تاریخ انتشار: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با مانا نیستانی، به بهانه روز جهانی گرافیک:

«خود سانسوری، خطرناک‌تر از هر سانسوری است»

اردوان روزبه
a.roozbeh@radiozamaneh.com

روز جهانی گرافیک موضوعی است که کم راجع به آن صحبت می‌شود، البته شاید طبیعی باشد. چون این یک مناسبت عام نیست. اما این روز را آن‌هایی که با هنر تصویر‌گری سر‌و‌کار دارند، خوب می‌شناسند.

مانا نیستانی، کارتونیست ایرانی است که در سال‌های اخیر به بهانه‌های زیادی اسمش را شنیده‌ایم. او خالق آثار چون خندیدن قدغن نیست، پازل عاشقانه آقای‌کا، دو قسمت از ماجرا‌های آقای کا با عنوان خانه اشباح و کابوس است. مانا متولد سال ۱۳۵۲ و فارغ التحصیل در رشته معماری است. از او خواستم بگوید میزان تاثیر گذاری هنر دیداری را تا چه حد می‌داند؟

Download it Here!

سوال سختی است. وقتی سوال می‌کنید که میزان تاثیر در جامعه چه هست، باید یک‌سری ابزار داشته باشیم تا بسنجیم مردم چطور برخورد می‌کنند و بتوانیم آمار بگیریم. اما به هرحال نمونه‌هایی در کشورمان داشته‌ایم، مثل انیمیش‌های راهنمایی و رانندگی که بازخورد خوبی داشته و مردم با این‌ها ارتباط برقرار کردند و آن‌ها هم کار تصویری محسوب می‌شود.

بنابراین به نظر می‌رسد هنر تصویر می‌تواند موفق باشد. هرچند که من معتقد هستم جامعه ما هنوز یک مقدار تاکید روی فرهنگ شنیداری دارد.


شاید خیلی هنوز عادت به تصویر و هنرهای بصری ندارد و خیلی رواج پیدا نکرده و البته برای این گفته هم من دلایلی دارم. معتقدم که هر هنری باید در یک بستری شکل بگیرد. بسترش باید آماده باشد تا در آن رشد ‌کند و به سرانجام برسد و با مردم و با مخاطبانش ارتباط برقرار کند. طبیعتاً وقتی این بستر آماده نباشد، خیلی سخت می‌شود آن هنر را مورد قضاوت و مقایسه قرار داد و میزان تاثیرگذاری آن را روی مردم سنجید.

نگرانی‌های یک تصویر‌...

وقتی شما یک نویسنده هستید، کار شما ارتباط پیدا می‌کند با صنعت چاپ، فضای محدود حاکم بر آن، با تیراژ کتاب، با گرانی کاغذ و خیلی از عوامل دیگر که تا محصول شما به دست مردم برسد، نقش بازی می‌کند. اگر شما یک سینماگر باشید، سخت‌افزاری که در کار سینما تاثیرگذار هست، خیلی حیاتی می‌شود و خیلی اهمیت پیدا می‌کند.

این‌که سینما‌ها آیا پتانسیل این را دارند که فیلم را به خوبی به نمایش دربیاورند. آیا مخاطب می‌تواند در سینما به آن راحتی و آرامش لازم برسد که بتواند با فیلم ارتباط برقرار کند. آیا اصلاً ابزار مورد نیاز سینماگر و هنرمند وجود دارد تا بتواند با آن هنر آفرینی کند؟

این موضوع در هنرهای بصری هم مهم است. اگر شما راجع به تصویرگری و گرافیک صحبت می‌کنید، بالاخره این محصول قرار است بصورت گرافیک و یا تصویرسازی کتاب مطرح شود،‌ لذا طبیعی است با شرایط کتاب، نشر و مطبوعات ارتباط پیدا کند و خب همه می‌دانیم که مطبوعات و صنعت نشر وچاپ در ایران بسیار ضعیف، شکننده و حتا بیمار است.


مانا نیستانی، کارتونیست

ما در کشوری زندگی می‌کنیم که تیراژ کتاب‌ها حدود سه تا پنچ هزار جلد است و یا در بهترین حالت و با تعدد چاپ‌ها، شصت هزار جلد می‌شود. البته آن تیراژ هم کمتر مربوط به کتاب‌های داخلی است و از آثاری مثل هری پاتر و امثالهم است. به طبع تصویرسازی مطبوعاتی یا تصویر‌سازی برای کتاب‌، تابع این شرایط بیمارگونه می‌شود.

یعنی اگر بخواهیم سر جمع از مشکلات پبش روی بگوییم، چه می‌شود؟

تمام چیزهایی که گفتم یک طوری به این چالش‌هایی که هنر تصویرگری در پیش رو دارد، اشاره داشت. درنهایت چیزی که در تصویرگری برای من جالب است این است که مرز بین تصویرگری کارتون و یا دیگر ابعاد گرافیک مشخص نیست. برای این‌که این هنرها در یک فضای حرفه‌ای شکل نگرفته و نمی‌گیرد. طبعن مرزها هم خیلی مه آلود و نامشخص و درهم فرو رفته‌ است.

آیا ابزارهایی که در تصویرگری دنیا مرسوم است (نظیر ارایه اشکال مختلف ارتباطات اجتماعی و سیاسی، ارتباط زن و مرد و یا شاید اروتیسم که خیلی عادی هم به نظر می‌رسد)، وقتی این‌جا حذف می‌شود، خللی در کار به وجود آمده؟ برخی معتقدند این نکته، موجب خلاقیت هنر بصری ایرانی هم شده...

نظر شخصی من این است که هیچ‌گونه سانسور و کنترل و محدودیت باعث ایجاد خلاقیت نمی‌شود. من کاملاً مخالف این عقیده هستم.

متاسفانه حتا بین بعضی از هنرمندان و روشنفکران ما مطرح می‌شود که اعمال محدودیت، باعث رشد و بروز خلاقیت می‌شود. نه، سانسور فقط خلاقیت را می‌کشد. نهایت اتفاقی که می‌افتد این است که هنرمندان برای این‌که چیزی را نشان بدهند، شروع می‌کنند به راه‌ها را دور زدن و به قول معروف لقمه را از پشت پیچاندن و هزار یک نوع کلک که برای این‌که یک چیز ساده را بگویند.

به عنوان مثال وقتی از وجود اروتیسم در تبلیغات نمی‌شود استفاده کرد، رو به استفاده از کودکان می‌آورند و از کودکان به همان شیوه و سیستمی استفاده می‌کنند که تبلیغات غربی از زنان بالغ استفاده می‌کند. به نظر من این کار بسیار شکل و شمایل و حالت منحرف کننده‌تر و خطرناک‌تری می‌تواند داشته باشد.

ولی من معتقد هستم که در جامعه، فرهنگ بصری و هنرهای تصویری ما مسایل بسیار مهم‌تری هم وجود دارد که ابتدا آن‌ها باید حل و فصل شده و درمورد آن‌ها تصمیم‌گیری‌های درست انجام شود و به سرانجامی برسند، از جمله بستری که در آن‌ این هنرها عرضه می‌شود، آماده سازی و مشکلات آن رفع بشود، بعد به این مقوله هم برسیم.

اینک اگر بخواهیم در مطبوعات کاری با عنوان تصویر مورد کنکاش قرار بدهیم، اول باید مشکلاتی که مطبوعات ایران با آن روبروست، مورد بررسی قرار بگیرد. یا اگر در کتاب اول صنعت چاپ و نشر باید مورد آنالیز قرار بگیرد.

مسلم است ما وقتی مطبوعاتی داریم که ضعیف و غیر‌حرفه‌ای هستند و امکان رقابت با نمونه‌های برتر جهانی را ندارند؛ نمی‌توانیم توقع داشته باشیم زیرشاخه‌ای مثل تصویرگری مطبوعاتی رشد پیدا کند.

بیشترین تیراژ صنعت نشر، سه هزار است. مخاطب فوق‌العاده کم و محدودی دارد. خب این ناشر بی‌شک نمی‌تواند از یک جریان قدرتمند گرافیک کتاب حمایت کند. بنابراین به نظر من باید ابتدا این مسایل ابتدایی و اما اساسی در هنرهای بصری، گرافیک، در گرافیک مطبوعاتی و کتاب ایران رفع و رجوع شود و بعد می‌توانیم صحبت کنیم که چقدر موانعی مثل محدودیت‌ها می‌تواند ضربه زننده باشد.

البته این را هم تاکید کنم که من اعتقاد به وجود و حضور خط قرمزها دارم و کاملاً به آنها معتقد هستم. به هرحال ما در فردا یا در یک محیط انتزاعی زندگی نمی‌کنیم. اگر جوامعی وجود دارند که هنرمندان می‌توانند بدون ترس از هیچ مشکلی عقایدشان را بدون سانسور بگویند و سلایق‌شان را اعمال کنند، به هرحال مردمی آنجا زندگی می‌کنند که این بروز عقاید را پذیرفته‌اند.

آیا در کشور ما چنین پذیرشی به‌وجود آمده و آیا می‌شود به آن راحتی و بدون در نظر گرفتن آن روحیه و آن اخلاق حاکم در جامعه دست به تولید هنری و کاری مثل گرافیک زد؟ هنری که مستقیم با مخاطب عام سر و کار دارد. مخصوصن در گرافیک مطبوعاتی و گرافیک تجاری.

از طرفی چیزی که به نظر می‌تواند بسیار آسیب زننده باشد، این است که خطوط قرمز روز به روز گسترش پیدا کند، روز به روز مرزهای آن مبهم‌تر شود و محدوده بیشتری را در اختیار خودشان بگیرند که این اتفاق به نظر من دارد می‌افتد. البته تمام این را هم نمی‌شود تقصیر حاکمیت، اوضاع سیاسی و جریان حاکم گذاشت.

صحبت از حاکمیت شد. فکر می‌کنی دستگاه ناظر در برابر تصویر چقدر پذیرنده است؟

جداً و قویاً اعتقاد دارم که مشکلاتی که الان در سر راه هنرهای بصری ایران، حالا نه فقط تصویرگری و کارتون، بلکه در سینما هم وجود دارد، بخش عمده‌ای از آن باورهای مردم ما است.

من خودم را از این باورها جدا نمی‌کنم و در خود من هم وجود دارد، به نظر من اتفاق خیلی خطرناکی افتاده، که این فقط محصول دستگاه نظارتی دولت حاضر هم نیست. شرایطی که در طول زمان پیش آمده، رشد پیدا کرده و روی همه چیز خودش را گسترش داده، موقعیتی است که سانسور، از سانسور بیرونی و از نگاه یک دستگاه نظارتی خارج شده، فراتر رفته و تبدیل شده به خود سانسوری.

این به حدی است که در حال حاضر من خیلی نمی‌توانم به دقت به شما بگویم که تحمل دستگاه نظارت دولت ایران نسبت به هنرهای تصویری چقدر است، برای این‌که اینقدر ما هنرمندان و ارباب جراید (حالا چه مدیر مسوول یک نشریه باشد یا هرکس دیگر)، آن‌قدر دچار خود سانسوری و احتیاط شدیم که اصلن نمی‌گذاریم که کار به آن مرحله برسد که بخواهد در مورد آن توسط دستگاه‌های نظارتی قضاوتی صورت بگیرد.

‌با توجه به آنچه در بالا رفت، هنر تصویری را در این سرزمین چگونه می‌بینید؟

سوال این است: گرافیک و تصویرسازی ایران در جهان چگونه است؟ زمینه رقابت و سنجش ما چه و کجاست؟ آیا چنین زمینه ای وجود دارد که ما چنین ارزیابی انجام بدهیم؟ یا ناچار هستیم که خیلی ایدئالیستی بگوییم، هنر نزد ایرانیان است و بس و خیلی اوضاع خوب است و بچه‌ها همه استعداد دارند و همه چیز بر وفق مراد است و یا این‌که بالاخره یک نظری بدهیم که آن هم باز بر اساس یک چیز مستند نیست.

هروقت که ما زمینه‌های کاری جهانی پیدا کردیم، هروقت مطبوعاتی در سطح بین‌المللی پیدا کردیم که کارهای بچه‌ها در آن‌ها عرضه شد و واقعاً در معرض رقابت قرار گرفت و امثال من خودشان را مجبور دیدند که با همتایانشان در کشورهای دیگر رقابت کنند، آن وقت عیارها سنجیده می‌شود و آن وقت می‌توانیم راجع به وضعیت هنرهای بصری به فرض گرافیک مطبوعاتی، تصویرآرایی، تصویرگری یا صفحه‌آرایی قضاوت کنیم. در شرایط فعلی درباره همه چیز باید در فضای انتزاعی و در هوا صحبت کنیم که به نظر من راه به جایی نمی‌برد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

شما باید اول معنی خود سانسوری را مشخص می کردید . اگر منظور از آن پاک نوشتن است , به نظر من این اظهار نظر ساده اندیشانه است .

-- بدون نام ، May 5, 2008

بدون نام عزیز،
شما هم باید اول معنی "پاک نوشتن" را مشخص می کردید که اگر منظورتان "از گل و بلبل نوشتن" و "صرفاً زیبایی ها را دیدن" باشد به نظر من هم ساده اندیشانه است هم غیرمنصفانه و غیراخلاقی.

-- اشکان ، May 6, 2008

دوست عزیز بدون نام، "پاک" و "کثیف" مفاهیم نسبی اند که در زیباشناسی مفهومی دیگر از اخلاقگرایی عرفی-مذهبی به خود می گیرند. پس به همین رویه قضاوت شما می شود گفت که اعتقاد به پاک نوشتن در ادبیات داستانی مثلاً، اعتقادی ساده اندیشانه است

-- بدون نام2 ، May 6, 2008

خود سانسوری خود سانسوری است بی تعریف و با تعریف ساده اندیشی عدم باور این مرض هم گیر در ایران است

-- آیت ، May 6, 2008

نمی دانم نامش خود سانسوری است یا چیز دیگر. ولی می دانم که اگر آقای نیستانی به خطوط قرمزی که می گوید اعتقاد داشت، هیچوقت به ملت بزرگی مانند ترکها توهین نمی کرد و هنر خود را به اهانت آلوده نمی ساخت.

-- محمدرضا هیئت ، May 6, 2008

با سلام
جناب آقای هیئت و سایر دوستان که این چنین بنده را مورد لطف قرار می دهند 1- من کاملا به" وجود" خطوط قرمز کذایی باور داشته و دارم.2 -من به هیچ ملت بزرگی اعم از ترک و غیر ترک توهین نکرده ام برداشت کذایی از آن مطلب را هم همواره قویاً تکذیب کرده ام اما متاسفانه گوش شنوایی برای اصل ماجرا وجود نداشته است. وقتی همه چیز گرد کاکل پیشفرض هامان بچرخد حرفی برای گفتن نمی ماند. 3-این قبیل برداشت ها بیشتر از پیش بر این باور مستحکم ام می کند که هر کدام ما خط باریک قرمز کوچکی هستیم که با پیوستن به هم دریای محدودیت و سانسور را می سازیم، تقصیر را هم گردن حکومت و غیره می اندازیم. 3- موفق باشید

-- مانا نیستانی ، May 7, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)