حیاط خلوتی شلوغتر از خانهاردوان روزبهardavan.roozbeh@gmail.comبخش اول گزارش را از اینجا بشنوید. هتلها جا ندارند. نه در رقه و میدان ماهی،نه جمال عبدالناصر. بهسختی در خیابان «آل مکتوم»، مقابل مرکز خرید ایرانیان، اتاقی در یک هتل سه ستاره برایم پیدا میشود. با ریسپشن هتل، که دختری فیلیپینیست، انگلیسی صحبت میکنم و او، با فارسیای که کمی برایم ناآشناست اما قابل فهم، توضیح میدهد که نحوهی اقامتم در هتل «وندوم پلازا» چگونه خواهد بود. اتاقی که من در آن مستقر میشوم یکی از سی هزار اتاق هتلیست که در دبی وجود دارد. این شیخنشین در ردهی یکی از بالاترین مراکز اقامتی دنیا، از نظر تعداد تخت قرار دارد. در اینجا فروشندگان و مأمورین خدماتی، حتی اگر فیلیپینی و بنگلادشی باشند، فارسی بلدند و شما به مترجم احتیاج ندارید و کمکم احساس خواهید کرد در یک «ایران کوچولو» هستید.
سرزمینی از خاک سوخته وقتی هواپیما کرانههای آبی خلیج فارس را پشت سر میگذارد، در برابر خود، سرزمینی میبینم که رملهای آن با شیارهایی تیرهرنگ، مواج به نظر میآیند. اینجا امارات متحدهی عربیست.
آنهایی که رفتند شاید خیلی از ما به دلایل مختلفی هجرت میکنیم. هر کسی برای رفتناش دلیلی دارد. برای این گزارش، سراغ چند ایرانی رفتم. آنها آدمهایی بودند که میخواستند بگویند چرا رفتهاند. مهدی ۲۶ ساله او وقتی فهمید که ما داریم در لابی هتل شرایتون مصاحبه میکنیم، نشست روی مبل و گفت که بدش نمیآید مصاحبه کند. و با بذلهگویی مدام تأکید میکرد که: «آقا! جایی این مصاحبه ما رو نزنین ...». در ایران کار دکور مغازه میکرده و اهل رشت است. و ظاهرا یک روز وقتی دکور یک فروشگاه پوشاک را در خیابان «گلسار»ِ آن شهر روبهراه میکرده، برای این که «کراوات» را پشت دکور زده بازداشت شده. خودش میگوید که بعد از دو روز بازداشت، محکوم به شصت ضربه شلاق و صد و بیست هزار تومان جریمه شده و این برای او شروع رفتن بوده است. سپهر ۲۷ ساله سپهر از آبادان، شش سال قبل، وقتی دل به اقامت در این کشور بست، در سازمان بنادر و کشتیرانی کار میکرده. به خوانندگی علاقه داشته و چون در ایران زمینهای برای کار نبوده به دبی آمده. او اینجا میخواند. در ایران دورهی خاصی ندیده، اما در دبی، به قول خودش، «اساتیدش» به او کمک کردهاند که راه بیفتد. این روزها در کاباره «کوچینی» میخواند. رضا عرب ۳۴ ساله هشت سال است ساکن دبی شده. راهنمای تور است و اگر کارهای دیگری، مثل برنامههای گشت و اجارهخانه و از این دست، به تورش بخورد انجام میدهد. میگوید: «پدرم توی جنگ شهید شد. من خانوادهی مذهبیای دارم. به خاطر آزادی آمدم اینجا. اون زمانی که ما آمدیم، تو ایران آستین کوتاه میپوشیدی میگرفتنت. لی میپوشیدی بهت گیر میدادن. اما اینجا خیلی راحتم. میتونم مشروب بخورم و مفسد فی الارض نشم». اما رضا در امارات هم دغدغههایی دارد. میگوید دختران ایرانی اینجا مشکلاتی دارند: «من خودم دیدهام. حتا خودم شخصا رفتم سفارت. برای مسئولشون ثابت کردم که دخترای ایرونی رو میارن اینجا و گول میزنن. من یه دوست دارم که اینجا پلیسه. بارها به من گفته که دختراتونو مییارن اینجا. حتا بوده که من دختری رو نجات دادم و برش گردوندهم ایران. یه مافیایی هست که به عنوان کار، دخترا رو میارن اینجا و میگن یه کار خوب بهت میدیم. اونا هم چون اطلاع ندارند گول میخورن». او میگوید که حرف آخرش این است که : «ایران که جنگ شد، اینجا درست شد. از پیرمرداشون بپرسی بهت میگن قدیما آبشون از ایران بوده، میوههاشون از ایران بوده و خودشون هیچی نداشتن. این آمدنِ ایرونیها همش برای یکم آزادیه».
دبی کجاست در حاشیهی جنوبی خلیج فارس، مجموعهی هفت امارت عربی، در چند دههی قبل حاضر به توافق بر سر منافع مشترک خود شدند و کشوری را تحت عنوان «امارات متحده عربی» بنیان گذاشتند. منافع این کشورها، برای رشد و ایجاد نسبی رفاه، آنها را بر آن داشت که سیستم مدیریتی غربی را بپذیرند و این فرصت را به غربیان بدهند که از کشوری که به یک روایت، روزگاری پیش از این حاکمانش چادرنشین بودند، ساختاری نوین را به وجود بیاورند. و این اول راه است «دبی: به سوی آینده». این راهبردی اقتصادی و استراتژیک در قالب یک چشمانداز است که این شیخنشین سرلوحهی کار خود قرارداده. رشد اقتصادي، توسعهی اجتماعي، ساختار زیربنایی محیط زیست و طبیعت، امنیت، سلامت و عدالت و شفافیت از جمله شعارهاییست که در این چشمانداز داده میشود. با توجه به اینکه این شیخنشین در نیمه راه ده سالهی توسعه، تقریبا به اهدافاش رسیده است، پیشبینی میشود با روند رو به رشد خدمات و سرمایهگذاریهایی که در این کشور شده، در سال ۲۰۱۰ میلادی یکی از بزرگترین قطبهای تجارت، مسکن، خدمات و توریسم شود. این توسعه، که در فرایند روابط اجتماعی، به خصوص حضور زنان در ادارات، سازمانها و پستهای کلیدی هم نقش مهمی داشته، باعث شده که امروز ۲۶ درصد بازار کار افراد بومی این شیخنشین را زنان تشکیل دهند. ده درصد بازار کار دبی، اینک در اختیار بومیان است و سیاست کلی آن کشور این است که حضور مدیریتیِ افراد محلی تا پایان برنامهی ده سالهی توسعه به ارقام بالاتری برسد. دبی یکی از خوش اقبالترین کشورهای منطقه است؛ چرا که این کشور، با وقوع حوادث مختلف در منطقه، بیشترین بهرهبرداری اقتصادی را داشته است. وقوع انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، به روایتی، یکی از بهترین فرصتها برای این شیخنشین بوده و موجی از سرمایهداران ایرانی را جذب کرده. فرصت دیگر، جنگ ایران و عراق بود، که باز هم به دلیل عدم امنیت سرمایه در کشور ایران، رونق بازار امارات را فراهم کرد. اقتصاد مبتنی بر اهداف سیاسی در ایران نیز شاید تیر آخر را برای سرازیر شدن سرمایههای وطنی به این کشور شلیک کرد. اتفاقی که همچنان ادامه دارد. فیگارو چاپ پاریس، در یک گزارش تحلیلی پیرامون اوضاع اقتصادی ایران پس از روی کار آمدن آقای احمدینژاد نوشت: «بیاعتمادی مردم به آینده، وخامت اقتصاد كشور و فرار سرمایهها را در پی داشته است. در طول سه ماه پس از آغاز به کار دولت جدید در ایران، تاجران و سرمایهداران ایرانی، فقط بهصورت پول نقد، حدود سیزده میلیارد دلار را از كشور خارج و به بانکهای دبی منتقل کردهاند. به این ترتیب، این عدم برنامهریزی در کشور همسایه، شیخنشین دبی را از برنامهی ده سالهای که از سال ۲۰۰۰ آغاز کرده، به طرز شگفتآوری، جلو انداخته است».
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
الان ديگه اون خبرها نيست من بعد از 11 سال رفتم ايران با چشمهاي خودم ديدم كه بعضي از دختر خانم ها چه جوري آرايش ميكنند و لباس ميپوشند, پسر ها هم همين طور. درسته آزادي مثل جاهاي ديگه نيست ولي خيلي فرق كرده نسبت به سالهاي بعد از انقلاب و در زمان جنگ كه بشدت كنترل ميكردند.
-- irani ، Mar 23, 2007azize delam are age ta 2 mah pish miyumadi iran injori bud vali alan ye adam injori dige nemibini shode shabihe mogheye jang ta yekami muhat fashen bashe ya mantot kutah bash emigiranet
-- dj sh ، Aug 10, 2007gashte ershad