تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با آیت‌الله صانعی، بخش دوم:

"اگر من بگویم، ممکن است بدترش کنند"

ardavan.roozbeh@gmail.com

بخش نخست گفت‌وگو را از اینجا بشنوید.
بخش دوم گفت‌وگو را از اینجا بشنوید.


در بخش نخست گفت‌وگویم با آیت‌الله صانعی، در مورد دین‌گریزی جوان‌ها و سنگسار صحبت کردم. در بخش دوم مصاحبه با این مرجع تقلید و دادستان اسبق کل کشور در مورد مجازات اسلامی، بخصوص اعدام و قصاص و رابطه‌ی ما با دنیای خارج صحبت کردم و همین‌طور در مورد طرح امنیت اجتماعی و پوشش برای جوان‌ها؛ اگرچه آیت‌الله در بعضی جاها، به قول خودش، «دیپلماتیک» پاسخ داد.



آیت‌الله یوسف صانعی | عکس‌ها: زمانه


نظر شما در مورد اعدام تعدادی از افراد تحت عنوان «اراذل و اوباش» چیست؟

اگرچه این افراط و تفریط است که کل این اراذل و اوباش را باید اعدام کرد. اما بعضی‌هایشان را من می‌شناسم که اینها جزو اراذل بوده‌اند. البته این آقایان می‌گویند همه‌شان بوده‌اند. این عقیده‌ی کلی من است که در کل، قاضی و مجری نمی‌آید برای سیاست اعدام کند. یعنی نمی‌آید برای نقشه‌هایی که دیگران به او می‌دهند یک عده‌ای را اعدام کند. این دستور اعدام اگر به حق نباشد گناهی‌ست که وجدان آدم را اذیت می‌کند. ممکن است در بازی‌های سیاسی، مجازات اعدام یا مجازات قصاص را بردارند، کما این‌که دیدیم که در بازی‌های سیاسی مجازات قصاص را از یک عده‌ای برداشتند، چون مثلا کلاه‌شان را این‌جوری قشنگ سرشان گذاشته بودند، یا کلاه‌شان را بالا کشیده بودند یا پایین. اما در اعدام من باور نمی‌کنم که کسی بیاید برخلاف مقررات اعدام کند. اصل بر این است که این‌ها به نظر من کارشان درست بوده.
در مورد این اعدام‌ها خارجی‌ها که به ما حمله می‌کنند، دل‌شان برای ما نمی‌سوزد. اراذل و اوباشی که بعضی‌هایشان در کوچه‌ها و خیابان‌ها فساد می‌آفریدند، واقعا مستحق مجازات بودند. نمی‌توانیم بگوییم این بازی سیاسی بوده. من نمی‌توانم باور کنم که یک قاضی یا یک مجری بیاید به‌عنوان بازی سیاسی کسی را اعدام کند. چون وجدان بشری اجازه نمی‌دهد.

در بحث «طرح امنیت اجتماعی» هم ما با یکسری مسایل روبه‌رو هستیم. مثلا در شیوه‌ی لباس‌پوشیدن یا حدود پوشش شرعی...

حالا ببینیم چه می‌شود. خیلی به جایی نمی‌رسد. حالا ببینیم چه می‌شود...

به نظر شما بستر این طرح بر چه چیزی‌ست؟ یعنی اجرای این طرح، نگرش اسلامی یا عرف اجتماعی را مد نظر دارد؟

می‌گویند به‌هرحال مملکت شورای نگهبان دارد، دیوان عدالت اداری دارد. اگر کسی اشکال دارد باید در دیوان عدالت طرح اشکال کند. ما و شما توی این قضایا نباید وارد بشویم. ما بگوییم بد است دست برنمی‌دارند. بگوییم خوب است هم بهتر نمی‌شود. تازه اگر بنده بگویم خوب است، ممکن است بعضی‌هاشان بدترش کنند که چون فلانی گفته باید بدترش کرد.

پس من سؤالم را این‌طور طرح می‌کنم: حضرت عالی می‌فرمایید به نظر شما لباس برای یک پسر...

حاج‌آقا! عزیز من! اینها تحت عناوینی که دلیل می‌آورند، عناوین درستی هم هست. می‌گویند برخورد با یک لباسی که فساد می‌آفریند. خب این عنوان کلی‌اش که درست است. این عنوان کلی‌اش که گیر ندارد. اما آیا منطبق است؟ این را باید خودشان و شورای نگهبان بداند، دیوان عدالت اداری بداند و مسئولین، مراجع و بزرگانی که در مملکت کاره‌ای هستند. ما چه هستیم؟ مورچه چی هست که فشار خونش باشد. شما تازه چه هستید که فشارخونتان باشد. اثری ندارد. باید حرفی زد که اثر داشته باشد.

راستش به نظر می‌آید در برخی موارد صریح پاسخ نمی‌دهید...

من دیپلماتیک جواب می‌دهم... با هیچ محافظه‌‌کاری... بله، در مسایل سیاسی پارسال هم همین‌جور بودم. پارسال هم در پاسخ برخی سوالات من دیپلماسی صحبت می‌کردم. اما صریح صحبت می‌کنم. پس در واقع پاسخ من صریح است؛ و چی؟

دیپلماتیک!

بله این درست است.

چند مورد در صحبت‌هایتان اشاره فرمودید به «اسلام امروزی» یا «این اسلامی که می‌گویند». شما چه آینده‌ای با این روند متصورید؟

تمام می‌شود. این اسلامی که بعضی‌ها دارند ترویج می‌کنند تمام می‌شود و اسلام ناب جایش را می‌گیرد. شواهدش خیلی روشن است. امروز مردم دارند به طرف آنهایی که در باره‌ی اسلام خوب فکر می‌کنند گرایش پیدا می‌کنند. امروز می‌بینید در باره‌ی قانون رجم بحث می‌شود. در باره‌ی قانون‌های «حدود» بحث می‌شود، در باره‌ی قانون جزایی دارند بحث می‌کنند. در مورد قانون مجازات‌های اسلامی، دوبار گفتند آزمایشی را قبول کنید، نمایندگان قبول نکردند. گفتند باید فکر کنیم. همان نمایندگانی که تقریبا در رأی دادن به نظر آن نماینده‌ی شورای نگهبان پیشی می‌گرفتند، اینجا آمدند دو بار رد کردند. بعد آخری که لایحه آوردند، برای شش‌یا چندماه قبول کردند. اینها تمام می‌شود. برای بعضی‌ها که اسلام سلیقه‌‌ای دارند تمام می‌شود.



سؤال بعدی کمی سیاسی‌ست. حالا اگر لازم می‌دانید دیپلماتیک جواب بدهید...

این‌ها را ول کنید! باید ببینیم برای جنابعالی چه کار می‌توانیم بکنیم. یک‌مقدار بنزین ته‌اش برای شما بماند... گفتن که فایده‌ای ندارد. چه اثری دارد؟ همه‌شان می‌گویند چه اثری دارد؟

این برای ما خیلی مهم است؛ چون شما به امام خیلی نزدیک بودید...

بگذارید از حضرت امام یک داستان برایت بگویم. جناب آقای مهندس موسوی، حفظه الله، می‌گفت که ما برای گرانی نان چندبار خدمت امام ‌رفتیم که آقا! با این سوبسیدی که ما می‌دهیم نان را دارند پولدارها می‌خورند. اجازه بدهید قیمت نان را بالا ببریم. امام، سلام‌الله علیه، احترام می‌کرد و هیچ جواب ما را نمی‌داد. هی چندبار اصرار کردم. یک‌بار امام دید که من دیگر خیلی دارم اصرار می‌کنم. فرمود آقای مهندس چه می‌فرمایید؟ گفتم که آقا این سوبسیدی که ما می‌دهیم، پولدارها هم دارند می‌خورند. یعنی سوبسید را برداریم و نان را یک‌مقدار گران کنیم. فرمود: بگذارید اغنیا هم بر سر سفره‌ی فقرا مهمان باشند. ببینید! طرز فکر امام این بود. یعنی آقای مهندس! برو کاری بکن که بتوانی این راه را ادامه بدهی. یک زمانی آن مهندس شریف امامی وقتی بودجه کم بود در مجلس صحبت می‌کرد. گفت: خب مالیات‌ها را زیاد می‌کنیم. این که نشد اداره‌ی مملکت. این را «ننه‌خان شله‌پز» هم بلد است. باید کاری کرد که با همانی که هست اداره کنیم، و الا مالیات را اضافه می‌کنیم و فلان جا را کم‌اش می‌کنیم نشد سیاست‌داری و مملکت‌داری.

سؤالم این است: ما بحرانی مثل مسأله‌ی آمریکا را داریم؛ یعنی این نگرانی وجود دارد که...

این‌ها هیچ‌کدام بحران نیست. آخرسر، همه‌ی قدرتمندان باهم می‌سازند. غصه نخورید! قدرتمندان هیچ وقت به جان هم نمی‌افتند. این را یقین داشته باشید... یکجوری قدرتمندان زمینه‌هایش را فراهم می‌کنند. کما این‌که الان می‌بینید، ما داریم کنار می‌آییم. چون آنها نمی‌توانند. نه قدرتمندان حاضر هستند بجنگند، برای اینکه به ضررشان است، نه ما. جنگ به ضرر هردو تمام می‌شود. درگیری نظامی به ضرر هردو تمام می‌شود. کما این‌که در عراق به ضرر هر دو طرف تمام شد. امروز دیگر این قدرتمندان نمی‌آیند بجنگند. ما هم که حاضر به جنگ نیستیم، آنها هم نمی‌جنگند. خب پس باید آخر سر یکجوری کنار بیاییم دیگر. توی جنگ حلوا تقسیم نمی‌کنند که! به هرحال هیچ یک از این‌ها بحران نیست. هیچ نترسید! تمام می‌شود. مسایل حل می‌شود. من شش‌سال است می‌گویم. امروز می‌بینید الحمدلله در عراق نشسته‌اند و با همدیگر صحبت می‌کنند. خب، ما دوست می‌داریم همه با هم خوب باشند.

ادامه دارد


بخش اول

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

آقای يوسف صانعی يکی از دانشمندان اسلامی/شيعی است که صراحت و جسارت ايشان در "استنباط و بيان احکام فقهی" زبانزد آگاهان فقه شيعی و دينداران مسلمان است. گرايشات سياسی ايشان هم از زمان حيات بنيانگذار جمهوری اسلامی تا کنون با لحاظ کردن "ذات احتياط فقهی در بيان نظرات فقها" تقريبآ روشن بوده است و می توان جايگاه ايشان را در "ساختار پيچيده گرايشات چندگونه سياسی درون حاکميت" تشخيص داد.
صراحت و شجاعت در بيان نظرات سالهاست که يکی از ارزشهای بنيادی فرهنگ انقلاب اسلامی است. کمااينکه يکی از شروط لازم ولی فقيه و مرجعيت هم هست.
براستی چرا جامعه ايرانی پس از بيداری صد ساله اش هميشه ناکام است؟ جهش به سوی غربی شدن و انقلاب مشروطه و يا بازيابی هويت دينی در تجربه انقلاب/جمهوری اسلامی چرا اينگونه مايه سرگردانی ملتی شده است؟
ذات زبان و خو کردن به اشتباهات رايج ( بخوانيد غلطهای مصطلح)توان انديشمندان و اهل نقد را دچار فرسايش و يا شبهه مي کند. بازخوانی تاريخ و زبان کار ساده ای نيست. ولی دست کم مي توان در دو رويداد مهم تاریخی صدساله مشروطه و جمهوری اسلامی بازگويه های جوهری هر کدام را بررسی کرد.بدون شک با گنجينه بزرگی از واژگان روبرو خواهيم شد که گويی مي دانيم چيست ولی نمي توانيم اين کلمات را (جامع ومانع) تعريف کنيم.
بنابر اين نيست با تعريف يکباره واژه پويايی آن را محدود کنيم. ولی آيا نبايد در ظرف زمان و مکان هم برای واژگان مفهوم روشن قايل بود؟
معنا ومفهوم برخی واژه های پر کاربرد زبان فارسی به تعداد نفوس فارسی زبانان متفاوت است.
راه دوری نمی روم، همين واژه "فارسي" !!! وزمانی که نقش واژه ترکيبی (اصطلاح ) بگیرد، مصيبت مضاعف مي شود! همچون " زبان فارسي" ... ديگر واژگانی چون " آزادي،قانون،اعدام، جزا،رهبر،شاه، اصلاحات،دين ، مردمسالاري،انقلاب،جشن، زنداني، شهروند،زن و...و...و...که ديگر اوج بدقهمی و نا فهمی است.
شايد دليل اينکه ميان فارسی زبانان گفتمان شکل نمي گيرد همين باشد.مشکل فراتر از تصورات فردی ما از واژه هاست. بلکه فهم ما از آنها متفاوت است.
هر کدام از ما قاموس فردی خود را دارد و هيچگاه آنرا با ديگری هماهنگ نمی کنيم. بلکه همه تلاش مي کنيم ديگران را با قاموس خود تطبيق دهيم
اينها همه در ميان ما رايج است. ولی هنگامی که نخبگان اين قوم چنين خطا های فاحشی دارند اندوه انسان دوچندان مي شود. نگاه دوباره کنيم به متن اظهارات يکی از مراجع تقليد "آقای صانعی" در اين چند بخش مصاحبه با زمانه، گويا زبان کارکرد خود را از دست داده ودچار استحاله شده است.در واقع ما با گفتار آشنا هستيم وبه دليل "انس با خطا" ازکنار آنها مي گذريم ولی هيچ چيز دستگير مان نميشود مگر چند پرسش تازه تر و سرگردانی بيشتر!
به گمان من ما ملتی هستيم که صد سال است به برکت رسانه های مدرن حرفهای بی معنی مي زنيم و کسی هم نيست بپرسد چرا؟ و در اين دايره شيطانی بيش از پيش سرگردان تر مي شويم.

-- Bariran ، Aug 27, 2007

مرور کنيد و ببينيد حضرت آيت الله العضمی امام خمينی هم پيش از به قدرت رسيدن حرفهايی بهتر از اين آيت الله « به روز» و « سازگار بازمان » شما می زد او به حق هزار درجه برتر و بهتر و دموکراتتر از اين آيت الله بود! حلا ما نميدانيم شما چرا به او پيله کرده ايد و دوست داريد او را يک رفورماتور اسلاميش بناميد و دم بدم هم از نظراتی که در راستای تفکر شما نباشد منتشر نمی کنيد شايد هم شما تهديد و مرعوب می کنند! چنانکه گويا!!
اردشير دانشجو از تهران

-- اردشير ، Aug 27, 2007

آخوند، آخونده ! طغرل مغرل هم نداره...اصلا خود تقلید و فقه زیر سوال هست ... ما هی زور می زنیم که این از اون به-روزتره ! ...""بگذارید اغنیا هم بر سر سفره‌ی فقرا مهمان باشند.""" دیگه از این آبگوشتی تر نمیشه یه مملکت رو اداره کرد...نتیجه اون درایت های معظم له همین گهی است که الان می بینید....آدم به خدا کفری میشه از دست شما ها !!!! از دامن ننه سکینه افتادین به پاچه عمه بطول......!!!!

-- الف ، Aug 29, 2007

فکر کنم عمه گرامی بنده بهتر از این آقا می توانست به سوالات شما پاسخ دهد و شجاعتش هم بیشتر بود ... تازه این اصلاح ؟! طلب است وای به بقیه...جامعه را ببینید می فهمید که مردم نه این آقا و نه رفقای مثلا رقیبش را ادم فرض نمی کنند ... مردم کار خودشان را می کنند ... این که تقلید کردن از یک مرجع ؟! شرک است بر هر آدم عاقلی روشن است برای همین در آمد آقایان از ناحیه مردم شدیدا کاهش یافته چون کم کم مردم دارند از حالت عوام خارج می شوند و این آقایان بند به بودجه عمومی کشورند ولی چون عمه من به بودجه عمومی بند نیست با شجاعت سخن می گوید ضمنا ایشان موحد است نه مشرک....

-- پیروز ، Aug 29, 2007

dar in sharaayete keshvar harki az mojaahedin yaa aayatolaahaa bege hatman yek chizish mishe o mikhaad in aashghaalaaro jaaye oon aashghaalaa ghaaleb kone.

-- medi ، Aug 29, 2007

اردشیر جان ، من هم مثل شما مطلقا اعتقادی به عزیزان روحانی ندارم ولی شنیدن 2 تا نظر ولو بی ارزش حد اقل فایده اش این است که بهتر با این افراد اشنایی پیدا می کنیم شما که به فهم و نظر خودت ایمان داری دیگر چرا از مواجهه با این افکار ناراحتی؟؛ با عرض پوزش شما این قدر بی طاقت نباش
از رادیو زمانه هم بدلیل انجام این مصاحبه ممنونم ...

-- علی ، Aug 29, 2007


یادت رفته اول انقلاب چه جوری جوونای مملکت را دادی دم طناب دار و مسلسل ؟ حال چی شده اصلاح طلب شدی ؟

-- بدون نام ، Aug 29, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)