تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفتگو با یک ایرانی در دستگاه پلیس هلند

«بهتر است در هلند خارجی باشی تا ‌جای دیگر»

پژمان اکبرزاده
pejman@radiozamaneh.com

برای یک ایرانی که در دستگاه پلیس هلند مشغول به‌ کار است، شرایط به چه شکلی است؟ او در محیط کار خود با چه برخوردهایی مواجه می‌شود و آیا خارجی بودن، مشکلی بر سر راه او به شمار می‌رود؟ در هلند، مدارا با فرهنگ‌های گوناگون و حضور آزادانه خارجیان در جامعه، یکی از اصول بنیادین به شمار می‌رود ولی این موضوع در سال‌های اخیر به یک چالش بدل شده است.

Download it Here!

در هلند، مدارا با فرهنگ‌های گوناگون و حضور آزادانه خارجیان در جامعه، یکی از اصول بنیادین به شمار می‌رود. هلند، نظر به تاریخ خود، به‌ویژه به دلیل بابت داد و ستد با کشورهای گوناگون، پیشینه‌ای کهن در این زمینه دارد که همواره به آن افتخار نیز کرده است.

با اینهمه در سال‌های اخیر، با افزایش چشمگیر جمعیت خارجی در این کشور و حضور فرهنگ‌های گوناگون در هلند، موضوع چگونگی برخورد با خارجیان و پذیرش آنها در جامعه میزبان، از بحث‌های داغ اجتماعی، سیاسی و رسانه‌ای بوده است.

ایرانیان مقیم هلند که اکنون جمعیت‌شان از سی و یک هزار نفر فراتر رفته، به ندرت محور چنین بحث‌های بوده‌اند. آنگونه که از داده‌ها و پژوهش‌های اجتماعی برمی‌آید، بیشتر ایرانیان مقیم هلند به سرعت جذب جامعه میزبان شده، در سطوح عالی تحصیل کرده‌اند و علاقه‌ای به اشاعه و حتا انجام فرایض شخصی مذهبی‌شان نشان نداده‌اند. روزنامه اِن.اِر.سِی، یکی از معتبرترین روزنامه‌های هلند نیز در سال ۲۰۰۶، از جامعه مهاجر ایرانی به‌عنوان موفق‌ترین جمعیت مهاجر در این کشور از جهت هماهنگ شدن با جامعه هلند نام برد. کشور سومالی در پایان این فهرست قرار داشت.

ولی برای یک ایرانی که در دستگاه پلیس هلند مشغول به‌ کار است، شرایط به چه شکلی است؟ او در محیط کار خود با چه برخوردهایی مواجه می‌شود و آیا خارجی بودن، مشکلی بر سر راه او به شمار می‌رود؟

در یکی از بزرگ‌ترین بخش‌های پلیس هلند، یک ایرانی مشغول به‌کار است که البته مایل نیست نامش ذکر شود. درباره مسایلی که به آنها اشاره کردم یک گفت‌وگوی خودمانی با او داشتم:


اول به من بگو که توی خانواده‌های ایرانی که همه می‌خواهند بچه‌های‌شان دکتر، مهندس، وکیل و دندانپزشک بشوند و پول دربیاورند، تو چطور پلیس شدی؟!

خب من توی دندانپزشکی هم کار می‌کنم!

واقعاً؟!

آره، واقعاً! دو روز در هفته.

خب چرا نمی‌روی تمام وقت همان‌جا کار کنی؟ چرا پلیس هم شده‌ای؟

من رئیس یک بخش خیلی بزرگ در اداره‌ی پلیس هستم ولی درس پلیسی اصلاً نخوانده‌ام. من بعد از این که رفتم مدرسه، رفتم مدیریت خواندم و بعد هم آمدم اینجا. یعنی بعد از این که مدرسه‌ راهنمایی تمام می‌شود، مثلاً می‌روی مدرسه‌ی پلیس، درجه‌دار می‌شوی. در هلند این جوری نیست که پلیس مرکزی داشته باشیم. هر منطقه برای خودش پلیس دارد و خودش هم می‌تواند تعیین کند که چه کار می‌خواهد بکند.

ولی یک قانون عمومی وجود دارد؟

قانون که قانون اساسی است. پلیس هم اجراکننده‌ی قانون اساسی است. این اصلاً یک چیز دیگر است.

پس منظور تو به لحاظ اداری است؟

بله. من در مدیریت هستم. در سیستم مدیریت، دیگر آن قانون وجود ندارد. روند کارها بستگی دارد به توانایی خودت. به این صورت که می‌نشینیم، صحبت می‌کنیم، برنامه‌ریزی می‌کنیم که چه کنیم یا بودجه‌ را چه جوری خرج کنیم یا حالا که نباید پولی خرج شود، چه جوری خرج نکنیم. چون وقتی مردم زنگ می‌زنند، باید پلیس بیاید. نمی‌توانیم بگوییم که ما پول نداریم و نمی‌آییم!

خب چه مشکلاتی سر این کار است؟

اینکه خارجی هستم. یکی از بدترین چیزها این است که یک پلیس خارجی باشی.

خب چه مشکلاتی ممکن است برایت پیش بیاید؟

خب خیلی‌ها اصلاً دوستت ندارند. چون خارجی هستی. خودت نگاه کن، ببین در ایران با افغانی‌ها چه می‌کنند؟ محیط پلیس هم فرهنگ خودش را دارد.

کمی دقیق‌تر بگو که مثلاً چه جوری با تو برخورد می‌شود.

من تازه ۲۷ سالم شده بود که یک کلاس جدید اینجا گذاشته بودند. من هم رفتم خودم را معرفی کنم و بگویم سلام، من رئیس‌تان هستم. آنجا یک هلندی بود که مرد خیلی خوبی هم بود. آخر سر هم خیلی با همدیگر صحبت کردیم. ۴۲، ۴۳سالش بود. اما مثلاً اولین پرسشی که از من کرد این بود که مگر تو چند سال داری که آمدی رئیس شدی؟! این طوری است. ولی خب در جاهای دیگر تا اشتباهی پیش بیاد، فوری می‌گویند این فرهنگ‌اش فرق می‌کند یا به‌خاطر تفاوت زبان مشکل دارد و ... به‌هرصورت در اینجا همیشه خارجی هستی.

اینکه گفتی آمده و به تو گفته: «با این سن‌ات آمدی رئیس شدی» فکر نمی‌کنی این دلخوری تو کمی دلخوری سوسولی باشد؟! چون ممکن است این هر جایی این حرف را بزنند...

چرا، خب من مشکلم همین بود. من از سن ۲۱ سالگی در کار مدیریت هستم. خیلی زود درسم را خواندم. بچه‌ای نبودم که بگویم مثلاً بچه‌ی کاری بودم و می‌خواستم کار سخت انجام دهم. اتفاقاً از تنبلی همیشه سعی می‌کردم از مغزم استفاده کنم که کار بدنی انجام ندهم. ترجیح می‌دادم ورزش کنم، ولی دوست نداشتم بروم کار کنم. این جوری شد که من خیلی زود توی حوزه‌ی مدیریت وارد شدم.

ولی برای عموم این خیلی عادی نیست که یک جوان 27 ساله یک‌دفعه بیاید و مدیر یک بخش بزرگ بشود، نه؟!

قبل از آن هم من خیلی در کارهای مدیریت بودم. گفتم که من از ۲۱ سالگی کارم این بود. یعنی وقتی ۲۴ ساله بودم، حتی گفتم اگر زندگی همین است که من به بالاترین حد رسیده‌ام، خب دیگر اصلاً نمی‌خواهم زندگی کنم! یعنی از موفقیت زیاد می‌خواستم جان خودم را بگیرم. مسئله آن نیست. مسئله این است که من دیدم قبل از آن که مشکل داشته باشم، همه‌اش به من می‌گفتند تو جوانی، تو خارجی هستی و فلان.

آن موقع‌ها با خودم می‌گفتم شاید مثلاً چون زبانم خوب نیست. ولی بالاخره یک مدتی بعد زبانت هم خوب می‌شود و سن‌ات بالاتر می‌رود. ولی باز همان برخورد‌ها را می‌بینی.

گفتی گاه مثلاً یک مسئله‌ای پیش می‌آید و اشاره می‌کنند که این به‌خاطر تفاوت فرهنگ است. اگر موردی پیش آمده که فکر کردی در حق‌ات بی‌انصافی شده، هیچ وقت رفتی پیگیری کنی و بگویی که اینها مثلاً برخورد خوبی با من ندارند؟

نه، کاری به آن صورت نمی‌توانی بکنی. یک‌سال و نیم پیش بود که به من یک تهمتی زدند. به من گفتند که من یکسری کارهایی را می‌کنم که در اداره‌ی پلیس نباید انجام داد.

بعد چه شد؟

تحقیق کردند، ولی این تحقیق چهارماه طول کشید و من چهارماه خانه ماندم. یعنی دیگر داشتم افسرده می‌شدم. با هیچ کسی نمی‌توانستم هیچ تماسی داشته باشم.

حقوق آن چهار ماه را دادند؟

بله. بعد از چهارماه هم به من زنگ زدند و گفتند آقا شما تشریف بیاورید و این طوری نبوده است. عذرخواهی هم نکردند. این را که می‌گویم، چیزی است که در اداره‌ی پلیس خیلی اتفاق می‌افتد. به خاطر کاری که در اداره‌ی پلیس داری، وقتی کسی حرفی بزند، خیلی پی‌گیری می‌کنند که حقیقت دارد یا نه.

یعنی برای خود پلیس‌های هلندی هم ممکن است این اتفاق بیافتد؟

آره، خیلی عادی است.

خب اگر خیلی عادی است، پس تو چرا داری این برخورد را ربط می‌دهی به خارجی بودنت؟

چون این شخصی که راجع به من حرف زده بود، با من مشکل داشت به خاطر این که من خارجی هستم.

پس در واقع مشکل تو به آن شخص برمی‌گردد، نه به سیستم پلیس؟

دقیقاً. این یک مشکل خیلی فردی بود. حسادت بود. آن فرد از کسانی بود که ۱۹ سال اینجا کار کرده و بعد از ۱۹ سال کمی بالاتر آمده است. خیلی‌ها اینجا به من حسادت می‌کنند و خب از حسادت شروع می‌شود.

ولی در نهایت، خارجی بودن تو در تحقیقات پلیس تأثیری نگذاشت؟

من نمی‌دانم آنها چه چیزی را بررسی کردند. چیزی نفهمیدم. چیزهایی هست که در محیط کار پلیس نمی‌دانی و نمی‌پرسی و به تو هم هیچ کسی چیزی نمی‌گوید. قانون نانوشته است، ولی خب مسئله این نبود. مسئله مشکل فردی بود. یعنی یک نفر که از تو خوشش نمی‌آید، به خاطر این که خارجی هستی، می‌تواند برایت مشکل درست کند و لازم نبود این جوری بشود.

ولی همان طور که خودت هم می‌گویی در دستگاه پلیس به خاطر حساسیت کار، این موضوع عمومیت دارد...

بله، عمومیت دارد. ببین! خارجی همه‌جا خارجی است. هیچ رودربایستی هم با همدیگر نداریم، ولی اگر می‌خواهی خارجی باشی، بهتر است در هلند خارجی باشی تا ‌جای دیگر. حتی در خود ایران هم به خاطر خارجی بودن پدرت درمی‌آید. خارجی‌ها همه‌جا مشکل دارند ولی خب در هلند شاید بهتر بتوانی خارجی باشی تا یک کشور دیگر.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

من نزدیک 10 سال در هلند زندگی کردم و حدود بیست سال پیش به آمریکا رفتم و برای همین با موقیت کاری هلند هم آشنائی دارم
من راستش زیاد مطمئن نیستم که ایشان واقعا در کار مدیریت و آنهم در حد کلان باشند. ممکن اسن که برای پلیس کار میکنند ولی آنطور که ادعا میکنند که از 21 سالگی در کار مدیریت بوده ان زیاد قابل باور نیست چون دستگاه اداری و دولتی هلند تا حد زیادی شایسته سالار است و بعید بنظر میرسد شخص بدون تحصیلات مربوطه و تجربه کاری را در حد مدیر بگذارند
من فکر میکنم اینطور ادعاها به جامعه ایرانی مقیم هلند بیشتر ضربه میزند تا موجب مباهات باشد

با سپاس
آرش

-- آرش ، Oct 9, 2010

هر خارجی هم خارجی نیست. فرق است بین یک آمریکائی و یک ایرانی در سوئد. آمریکائی رو رو سرشان میگزارند و سومالیائی را ....

-- بدون نام ، Oct 9, 2010

لطف کن فارسی صحبت کن , بالاخره درهلندخوبه خارجی باشی یانه .

-- بدون نام ، Oct 10, 2010

خوب شد ما فهمیدیم که آقا آرش هم در امریکا بودن هم در هلند و هم سیستمه پلیس و دولتی هلند رو میشناشان.
آرش جان بدل نگیری یک وقت، بنظرم کسی که مسله شما انقدر جهاندیدست و انقدر انتقاده قشنگ کرده خودش هم انتقاد پذیره :)

-- بدون نام ، Oct 10, 2010

به کامنت ارش
اقای ارش آقای پژمان اکبرزاده یک روزنامه نگار با تجربه است فکر نمیکنی برای یک مقاله لااقل یک مقدار تقیق میکند و بعد ان را چاپ میکند شما با این کامنت دارید میگو اید که ان اقا دروغ میگوید و خود را بزرگ نشان میدهد چون شما ٢٠ سال پیش ١٠ سال در هلند زندگی کرده بودید پس باید مثل همان ٢٠ سال پیش باید باشد و هیچ چیز تغییر نکرده باشد اقای ارش در این ٢٠ سال نه تنها هلند بلکه یکی از راستی ترین کشورهای اروپا یعنی المان تغییراتی بسیار بزرگی در جامعه خود کرده اند که با ٢٠ سال پیش اصلان قابل مقایسه نیست من وقتی المان و هلند را با المان و هلند ٢٥ سال پیش مقایسه میکنم واقعن متعجب میشوم که چه تغییرات بزرگی در جامعه انها شده است این کشورها هر سال در حال تغییر هستند جامعه انها جامعه بسته نیست در همان امریکا ٢٠ سال پیش هیچ کسی در خواب هم تصور نمیکرد که یک روزی رئیس جمهور امریکا یک سیا پوست بشود در تیم ملی فوتبال المان 2010 جام جهانی ١١ بازیکن مهاجر بازی میکردند که این برای ٢٠ سال پیش محال بود هم چین چیزی همین الان ٢ بازیکن Super Star تیم ملی فوتبال المان از 2 خانواده ترک و عرب مهاجر هستند در هلند که از ١١ بازیکن اصلی تیم ملی فوتبال هلند ٨ یا ٩ تای انها از بچه های مهاجر هستند اخر این چه اخلاقی هست که بعضی از ما ایرانی ها داریم که نسبت دروغ گفتن به دیگر هم وطنها موفق خود میدهیم و انها را دروغگو مینامیم اقای ارش دنیا تغییر کرده ولی انگار شما در همان ٢٠ سال پیش گیر کرده اید

-- kk ، Oct 10, 2010

من حدود 5 سال در هلند زندگی کرده ام و ر مقایسه با برخورد خودمان با مردمان کشورهای سطح پایین تر و در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی همجوار هلند که از نزدیک دیده ام بنظرم مردم هلند بسیار مهربان, مهمانپذیر و با خارجی ها بسیار دوست و صمیمی هستند و شما بعنوان یک خارجی آن غربتی را که مثلا در سوئد یا آلمان احساس میکنی در هلند به هیچ وجه احساس نمیکنی. واقعا مردم خوبی هستند. ما اگر بجای آنها بودیم آدمهای کشورهای دیگر را سگ هم به حساب نمیاوردیم!

-- جلال ، Oct 10, 2010

Police holland be nazare man vaghean rassist mitune bashe. Albate nagofte namanad ke police hich keshvariro man ta be hal nashnidam ke began khub bashe.

In fekr konam barmigarde be farhang va systeme police ke osulan ‘binair’ hast, mesle yek seke dotaraf darad. az yek taraf vazifeye ta’mine amniat va komak kardan be shahrvandanesho dare. Az tarafi digar bekhatere Jayegahi controli ke dar jamee dare yeki az radehaye akhare system hast. In "I can therefore I will" ro dar sue-estefade az ghodratesh be formhaye khashen budan, rassism va barkhord namonasebesh neshun mide. Va kassi ham nist behesh chizi bege ya betune bege.

Police dar haghighat chunke be ghanun kheili nazdike be noe khodesh ghanun va estefade az ghodrato tarjome va ejra mikone va chunke kassi balataresh nist har kari ke delesh mikhado anjam mide.

-- tampopo ، Oct 10, 2010

اتفاقاً از تنبلی همیشه سعی می‌کردم از مغزم استفاده کنم که کار بدنی انجام ندهم. ترجیح می‌دادم ورزش کنم، ولی دوست نداشتم بروم کار کنم. این جوری شد که من خیلی زود توی حوزه‌ی مدیریت وارد شدمman az in sar dar nayavordam... ya jomle bandi irad dare ya tarjome .. nafahmidam chi be chie

-- بدون نام ، Oct 10, 2010

جالب بود مرسی

-- ایمان ، Oct 11, 2010

مصاحبه جالبی بود. ممنون از آقا پژمان گرامی. آفرین بر شما آقای مدیر. ما به شما به عنوان یک ایرانی افتخار میکنیم.

-- Mehri ، Oct 13, 2010

سلام من از این روزنامه نگار به طور جدی خواهش میکنم که بکگراند چک کنه این آقا را مستقیما با خود اداره پلیس.

من واقعا دوست دارم بدونم این آقا چه کاره هست تو پلیس. خواهش میکنم این کار را انجام بده و نتیجه را اعلام کن.

-- بدون نام ، Nov 16, 2010

این آقا که میگه رتبه خیلی بالا داره در پلیس ، دو روز در هفته در دندانپزشکی چکار میکنه؟ رابطه این ها با هم چیست؟ دست آقای اکبر زاده درد نکنه ولی این آقا رو باید در محل کارش در یونیفرم باهاش مصاحبه میکردید.

-- qmars ، Nov 19, 2010

Man fekr konam ke zendegi dar yek jaye dege ham shans mekhad va ham gahee oghat adam khodesh bayad aradeh dashteh basheh,man 20 sal dar Holland zendegee kardam ,moteasefaneh Hollandeha khaylee doroo hastand ta be shoma ahtyag darand bahaton doost hastand ham keh tamam shod rahaton mekonand,vaghtee be Hollandeha dar en mored harf mezanee megand:We hebben de handelsmentalitiet.Hollandeha khaylee khodkhah,maghroor,va az donya be atela hastand,va hamesheh mekhand begand ke ona hameh cheez ra medonand,
vale alan 5 sal ke azHolland raftam zendegee khobee daram,va dar forsat moeien pas Hollande ra taveez kardam

-- sayeh ، Nov 30, 2010

من فکر می کنم ایشان شدیدا خالی بسته است من سه دهه است درهلند زندگی می کنم وگفته های ایشان بهیچ وجه با حقیقت نمی خواند درهلند کسی رابه عنوان خارجی مورد ضن قرار نمی دهند مگر اینکه خلاف کرده باشد که درآنصورت ایرانی وخارجی وپلیس وبقال فرقی باهم ندارند..........

-- بهنام ، Dec 10, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)