قهوه و سیگار


گفت و گو با فرهاد جعفری، نویسنده کافه پیانو
گفتگو با نویسنده یک کتاب «بفروش»

معصومه ناصری: کتاب «کافه پیانو» به قول بعضی از کتاب‌خوان‌ها این روزها مد شده است. در کتابفروشی‌های مختلف در صدر پرفروش‌هاست. نویسنده‌اش هم کتاب تازه‌ای در حافظه لپ‌تاپش دارد و هرچند ظاهراً از فوت و فن کافه‌داری باخبر است اما با خودش به این نتیجه رسیده که بله، من یک نویسنده‌ام. روزی که با فرهاد جعفری، در یکی از کافه‌های تهران قرار گذاشتم، داستان بلندش به چاپ نهم رسیده بود.



گزارش یک نظرسنجی جی میلی
فروغ اول، شاملو دوم، بقیه سوم

از یک بازی نیمه‌شبانه شروع کردم. از یک‌بی‌خوابی معمول و از دوستانی که در فهرست چت جی‌میلم آن‌لاین بودند خواستم سه تا شاعر معاصری را که به دیگران ترجیح می‌دهند نام ببرند. در انجام این نظرسنجی کمی هم قصد و غرض داشتم چون به تولد فروغ نزدیک شده بودیم و می‌خواستم بدانم فروغ چندم می‌شود اما اولین نظراتی که رسید اصلا این فرضیه من را که فروغ و شاملو شانس محبوبیت‌شان از همه بیشتر است زیر سوال برد.



گفتگو با جواد منتظری به بهانه نمایشگاه رقصی چنین...
دوربین را می‌گذارم، مثنوی را برمی‌دارم

جواد منتظری که این روزها نمایشگاه عکس‌هایش از رقص صوفیان قونیه در گالری گلستان به نمایش در آمده می‌گوید: اگر قرار باشد خودم یکی از آنها بشوم، ترجیح می‌دهم دوربین را بگذارم کنار، یک مثنوی یا مثلا دیوان شمس را بگیرم دستم و بروم بنشینم توی مقبره‌ مولانا و بخوانم و اگر بخواهم حال کنم.



پاتوق‌ها و ایستگاه‌های عمر- بخش سوم
آنها که نوستالژی استیک‌ فلفلی کافه ریویرا دارند

دهه چهل به روایت جواد مجابی، روزگار کافه‌نشینی غول‌های ادبیات و هنر در دهه‌های بعدی است. از جلال آل‌احمد که در کافه فیروز می‌نشست تا اخوان و شاملو و نادرپور که پاتوق‌شان کافه نادری بود. شاید روشنفکرها و نویسنده‌های این روزگار به هوای غول شدن، شاملو شدن و اخوان شدن دل به دود و دم کافه شوکا مثلا می‌سپردند.



پاتوق‌ها و ایستگاه‌های عمر
جایی برای دخترها، پسرها، چشم‌چران‌ها و ژیگول‌های شهرستانی

برای آدم‌های دهه چهل و پنجاه این تصویرهایی که جواد مجابی نشان می‌دهد خیلی آشناست. گشت و گذار و جوانی و کافه‌گردی در آن روزگار هم حس و حالی داشته است که جوان‌های آن روزگار هنوز به یادش اه می‌کشند: دختران شیک انوشیروان، پسران آراسته‌ البرز،صدای نوری و دلکش و ژولیت گرگو و کالاس و البته بازهم نوستالژی کافه گردی در کافه زمانه



نیچه و عشق
آنچه شما عشق می‌نامید، دیوانگی‌هایی ست کوتاه

داریوش آشوری اندیشمند ایرانی و مترجم کتاب چنین گفت زرتشت نیچه از شیوه رویارویی فریدریش نیچه با مساله عشق برایمان گفته است. او می‌گوید: واژه‌ی عشق نخستین چیزی را که به ذهن می‌آورد، کششِ پرشورِ دو جنس زن و مرد به یکدیگر است و نیچه از این جهت کارنامه‌ی تجربه‌ی درخشانی ندارد.



پاتوق‌ها و ایستگاه‌های عمر- بخش نخست
این شروع عشقبازی من و توست، پایتخت مادینه!

جواد مجابی می‌گوید: تهران واقعی من با آهنگ و ترانه مرا ببوس در حوالی سینما دیانا، بنام دختر یونانی ناکام صاحب سینما، آغوش به ‌روی من گشود. این شروع عشقبازی من و توست، پایتخت مادینه! زنی دویست‌ساله‌ای که آوازه‌ی عشوه‌گری‌هایت هر کسی را از هر گوشه‌ی این سرزمین کوه و کویر راهی دروازه‌های گمشده‌ تو کرده است.