روایتی دیگر از عاشورا با بیل زنی در خوسفگزارش و عکس: اردوان روزبهardavan.roozbeh@gmail.comمادر بزرگم میگفت : "میدانی چرا روزهای عاشورا همیشه هوا گرم است؟ چون آن روز همه در کربلا که گرما و عطش بوده لب تشنه زیر آفتاب شهید شدند و به همین خاطر همیشه هوا گرم میشود تا یادآور خاطره کربلا باشد..." و من هنوز فکر میکنم روزهای عاشورا از روزهای دیگر هوا گرمتر است...
چرا بیلزنی به مدیر رادیو ایمیل زدم و خواستم بگوید برای عاشورا چه بنویسم و کجا بروم. برایم نوشت که سراغ فرهنگهای متفاوت بروم و از عاشوراییهایی گزارش تهیه کنم که شاید بسیاری با آنان آشنا نیستند. فکرم مشغول شد، به خاطر آوردم چندین سال قبل از یک محقق راجع به مراسمی خاص در یکی از روستاهای اطراف بیرجند به نام «خوسف» چیزهایی شنیده بودم. بیلزنی در این روستا نوعی عزاداری برای عاشورا و بعد از عاشورا بود و این نکته کاملا آن را متمایز میکرد. چرا که به شکل مرسوم اوج عزاداریهای محرم بیشتر در روز دهم خلاصه میشود و کمتر بر میخورید که کسانی برای بعد از عاشورا نیز برنامه رایجی داشته باشند، پس این خودش میتوانست یک گزارش «زمانهای» باشد. این صدای چکاچک شمشیر است مراسم بعد از نماز ظهر عاشورا آغاز میشود. در پایین ده و بالای ده دو دسته عزاداری جمع میشوند در حالی که هر گروه در جلوی عزاداران خود کجاوه مانند بزرگی را که «نخل» نامیده میشود٬ دارند. حدود ۲۰ مرد این نخل را حمل و در پی آن عزادارانی حرکت میکنند که بیلهایی به دست گرفتهاند و با خواندن نوحه و کوبیدن بیلها در بالای سر به یکدیگر صدای چکاچک شمشیر را تداعی میکنند و در نهایت در حسینه خوسف گرد هم میآیند.
آنها ابتدا «نخل بالادهی»ها را به حسینیه میآورند و بعد از آن بیلزنان به استقبال «نخل پاییندهی» یا نخل بزرگ میروند و آن را تا حسینیه همراهی میکنند و در این زمان با گردش این کجاوههای عظیم در وسط حسینیه مراسم به اوج خود میرسد. به شکلی که اگر کسی کوچکترین تعللی کند در زیر پای این عزاداران خواهد ماند. این گردش سه بار تکرار میشود و سپس نخل در جایگاه مخصوص خود قرار میگیرد و واعظی به نقل مسائل کربلا میپردازد. تا چند سال پیش از این، شبیه گردانی «علی اصغر» نیز وجود داشته که چندی است این برنامه اجرا نمیشود. خونی تازه در رگها حسین مالکی محقق و پژوهشگر خوسفی است که در مورد قدمت و فلسفه این مراسم برایمان توضیح میدهد. او میگوید: "قبل از سلسه صفویه چون اکثر پادشاهان اهل سنت بودند فرصت چندانی برای ابراز احساسات شیعیان در کشور فراهم نبود. اما در بعد از به قدرت رسیدن صفویه چون بستر برای فعالیت شیعیان فراهم شده بود اقوام و طایفههای مختلف شیعی مذهب به این فرصت دست پیدا کردند که بنابر ذوقیات و اقلیم، فرهنگ و رسومات خود به عزاداری بپردازند. در خوسف بیلزنی و تزئین نخلها که خیمهها و یا به روایتی حمل نعش امام حسین را تجسم میبخشد، مرسوم است. فلسفه برداشتن بیل هم تأسی به قوم بنی اسد است که در فاصله چند فرسنگی کربلا ساکن بودند و دو سه روز بعد از گذشتن از واقعه کربلا به آنجا رفتند تا اجساد شهدا را دفن کنند. البته من به فلسفه دیگری هم برخوردهام، ظاهرا وقتی مختار سقفی به همراه ابراهیم مالک اشتر نخعی به خون خواهی امام بر میخیزند، گروهی به منازل بنیامیه حمله میکنند و چون همه شمشیر و سلاح نداشتند برخی با بیل به خانههای آنها یورش میبرند و منازلشان را ویران میکنند. جایگاه تاریخی بیل برداشتن که جزو مراسم عزاداری این مردم شده است میتواند ریشه در این حادثه تاریخی نیز داشته باشد. البته زارعین اینجا اعتقاد دارند اگر سالی بیل برندارند محصولات کشاورزیشان آفت خواهد خورد". او اشاره میکند که تاریخ شروع این مراسم به درستی معلوم نیست و به احتمال زیاد بر میگردد به دوران صفویه، چرا که از نسلهای پیشین نیز از مراسم بیل زنی در خوسف نقل میشود. البته مالکی اشارهی هم به این نکته میکند که این بیلزنیها در گذشتهای نه چندان دور محل تسویه حساب خوانهای منطقه نیز بوده است و برخی اوقات این مراسم به صحنههای زد و خورد نیز تبدیل میشده که مدتی هم در زمان رژیم گذشته، برگزاری مراسم بیلزنی در خوسف ممنوع بوده است. هم اکنون نیز با توجه به حضور بیش از حد ماموران نیروی انتظامی و سایر ضابطان قضایی در روز مراسم به نظر میآید این نگرانی هنوز وجود دارد. این پژوهشگر اساس عزاداری برای امام حسین را زنده نگاه داشتن یاد و خاطره امام حسین میداند و میگوید: "عزاداریها باعث این میشود که جانفشانی حسین فراموش نشود و هر ساله با برگزاری این مراسم خون تازهای در رگهای شیعیان دویده شود و تا یک سال دیگر بتوانند برای ادامه زندگی آماده باشند و خود را در پناه ائمه احساس کنند". صدای گریه و سنج در میان نوای دشتی و نوحه خوانها در هم میپیچد و شور تمامی میانه حسینیه را میگیرد. بیلزنی حرف از باورهایی ساده است که مردم این دیار با همه وجود به آن ایمان دارند. شاید فلسفه تمام این لحظات پر شور همان ایمان قلبی است که آنان بدون آنکه بخواهند برای آن تعریفی داشته باشند در رگ و خونشان جاری شده و ایمان به عزاداری برای حسین را بخشی از زندگی آنها کرده است و همین ایمان قلبی هم چنان میشود که بارها و بارها در مراسم بیلزنی حاجتشان روا شده و بیمارشان شفا یافته است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
زنده باد خرافات!
-- بهمن ، Feb 3, 2007Dear Sir/Madam
-- mohsen ، Feb 6, 2007I would like to know how can I contact you directly as I would like to company you in your radio. I am an Iranian student in North Cyprus and I have some experiences in jounalism. I am been an author and manager of a persian studnet journal in here and there are about 1000 iranian students here.
Regards
Mohsen
----------------
لطفا ايميلی به آدرس زير بفرستيد:
contact@radiozamaneh.com