خانه > اردوان روزبه > گزارش > خطر میتواند کور بودن حرکتها باشد | |||
خطر میتواند کور بودن حرکتها باشداردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.comظاهر امر نشان میدهد جریان اعتراضها از یک حرکت منحنی تبعیت میکند. در جایی فرود و در جایی صعود اما به نظر می رسد با فرودش هم هنوز نمی توان نشانه های عدم تداوم را در این جنبش اجتماعی یافت. روز دوشنبه یکم تیرماه روزی است که به نظر میرسد تحرکات کاهش پیدا کرده است. برای ارایه تصویری از فضا کشور در این روز در ابتدا به سراغ شهر مشهد رفتم. شهری که در روز اول درگیری ها تعداد زیادی را دستگیر کردند اما بعد می توان گفت این شهر فقط در برخی محلههای آن با الله اکبرهای شبانه همراه این حوادث بوده است.
چند ساعت برای تماس با فعالهای مدنی و یا شهروندان این شهر تلاش کردم. اما ظاهرا امکان صحبت با کسی نبود. یا شماره ای را نمی شد گرفت و یا آن سوی خط کسی حاضر به گفت و گو نبود. فقط یک شهروند که نمی خواست صدایش پخش شود اشاره میکرد، در روز دوشنبه خیابانهای سجاد، ملکآباد، وکیلآباد، احمدآباد، آزادی، دانشجو، آبکوه و میادین اصلی شهر مملو از نیروهای گارد ویژه و نیروهای لباس شخصی بود. بنابر نقل یکی از مصاحبه شونده های روز اول دستگیریها در مشهد، شنبه بیست و سوم خرداد، از افسر دستگیر کننده اش شنیده که نزدیک به ۵ هزار نفر دستگیری اولیه شدند که عموم با قید ضمانت و تعهد آزاد شده اند اما ۵۰۰ نفر از آنها بدون قرار هنوز در بند هستند. او می گوید بعد از آن در مشهد دیگر خبری نیست. مشهد هیچ خبری نیست به هر حال بعد از ساعت ها تلاش برای تماس تنها کلامی که توانستم از یک مشهدی در پاسخ سوالام که مشهد امروز چه خبر بود؟بشنوم، همین قدر بود: آمل، بعضی از پلیسها میگفتند ببخشید اما سری زدم به آمل. شهری که روز دوشنبه و سه شنبه شاهد درگیریهای به نسبت شدیدی بود. اما به نظر میرسد که آمل هم در وضعیتی مشابه بسر میبرد. یک شهروند آملی برایمان در مورد آمل صحبت میکند: «من یک شهروند عادی شهرستان آمل هستم. در شهر ما از شب قبل از انتخابات تحرکات شروع شده بود. بلافاصله بعد از انتخابات شدیدتر شد. فضای امنیتی بود، منتها فقط لباس شخصیها بودند. یعنی لباسهای نظامی یا با لباسهای مشخصشده کم بودند. آن شب غروب درگیری بود، روز شنبه. طرفدارهای آقای احمدینژاد، جشن گرفته بودند. اینطرف هم روبهرویشان بود. خیلی تحریک شده بودند. دوشنبه که خودم بیرون بودم دیدم حدود ۱۵۰ـ ۱۰۰ نفر جمعیتی که من هم میانشان بودم، از دانشجوها، جوانها، خانمهای مسن و آقایان بودند که اینها یک مسیر را گرفته بودند و در پیادهرویی که خیلی هم وسیع بود، قدم میزدند یا میایستادند. بدون این که یک کلمه شعار بدهند. حتا الله اکبر هم نمیگفتند. نزدیک فرمانداری میرفتند و دوباره برمیگشتند پایین که بعد یگان ویژه آمد با کلاهخود و باتوم و با اسپریی در دستشان. آنها به شدت به مردم حمله کردند که حتا خود من صورتم با اسپری به شدت زخمی شد. صورتم میسوخت. یک زن را آن قدر زدند که حالش بد شد، بعد انداختند توی صندوق عقب و بردند. ماشینهای آژانس، آژانسهای معمولی مسافربری آماده داشتند توی آن مسیر. آنهایی را که میزدند، میانداختند توی آژانس میبردند. بعد از آن روز فضا فضای امنیتی است. بیشتر لباس شخصیها مثلا کسانی با شیلنگ که از مردماند، بسیجیهای مردمی با شلینگ میایستند. باتوم هم ندارند، فقط شلینگ دستشان است و سر هر کوچهای توی منطقهی ما ایستاده اند. در درگیری آن شب هفتاد نفر مجروح شده بودند که به محض این که آنها مداوا میشدند یا نمیشدند، نیروی انتظامی که با لباس شخصی آنجا حضور داشت، آنها را دستبند میزد میبرد. روز و شب ادامه داشت. تا سه شنبه که تعداد دیگر کم و کمتر شد تا دیگر قطع شد. درگیری تمام شده بود. اما الان وقتی میروی بیرون فضا خیلی سنگین است. لبخندها... یعنی افسردگی و تمسخر. یک حالت بدی در مردم هست. مردم افسوس میخورند. سرخورده هستند. کاملا در جوان و پیرشان این را به خوبی میتوانید ببینید. من روز درگیری زنهایی را میدیدم که بهشان تشنج دست میداد و به شدت جیغ میزدند. اینهایی که میبینید شلوار سبز دارند، بلوز سبز خیلی روشن، اینها میآیند عذرخواهی. حتا من حالم بد شد از من عذرخواهی کردند که شما ببخشید ما را، شما ببخشید. ولی آنهایی که لباسشان سبز تیره است یا لباس شخصیها که اصلا هیچی حالیشان نمیشود و فقط میزنند، هرچی فحش دارند به آدم میدهند.
در هفت تیر این بار همه چیز آماده بود «تلفنها خیلی وقتها قطع میشود. ارتباطات موبایل سخت شده. حتا نمیدانم مکالمهای که من الان با شما میکنم دارم ، مکالمهی امنی است یا نه. شاید نباید این کار را کنم. ولی بهرحال این ریسک است، ریسکی که همهمان اینجا آن را پذیرفتهایم. میخواهم بگویم وقتی همه چی این قدر کنترل شده است و ارتباطات محدود است و هیچ کانال ارتباطی نیست، طبیعیست که این حرکت مردمی کند بشود دیگر! دیروز حرکت مردم باز در واکنش به خطبهی نمازجمعه خیلی قوی بود. خصوصا در تهران. ولی من احساس میکنم از امروز یک مقدار مردم آرام بودند. یک رهبری، یک هدف، یک چیزی لازم است. شور و شوق کمتر میشود. ولی وقتی رهبری نباشد، حرکت منسجمی نمیتواند شکل بگیرد. رهبری هم نمیتواند باشد، واسه این که کانال ارتباطیای وجود ندارد. آن شور و هیجانی که باعث شده عدهای توی خیابان بریزند نیاز به مدیریت دارد، مردم این قدر هدفهای متفاوتی را دنبال میکنند که هدفهای متفاوتشان به قول شما ممکن است بعضیهاشان را ساکت کند و دیگر هیچ کاری نکنند و بعضیهاشان حالا از طریقهای دیگر به مسیرشان برسند و بعضیهاشان به حرکتهای کوری منحرف بشوند که مدنظر هیچ کدام از افراد دیگر نبوده. میخواهم بگویم کسانی که به اسم آقای موسوی توی خیابان میریختند، فقط هدفشان آقای موسوی نبوده. در واقع در بین شان همین اخلالگرهایی هم که میگویند، بخشی از آنها واقعا حضور داشتند و این در کاهش این سرعت نقش داشته است. از طرفی برای این که مردم میترسند. این بیرون ریختن مردم به دلیل نبود مدیریت نامشخص و بیهدف است. که خب چه درصدی از مردم حاضرند جان برکف بریزند برای هیچ هدف مشخصی جانشان را بگذارند کف دستشان؟ الان از آمریکا فامیلم آمده اینجا میهمانی. این قدر اینها میترسند که من فکر میکنم واقعا ما آدمهای غیرطبیعی هستیم که این قدر به این شرایط عادت داریم.» یعنی شما میخواهید بگویید آن توقعی که مردم داشتند، با توجه به انتخاب آقای موسوی به عنوان رهبریت این جریان، نتوانسته است خواستههای آنها را تامین کند؟ واقعا سیاست آنقدر پیچیده است که من نمیدانم بنا بوده چه باشد. ولی شاید آقای موسوی هم بالاخره تا حدی ارتباطات دارد، تا حدی میتواند با مردم باشد. آنقدر محدود شده این آدم که خیلی از بیانیههایش وقتی بیرون میآید، مثلا وقتی میگوید ساعت چهار بعدازظهر فلان جا، الان دیگر یک عده شک میکنند که واقعا آقای موسوی این را گفته؟ وقتی رسانهای نیست که خود این آدم صحبت کند، وقتی زیاد همکاری نمیکنند همین است که مردم هم مطمئن نیستند به صداقت و درستی این که واقعا از طرف آقای موسوی است. کشته شدن خانم ندا در اطراف شما چه انعکاسی داشت؟ خب مردم خیلی جریحهدار شدند و ناراحتاند. یعنی باورتان نمیشود. من الان سه چهار روز است که با هر کسی صحبت میکنم از قشرهای مختلف جامعه، من دوست موزیسین دارم، دوست نقاش دارم، دوست نمایشنامهنویس دارم یا با یک آدم معمولی، با آدمهای سن بالا، با هرکسی صحبت میکنی اصلا هیچکس انرژی ندارد. یعنی آنقدر همه ناراحت و افسرده هستند، از بس این صحنهها را پیدرپی نگاه میکنند. از اینترنت و اینها. واقعا خیلی فضای بدی است. یعنی همه انگار مننتظرند تمام بشود. خسته شدهاند. خیلی افسردهاند. من نمیدانم این افسردگی و این فضای گندی را که الان بوجود آمده تا چه حد میتوانیم تحمل کنیم. این کشته شدن ها را مردم تقصیر که می دانند؟
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
Ketabe bazie sheitani ra bekanid, ta bedanid in lebas sheksiha cheh kasani hastand. beh omide Irani sabboland..
-- Azize ، Jun 25, 2009آدم مطلب بالا را كه مي خواند ياد فيلم رابين هود مي افتد. مردم زيادي كه در زندانها هستند
-- وطن دررنجمان ، Jun 25, 2009و يك جامعه افسرده ودلمرده كه دولت غارتشان كرده وتازه طلبكار هم هست .براستي چه شد كه مردم ايران به اين تيره روزي افتادند
روندتدريجي شستشو مغزي و استحاله فكري مردم ايران توسط آقاي خميني كه با وعده آزادي ودمكراسي در ايرن به قدرت رسيد ومذهب را به عنوان عاملي بعنوان مشروعيت بخشي حكومتش برگزيد وبعدا از آن بعنوان ابزاري براي سركوب مخالفان استفاده كرد وعاملي براي حكومتش براي فريب كاري نيز بود شايد اگر مردم ايران در اوايل انقلاب كه اولين نشانه هاي استبداد را ديده بودند رو از حكومت بر مي گرداندند امروز مجبور نبودند باهيولاي قدرتمندي كه طي ساليان رشد كرد
و قوي شد پنجه در افكنند.
آقای روزبه
-- پیمان دوستی ، Jun 25, 2009من از شما که در سنی هستید که انقلاب قبلی را تجربه کرده اید انتظار نداشتم چنین مقاله مایوس کننده ای بنویسید. اگر یک جوان انتظار دارد در عرض دو هفته همه چیز به سرانجام برسد نمی توان بر او خرده گرفت ، چون بی تجربه است. اما ما که دوتا پیراهن بیشتر پاره کرده ایم می دانیم که هر حرکتی زمان می خواهد تاشکل بگیرد و راه خود را پیدا کند. پیام من به جوانان این است که صبر داشته باشید در نهایت پیروزی از آن ماست
---
اردوان: به نظر من خوب است که ما تمام نظر ها را هم دست کم شنونده باشیم
به هر حال این نظر مصاحبه شونده بوده است.
ممنون از همراهی تان
سلام .وقتی مردم نیاز به رهبر دارند و نمیتوانند برای هیچ هدف مشخصی ؟؟؟؟؟ که اصلأ هم مشخص نیست نه اینکه جان خود را کف دست بگذارند اما تنها بطریقی ادامه دهند مثل همان شعارهای شبانه ویا نپرداختن فاکتور گارو برق و یا از این قبیل عکس العمل ها ؛ آنوقت فریاد دموکراسی میزنند ؟پس وقتی نمیتوانند مسئولیت هیچ چیزی را بپذیرند ، به همین زندگی پر استبدادی ایشان ادامه دهند و دیگر گله نکنند که ما آزادی نداریم . هر چیزی قیمتی دارد. ایران همیشه رهبر و قهرمان میخواد و همین شخص میتواند دیکتاتور شود . چه بسا.....
-- ژیلا ، Jun 25, 2009