تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با سارای راشدی و سعید نعیمی در رابطه با بازداشت فعالین آذربایجانی

مراسم افطار آذربایجانی‌هایی که به زندان ختم شد

اردوان روزبه
a.roozbeh@radiozamaneh.com

شامگاه ۲۰ شهریورماه تعدادی از فعالان مدنی آذربایجان در یک مراسم افطار در خانه یکی از فعالان هویت‌طلب در تهران بازداشت ‌‌شدند، که تاکنون از مکان نگهداری بازداشت‌شدگان اطلاعی در دست نیست و تا زمان درج گزارش تماسی با وکیل یا خانواده خود نداشته‌اند.

در گفت و گویی که با برخی فعالین آذربایجانی داشتم، اظهار می‌کردند که این افراد به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده‌اند.

Download it Here!

دستگیر‌شدگان این محفل عبارتند از:

علیرضا صرافی، مدیر‌مسوول ماهنامه توقیف شده دیلماج و عضو شورای ملی صلح، سعید موغانلی، روزنامه‌نگار، حسن رحیمی‌، بلاگر، حسین حیدری، مدیر مسوول نشریه دانشجویی اولوس، رقیه علیزاده، همسر عباس لسانی فعال ملی در بند، به همراه سه فرزندش، عباس نعیمی، اکرم نجاری‌، دبیر سابق NGOخانه فرزندان آذربایجان، مهدی نعیمی، شاعر، اکبر آزاد، عضو هیات تحریریه مجله وارلیق، حسن راشدی، عضو هیات تحریریه مجله وارلیق، محمد عباس‌پور، شهباز ابراهیم‌نژاد، یوسف هشیار، فرهاد رضایی، رباب عظیمی و صیاد محمدیان از جمله بازداشت شدگان بودند که رقیه علیزاده به همراه سه فرزندش، اکرم نجاری، رباب عظیمی و فرهاد رضایی بعد از چند ساعت آزاد شده‌اند.

اکثر بازداشت‌شدگان سابقه قبلی بازداشت دارند. پیش از این نیز سجاد رادمهر، آیدین خواجه‌ای، فراز ذهتاب، داریوش حاتمی، امیر مردانی، منصور امینیان، مقصود عهدی و مجید ماکویی از دانشجویان هویت‌طلب نیز بازداشت شده‌اند.

بنا به گزارش کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان (آسمک) هم‌اکنون نزدیک به ۴۰ فعال هویت‌طلب ترک در زندان‌های ایران به سر می‌برند.

در مورد وضعیت بازداشت‌شدگان با سارای دختر حسن راشدی عضو تحریریه نشریه‌ی وارلیق که پدرش ازجمله بازداشت‌شدگان است به گفت و گو پرداختم.


حسن راشدی، عضو تحریریه نشریه‌ی وارلیق (عکس:آذربایجان اویرنجی حرکاتی)

فکر می‌کنید دلیل دستگیری پدر شما چیست؟

نمی‌دانم، چون هیچ علت خاصی ندارد و کار خاصی هم انجام ندادند که بخواهند دستگیرشان کنند. در حقیقت این سوالی است که ما از خودمان می‌پرسیم و هنوز هم جوابی نگرفته‌ایم.

این روزها وقتی صحبت از آذربایجانی‌ها می‌شود معمولاً مساله‌ی هویت‌طلبی مطرح می‌شود...

پدر من همیشه از حقوق آذربایجانی‌ها در چارچوب قانون اساسی دفاع کرده است‌ و تا امروز هیچ چیزی به‌جز قانون اساسی نخواسته‌اند. پدر من خواستار اجرای اصل ۱۵ یا اصل ۱۹ که دولت ایران هم آن‌ها را قبول دارد، است‌. این‌ها قوانین عادی است که هر انسانی می‌تواند خواستار اجرای آن‌ها باشد.

‌اولین بار است که پدر شما‌ دستگیر شده‌ است؟

خیر، قبلاً هم در خرداد ۱۳۸۵ دستگیر شده بود.

و آن دستگیری منتج به صدور حکم شد؟

بله، محکومیتی یک ساله که به مدت پنج سال‌ به حالت تعلیق در آمده بود.


اما در ادامه با سعید نعیمی از فعالان سیاسی آذربایجان که عضو سازمان دانش‌آموختگان دفتر تحکیم وحدت هم است، درباره‌ی چگونگی این بازداشت‌ها گفت و گو کردم.

درمورد این دستگیری توضیح می‌دهید.

آن‌طوری که من از اخبار منتشر شده کسب اطلاع کردم، گویا ضیافت افطاری برگزار شده بود که در آن فقط تعدادی دعوت بودند. یعنی تجمعی در کار نبوده است.

فکر می‌کنید دلیل این دستگیری چیست؟

بحثی که در آذربایجان مطرح است به مطالبات نخبگان و دانشجویان بر‌می‌گردد. حقوقی هم که این افراد مطالبه می‌کنند هم در اسناد بین‌المللی آمده و هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده است.

مثلاً حق تحصیل به زبان مادری، یعنی ترکی را مطالبه می‌کنند. جدای از مطالباتی که این افراد دارند، نحوه‌ی دستگیری‌ها باعث ناامنی در جامعه می‌شود که خیلی مطلوب نیست.

بیشتر دستگیر‌شدگان بیستم شهریور را روزنامه‌نگاران تشکیل می‌دهند. به نظر شما هدف چه بوده است؟

بله‌، شخصیت‌هایی که آن‌جاحضور داشتند، از جمله افراد فعال بودند. مثل جناب آقای صرافی، مدیر مسوول نشریه‌ای که سال گذشته توقیف شد. آقای صرافی الان هم عضو شورای ملی صلح هستند که توسط خانم عبادی راه‌اندازی شده است.

دیگر افرادی که در آن‌جا حضور داشتند، از افرادی هستند که در حوزه‌ی نویسندگی و پژوهش و فعالیت‌های مدنی کار می‌کردند. اما بنابر آنچه من می‌دانم این افراد فقط به واسطه‌ی افطار دور یکدیگر جمع شده بودند و جلسه‌ای برای بررسی یک موضوع فرهنگی یا سیاسی نبوده است.

در اصل دلیل این افطار دیدار خانواده یک زندانی سیاسی به نام عباس لسانی بوده که در زندان یزد در تبعید است. خانواده‌ی او ساکن اردبیل است و در مسیر یزد در تهران میهمان بودند.

بعد از بازگشت این خانواده از یزد دوستان آقای لسانی به افتخار این خانواده مراسم افطاری ترتیب دادند تا دوستان دور هم‌دیگر جمع شوند و با خانواده‌ی این فرد، دیداری داشته باشند و جویای احوال آقای لسانی شوند. کل ماجرا در همین حد بوده است.

در بین بازداشت‌شدگان اخیر نام آقای حسن رحیمی از اعضای کمیته‌ی گزارشگران حقوق بشر هم مطرح است. آقای رحیمی به چه علتی بازداشت شده‌اند؟

ایشان هم در زمینه‌ی حقوق بشر فعالیت‌های گسترده‌ای داشت، به‌ویژه در انعکاس اخباری مثل دستگیری‌ها، نقض حقوق بشر در آذربایجان، با کمیته‌ی حقوق بشر همکاری داشت.

این دستگیری‌ها موج تازه‌ای است یا مسبوق به سابقه است؟

از ۱۰ سال پیش این برخوردها کم و بیش در آذربایجان بوده است. اما چون اخبارش در رسانه‌های جمعی ایران منعکس نشده است، شاید موضوع تازه‌ای به نظر بیاید.

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه
دستگیری ۱۸فعال آذربایجان در تهران
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

اصل 15در قانون اساسى اوليه (پيش نويس قانون اساسى ايران) نبود و در زمره خواسته هاى مردمى نيز مطرح نمى شد. در اوايل انقلاب نيروهاى فشارى كه عمدتاً يا چپ يا قوم گرا بودند چنين بحث هايى رادر نشريات و گردهمايى هاى خود مطرح مى كردند .بخشى از اين نيروها توسط افرادى كه در مجلس خبرگان داشتند اين بحث ها را در حاشيه مطرح كردند. ولى جالب اين كه در گفت و گوهاى همان زمان مجلس خبرگان، بحث خيلى عمده اى نبود واز نمايندگان مناطقى چون آذربايجان، كردستان، بلوچستان يا خوزستان در اين رابطه اصرارى وجود نداشت. تنها برخى گروههاى آن را مطرح مى كردند. برخى نيز همان جا هشدارهايى در مورد پيامدهاى اين بحث در همان مجلس در رابطه با وحدت ملى و زبان ملى دادند. به همين خاطر اين ماده به گونه اى مبهم و با شتاب براى گريز از عواقب منفى آن به تصويب رسيد. در واقع ماده ۱۵ اصلى است كه اما و اگر بسيارى دارد به طورى كه مى توان آن را به شكل هاى گوناگون تفسير كرد. خود جامعه نيز آن را بحثى حاشيه اى در نظر گرفت و سراغ آن نرفت. اما همان گروه ها (قوم گرايان) طى اين سال هاو بويژه پس از ۱۳۷۶ به طور مداوم در نشريات حاشيه اى خود آن را مطرح مى كردند اما كسى آن رامشكلى اساسى نمى گرفت و اين جريانات نتوانستند آن را به يك خواسته توده اى تبديل كنند. اما اكنون بخشى از نيروهاى سيستم سياسى حاكم، به گمان اين كه طرح اين اصل مى تواند براى آن ها آراء به دست آورد آن را عمومى كرده اند و به همين دليل بعضى از افراد روى اصل ۱۵ تأكيد مى كنند .در حالى كه اين اصل داراى ابهامات فراوانى است ودر عمل تلاش براى اجراى آن بحران اجتماعى گسترده اى را بر سر تفسيرآن و بروز اختلاف نظر ها به وجود مى آورد كه انرژى و توان جامعه و دولت را خواهد گرفت.
گفتمانى كه نخبگان قوم گرا در مورد زبانهاى محلى براه انداخته اند و نخبگان حكومتى كنونى نيز با ناآگاهى آن را يك امر مسلم و بى چون و چرا پذيرفته اند، داراى يك پيشينه تاريخى است كه بايد به درستى يا نا درستى استدلالهاى تاريخى آن وقوف كامل داشت. همچنين بايد تاريخ معاصر مبارزه با زبان فارسى و تلاش براى نابودى آن در مناطق همجوار را در نظر داشت و اينكه بخشى از همان بازيگران منطقه اى در يك بازى استراتژيك دامنه تلاشهاى خود را از يكى دو دهه اخير به داخل ايران كشيده اند. مسأله زبان هاى محلى را بايد با در نظر داشتن همه اين نكات ودر شرايط غير سياسى و غير بحرانى جامعه و در زمان قدرت ايران در داخل و خارج كه نتوان از آن بهره بردارى ضد ايرانى كرد و با مطالعه دقيق همه جوانب آن مورد بررسى قرار داد نه در شرايط بحرانى داخلى و خارجى كنونى و با شتاب و سرا سيمگى بدون مطالعه كه پيامدى جز ويرانگرى نخواهد داشت.

-- حسین ، Sep 16, 2008

رادیو زمانه هم خط قرمزی برای وطن ندارد یا می خواهد از موج ها عقب نماند؟

-- آرش کرامتیان ، Sep 16, 2008

ابتدا تشکر می کنم از رفتار حرفه ای رادیو زمانه در انعکاس اخبار فعالان سیاسی-فرهنگی اقوام. بعد سخنی چند با حسین آقا، نویسنده کامنت قبلی دارم :
1- آموزش زبان مادری یک حق اساسی است و در دنیای متمدن کنونی پذیرفته شده. برای دانستن درستی و یا نادرستی آن نیازی به مراجعه به قانون اساسی "قابل نقد" جمهوری اسلامی نیست تا چه برسد به سیر تصویب آن در مجلس خبرگان قائنون اساسی. حتی اگر چنین اصلی در قانون اساسی نبود انسانها حق داشتند آن را مطالبه کنند.
2- ارجاع مسائل و مشکلات داخلی ایران به امور خارجی، ترفند حکومتها و گروهای غیر دموکراتیک برای تضعیف گروههای مخالف است.این همان چیزی که از مسئولان جمهوری اسلامی ایران هر روز به عنوان "توطئه دشمن و استکبار جهانی" می شنویم. ولی این ترفند نخ نما شده است و دیگر کارایی ندارد.
3- ادعای قرار داشتن در شرایط خاص سیاسی و درخواست از شهروندان برای موکول کردن مطالبه حقوق اساسی خودشان به زمان آرامش وعده سرخرمن است و از دیگر مغالطه های گروهها و افراد فاقد دلیل روشن.
...

-- علی ، Sep 16, 2008

آقای حسین
اولا اقوام غیر فارس ایرانی به ویژه ترکها در دوران پهلوی شدیدا تحت ستم ملی قرار داشتند و نه تنها از تحصیل به زبان مادری خود محروم بودند، بلکه در معرض آسیمیلاسیون زبانی و فرهنگی نیز قرار داشتند و عده ای از روشنفکران خودآگاه در اوایل انقلاب تلاش داشتند تا در قانون اساسی جدید حقوق حقه خود را رسمیت بخشند. در جلسات مربوط به پیش نویس قانون اساسی که نمایندگان اقوام در آن (دانشگاه تهران) حضور داشتند، پیشنهاد شده بود که تدریس تا چهارم ابتدایی تنها به زبان مادری و پس از آن به دو زبان مادری و فارسی باشد. که در مجلس آن دوره به شکل اصل پانزدهم فعلی درآمد که با مطالبات نمایندگان اقوام فاصله زیادی داشت ولی نسبت به زمان شاه که موجودیت ترکها در ایران به کلی انکار می شد، پیشرفت بزرگی به شمار می آمد. و در سایه همین قانون مطبوعات ترکی از جمله مجله وارلیق علیرغم تمامی مشکلات منتشر شد و به مرور مردم نسبت به گذشته خود، زبان، فرهنگ و تاریخ خود آگاهی یافتند و در نتیجه تعداد بیشتری از مردم و به خصوص نسل جدید و تحصیل کرده خواستار احقاق حقوق خود شدند. بنابراین این مسئله ارتباطی با خارجی ها و یا دشمنی با زبان فارسی ندارد و شما هم همانند عناصر دوران پهلوی می خواهید با این کار حقانیت آنان را زیر سوال ببرید و از وظیفه هم میهنی خود فرار کنید.

-- محمدرضا هیئت ، Sep 16, 2008

متاسفانه راديو زمانه در زمينه ي نادرستي وارد شده است. حركت مثلا هويت طلبانه ي آذربايجان بيشتر به نوعي خيانت به هويت آذربايجاني و ايراني مي ماند.اينان عملا سعي مي كنند هويت متضاد براي آذري ها بوجود آورند و دشمني ميان فارس و آذري ايجاد كنند اما زماني كه دچار مشكلي مي شوند يا تحت فشار حكومت قرار مي گيرند و يا در بحث ها و گفتگو ها كم مي آورند با حركتي تاكتيكي و به قصد مظلوم نمايي خواست ها و نظراتشان را محدود به زبان مادري مي كنند
اما خيانت هاي اين به اصطلاح هويت طلبان
1. تلاش براي ايجاد دشمني با ارامنه و فارس ها و كر د ها از طريق توهين به هويت و تاريخ اين اقوام و حتي انكار وجود آنها در سرزمين هاي مادري شان
2.جعل تاريخ و ايجاد هويتي مستقل و صد در صد اوغوزي براي آذربايجان و اشغالگر قلمداد كردن فارس ها !!!
3.محدود كردن ايران و ايراني به فارس و توهين به بزرگان ايران از قبيل كوروش ، فردوسي ، اشو زرتشت و بابك و نويسندگاني مثل كسروي
4.جعل هويت بابك خرمدين به بابك اوغوز و به اصلاح لغت تراشانه ي شان و زبان بازي هاي منسوخ شده ي آتا توركي ؛ باي بيگ و همچنين جعل تلاش ميهن پرستانه ي ستارخان و باقرخان به تجزيه طلبي
5.جعل نام آذربايجان به چرند مضحكي به شكل
آز+ار+باي+قان
6.تبليغ خوي درندگي و وحشي گري ِ گرگ پرستانه ي اوغوزي_مغولي در جوانان ساده دل آذري آن هم در زمان امروز كه ايرانيان نياز فراواني به جنبش هاي روشنگري و خردگرا دارند
خيانت هاي اين بيگانه با ايران و ايراني و ايران ستيزي آنها آنقدر فراوان است كه در يك كامنت جا نمي گيرد.
اين به اصطلاح هويت طلبان به جاي بررسي واقعيت فرهنگ و زبان و هويت آذربايجاني ها و بررسي پژوهش هاي معتبر و فراوان ژنتيكي و دركل بررسي چيستي وجودي و هويتي آذربايجاني ها ، سعي در هويت تراشي و جعل هويت دارند و مي خواهند آذربايجاني هايي را كه از لحاظ هويت و تبار و فرهنگ ، ايراني اند و براي اين سرزمين هزاره ها است كه خون داده اند را از ايران و ايراني جدا كرده و او را فرزند اوغوزخانِ زرد پوست و آتا تورك و آتيلا و تيمور كنند و به افتخار همتباري با مغولان برسانند

در اخر بگويم هيچ ميهن پرستي با زبان تركي آذري مشكلي ندارد و از پاسداشت آن حمايت هم مي كند اما با زبان تركي استانبولي كه اين جاعلان هويت بكار مي برند ، مبارزه خواهد كرد

-- علي بن مزدك ، Sep 16, 2008

اين اصل مى گويد: زبان فارسى، زبان رسمى ايران در آموزش، نهادها و ادارات است اما مى توان در مدارس ادبيات محلى را نيز تدريس كرد. اما معلوم نيست منظور از اين ادبيات محلى چيست، كدام ادبيات؟ آيا منظور زبان محلى است؟ در اين صورت در چه سطحى ؟ به همين دليل تفسيرهاى متفاوتى از آن شده است. فرضاً گروه هاى قوم گرا مى گويند كه از ابتدا زبان هاى محلى باشد و زبان فارسى نباشد ودر دوره هاى بعد زبان فارسى وارد شود. برخى مى گويند زبان محلى بايد اجبارى باشد و … يك تفسير ديگر مى گويد ادبيات محلى بايد به شكل يك واحد اختيارى زبان محلى آن هم نه در دبستان بلكه در راهنمايى باشد. برخى هم تجربه استفاده زبانهاى محلى در مطبوعات گسترده محلى را كه از سالها پيش جريان داشته و از آن به عنوان ابزار هويت سازى تاريخى و فرهنگى قوم گرايانه ضد ايرانى متمايل به كشورهاى همسايه و بسيج جريانهاى سياسى و اجتماعى ضد ايرانى نظير ماجراى قلعه بابك مورد استفاده قرار گرفته است تلاش براى عملى كردن ماده مبهم ۱۵ به مثابه خارج كردن غول از چراغ جادو است كه جامعه را گرفتار خواهد ساخت و مشكلات اساسى و ملى مردم ايران را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.به نظر آن ها فرضاً اگر اين مسأله به بحث گذاشته شود، يك بحران گسترده در جامعه مطرح مى شود كه اصلاً وجود نداشته و جزو بحث هاى حاشيه اى ايران بوده است. به اين شكل كه حتى در مناطق قومى، توده ها و مردم روى اين قضيه حساس نبودند فقط گروهى از نخبگان خاص به آن حساسيت داشتند.
بايد خواست هاى ملى مردم ايران كه همه جا يكسان است مطرح شود. مثلاً مسأله جنسيتى يكسان است چه در خراسان، كردستان، تركمن صحرا و … مسأله جوانان، اقتصاد، قدرت ايران در منطقه، در نظام جهانى و … خواست هاى ملى ملت ايران است. فرق نمى كند در آذربايجان يا جاهاى ديگر. بعضى از بعضی ها به اشتباه گمان مى كنند بحث ماده ۱۵ مشكل و خواست اساسى يك منطقه است در حالى كه بيشتر استراتژى سياسى يك گروه نخبه قوم گرايى است كه اتفاقاً پايگاه اجتماعى قوى در اين مناطق ندارد. اشتباه كسانى كه نگاه ابزارى به اين قضيه دارند اين است كه شناخت دقيقى از اين مسائل در جامعه ايران ندارند و گمان مى كنند كه اين بحث و مثلاً تأكيد روى حقوق اقوام از بعد اصل ۱۵ و موارد ديگر مى تواند جلب نظر كند. در حالى كه خواسته هاى اصلى، خواسته هاى سراسرى مردم ايران است.

-- حسین ، Sep 17, 2008

صحبت کردن به زبان محلی بهانه ای برای جدا شدن از ایران است .فکرش را بکنید اگر قرار باشد ترک ها و گیلانی ها و ترکمن ها از شمال ، کردها از غرب و عرب ها از جنوب و بلوچ ها از شرق ایران منتزع شوند دیگر کشوری به نام ایران باقی می ماند؟ بهر حال همانطور که حسین نیز در کامنتش اشاره کرده است خواسته هاى اصلى، خواسته هاى سراسرى مردم ايران است.

-- Behzad ، Sep 17, 2008

نسبت به گفته های حسین آقا می خواهم بگویم که اولا در اصل 15 قانون اساسی به شکل روشن از کلمه زبان و فرهنگ استفاده شده است . بعد تفسیرهایی که شما اشاره کرده اید که گفته اند در چه سطحی باید از زبان محلی ! استفاده کرد را هم من برای اولین بار است که مبینم تا ان جایی که من اطلاع دارم بحث استقلال فرهنگی که در اصل 15 به آن اشاره شده را می تواند در خیلی از کشورهای چند قومیتی مشاهده کرد مثل اسپانیا انگلیس هلند بلژیک و ... حتی در کشورهای مثل افغانستان و عراق هم این اصل رعایت می شود و شما هر کدام از این شیوه ها را که غرابت بسیار نزدیکی نیز به یکدیگر دارند مد نظر قرار دهید منت بزرگی به گردن ما خواهید گذاشت . مسئله ای که در کامنت اولتان اشاره کردید درباره عدم استقبال گروه ها از اصل پانزده در اوایل انقلاب باید یادآوری بکنم که در مسئله قیام حزب خلق مسلمان آذربایجان در فروردین 58 مسئله زبان و خودمختاری محدود فرهنگی و اقتصادی یکی از مهمترین بحث های آن دوران بود و چنانچه اطلاع داشته باشید در حرکت حزب خلق مسلمان اداره تمام شهرهای اذربایجان از جمله اردبیل تبریز ارومیه و زنجان و ... به دست هواداران حزب خلق مسلمان بود همزمان درگیری های کردستان بر سر مسئله فدرالیسم در حال شکل گیری بود که همه می دانیم چه اتفاقی افتاد و هزاران نفر از نیروهای پیشمرگه و مردم عادی به خاطر مسئله فدرالیسم در کردستان به قتل رسیدند در عین حال مسئله شوراهای ترکمن صحرا و اعدام رهبران ان را هم از یاد نبرده ایم وقتی به روزنامه های آن دوران مراجعه می کنم و مذاکرات مجلس همه جا صحبت از فدرالیسم و استقلال فرهنگی است در عربستان ایران ( خوزستان ) ، بلوچستان و ... حالا شما چه گونه استدلال می کنید که چنین مسائلی وجود نداشته من تعجب می کنم .با آسمان ریسمان بافتن که مشکلی حل نمی شود با زدن حرفهای تاریخی که اذری ها اول فارس بوده اند بعد بر اثر سلطه مغول ها تورک شده اند اولند که ربط مغول به تورک دیگر چه صیغه ای است ثانیا من امروز با افتخار اینجا می نویسم که من تورک آذربایجانی هستم و خواها اعاده حیثیت و حق تعیین سرنوشت برای خودم و ملتم هستم و تا زمانی که حقوق من و ملتم در چهار چوب ایران تامیین بشود مشکلی با زندگی کردن در مرزهای ایران ندارم .امیدوارم که نوشته من به ایجاد درک متقابلی نسبت به وضعیت سایر ملیت های ساکن در سرزمین ایران یاری رسانده باشد .

-- بابک تبریزلی ، Sep 17, 2008

اشتباه جرياناتى كه به مسائل قومى نگاه ابزارى دارند اين است كه اين بحث ها از ديدگاه آنها خط قرمزنيست ولى از ديدگاه عموم جامعه ايران خط قرمز است. جامعه ايرانى خواسته هايى دارد كه اگر امروزفعالان سیاسی آن ها را به طور واقعى مطرح كنند مى توانند جامعه را به سوی خود جذب كنند. بالا بردن موقعيت منطقه اى و موقعيت جهانى ايران و بيرون آوردن آن از انزواى بين المللى و رهانيدن از خطر هولناك كشمكش نظامى با قدرتهاى جهانى و منطقه اى. ديگرى بحث ايران و امريكا، موضع ما در قبال مسأله اعراب و اسرائيل و ضرورت در پيش گرفتن يك سياست خارجى مبتنى بر منافع ملى ايران ، بحث اتمى و در داخل رسيدگى به مشكل بيكارى، استثمار هولناك كارگران و كارمندان توسط شبكه هاى اختاپوسى شركتهاى به اصطلاح خدماتى ، رسيدگى به مشكلات اجتماعى و فرهنگى نسل جوان، حقوق نيمى از جامعه يعنى زنان ايران و، مبارزه با از ميان رفتن اصل مهم تحصيلات رايگان در قانون اساسى و از ميان برداشتن بار سنگين شهريه هاى دانشگاهى كمر شكن بر همه خانواده هاى كم در آمد و جلوگيرى از نابودى بنيادهاى علمى در نتيجه رانت خوارى هاى تحصيلى وابستگان به ارگانهاى حكومتى و گسترش بى رويه دانشگاهاى سطحى در هر شهر و شهرستان و .... اين بحث هايى است كه مردم ايران نگران آن هستند. بحث قومى بحثى بسيار حاشيه اى است كه اين ها به خطا فكر مى كنند مشکلات اصلی مردم ایران هستند.
البته گسل عمده اى در اين قضيه نيست و معتقدم شكاف هاى اساسى شكاف هاى سراسرى است. فرضاً مسائل مذهبى و بحث شيعه و سنى يكى از شكاف هاى جامعه ايران است و تأكيد بر حل آن و استفاده از اهل سنت و همه شهروندان ايرانى فارغ از مذهب، تبار و لهجه و زبان براى اداره سياسى جامعه خوب است. به هر حال همه مردم ايران شهروند جامعه ايران هستند و همه حقوق برابر دارند، شيعه و سنى، آذربايجانى و خراسانى، كردستانى و خوزستانى با هر زبان و لهجه اى فرق نمى كند. لذا بايد شعارى ملى داده شود كه در عين همبستگى سراسرى، همه به اين حقوق شهروندى دسترسى دارند. اما انگشت گذاشتن روى بخش خاصى از قضيه كه گمان مى كنندباعث رأى آوردن و جلب توجه مى شود مثمر ثمر نيست و در درجه نخست به انزواى خود آن جريان منجر خواهد شد. در واقع كسانى كه فكر مى كنند مى توانند از طريق انگشت گذاشتن روى مسائل قومى رأى بياورند، اشتباه مى كنند. زيرا در درجه اول در آن جامعه مورد نظر و حوزه انتخابى به اصطلاح قومى خودشان رأى نمى آوردند و از طرف ديگر در جامعه ملى يعنى بخش هاى اعظم جامعه ايرانى كه روى مسائل ملى خيلى حساس است مطرود مى شوند.

-- حسین ، Sep 17, 2008

آقایی به نام حسین فرموده اند:به هر حال همه مردم ايران شهروند جامعه ايران هستند و همه حقوق برابر دارند.من نمی دانم آیا ایشان واقعا معتقدند که هم اکنون همه به قول ایشان مردم ایران از حقوق برابر برخوردارند یا منظور ایشان این است که باید از حقوق برابر برخوردار باشند؟ از آنجاییکه بر همه واضح است که در حال حاضر هیچ برابری ای در ایران وجود ندارد و ادعای برابری د رحال حاضر طنزی بیش نیست ما فرض دوم را می گیریم و از ایشان سوال می کنیم که آیا برابری زبانی و فرهنگی و دارا بودن حقوق اولیه انسانی جزو آن برابری ادعایی ایشان هستند یا نه؟
خیلی ها دوست دارند مساله کردها را در قالب مذهب بریزند و راه حل آن را در سیستم آینده ایران آینده که عبارت از سیستمی بدون مذهب است و لاییک است ارائه دهند اما اینان وقتی به خواسته های برحق تورکها و عربهای شیعه ایران می رسند چه چیزی برای ارائه دارند؟ ( از طرفی نیک می دانیم که خواسته کردها و تورکمن ها و بلوچ ها نیز صرفا خواسته های مذهبی نیست ).و در جایی ایشان از رای و رای گیری صحبت کرده اند که انسان در شگفت می ماند که ایشان از کدام حکومت صحبت می کنند؟ نکند ایشان از سیستم رای گیری کانادا صحبت می کنند و ما اشتباها تصور کرده ایم منظور ایشان رژیم استبدادی و فوق دیکتاتورانه جمهوری اسلامی است؟
با تشکر

-- علیرضا ابهری ، Sep 18, 2008

1-هیچ گونه تبعیض فرهنگی بر علیه مردم آذربایجان وجود ندارد و آنها آزادانه به زبان مادری
خود صحبت می کنند.در مورد تدریس زبان های
محلی با توجه به تعداد زیاد زبان های محلی
و پراکنده بودن اقوام ایرانی در سراسر ایران
این امر ممکن نمی باشد حتا فرضا اگر زبانهای
محلی در مدارس تدریس شود هیچ فایده ای
ندارد مثل تدریس زبان عربی در مدارس ایران
فقط پول هدر دادن میباشد.
اما راه حل مشکلات قومی در ایران به نظر من
موارد زیر می باشند:
1-تقویت هویت ملی در رسانه های گروهی و
کتاب های درسی و ...
2-عدم وجود دین یا مذهب رسمی در کشور و
استفاده از نخبگان سیاسی بلوچ-ترکمن-کرد
در ساختار قدرت
3-حل مشکلات سراسری مثل تورم-بیکاری و...

-- حسین ، Sep 18, 2008

حاجی های طواف نکرده ، اصول قانون اساسی و نیز اصول انسانی و اخلاقی را یکجا در مورد فعالان مدنی آذربایجان لگدمال کرده و می کنند .در سالهای اخیر این نوع برخورد با یک متهم عقیدتی وفعال حقوق بشری بی سابقه بوده است.

در عجبم که چرا صدایی به اعتراض بلند نمی شود ؟ متاسفانه جریانات روشن فکری و احزاب سیاسی در ایران از جنبش های هویت طلب از جمله جنبش های زنان ، اقوام ،کارگری و… چندین گام فاصله دارند . اگر حاکمیت اقتدارگرا مدام دموکراسی خواهی روشنفکران و سیاستمداران را بی بند وباری ترجمه می کند ، آنها نیز با همان انگیزه و منطق جنبش زنان را به ترویج چندشوهری وجنبش کارگران را به گرایشات مارکسیستی و جنبش اقوام را به تجزیه طلبی متهم می کنند .

ذهنیت مسموم و معیوب و نابالغ مدعیان اصلاح طلبی موجب شده تا در برابر عنیف ترین ظلم ها و حق کشی ها سکوت کرده و آب به آسیاب ناقضین حقوق بشر بریزند، دبیر کل پرطمطراق ترین حزب سیاسی کشور بی هیچ دغدغه ای نسبت به اوضاع نا بسامان و نگران کننده ی خیل روز افزون زندانیان سیاسی و عقیدتی و نقض گسترده و بی سابقه ی حقوق بشر ، شب و روز وضعیت صندوق های آرا را رصد می کند و جدی ترین سخنش عرق شرم بر جبین می نشانذ : ” با هر موضع گیری احمدی نژاد ، بر آرا اصلاح طلبان اقزوده می شود .” بر خود نهیب می زنم که چه ساده دل بودیم آنگاه که سخنهایشان را باور کردیم و اعتمادمان را ارزانی شان !!؟

جامه با بیگانه دادی تا بروفد رخنه هاش ای تفو بر آن رفوگر رخنه ها صدگانه شد. اکثریت مدافعان حقوق بشر در ایران از حقوق افرادی دفاع می کنند که نمدی هم عایدشان شود ،اما دفاع از حقوق افراد منتسب به جنبش های هویت طلب که از قضا دفاع از حقوق بشر به معنای محض ان می باشد، در برنامه ی اکثریت مدافعان آزادی بیان و کلیت اصلاح طلبان مذبذب دارد .

برای چنین اقدام و عملی می بایست هم جنبش هویت طلبی را درک کرده باشی و هم به دفاع از حقوق بشر ایمان خالص و بی شیله پیله داشته باشی. وچه ناب ونایابند چنین افرادی در زمانه ای که انسان های بی گناه و پاک باخته ی بسیاری چون مریم حسین خواه ، جلوه جواهری ،منصور اصالو ،مددی،علیرضا صرافی، سعید موغانلی، حسن رحیمی‌،حسین حیدری، ، رقیه علیزاده، عباس نعیمی، مهدی نعیمی، اکبر آزاد، حسن راشدی، عباس لسانی و … فقط به جرم پرداختن به ریشه ها در انفرادی های همراه با شکنجه های جسمی و روحی و روانی به سر می برند و به اجبار فیلم پر می کنند تا به جرم ناکرده اعتراف کنند آنها با تحمل بیشرمانه ترین ظلم ها و ستم ها در زندان و امثال ... با دفاع خالص از حقوق بشر در بیرون از زندان ریشه های بی رمق درخت انسانیت را ابیاری می کنند تا شاید جانی دوباره بگیرد .

-- زنگانلی ، Sep 19, 2008

حسین جون اگر عدم وجود دین یا مذهب رسمی در کشور راه حل تبعیضات دینی در کشوری به نام ایران است پس عدم وجود زبان رسمی هم چاره رفع تبعیضات فرهنگی و زبان است! آقای محترم فکر نکن با ساده کردن یک مساله پیچیده می توانی به جواب آن دست پیدا کنی. البته شما بیشتر درپی حذف صورت مساله هستی تا ساده کردن آن.
و اما نوشته ای که در ایران هیچ گونه تبعیض فرهنگی بر علیه مردم آذربایجان وجود ندارد و آنها آزادانه به زبان مادری خود صحبت می کنند.باید در جواب عرض کنم امثال نژادپرستانی مثل شما اگر می توانستند آن را هم ممنوع می کردند و چون نتوانسته اند به صورت مستقیم آن ایده را به کنار نهاده و از سیاست آسیمیله کرده ملت های غیرپارس استفاده کرده اند. و باز نوشته اید:"در مورد تدریس زبان های محلی با توجه به تعداد زیاد زبان های محلی
و پراکنده بودن اقوام ایرانی در سراسر ایران این امر ممکن نمی باشد" در این مورد باید گفت همه می دانند که چنین چیزی ممکن است و حتی در کشور دیکتاتوری ای مثل چین این روند در جریان است و تمام ایالت های خودمختار در چین در کنار زبان چینی به زبان های مادری خود تعلیم می بینند.و باز در اظهار نظری عالمانه گفته اید:" حتا فرضا اگر زبانهای محلی در مدارس تدریس شود هیچ فایده ای
ندارد مثل تدریس زبان عربی در مدارس ایران فقط پول هدر دادن میباشد." اولا همین تدریس زبان عربی در مدارس کاملا هم بیهوده نبوده و انسان موقعی متوجه این مطلب که کم و بیش با زبان عربی آشنایی دارد می گردد که خود را با یک مسلمان از کشورهای غیر عرب دیگر مثل پاکستان یا ترکیه مقایسه کند.و ثانیا ما نگفتیم به عنوان مثال زبان ترکی در کل کشور تدریس بشود بلکه در هر ایالت زبان ملت آن ایالت در آنجا تدریس گردد. (در کنار زبان پارس یا انگلیسی)
با تشکر

-- ناصر ب ، Sep 21, 2008

هر کشوری باید یک زبان رسمی داشته باشد
که در کشور ما زبان فارسی زبان رسمی
می باشد که خیلی طبیعی می باشد
اما در مورد مذهب یا دین مسئله فرق می کند
و کشورها می توانند دین یا مذهب رسمی نداشته باشند. مثل آمریکا این کشور دین یا مذهب رسمی ندارد ولی زبان رسمی دارد
که انگلیسی می باشد.

-- حسین ، Sep 24, 2008

بنده بطور كامل معتقدم
دوستان فارس زبان فقط يك هدف دارند و آن از بين بردن ساير زبانها و فرهنگهاي موجود در گستره كشورمان ايران است آن هم به هر راهي.

-- حسن ناصري ، Jan 21, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)