تاریخ انتشار: ۷ فروردین ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گزارشی از تحویل سال نو در مالزی

نوروز کوالالامپوری و شماره معکوس تحویل سال

اردوان روزبه
a.roozbeh@radiozamaneh.com

لحظات سال تحویل همیشه در بین شادی و غم بازی میی‌کند. با خودت نمیتوانی کنار بیایی که آیا در این دقایق پایان یک سال غمگین هستی یا شاد. به هر حال این لحظات معمول وقتی در ایران هستی حال و هوایی دارد . بی شک دور از سرزمین مادری هم باید بتواند نقطه وصل لحظات ایرانی و روزهای دور از وطن باشد.

Download it Here!

آغاز سال نو در مالزی اگرچه شاید رنگ و بوی نوروز را در ایران نداشت، اما همه ایرانی‌هایی که من می‌شناختم سعی‌شان را می‌کردند که بتوانند دست کم ساعاتی را نوروزی و عیدانه بگذرانند. پیش از نوروز از دوستان ایرانی خبر داشتم که در رستوران‌های ایرانی کوالالامپور خبر‌هایی هست.

برخی دانشگاه‌ها که جمعیت ایرانی‌شان کم نیست هم بساطی را براه انداخته‌اند. چندی است که هر ساله در کوالالامپور این پیشواز ایرانی برقرار است. اما من امسال هم برای سال نو و هم گزارش سراغ یک جشن خود جوش ایرانی رفتم.

این جشن به همت چند خانواده ایرانی روبراه شد. خبر داشتم که بنا هست این جشن با حضور دو سه خانوار در محل سالن اجتماعات یک مجموعه آپارتمانی ایرانی‌نشین برگزار شود اما وقتی دیدم بیش از یکصد نفر در این جشن شرکت کرده‌اند، باورم شد که ایرانی ها شبکه اطلاع‌رسانی قوی در مالزی دارند. مالزی که به نظر می رسد هر روز بر تعداد ایرانیانش افزوده می‌شود.


در سالن مراسم که از یک ساعت پیش از آغاز سال نو صدای آهنگ‌های ایرانی‌اش به گوش می‌رسید. یک سفره هفت‌سین و رقص و آواز ایرانی برقرار بود. تازه جالب‌تر این که مراسم با حضور دیگر دوستان از ملیت‌های مختلف رنگ و بوی دیگری هم گرفته بود. هندی‌ها، تاجیک‌ها، پاکستانی‌ها و حتا چینی‌ها و مالایی‌ها که برایشان سال نو ایرانی جالب بود.

خب! حالا گزارش مرا از سر سفره هفت سین پی بگیرید. زمان ده ثانیه مانده به آغاز سال‌نو و همه ایستاده و با شمارش یکی از برگزار کنندکان پا به پا می‌شمارند:

هفت، شش، پنج، چهار، سه، دو، یک...

آغاز سال یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت...

و بعد آن صدای سرنا و نی مشهور که از لب تاپ یکی از دوستان برگزار کننده در می‌آید.

اینک یکی دیگر از ایرانی‌های جمع بلند می‌شود: «آدم وقتی در غربت است تنها لحظاتی برایش زیباست که همراه هم زبان و هم دلش باشد. چیزهایی زمانی که در وطن هستی خیلی هم احساس نکنی مهم باشد اما این جا برایت لذت بخش و امید دهنده است؛ همسایه داشتن، رفیق و دوست داشتن و سلام‌علیک کردن. من نمی‌دانم چرا بعضی وقت‌ها در بیرون، ایرانی‌ها از هم فرار می‌کنند.

ولی من احساس می‌کنم ایرانی همیشه مایه افتخار است. البته اگر همت کند و فقط به فکر آن هفت‌هزار سال تاریخ نباشد و تلاش خودش را افتخار بنداند...».

این ایرانی در واقع به چیزی اشاره می‌کند که معمول زیاد شنیده می‌شود. با برخی از دوستان ایرانی که این جا صحبت کنید همیشه از افتخارات هفت هزار سال تاریخ خود می‌گویند و معمول به غیر آن عمل می‌کنند. اما شکر که این عده در برابر ایرانیان سخت‌کوش هنوز قلیل هستند.


آغاز سال1388

سال که دقایقی از آن می‌گذرد. بازار ماچ و بوسه گرم می‌شود. هر کسی از گوشه‌ای سراغ دیگری می‌رود. خیلی‌ها هم با هم آشنا نیستند. آرزوی شادی و خوشی و کلی گپ، حرف و خنده. می‌خواهم بگویم که گرمایش کم از عیدهای ایران ندارد.

وصال یکی از شرکت کننده‌گان میهمانی سال نو بود...

الان چند دقیقه از سال تحویل گذشته است؟

حدود شش هفت دقیقه اگر اشتباه نکنم.

به نظر شما عید بیرون از ایران چطوره؟

همه ما ایرانی‌هایی که این جا هستیم به‌دلایلی ترک وطن کرده‌ایم. اما آن گفته معروف سعدی را ما همیشه به یاد داریم که وطن ما آن جایی است که دل‌های ما آن‌جا قرار دارد و این‌طور نیست که باید اگر جایی دنیا آمده‌ایم تا آخر همان‌جا باشیم و همان‌جا هم ازبین برویم.

وطن ما آن‌جایی است که دل ما آن‌جا است و ما ایرانی‌ها همیشه دلهای‌مان به خاطر وطن‌مان می‌تپد .چه در داخل ایران باشیم چه در خارج ایران.

امشب این جا چه خبر بود؟

معمول وقتی که ایرانی‌ها به دلایل تحصیلی، شغلی و به دلایل دیگری ترک وطن می‌کنند. همیشه به یاد آن لحظاتی که دور خانواده‌هایشان در وطن و دور هم جمع بودند به یادشان است. ما ایرانی‌ها آدم‌های احساساتی هستیم.

آدم‌هایی هستیم که به خانواده‌ و وطن مان وابستگی خیلی زیادی داریم و نزدیک سال تحویل هم وقتی به یاد این چیزها می‌افتیم دوباره آن احساسات‌مان به جوش می‌آید.

من فکر می‌کنم الان که ما ایرانی‌ها دور هم هستیم در این این لحظه سال تحویل احساس همبستگی و دلبستگی بیشتری را نسبت به همدیگر داریم و این مهم ترین خبری بود که در این جا ما امشب داریم...

یک آرزو؟

امیدوارم که وطن ما سربلند باشد.

حال همه دوباره می ایستند. سرود ای ایران همهمه ها را ساکت می کند. صدای جاودانه بنان و قیافه ها که کمی عوض می شود. همه با هم بنان را همراهی می کنند. برخی سرها پایین است. برخی هم اشک از گونه هایشان می غلطد: دور از تو اندیشه بدان... پاینده مانی تو جاودان...

اما در این میهمانی می‌دانید چه چیزی تنور بحث ها را گرم کرده بود؟ بله، پیام نوروزی آیت‌الله‌، ببخشید آقای باراک اوباما که همه راجع به آن صحبت می‌کردند. یکی از بچه‌های دانشجوی این میهمانی عیدانه می‌گفت: «آقا. آخرش که به فارسی می‌گفت:«عید شما مبارک» خدا بود.»

در این برنامه جشمم به دامون هم می‌افتد، دیسکو زمانه ساز رادیو که از کوالالامپور برنامه می‌دهد. یعنی در بین سرود ای ایران دیدم مانند این کارتون‌ها دارد از چشمش به اندازه یک فندق اشک می‌بارد. یقه او را هم می گیرم:

دامون دیسکو زمانه، چطور هستی؟

خوبم. من چقدر خوب هستم در این آغاز سال88.

تو برای سال نو به ایرانی ها چی داری بگی؟

امیدوارم سال 88 سال خوبی برایشان باشد دردسرهایی که کشیدند همه برطرف شود و کمبود بودجه نیاید. کمبود شرف نیاید. خلاصه انشا‌اله از این حرف‌ها برایشان نیاید.

تو به نمایندگی از ایرانی‌های کجا داری این نطق نوروزی را می‌کنی؟

من به نمایندگی از نسل جوان ایرانی‌های ساکن مالزی دارم این صحبت‌ها را می‌کنم.

سراغ یکی دیگر از ایرانی‌های این جمع می‌روم که دارد با دوستانش شوخی می‌کند و می‌خندد و برای یکی از دوستان غیر ایرانی‌اش داستان عید را تعریف می‌کند. اسمش آرمین است و به قیافه اش می‌خورد نزدیک هجده سال را داشته باشد. پای گفت‌و‌گوی عیدانه ما با همان شوخی می‌آید...


خوب آقا بگو چند سالته شما؟

من ۱۲ سالمه!

آره به قیافه‌ات می‌خوره. عید ایرانی این‌جا چه‌طوره؟

عید ایرانی با این سرود ای ایرانی که همین الان گذاشته‌اند خیلی عالی شد. یاد ایران کردیم خیلی خوب بود.

احساست نسبت به ایران چیه؟

عاشقشم حالا که آمده‌ام بیرون می‌فهمم عاشقشم.

خانمی هم که عید امسال را میهمان خواهرش در کوالالامپور است این گزارش را این طور همراهی می‌کند:

الان خانم چه احساسی دارید؟

من هم احساس خوب دارم هم بد.

چرا بد و چرا خوب؟

از این‌که با خواهرم هستم و دوستای جدید پیدا کردم خیلی خوشحالم. از این‌که دور از همسر و پسرم هستم احساس بدی دارم.

وطن یعنی چه به نظر شما؟

احساس خوبی بهش دارم. دوستش دارم.

شام ایرانی یعنی چلوکباب مخصوص، بخش چرب و چیلی این گزارش بود. پیش از شام همه می‌روند دور سفره هفت‌سین عکس می‌گیرند. شلوغ می‌کنند و می‌خندند. بنا می شود همه یک عکس دست جمعی صد‌نفره بگیرند. یادمان نوروز ایرانیان مقیم مالزی در سال 88.

همه بین هم شماره تلفن و کارت ویزیت رد و بدل می‌کنند. هر کسی قولی و وعده‌ای می‌دهد و قرار می‌شود ایرانی‌های این جمع باز هم دور هم جمع شوند.

درخواستی پایان این مراسم باز هم سرود «ای ایران» استاد بنان است...

ای ایران
ای مرز پر گهر

ای نامت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان

پاینده مانی تو جاودان

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

agha kheili khosh gozasht hich vaght sale tahvil be in bahali nadashtam ishala ye roz bargardim iran azizemon hame onja in jashnaro dashte bashim

-- armin ، Mar 27, 2009

yadesh bekheyr che haly dad kash tedade ruzaye khoshi be monasebataye mikhtalef to iran ziad bud ke be bahanehaye mokhtalef ma iranian moghime malezi va hame dor ham gam mishodim valla harvaght mibinam in mardome malezi be bahanehaye mokhtalef basate shady bara khodeshun dorost mikonan kheili ehsase kuchiki mikonam ke cheghadr keshvare ma be noey badbakhtim ke be farze mesal moharamam biofte eyd shadyo az khodemun migirim  

-- pooya ، Mar 29, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)