تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با محمد تاجران

محمد تاجران: «دلم برای خانه تنگ نمی‌شود»

اردوان روزبه
a.roozbeh@radiozamaneh.com

محمد تاجران، دوچرخه‌سوار مشهدی است که با دوچرخه دارد دور دنیا را می‌گردد. اگر به سایت او بروید می‌بینید امروز در هفتصد و سی و یکمین روز از سفرش، به مالی رسیده و در راه سنگاپور است.

ویژگی سفر محمد ۳۲ ساله این است که او در کنار جهانگردی، هدف دیگری هم برای خودش تعریف کرده است. او دو سال است که از این کشور به آن کشور می‌رود و درخت می‌کارد.

با محمد تاجران درباره‌ی سفرش گفت و گو کرده‌ام.

Download it Here!

خیلی خنده‌دار است که آدم از محمد‌ تاجران بپرسد که خودت را معرفی کن. چه ضرری دارد اگر این سوال را بپرسم؟

داشتم در یک گزارش برآوردی در مشهد صحبت می‌کردم، آنجا گفتم من حداقل بعد از دو سال سفر به نقطه‌ای رسیده‌‌ام که بعد از دو سال گشتن و دیگران را دیدن و برخورد با آدم‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌، با تمام چیزها‌ی سفر که حالا بعداً در موردش صحبت می‌کنیم به این نتیجه رسیده‌ام که این‌قدر نظام آفرینش بزرگ و پیچیده است که خودت واقعاً هیچ هستی.

برچسب اجتماعی روی پیشانی تو خورده و روی آن نوشته شده است :«محمد ‌تاجران» و این‌که بخواهم بگویم من محمد ‌تاجران هستم، واقعاً می‌بینیم دنیا را شروع می‌کنی به حرکت و می‌بینی که واقعاً هیچ چیزی نیستی، ولی خب حالا اسم ما محمد ‌تاجران است.

تقریبا دو سال پیش بود، نه؟

بله دقیقاً، تقریباً تولد ‌‌امام ‌رضا شروع کردم‌. ۱۲آذر ماه بود و تولد امام رضا، دو روز قبل بود، حالا ۲۰ روز با توجه به سال‌های قمری به عقب برگشته‌ایم. ولی تقریباً از دو سال، چیزی حدود ۱۵ یا ۱۶ روز کمتر.

حالا محمد تاجران دو روز پیش رفت سفر؟

صحبت راجع به این موضوع خیلی سخت است. سال‌ها درگیر یک پروسه‌ی شخصی بودم و به این نتیجه رسیدم که باید سفر کنم و آن دو سال پیش ابتدای سفر بود.

در ابتدای سفر به این نتیجه رسیدم که باید باشم و این کاری است که باید انجام بدهم. می‌خواستم وارد فضایی شوم که برای من خیلی ناشناخته بود و تجربه نکرده بودم.

اما از طرفی چون می‌دانستم که این فضا مال خودم است، خیلی حس نگرانی نسبت به آن نداشتم. خیلی هیجان نداشتم، یعنی این‌که بخواهم بگویم چه اتفاقی دارد می‌افتد این‌گونه نبود چون می‌دانستم باید بروم و این کاری است که باید انجام بدهم.

اتفاقی که در این دو سال افتاد این است که خیلی از آن ناشناخته‌ها و چیزهایی که به آن‌ها فکر می‌کردم، در این سفر تجربه کردم و راحت‌تر و آرام‌تر شده‌ام و دیگر عجله‌ای ندارم.

قبلاً همیشه خیلی عجله داشتم که حرکت کنم و بروم ولی مهم‌ترین تفاوتی که با ابتدای سفر دارم این است که آن عجله و شتابی را که ابتدای سفر داشتم، ندارم.

خیلی منطقی‌تر با آن برخورد می‌کنم و دیگر به عنوان یک سفر به آن نگاه نمی‌کنم. نه با یک بخش خاص زندگی، بلکه به عنوان خود زندگی دارم با آن برخورد می‌کنم و در این فضا خیلی راحت‌تر شده‌ام.


محمد تاجران در مالزی

من یک ماه سفر می‌روم و دوباره بر‌می‌گردم اما تو خانه‌ات واقعاً روی دوچرخه است و حتا فکر می‌کنم خانه تو در آن شهر و زادگاهی باشد که تو در آن به دنیا آمدی. بعد از هفت سال آدمی که تمام دنیا را گشته است، می‌تواند بگوید خانه‌ام کجاست؟ می‌خواهم ببینم این خانه به دوشی و این مسافری‌، غربت و تنهایی هم داشت؟

من یک انسانم و هر جایی از دنیا که بروم با انسان‌ها ارتباط دارم‌. با آدمی از جنس خودم ارتباط دارم. لزومی ندارد که زبانش را بلد باشی کافی است بتوانی با آن‌ها ارتباط برقرار کنی.

وقتی در خانه گفتم دلم تنگ نمی‌شود، مقداری برای خانواده‌ام غیر‌منتظره بود. دوست داشتند بشنوند که دلم تنگ می‌شود، اما واقعیت این است که واقعاً دلم تنگ نمی‌شود.

چون هر جایی می‌روم با آدم‌ها ارتباط خوبی برقرار می‌کنم و آدم‌ها مانند بخشی از خانواده‌ام می‌شوند، زندگی‌ام می‌شوند و این خانه به دوش بودن من، تمام زندگیم شده است.

۵۵ کیلو شده‌ام حالا با دو یا سه کیلو اختلاف، هر جا که دلم بخواهد خانه من است و خانه‌ام را هر جا بخواهم بنا می‌کنم و آنجا می‌مانم و اگر فردا خوشم نیامد حرکت می‌کنم و به نقطه دیگر می‌روم.

نمی‌دانم بعد از این هفت سال چه اتفاقی می‌افتد، ولی مسلماً خیلی ساده نخواهد بود که میخ خانه‌ات را‌ یک جای محکم بکوبی که حرکت دادنش سخت باشد.

تلاش می‌کنم هیچ جایی میخ‌های خانه‌ام را آن‌قدر محکم نکوبم که نتوانم حرکتش بدهم و این‌قدر هم خانه‌ام را بزرگ نکنم که باز درگیر آن خانه بشوم.

یکی از سوال‌هایی که خیلی از من پرسیده می‌شود، این است که با تنهایی چه کار می‌کنی آزارت نمی‌دهد؟ من خودم را خیلی دوست دارم.

به عنوان انسان به عنوان کسی که به دنیا آمده و آفریده خدا است، خودم را خیلی دوست دارم و از بودن با خودم لذت می‌برم، این خود دوست داشتن باعث می‌شود که حداقل خودم، خودم را آزار ندهم‌.

وقتی با خودم رو‌به‌رو و تنها می‌شوم، خودم را آزار نمی‌دهم. نمی‌خواهم دائم دنبال یکی باشم که این فضا را با او شریک شوم و به این دلیل است که روزهایی زیادی بوده که اصلاً کسی را ندیدم. اصلاً احساس تنهایی نکردم و در همان فضا لذت بردم‌.

آنچه در وب‌سایت تو و حتا روی لباس تو نوشته شده است، ولی می‌خواهم خیلی راست و حسینی صحبت کنید که درخت بهانه نیست؟

نه، اول سفر را شروع کردم و بعد درختکاری را‌. این نبوده که بگویم می‌خواهم درخت بکارم، پس به خاطر درختکار شدنم باید سفر کنم.

گفتم اول می‌خواهم سفر کنم، حالا که می‌خواهم سفر را شروع کنم‌، یک کاری را در کنارش انجام دهم و آن کاری را که می‌خواهم انجام دهم، راجع به محیط زیست‌ و درخت‌ها باشد. چیزی نبوده که مقدم و بهانه سفر باشد.

در ابتدا خود سفر دلیل حرکت بوده، شاید الان در بعضی مواقع درختکاری بحث سفر را تحت‌تأثیر قرار بدهد، ولی سفر هنوز جایگاه محکم خودش را دارد.


محمد تاجران

یک سوال خیلی تکراری، از آن جایی که راه افتادی چه جاهایی تا الان رافته‌ای‌؟

پاکستان، هند، نپال، بنگلادش، مالزی، تایلند، کامبوج، ویتنام، لائوس. بعد از لائوس دوباره به تایلند‌ و مالزی برگشتم. اندونزی، نیوزیلند و استرالیا کشورهایی بوده‌اند که تا الان سفر کرده‌ام.

قرار است از این‌جا به بعد کجا بروید؟

فعلاً از این‌جا به بعد یک مقدار پیچیده است. چون برنامه‌ام فیلیپین، تایوان‌، چین و کره و ژاپن بود. ولی با توجه به شرایط موجود فیلیپین که به من ویزا نداده است، باز هم تلاش می‌کنم که ببینم چه کاری می‌توانم انجام بدهم.

اما در تایوان هم با مشکل ویزا رو‌به‌رو هستم، در سفارت تایوان از من اسپانسر خواستند که باید پیگیری کنم تا ببینم چکار می‌توانم انجام بدهم. نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتد و این حل می‌شود یا نه.

محمد، وقتی به ایران برمی‌گردی، اولین دفعه‌ای که مادر را می‌بینی چه احساس داری؟

ارزشمندترین لحظات سفرم در واقع همین لحظه‌هاست. باید اعتراف کنم دفعه اول که داشتم به ایران برمی‌گشتم روز اول که در جاده بودم، می‌دانستم ۴۰ تا ۴۵ روز دیگر در جاده نخواهم بود، اگر بگویم گریه کردم دروغ نگفتم چون به شدت دلم تنگ شده بود.

واقعاً عاشق کارم هستم ولی از طرفی دیدن مادر و حسی که با دیدنش برایم ایجاد می‌شود، بیشتر از آن خوشحال می‌شوم و لذت می‌برم. بودن در کنار مادر برایم ارزشمندتر است و این لذت‌بخش است.

یک سفیر از ایرانی که به هر حال ملتهب است راه می‌افتد و پیامی را به عنوان یک ایرانی می‌برد که این پیام می‌تواند سمبل خیلی چیزها باشد. اما در لیستش شرکتی در استرالیا است که قرار است او را حمایت کند یعنی، محمد تاجران این سفر را برای خودش می‌کند و آیا دیگران احساس می‌کنند که این سفر خیلی شخصی است.

اگر بخواهم خیلی رک باشم، این برداشتی است که تا الان خیلی جاها دیدم. حتی آن‌هایی که با من خیلی همکاری کردند، دیدند محمد، سفر شخصی می‌کند. آدم‌هایی هستند که علاقه‌مند و همکاری می‌کنند و هستند کسانی که با این دید به قضیه نگاه می‌کنند که محمد تاجران سفر شخصی انجام می‌دهد.

مخصوصاً این‌که من از یک جامعه ورزشی بیرون آمدم، در جامعه‌ای بودم که همه در ورزش حرفه‌ای بودند. حالا که این کار را انجام می‌دهم به این عنوان نگاه می‌کنند که محمد دارد سفری انجام می‌دهد و نگاه ملی در این موضوع خیلی کم است.


محمد تاجران در مالزی

باز هم مجبورم سوالم را تکرار کنم چرا نگاه ملی نسبت به کار ملی تو وجود ندارد؟

خیلی با من تماس می‌گیرند و ساپورت می‌کنند، با ایمیل‌ها و تلفن‌هایشان ساپورت می‌کنند و آن‌ها به این قضیه به سفر من نگاه نمی‌کنند، آن‌ها به عنوان یک کار ملی به این سفر نگاه می‌کنند و تعدادشان به نسبت این مجموعه حداقل که وجود دارد خیلی اندک است.

این‌که چرا نگاه ملی نیست، نمی‌دانم شاید به خاطر این است که خیلی فضای جامعه ما بسته است و مردم آگاه نیستند که بیرون چه اتفاقی دارد می‌افتد.

در آن فضای بسته‌ای که هستند می‌بینند یک نفر حرکت کرده و به بیرون رفته. از اتفاقات بیرون هیچ خبری ندارند و خیلی‌ها از تأثیراتی که یک نفر که در حال سفر است و می‌تواند در محیط خودش بگذارد، اطلاع ندارند.

روزی که در حال حرکت بودی، یک تیم پشتیبانی هم داشتی. می‌توانم اقرار کنم که داده‌هایی را بیرون از کارهای تو نمی‌بینم، دست کم به قدر سفر نمی‌بینم. این سوال برایم پیش می‌آید که نگاهی در مسوولین وجود دارد که ممکن است حس ملی بودن کار را نداشته باشند. اما تیمی که پذیرفتند پشتیبانی‌ات کنند آیا واقعاً پشتیبانی‌ات می‌کنند.

نمی‌دانم پشتیبانی می‌کنند. عملاً تمام لینک‌هایم به ایران قطع شده و بیشتر به صورت یک سفر شخصی انجام می‌شود. حالا روی روال افتاده و بگذارید خیلی رک بگویم که کار اختیاری در ایران خیلی تعریف شده نیست.

کسی که می‌خواهد کار اختیاری کند با این فضا آشنا نیست، وقتی کاری می‌خواهد شروع شود، خیلی‌ها جلو می‌آیند و می‌خواهند همکاری کنند. اما به مرور زمان رها می‌کنند.

در آن زمان افرادی در تیم پشتیبان بودند. اما در این دو سال که در ایران بودم یک بار ندیدمش و به جز یکی دو ماه اول سفر، حتی یک ایمیل هم از‌ او نگرفتم.

به عنوان فردی که پشتیبان هستند. آدم‌ها گرفتاری‌های خاص خودشان را دارند. انتظاری ندارم اما فرض را بر این می‌گیریم، فردی که درگیر کاری می‌شود و قبول مسوولیت می‌کند، یک بار این مسولیت را بردارد و بگوید من دیگر آماده آن کار نیستم.

وقتی آن بار به زمین گذاشته بشود، برداشتنش خیلی راحت از آن است که بخواهی بعداً آن بار را برداری. متأسفانه این کارها خیلی در ایران تعریف شده نیست و آن‌گونه پشتیبانی که بخواهی و بتوانند کار کنند دیگر تعریف زیادی برای من ندارد.

تا حالا چند لاستیک دوچرخه عوض کردی؟

والله در تایلند که بودم یک جفت خیلی خوب خریدم و از تایلند تا ملبورن که رسیدم، آخرین بار پنج بار پنچرکردم و دیدم لاستیک‌هایم دیگر واقعاً جواب نمی‌دهد. این جفت سومی است که خریداری کردم.


محمد تاجران

دوچرخه‌ا‌ت چیست؟

یک دوچرخه ایتالیایی است و خیلی مال این کار و حرفه‌ای نیست و این هم یکی از مشکلات این سفر بود. در ایران گزینه انتخاب نداشتم.

۲۸ تورین می‌خواستم و در ایران وجود ندارد، فقط می‌توانی یک مدل پیدا کنی که آن هم جونیت است که نمی‌توانستیم استفاده کنم.

این دوچرخه‌ای که خریدم مال آقایی بود که در آلمان دسته دوم خریده بود و با خودش آورده بود و چون استفاده‌ نمی‌کرد برای فروش گذاشته بود.

سال‌ها در مغازه‌ای بود و کسی نمی‌خریدش. این تنها گزینه‌ای بود که می‌توانستم انتخاب کنم، حتی سایز من برای دوچرخه ۵۱ است و این دوچرخه ۵۵ است و برای طولانی مدت مهره‌های گردن و پشت را اذیت می‌کند. اما چون گزینه‌ای نداشتم، مجبور بودم همین را انتخاب کنم.

محمد، بیشترین طول زمانی که حمام نرفتی چقدر بوده؟

خوشبختانه هیچ زمانی نداشتم. در آسیای جنوب شرقی که گرم بود باید هر روز حمام می‌کردم. هر روز جایی را پیدا می‌کردم که آب باشد. حالا گاهاً چاه آب بود که آب می‌کشیدم و حمام می‌کردم اما در منطقه اندونزی و تایلند در توالت‌ها حمام می‌کردم.

جایی پیدا می‌کردم که حداقل توالت داشته باشد و آب داشته باشم و بتوانم با دو، سه سطل خودم را بشویم. چون تعرق در این منطقه خیلی بالاست و مجبورم هر روز خودم را بشویم. ولی در استرالیا و نیوزلند سه تا چهار روز نیازی پیدا نمی‌کردم، حتماً حمام کنم چون زمستان بود.

اولین باری که در منطقه‌ای وارد می‌شوی مردم چه برخوردی دارند؟ چطور می‌فهمیدند قضیه چیست؟

اول می‌بینم که وقتی وارد فضایی می‌شوم چه حسی نسبت به آن فضا دارم. اوایل وقتی وارد می‌شوم، می‌دیدم که وارد منطقه‌ای جدید شدم و کشوری دیگر است.

از مرز هم که رد می‌شوی شاید بین دو روستایی دو طرف مرز ۵۰۰ متر فاصله باشد، اما همه چیز فرق می‌کند، زبان، فرهنگ و غذاها فرق می‌کند.

اوایل زمان می‌برد و یکی دو روز طول می‌کشید تا آدابته شوم اما حالا از مرز که رد می‌شوم همان یک ساعت اول است و همه چیز برایم طبیعی است.

مردم با توجه به نوع فرهنگی که دارند برخوردشان فرق می‌کند. برخورد مردم در هندوستان با نپال خیلی فرق می‌کند. نپال با لائوس خیلی فرق می‌کند. تعریف مشخصی ندارد که مردم چگونه برخورد می‌کنند.

پس من از این طرف سوال می‌پرسم که احساسات مثبت به مردم چه بود. مثلاً احساس تو نسبت به مردم نپال یا هیمالیا چه فرقی می‌کند؟

این به عوامل زیادی بستگی دارد. حتی همان موقع که از مرزهای مختلف وارد می‌شوی، مثلاً وقتی به مرز لائوس وارد شدم یک روستای خیلی محروم وجود داشت.

وقتی از شمال تایلند وارد شدم یا مستقیم وارد پایتخت لائوس شدم، دیدم شرایط زندگی‌ مردم فرق می‌کند، برخوردشان با آن مردم روستای محروم واقعاً فرق می‌کند.

برخورد مردم با عنوان یک توریست با کسی که بدون دوچرخه سفر می‌کند، خیلی فرق دارد. مثلاً در ایتالیا وقتی با دوچرخه وارد می‌شوی، همه برایت دست تکان می‌دهند اما وقتی دوچرخه‌ات را توی هتل می‌گذاری و بیرون می‌آیی هیچ‌کس به تو توجه نمی‌کند‌.

Share/Save/Bookmark

وب‌سایت محمد تاجران
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

دوباره بیاییم آهنگ یا سرود زیبای سیاوش قمیشی عزیز راگوش کنیم
وطن یعنی همه دنیا/ بدون مرز و محدوده/

-- بدون نام ، Dec 4, 2008

I do not agree with you .every body has a country. If all peole thought like you the world was a paradise.Why people become refugee ? What do the other countries with refugee people ? You thought a little

-- بدون نام ، Dec 5, 2008

مصاحبه خوبی بود ممنونم این ادما باید پشتیبانی بشن نه صادق محصولی

-- hamrah ، Dec 5, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)