تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

خبرنگاران: غریبه‌ترین‌های این کشور

اردوان روزبه
ardavan.roozbeh@gmail.com

از «اينجا» بشنويد.

سال هفتادوشش بود. بنابر تقاضای رسانه‌ای در شهر مزار شریف همراه تیم فیلمبرداری مشغول به کار بودم. ما در آپارتمانی که متعلق به کمیته امداد امام بود ساکن بودیم. آنجا هم‌اتاقی داشتم که اسمش محمود ‌صارمی بود. ما با هم زیر یک سقف می‌خوابیدیم و شب‌ها به چیز‌های خنده‌داری که در تلویزیون محلی مزار‌شریف پخش می‌شد و تقریباً تنها تفریح ما هم بود می‌خندیدیم. برنامه‌های تلویزیون همیشه به عبدالرشید دوستم، رهبر جبهه‌های شمال، منتهی می‌شد. از جنگیدن تا خوردن و کار‌های دیگر او. راستش آن روزها هیچ‌وقت باور نمی‌کردم آدمی که با هم هر شب می‌نشینیم و می‌گوییم و می‌خندیدم تا چند روز بعد به ضرب گلوله کشته خواهد شد.

هفده مرداد بعد از کشته شدن این خبرنگار ایرنا در شهر مزار‌شریف افغانستان «روز خبرنگار» نامیده و بنا شد به این بهانه از فعالان این عرصه قدردانی و تشکر بشود اما به نظر من به همان اندازه‌ای که به‌رغم روز‌های پرهیاهوی اول که هر کجا اسم و عکس او را می‌دیدیم، صارمی فراموش شد، توجه به مسائل این صنف نیز از خاطر رفت. دیگر این شده است عادت که مسؤولان سالی یک‌بار از امنیت و معیشت بگویند و بروند تا سال بعد و روز خبرنگاری دیگر، حرف‌هایی که فقط به درد تبلیغات این روز می‌خورد. و باز تا سال آینده و تکرار همین حرف‌ها.

مرضیه کوهستانی روزنامه‌نگاری در یک هفته‌نامه‌ی محلی است. از او پرسیدم مهم‌ترین دغدغه‌اش چیست؟ او گفت: «زن بودن من، امروز بزرگ‌ترین چالش من است. من به عنوان یک روزنامه‌نگار زن فرصت‌های برابری را ندارم، علاوه بر مشکلات و چالش‌هایی که به صورت عام روزنامه‌نگارها دارند. مشکلات حقوقی نیز برایم مهم است. برای کار ما هیچ ضمانت حقوقی وجود ندارد. به ما نگاهی جرم‌انگارانه می‌شود و سانسور‌هایی که بر نوشتن ما حاکم است، از ناحیه‌ی سردبیر و مدیرمسؤول تا دیگران و حتا خودسانسوری‌هایی که ما مجبور به اعمال آن هستیم. از طرفی مشکل جدی دیگری که با آن مواجه‌ام، مزایایی است که ندارم! من به عنوان یک روزنامه‌نگار لیسانس، حقوقم ماهانه حدود بیست، سی هزار تومان است. هر جایی استخدام نمی‌کند. سراغ روزنامه‌های دولتی هم که نمی‌شود رفت. در روزنامه و نشریات خصوصی هم که همیشه مشکل نبود آگهی و کمبود درآمد مطرح است.»

از او می‌خواهم که برایم بگوید نظرش راجع به این کلمات چیست:
ترس - می‌گوید: «روزنامه نگاری.»
آینده - می‌گوید: «روشن نیست.»
روزنامه‌نگار – می‌گوید: «ظالمانه است؛ اما می‌گویم: بیچاره.»
زندان – می‌گوید: «آینده.»
و می‌پرسم: سانسور؟ در جواب می‌گوید: «نمی‌خواهم راجع‌ به‌اش صحبت کنم. فقط ازش متنفرم.»

راستی امسال هم مثل سال گذشته برای روزنامه‌نگار‌ها سال خوبی نبود، سال دستگیری‌ها، گرفتاری‌ها و رنج کشیدن‌ها. باور می‌کنید در این گزارش سراغ روزنامه‌نگار‌هایی با حقوق ماهانه سی‌هزار تومان رفته‌ام؟ شما باور می‌کنید با روزنامه‌نگار‌هایی صحبت کرده‌ام که این روزها به دنبال توقیف‌های جدید، شب را با وحشت می‌خوابند؟ چرا که نمی‌دانند فردا چه بر سرشان خواهد آمد. نمی‌خواهم با این تصورات بگویم شرایط خوف‌ناک است، اما می‌خواهم بگویم: سخت است. حتا اگر در آستانه‌ی هفده مرداد باشد و کسانی هم از آنها یاد کنند و راجع به این‌که می‌خواهند در آینده «کاری» برای آنها انجام دهند قلم‌فرسایی کنند و سخنرانی راه بیندازند.

بشنوید از «مجتبا پور‌محسن»، روزنامه‌نگاری که در روزنامه‌ی توقیف‌شده‌ی «شرق» کار می‌کرد: «نمی‌دانم از کجای این داستان بگویم. ما سه مشکل داریم، به هم ربط دارد درحالی‌که هیچ‌کدام تأمین‌کننده‌ی دیگری هم نیست. غم نان و امنیت شغلی، که نداریم؛ یعنی این‌که من اصلاً نمی‌دانم آیا فردا سر ‌کار هستم یا نه. من در دور قبل که شرق توقیف شد، هشت ماه حقوق معوقه‌ام را نگرفتم، این بار هم از سه ماه حقوقم فقط یک ماه‌اش را گرفتم، که به یقین دیگر، حقوقم را نخواهم گرفت. از طرفی دیگر امنیت روانی هم وجود ندارد. من هر لحظه می‌ترسم چه بنویسم که به جایی برنخورد و توجه کنم که خط قرمز‌ها کجاست. فکر می‌کنم ما مشاعر خودمان را از دست داده‌ایم و وارد شغلی شده‌ایم که در اینجا بدترین شغل ممکن است. نه پولی و نه حمایتی که فردا بیرونت کردند کسی به دنبال کارت باشد. پدر من نانوایی دارد. او جرأت نمی‌کند به کارگرانش بگوید: تو. چون می‌روند شکایت می‌کنند و او باید پاسخ دهد. اما من روزنامه‌نگار به عنوان یک فرهنگی حتا به اندازه‌ی یک کارگر نانوایی امنیت شغلی و ارزش ندارم. خوب با این حساب فکر نمی‌کنم صحبت کردن از روزخبرنگار ضرورتی داشته باشد.»

پورمحسن در پاسخ این سؤال که از او پرسیدم، رابطه‌ی دولت نهم را با مطبوعات چگونه ارزیابی می‌کند، گفت: «اگر نخواهم سیاسی برخورد کنم به نظر من مشکل ما دولت نهم نبوده است، این دولت هم مانند دولت هشتم و هفتم بوده. تعداد روزنامه‌هایی که در دوره‌ی آقای خاتمی تعطیل شده است خیلی بیشتر بوده. دولت نهم متأسفانه انتقادپذیر نیست. یک روز می‌گویند روزنامه‌نگار‌ها دارند کودتای خزنده می‌کنند، یک روز می‌گویند بر‌اندازی نرم می‌کنند و یک روز می‌گویند انقلاب مخملی می‌کنند. هیچ دولتی مردم خودش را تا این حد دشمن خودش خطاب نمی‌کند.»

«شراره – ش» یکی از روزنامه‌نگارانی است که دو سال است وارد این فعالیت شده. او که علت ورودش را علاقه به «کشف واقعیت»ها می‌داند در پاسخ به سؤالم که از هفده مرداد سال گذشته تا هفده مرداد امسال برای او چه خبر بوده، گفت: «خیلی خبر‌ها! در یک سالی که گذشت خیلی اتفاق‌ها افتاد. از دستگیری بچه‌هایی که انجمن صنفی فرستاده بود سفر، تا تعطیلی چند روزنامه. از اینکه شاید در گذشته می‌توانستی با کارشناسان یک وزرات‌خانه تماس بگیری و آن وزارت را به چالش بکشی تا الان که فقط خبر از طرف روابط‌عمومی به دست‌‌ات می‌رسد. خبر‌هایی از کوچ‌کشی روزنامه‌نگار‌ها از این روزنامه به آن روزنامه و از این خبرگزاری و به آن خبرگزاری. جالب است بگویم بعضی دوستانم این روز‌ها فقط به دنبال جایی هستند که بتوانند سه ماه حقوق بگیرند.»

او نیز در پاسخ تک سؤال‌هایم چنین گفت:
امنیت شغلی: «اوه! آدم باید در مورد چیزی نظر بدهد که تجربه کرده باشد.»
جایگاه حرفه‌ای: «وقتی خبرنگار‌های خارجی را می‌بینيد احساسش می‌کنید، نه در ایرانی که خبرنگار آدمی فضولی است و همیشه باید دور شود.»

یکی از بچه‌های شرق که به‌قولی برای حفظ امنیت شغلی‌اش خودش را معرفی نمی‌کند، با اشاره به این‌که چند روزی از توقیف شرق می‌گذرد، می‌گوید: «در آستانه‌ی روز خبرنگار، این هم هدیه‌ی روز خبرنگار بود به روزنامه‌نگاران شرق.»

اما بشنوید از مریم محمدپور، خبرنگار خبرگزاری مهر واحد مشهد. او اشاره به این‌ می‌کند که در جامعه هنوز جایگاه حرفه‌ای روزنامه‌نگاران روشن نیست و مردم خبرنگار را کارمند صدا و سیما می‌دانند. وی همچنین در پاسخ سؤالم که از احساس مسؤولیت مدیران در برابر اهل رسانه‌ای‌ها بود، گفت: «دغدغه‌ای برای پاسخ‌گویی ندارند.» مریم احساس نمی‌کند به خواسته‌های شغلی‌اش رسیده است و امنیت شغلی را در کار خبرنگاری بی‌معنا می‌داند. محمدپور به قول خودش «به کوب» کار کند در نهایت ماهیانه کمتر از چهل‌هزار تومان دریافت می‌کند.

در این میان مدیر یکی از سازمان‌های غیردولتی به نام «خانه مطبوعات» مشکل پیش روی روزنامه‌نگاران را در ابتدا (علی‌الخصوص در شهرستان‌ها) یافتن دانش لازم حرفه‌ای می‌داند سپس فضایی که جامعه و مدیران در اختیار روزنامه‌نگاران قرار می‌دهند که از نظر او، این نیز حرفه‌ای نیست.
علی محدث ادامه می‌دهد که: «بسیاری از مسؤولان متوقع هستند که ما در اولین قدم متوقف شویم و فراتر از آن را، عدول از خط قرمز‌ها می‌دانند.»

به هر‌حال بار دیگر در هفده مرداد از روزنامه‌نگاری و نوشتن صحبت شد بدون آن‌که به عمق‌اش پرداخته شود. فقط گفتیم و رفتیم. بار دیگر فردا باید شاهد روزگار روزنامه‌نگارانی باشیم که باز آواره خواهند شد و کسانی که در جامعه به آنها به چشم دشمن نگریسته شده است. آنهایی که در انقلاب مخملی اسم آنها برده می‌شود و آدم‌هایی که به نظر می‌آید غریبه‌ترین‌های این کشورند.

راستی، روزم مبارک!

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

این تقدیر جامعه ماست که مجرمینی خیر داشته باشد. دست مریزاد. روزتان مبارک

-- namazi ، Aug 10, 2007

شما به موضوعی می پردازید که خود خط قرمز است.

-- طبسی ، Aug 10, 2007

گرفتی مارو اردوان جان؟ چی نوشتی ماهی چهل هزار تومان؟ انگار ما از آسمون اومدیم.
یه مقدار اغراق نکردی؟

-- بدون نام ، Aug 12, 2007

دوست خوب من هر که دارد هوس کرب بلا بسم اله! بیایید 20 تا اش را خودم به شما نشان بدهم.

-- اردوان ، Aug 12, 2007

اینجا همه غریبه هستند غیر از یک گروه خاص!
http://www.freedomisnotfree.blogfa.com/

-- آزادی بی بها نیست ، Aug 12, 2007

دوست عزیز چنانچه خاطرات وفیلمی از برادرم دارید خواهش می کنم به اینجانب اطلاع دهید ممنون میشوم .. روزتان مبارکباد

-- حجت صارمی....برادر شهید صارمی ، Aug 6, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)