از آن را خواهيم ديد اين مبارزه براي ازبين بردن تمدن ايران است

-- بدون نام ، Apr 16, 2007

براي هاليوود متاسفم .درضمن.غرب.بايد نظرش را در مورد ايران تغيير دهد

-- بدون نام ، Apr 16, 2007

کسانی که تاریخی ندارند , حسرت خود را اینگونه نشان می دهند ولی ما نباید سکوت کنیم و اگر دولت ما کاری نمی کند ما بایست باتمام تلاش و با برنامه با این هجوم فرهنگی مقابله کنیم و باز هم ایران را به ایران زمان کوروش کبیر تبدیل کنیم./

-- علی ، Apr 23, 2007

بنظر من چرا در داخل کشور نباید فیلمی از ایران باستان ساخته بشود .وهمیشه باید
فیلم شخصیتهای عرب یا ایرانیان بعد از اسلام ساخته بشود.

-- علی عباسی ، Apr 23, 2007

ايرانيان در ترمو پيل فقط راه پيمايي كردند ايران در يونان شكست نخورد هدف دولت هخامنشي اشغال نبود .بلكه مسئله يونان را يك شورش داخلي ميدانست .خشارشا در ترموپيل بر اسپارت پيروز شد وبا فتح آتن بر دولت شهر آتن مسلط شد.پس يونان مغلوب شد و اهداف ايران براورده شد.جنگهاي پلوپونز ثابت كننده برتري ديپلماسي ايران هخامنشي بود.

-- علي رضا محمدي ، Apr 23, 2007

من مي خواستم در مورد اين فروش فيلم عرض بكنم اصلا تا به حا پرسيده ايد كه چرا با اين كه اين فيلم جذابيت خيلي خاصي هم نداشته چرا اين همه فروش رفته است؟؟/ به نظره من باز بر مي گرده به بي هويتيه مردم امريكا و هويت خواهي درون هر بشري كه مي خواهد هويت خوبي براي خودش درست كنه مردم امريكا با شنيدن اين فيلم احساس غرور كاذب مي كنند و بدون اين كهع خودشون بدونند برايه ارضايه اين غريضه سركوب شده شان اين فيلم رو مي بينند چون اونها تاريحي ندارند

-- بدون نام ، May 5, 2007

من هنوز این فیلم رو ندیدم و از مقاله ی که خوندم رغبتی هم برای دیدن ندارم...
ولی تا کی باید فقط با نقد کردن و داد زدن ازحیثیت اجدادمان اینچنین دفاع کنیم؟
این نقد مثل اینکه ما در یک اطاق بسته حنجره رو بیهوده سرخ کنیم.
بغض داره خفه ام میکن وقتی مبینم فرهنگمون اینچنین براحتی داره ذره ذره کوچک میشه.

-- ابوذر ، May 9, 2007

جناب جاهد
متاسفم که شما یک ایرانی تا این حد از تاریخ کشور خود بی اطلاع هستید.
حتا در کتاب های دانشگاهی آمریکا آمده که ارتش یونان حدود 8000 نفر بودند
که تحت نظر 300 اسپارتی فرماندهی می شدند. آن ارتش را زیرکانه در سکانس
پایانی نشان می دهند.
جعل تاریخ به حدی وسیع بود که دانشگاه تاریخ یونان هم به این فیلم اعتراض کرد.
ولی امثال شما کم نیستند که در کوبیدن ایران و ایرانی کاسه داغ تر از آش می شوند
شاید روشنفکرشان بدانند و یا استخوانی برایشان حواله کنند.
کاش میشد فیلمی در مورد هیروشیما و ناکازاکی ساخت.کاش میشد زندگی ساداکو را
به تصویر کشید . کاش فیلمی از بمباران های سایگون و هانوی و.... میساختند. کاش
فیلمی از عراق و افغانستان می ساختند.
و ای کاش ایرانی باشیم هر کجا که هستیم.

shahab_bamdad@yahoo.com

-- shahab_bamdad@yahoo.com ، Jun 24, 2007

خيلي خوشم امد ولي ازكجا فيلم را بدست اورم

-- مهدي ، Mar 15, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)