خانه > اردوان روزبه > گفت و گو > چون پسرم برابری میخواهد حق زندگی ندارد؟ | |||
چون پسرم برابری میخواهد حق زندگی ندارد؟اردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.com
آقای مظفری در روز ۱۸ تیرماه دستگیر شدند و تا روز ۳۰ تیرماه هم با منزل تماس نداشتند، اشاره میشود هنوز وضعیت او روشن نیست که علت دستگیریاش چه بوده و چه شرایطی در زندان دارد... کاوه البته چند روز پیش بعد از رفتنهای زیاد به دادگاه انقلاب بالاخره موفق شدیم و موافقت کردند و تماس گرفت. الان حدود نزدیک به ۵ـ۴ روز است که ایشان هر روز زنگ میزنند و فعلاً که دادگاه نرفتند که وضعیتشان روشن بشود. اتهامهایی که برای ۱۸ تیرماه به آنهایی بستند که آن روز شرکت کرده بودند، آن اتهامها را هم به کاوه بستند. در صورتی که کاوه آن روز درست است که از خانه رفته بود بیرون، ولی برای بردن مادر خانمش به بیمارستان داشت میرفت که متأسفانه چون خانهاش در محدودهی انقلاب واقع شده است، در خیابان جمالزاده بودند، مورد شناسایی واقع شد و گرفتناش. آیا پیش از این هشداری به او داده شده بود؟ نه، هیچ، اصلاً! ایشان تازه آزاد شده بود. سه هفتهای میشد که آزاد شده بود. دنبال کارهای دادگاهیاش بود، دنبال مدارکش بود، مدارک تحصیلیاش بود. دنبال وسایل زندگیاش که برده بودند، کامپیوتر واینها. دنبال کارهای بانکی بوده و اصلاً آن روز بدشانسی آورد و بالاخره مورد شناسایی واقع شد. در مرحلهی قبلی مدت دستگیریشان چه قدر بود و به قید چه ضمانتی آزاد شدند؟ قید ضمانت مالی بود دیگر. سند ملکی گذاشتیم. جرم ایشان چی تعیین شده بود؟ همان اقدام علیه امنیت ملی و همان کمپین و... مدت بازداشت ایشان در قبل چه قدر بود؟ آن دفعه پنجاه و چهار روز. با توجه به تماسهایی که در این چند روزه با آقای مظفری داشتید، وضعیت روحی و جسمی ایشان چه جوری بود؟ روحیهاش خوب است. صحبت که میکند... چون پسرم نمیدانم خوب است، بد است. از توان بالایی برخوردار است. روحیهاش ماشااله خوب است. در بدترین شرایط همیشه به ما میگوید حالم خوب است که من ناراحت نباشم. زنگ که میزند میگوید نگرانم نباش، من وضعیتام خوب است. ولی برای ملاقات هرچی رفتیم موفق. فکر میکنید واقعا جرم پسر شما چیست که دستگیر شده؟ جرم پسرم، جرم پسرم... نمیدانم. از این که از برابری صحبت میکند، از این طرفداری از حق را میکند. نمیدانم اینهایی که میگوید... و این دفعه مورد شناسایی واقع شده، کسی که این حرفها را میزند و مورد شناسایی واقع میشود، باید برود زندان؟ همین؟ پس پسر من دیگر نباید نفس بکشد، دیگر نباید زندگی بکند! که همه اینها را ما رفتیم در دادگاه صحبت کردیم. ولی خب فعلاً که کار به جایی نبرد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|