تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
نمایش آثار آتیلا پسیانی در نگارخانه‌ی خاک

ناله‌های مردگان در پرفورمنس‌های «آناتو تیغ»

اردوان روزبه
ardavan.roozbeh@gmail.com

گزارش را از «اینجا» بشنوید.

دوراهی قلهک، خیابان بصیری، کوچه‌ی ژیلا، شماره‌ی دو، گالری خاک: آتیلا پسیانی و نمایشگاهی از آثار حجمی و چند «پرفورمنس» با اسمِ خاص «آناتو تیغ». بگذارید که بگویم تأثیرگذار است. حتی اگر فضای گالری کوچک باشد. حتی اگر آهن‌پاره‌هایی که در کنار گالری برای ساخت‌وساز ریخته شده تجانسی با حال‌وهوا نداشته باشد. شاید میخ و پوکه و قفل‌های بسته و آدم‌های سیاه‌پوش آتیلا آنقدر پررنگ باشند که آدم هیچ کدام از این بدها را نبیند. و اگر خوب هم لمس کند، حس می‌کند که همان ساختمان نیمه‌کاره و تیرآهن‌های کنار گالری خود نشانه‌های آناتو تیغ است.


زنی در پشت ویترینی نشسته است. با لباسی سیاه و سنگ‌هایی که در مشت بازی می‌کند. دختری که تمامی لباسش پر از کلید است و قصابی که دست‌هایش را با وسواس پاک می‌کند و تو دلت می‌خواهد بگویی که: تمامش کن، دست بردار! دیگر خونی بر روی آن نیست. در جلوی ورودی نمایشگاه به جای شیرینی، خرما گذاشته‌اند و تو باور می‌کنی که به مراسم مرگ کسی می‌روی. آدم‌های هراسانی که از میان قفس‌های سیمی می‌گذرند، در چشمانت زل می‌زنند و این هراس را در تو خالی می‌کنند. «آناتو تیغ» تیغ برنده و یک جسد است. درست حس تند یک دانشجوی سال اول پزشکی در سر کلاس آناتومی با جنازه‌ای خشک و تیغی که بر آن کشیده می‌شود، در تو زنده می‌شود.


آتیلا سیم‌ها را به دور هم کشیده است و لباس‌های پاره را قفل زده و آدم‌هایی از برزخ زندگی و مردگی را به چشم آورده. راستی این همان هر روز و هر لحظه‌ی ما نیست که همیشه سعی می‌کنیم از آن فرار کنیم؟

من آتیلا هستم



من، آتیلا پسیانی، پنجاه ساله‌ام، چهل سال است که کار هنری می‌کنم. از 10سالگی با تئاتر شروع کردم و از 16سالگی به صورت حرفه‌ای کار تئاتر را آغاز کردم. علاقه و تربیتم در تئاتر تجربی است. 18 سال پیش گروهی تشکیل دادم با نام «گروه تئاتر بازی» که در طول این مدت 52 نمایش و پرفورمنس مختلف اجرا کرده‌ایم. در ایران و خارج از ایران. حدود 6 سال است که بر روی کارهای بی‌کلام و ترکیبی از مولتی‌مدیا و کارهای تجسمی تئاتر و body languageکار می‌کنیم که اجراهایی هم در اروپا و شرق آسیا و خاور دور داشته‌ایم. کماکان به همین مسیر هم ادامه می‌دهیم.


در کنار این، من با یک سری ابزارهای پیش‌پاافتاده مانند سیم‌ها و مفتول‌ها و چیزهای دورریز مثل تکه‌های چوب، خاک و پلاستیک به دید نمایش نگاه می‌کنم و در کنار اجرا ها به کار می‌گیرم. بازیگر سینما و تلويزیون هم هستم. بیش از 40 کار سینمایی و نمی‌دانم چند کار تلويزیونی هم دارم اما هیچ‌وقت نگذاشته‌ام کار تصویری زمان‌بر وقفه‌ای در کار نمایشی‌ام ایجاد کند. نه این که بگویم کار نمایشی برایم مهم‌تر از کار سینماست. هر دوی آنها در کنار هم رشدم را برایم تضمین می‌کند.

پرفورمنسی از مرگ و زندگی

بنا هست در روز افتتاح نمایشگاه در دو نوبت پرفورمنس‌هایی از این هنرمند به نمایش گذاشته شود. نوعی بدیع از هنر نمایشی. ترکیبی از مولتی‌مدیا و حرکات ریتمیک با ضرب‌آهنگ‌هایی که تند و کند می‌شوند. آن هم در دل موسیقی که با ابزارهای الکترونیکی نواخته می‌شود. حرکاتی که بدون هیچ فکری ذهن بیننده را همراه با لحظه‌های آهنگین این پرفورمنس‌ها می‌کند.


میترا با چشم آبی بازدیدکننده از آناتو تیغ است، از او خواستم فضای نمایشگاه را برایم تصویر کند. گفت: «آناتو تیغ به نوعی جراحی درون است. کوشش شده در آثار نمایش‌داده‌شده از آهن‌پاره و مفتول از گیره‌های کاغذی تا بزرگ‌تر، میخ‌ها و لوله‌ها چیزهایی تصویر شود که در محیط‌های اطراف‌مان می‌بینیم. پس آناتو تیغ نه دیگرباره دیدن چیزهایی است که اطراف‌مان می‌بینیم، بلکه یک جور تبدیل همان چیزهایی است که هر روز می‌بینیم از درون به چیز دیگری. از طرفی شما در وسط این نمایشگاه یک اجرا می‌بینید مثل یک شو، شویی از مردگان با حرکاتی خاص و انتزاعی که به سمت آرامشی که برایشان تصور است می‌روند. آناتو تیغ یک نمایش تلخ وهم‌آلود است به مدد صدا و نور. نخستین احساسی که من در صورت آن‌هایی که پرفورمنس را دیده‌اند لمس می‌کردم نوعی گرفتگی چهره و احساس تلخ بود. این کار سعی می‌کند با گونه‌ای دیگر، جریانی که از نطفه وجود دارد را با تیغ جراحی کند و در واقع بافت‌شناسی یک موجود موازی با ما را در درون ما به ما نشان بدهد.


سرگردانی تا مرز مرگ

این مجموعه برای آن‌هایی که دیده بودندش حرف از سرگردانی، پریشانی، ترس، و مرگ داشت. یکی می‌گفت این رابطه‌ی مستقیم با جامعه‌ی ما دارد: جامعه‌ی نگران...
جمشید بایرامی، عکاس اجتماعی و مستند، از آناتو تیغ می‌گوید: «آتیلا آدم خوش‌فکری است و امروز کار خوبی با نور و صدا ارائه کرد. البته فضا کوچک و موضوع تلخ و سیاه بود. آدم را یاد مرگ می‌انداخت. من خودم دوست ندارم این همه تلخی را. اما حرکت‌ها بسیار زیبا بود.»

به هر حال حرف‌های آتیلا پسیانی در میان آثار حجمی و پرفورمنس‌هایش در گالری خاک برای چند روز آینده برای دیدن همه گنجانده شده است. حس مرگ و ضجه‌ها و رقص مردگان آتیلا شاید تجربه‌ای از دیگر دیدن باشد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

kollan adate irani jama't be vijeh honarmanadanash in ast ke mikhahand dar har soorakhi angosht konand,
hafeze kiarostami, hamin karhaye pesiani,(hala inke kasi baraye dele khodash in kar ra bokonad harfi nist, amma inke ghiafeye jeddi be khod begirad mesle hamin axe balaye atila khan kheili bar ma magoozid mishavad)

-- khosro ، Jun 1, 2007

حس عجیبی بود ممنون

-- طلا ، Jun 1, 2007

دوست محترم خسرو خان گفته اند چرا تو ایران همه عادت دارند چیزی که در درونشون هست به بیرون بریزن و چرا قیافه جدی می گیرن... فکر می کنم این دوست محترم دچار مشکل عده دیگر و بسیار زیاد جامعه ما شده است. واقعن چه عیبی دارد کسی نظرش را و یا احساسش را ابراز کند. جای شما تنگ می شود؟ تفاوت برخی جامعه ها با جای خود سانسور ما همین است. ما نمی توانیم ابراز کنیم دیگران هم نباید بتوانند. چرا نمی خواهید آستانه تحملتان را بالا ببرید؟

-- لاله ، Jun 1, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)