خانه > حسین علوی > مسایل ایران > اعترافات، یا ادامه پروژههای سعید امامی | |||
اعترافات، یا ادامه پروژههای سعید امامیحسین علویگفتگو را اینجا بشنوید. برابر اعلام شبکهی اول سیمای جمهوری اسلامی ایران روزهای چهارشنبه و پنجشنبه، ۲۷ و ۲۸ تیرماه، آنچه «اعترافات خانم هاله اسفندیاری و آقای کیان تاجبخش» نامیده شدهاست، از این شبکه پخش خواهد شد. هاله اسفندیاری پژوهشگر موسسهی آمریکایی «وودرو ویلسون» و شهروند دو تابعیتی ایرانیـ آمریکاییست که در ۱۸ اردیبهشت ماه امسال بازداشت شد. کیان تاجبخش نیز دارای تابعیت دوگانه ایرانیـ آمریکایی و مشاور یک نهاد آمریکایی موسوم به «جامعه باز» وابسته به «بنیاد جرج سوروس» است که کمی پس از هاله اسفندیاری دستگیر و روانهی زندان گشت. هر دو نفر متهم به جرایم امنیتی هستند. «لی هامیلتون» رییس مرکز مطالعاتی ویلسون در اعتراض به پخش این برنامهها گفته است که هاله اسفندیاری تحت فشار است و هرگونه اظهارات وی بدون دسترسی به وکیل مدافع فاقد اعتبار خواهد بود. تهیه و پخش اعترافات از متهمان و زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی ایران سابقهای به درازای عمر خود نظام دارد. به همین دلیل به عقیده بسیاری از تحلیلگران اگرچه پخش این برنامه در چارچوب مناقشات سیاسی ایران و آمریکا قرار دارد، اما اساسا کاربرد سیاسی و امنیتی این اعترافات مدتهاست که از جانب شهروندان عادی نیز به زیر سوال رفتهاست. شاید بتوان گفت که اظهار نظر مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت، در سالهای پایانی عمر خود، نقطه عطفی در داوری عمومی نسبت به ارزش سیاسی اینگونه اعترافات بود. وی در یک سخنرانی خطاب به شنوندگان خود گفت که فقط آنچه وی در شرایط آزادی بیان میکند، از نظر خود وی معتبر است، و نه آنچه در شرایط احتمالی زندان بر زبان وی جاری میشود! در ارتباط با اعلام پخش این برنامه از سوی شبکهی اول سیما گفتوگویی داشتم با دکتر صادق زیباکلام تحلیلگر مسایل سیاسی در تهران و ابتدا از او پرسیدم که در شرایط حاضر پخش این برنامهها چه تاثیری بر جامعه سیاسی ایران و چه تاثیری بر افکار عمومی و تودههای تماشاگر تلویزیون خواهد داشت: این برنامهها چون تعدادشان ظرف مثلا یک دههی اخیر یا حتا میشود گفت بعد از انقلاب بدینسو خیلی زیاد بوده، خیلی کارآمدی و کارایی ندارند. یعنی فرض کنید از هر صد نفری که به اینها نگاه میکنند، فکر میکنم فقط یک درصد کمی، یک درصد قلیلی، حالا ۱۰ یا ۱۵ یا ۲۰ درصد اینها را باور کنند و بعید به نظرم میرسد که بیشتر باشند. این ۲۰ـ۱۰ درصدی که میفرمایید بین مجموعهی تماشاگران تلویزیون است یا در بین آگاهان سیاسی؟ منظورم مجموعه کسانی است که عموما به این برنامه نگاه کردهاند. برای اینکه ببینید افراد تحصیلکرده و شهرنشین و کسانی که روزنامه میخوانند و دنبال مسایل سیاسی هستند، اینها خیلی به این تیپ برنامهها و به این مسایلی که گفته میشود و به این نوع اعترافات بها نمیدهند و خیلی اینها را قبول نمیکنند و جدی نمیگیرند. ممکن است که مثلا فرض کنید خانم هاله اسفندیاری یا آقای کیان تاجبخش بعدها که از ایران بروند، در نیویورک یا لندن و یا در هر کجای دیگر که آزاد هستند و در زندان اوین نیستند، ممکن است همین حرفها را بزنند، البته حالا نمیدانم چه میخواهند بگویند، ولی همینها را بیایند و بگویند، آنموقع ممکن است این حرفها را باور کنند، اما الان که اینها ماهها در زندان اوین بودهاند و از ابتدا هم که جمهوری اسلامی اینها را بازداشت کردهبود یک چنین مطالبی را مسئولین میگفتند که اینها میخواستهاند «انقلاب مخملی» بکنند و اینها میخواستهاند «تغییر نظام» بدهند و غیره... دکتر صادق زیباکلام آقای زیباکلام! اساسا هدف دستگاه امنیتی الان در حال حاضر از پخش این اعترافات بیشتر چه هست؟ آیا صرفا در چارچوب تقابل با سیاستهاییست که آمریکا پیش میبرد در قبال ایران، یا ایجاد نگرانی و محدودیت برای روشنفکران جامعه سیاسی و یا مجموعهای از این اهداف؟ ببینید به هرحال بخشی از آن حالت بازدارندگی دارد. یعنی من مطمئنم که اگر شما با مسئولین و کسانی که تصمیم گرفتهاند مثلا خانم هاله اسفندیاری آقای تاجبخش را بیاورند که این صحبتها را در اوین بکنند و بعدهم در تلویزیون پخش بکنند، من تردیدی ندارم که اگر مثلا شما به اینها بگویید که خب فکر میکنید مثلا چند درصد از مردم این حرفها را باور بکنند، فکر نمیکنم که آنها هم واکنش و تخمینشان با تحلیل من خیلی فرق بکند. منتها خب بخش دیگرش برمیگردد به مسئلهی بازدارندگی، یعنی همین که مثلا شما میبینید کسانی که حالا به هرحال دستاندرکار فعالیت های سیاسی، فکری، دانشگاهی و اینها بودهاند، شاید این بیشتر یک زنهار و هشداری بشود برای آنها که مثلا مواظب باشند فعالیت سیاسی که میکنند، اعتراض و انتقاد که میکنند، بدانند که اینجوریست و ممکن است روزی آنها نیز به چنین سرنوشتی دچار بشوند. آیا کسانی که به پخش اینگونه نوارها و اعترافگیری بیاعتنا هستند، و یا فراتر از آن، مخالف هستند، صرفا روشنفکران و فعالان اپوزیسیون هستند، یا در بین گرایشهای حکومت هم با این گونه رفتارهای امنیتی مخالفت وجود دارد و مخالفت میشود؟ قطعا اینطور هست و شما تردید به خودتان راه ندهید و اگر از بسیاری از مسئولین نظام، مسئولین ارشد نظام که امروز یا در گذشته سمت داشتند شما بپرسید، قطعا به این کارها راضی نیستند و قبول ندارند و دید خیلی منفی دارند و اینها را نه تنها موثر نمیدانند، بلکه معتقدند که این کارها جز آنکه تصویری را که از ما در اذهان بینالمللی هست سیاهتر و کدرتر بکند، هیچ فایدهی دیگری ندارد. بنابراین تردیدی به خودتان راه ندهید که خیلی از مسئولین در ایران با چنین برنامههایی قطعا مخالف هستند. آقای زیبا کلام! این نارضایتی برخی از مسئولان تا چه حد موثر است؟ یعنی چه اقدامی میکنند و چقدر مخالفت آنها میتواند تاثیر بگذارد؟ ببینید مثل خیلی چیزهای دیگر که مخالف هستند، نمیشود انتظار و توقع داشت که مخالفتشان جنبهی عملی یا جنبهی علنی پیدا بکند و اینها بصورت اپوزیسیون دربیایند. چنین انتظاری را نمیشود ازشان داشت. منظورم در چارچوب خود نظام هست که چقدر تاثیر میتواند بگذارد یا گذاشته است؟ ببینید درون نظام حالا به قول معروف در پشت درهای بسته، ممکن است در ملاقاتها و دیدارهایی که هست، مثلا اعتراف کنند و بگویند که حالا این خیلی نمیتواند موثر و صحیح باشد و چه اصراریست که مثلا ما این کارها را بکنیم. ولی خیلی نمیشود ازشان انتظار داشت که بیایند و این گفتهها را بصورت علنی مطرح بکنند. چون اگر علنی مطرح کنند، آن وقت بدل میشوند مثلا به «ضدانقلاب» و کسی که نظام را قبول ندارد و دیگر از آن حالت درون سیستم و درون نظامبودن خارج میشوند. نکتهی دیگر در مورد صدا و سیما هست. برای مثال آیا شبکهی اول سیمای جمهوری اسلامی به عنوان یک رسانه ملی، بهطور دربست در اختیار دستگاه امنیتی هست و مجبور است این نوارها را پخش بکند و یا اینکه تصمیم میگیرند خودشان و مداخله دارند و در این مورد رسانه خودش هم محلی از تاثیر و نظردادن و تصمیمگیری دارد؟ ببینید، من سئوال شما را میفهمم. این برمیگردد در حقیقت به رویکرد یا نگاه کسی که مسئول رادیو تلویزیون هست. من با شناخت دوری که از آقای مهندس ضرغامی دارم، بهخصوص در این مدتی که آیتالله خامنهای مسئولیت رادیو تلویزیون را بهعهدهشان گذاشتند و برخی برنامههای دیگری که ایشان دستاندرکارش شدهاند، مثل «صدای آشنا» یا «رادیو گفتوگو»، من بعید به نظرم میرسد، کسی که «رادیو گفتگو» و «صدای آشنا» را طراحی میکند و موافقت میکند و اعتقاد دارد که چنین برنامههایی باشند و اینکه دگراندیشان و دیگران بیایند بهصورت زنده راجع به مسایل حساس سیاسی مملکت صحبت بکنند، نمیتواند با اعترافات خانم هاله اسفندیاری و آقای کیان تاجبخش و با این طور چیزها خیلی موافق بوده باشد. ضمن اینکه ما میدانیم چنین برنامههایی از جاهای خیلی بالاتر میآید و ایشان خیلی هم نمیتواند مخالفت بکند و بگوید نه! من مثلا اجازه نمیدهم این برنامه برود روی آنتن و نمیشود پخش بشود. پس خب میبینیم که دست ایشان نیست در واقع. ----------------------
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
فکر نمی کردم که از لاریجانی هم احمق تر پیدا شود و بخواهد سناریوهای قدیمی را دوباره برای ملت ایران پخش کند البته ما همه به این حقه ها عادت کرده ایم و چیز جدیدی در ایران نیست .فقط می ماند چند میلیون گاو که خودتان بهتر میدانید عاشق اینجور چیزها هستند .شما هم اگر واقعا به دموکراسی اعتقاد دارید اجازه دهید نظرات بدون سانسور نمایش داده شود.
-- فرشته ، Jul 19, 2007سیاستمداران و سفسطه(1)
نمایش سفسطه
محمد شوری
اخیرا صدا و سیما برنامه ای با عنوان «به اسم دمکراسی» به نمایش گذاشت. این نمایش تلویزیونی باعث شد به یک موضوع اساسی در «بازی سیاست» بیاندیشم. وآن ارتباط سفسطه( یا همان مغلطه گری) با سیاستمداران و سیاست پیشه گان است.
لازم است ابتدا سفسطه را بشکل ساده تعریف کنیم:
قیاس(syllogisme) ازمهمترین و قاطعترین اقسام حجت است؛ و حجت، یعنی رفتن از قضایای معلوم به قضایای مجهول؛ که از راههای مختلف میسور است. و قیاس از 5 راه سعی بر اثبات حجت دارد: برهان،جدل، سفسطه، خطابه و شعر(1) که از این اقسام سفسطه( یامغلطه) زیاد به کمک سیاستمداران می آید. و وقتی با فن خطابه و شعرهماغوشی کند، عوام را که هیچ، عالم عوام! را نیز فریب می دهد.
گاهی صورت قیاس شبیه به حق است، و یا صورتی است که از بیخ وبن فاسد می باشد،که به آن قیاس سوفسطائی گفته می شود.
سوفسطائی کسی است که قضایای شبیه به حق( مشبهات) را بجای حق بکار می برد و از این طریق اقامه برهان می کند، که به آن مغالط و مغلطه گر هم گفته می شود. و این اصطلاح و ضرب المثل که: « که طرف مغلطه گر است » از همینجا سر چشمه می گیرد.
سفسطه گر( یا مغالطه گر) از قضایای شبه یقینی و وهمیات استفاده می کند و علت بغلط افتادن شنونده این است که ذهن چیزی را بجای شبیه آن می پذیرد و حکم خاص یکی را بدیگری منتقل می کند.
سفسطه شبیه استدلال، صحیح ودرست است؛ اما درواقع، درست نیست. همچنانکه گاه چیزی اززرناب است و گاه اززر کم عیار و گاه از سیم زراندود، استدلال نیز گاهی تمام عیار و پاک و بی غش است (برهان) و گاه روکشی از طلا دارد ولی طلای حقیقی نیست ( سفسطه). و البته تا کسی آگاه نباشد بین زر مغشوش وزر ناب و سیم سره و سیم دغل تفاوت نمی گذارد.
خریدار این کالا تنها مردم عوام هستند! و برای همین است که بین پوپولیسم( به معنای عوام گرایی) و سیاست پیشه گان، همیشه یک رفاقت دیرینه و همیشگی برقرار است .
سیاستمداران به کمک فن خطابه وبیان و (دیگر لوازو ابزار امروزی)می توانند چنان مغلطه ای ترتیب دهند، که نه تنها بتوانند ذهن عوام نا آگاه و جاهل را بفریبند، بلکه اگر فرد واقع و واقف به حقیقت نباشد، یعنی دانا به موضوع نباشد، عالم ناآگاه راهم دچار تشویش ذهن کردده و گاه فریب می دهد که همان جعلیات یا وهمیات ومشبهات را عین حقیقت بپندارد. همانطور که در تاریخ سیاسی معاصر، برای رهبران انقلابی چنین پدیدارهائی را ترتیب داده شده است. و منجر به حکم و یا سخنان و یا اقدامات ناصوابی شد که تاریخ را سیاه کرد.
این قیاس و حجت( سفسطه) یک حربه وبرای سیاستمداران یک اسلحه است.
هر چه آسمان آن سیاستمدار ابری تر باشد، مغلطه اش از بیان برهان در ارائه حجت واستدلا ل درپندارهای اجتماعی بیشتر خواهد بود و اگر توانائی در ادامه و تقویت آن داشته باشد، می تواند یک ملتی رابسیج کند و به آنچه در ذهن خود دارد، برسد.
سعی می شود از این شماره مصادیقی از اینگونه سفسطه ها( مغلطه گریسم قرن جدید و تکنولوژی) را به شکل ساده و روان تبیین کنیم.
یکی از مصادیق سفسطه در تاریخ( صدر اسلام) قرآن سرنیزه کردن لشگر معاویه بود. وقتی لشگر معاویه تا مرز شکست و انهدام پیش می رفت، حیله ای توسط عمرو عاص ( مشاور سیاسی معاویه) بکار گرفته شد و با قرآن سرنیزه کردن، به عوام فریبی پرداخت، و هر چه امام علی (ع) می فرمود : من قرآن ناطق هستم، اینها کاغذ پاره ای بیش نیست، صدای واسلاما بلند شد و امام(ع) را ملزم کرد تا به پایان جنگ تن دهد. وآنگاه باقی قضایا و تحمیل مشاورت ابوموسی اشعری به علی(ع)؛ که سرانجام جنگ پیروز شده را به شکست تبدیل کرد.
در تاریخ انقلاب نمایش سفسطه بسیار است.که در وقت مناسب مصادیقش را تحریر می کنیم.
اخیرا در صدا وسیما برنامه یا نمایشی را از سه فرد غیر سیاسی( محقق) به نام « به اسم دمکراسی» به صحنه برد. که درآن اهداف و عملکرد آمریکا در راه اندازی انقلاب مخملی و رنگین را محکوم می کرد.
برای اینکه نمایش سفسطه را دراین برنامه وضاحتش را آشکار کنیم، صغری و کبرایی می چینیم:
1- مرگ خوب است اما برای همسایه: مگر نظام جمهوری اسلامی ایران همیشه از صدور انقلاب سخن نگفته است؟ مگر نظام جمهوری اسلامی ایران نیروهای فلسطینی، حزب الله لبنان و الخ... را برای راه اندازی انقلاب از نوع ایرانی جمهوری اسلامی ایران( نه اسلامی!؟) را تربیت و تقویت و تجهیز نمی کند؟
2- آیا چون با آمریکا مخالفیم، بایدبخاطر مخالفت باآن هر باطلی را حق تبلیغ کنیم؟
حالا چطور شده است که انقلاب کمونیستی شوروی و اقمارش یک حکومت ایده ال شده اند؟ و اگر امریکا بخواهد( با فروپاشی شوروی سابق و شروع نسیم آزادی در کشورهای تحت سلطه رژیم کمونیستی سابق) حرکتی در راستای منافع خودش انجام دهد، محکوم است و از آن بنام انقلاب مخملی یاد کنیم؟ و بعد آن را حربه ای ساخته و افرادی را باهمین اتهام به جرم جاسوسی دستگیرکنیم؟!
3- آیا طبیعی نیست کشورهای تحت اقمار شوروی (که اینک مستقل شده اند) رهبران خود را داشته باشند، نه فردی مثل ادوارد شوارد نادزر( وزیر پیشین واسبق رژیم مارکسیستی شوروی سابق) رئیس جمهور مادامالعمر آنهاباشد؟
4- وحشت از چیست؟ وحشت از این است که نیروهای تازه، قدرت و حاکمیت رابدست نگیرند و حکومت همانطور که ثابت مانده ، به همین ترتیب لایتغییر بماند و همیشه، قدرت و حاکمیت در دست همین چند نفر سیاستمدار باشد؟! همانطور که فیدل کاستروی انقلابی حاکمیت را ول نمی کند؟
5- آیا این یک نمایشی مغلطه آمیز از تلقین تفکر به شیوه سفسطه نیست؟
در پیشتر، مصاحبه هائی از افراد سیاسی می گرفتند. یعنی هر کس به پیچ توبه( پیچ خیابان منتهی به زندان اوین) می رسید، فردایش سراز تلویزیون درمی آورد و آن می گفت که نظام و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران می پسندید؟
البته امروز( چون از کثرت عوام کمتر شده است ) کمی فرق کرده است؟! ومغلطه اش خیلی باکلاس تر ومقبول تراست؟ چون قوه قضائیه گفته است سخنان این افراد جنبه قضائی ندارد وفقط به عنوان کارشناس سخن می گویند! نه یک فرد زندانی؟ و صحنه نمایش را هم در یک خانه مجلل مبلمان شده و شیک ترتیب داده اند؟ آیا این سه قرد زندانی نیستند؟ آیا زندانی احساس آزادی می کند؟
شما یک فرد غیرزندانی - ازهمین قسم افراد - را پیدا کنید که بیاید و داواطلبانه همین حرفها بزند؟ که همین حرفهای گفته شده نیز،موضوع تازه ای نیست؟
آمریکا دارای قدرت است، و دمکراسی به سبک خودش راهم می خواهد ترویج کند؟ شما نمی پسندید؛ وهم حق خود می دانید که آن ر انفی کنید؟ اینکه چند محقق ( که کار تحقیقاتی می کنند ) از ترس تغییر دادن ذائقه افراد، آنها به جرم جاسوسی بگیرید و بعد این چنین از آنان نظرکارشناسی بخواهید و آنها هم در کمال آزادی بیایند و از صفحه تلویزیون حرفشان رابزنند! اگر این نمایش مغلطه وسفسطه نیست، پس اسمش چیست؟
انفلاب های آینده درتاریخ های آینده دیگر انسانی نیستند. انقلاب تکنولوژی است که به سرعت همه جا را فرا می گیرد، باید به آگاهی های خود بیافزائیم تا بتوانیم با همان حربه آگاهی رسانی در صحنه حاکمیت باشیم؟
شاید این نمایش های سفسطه که هر ازگاهی از سیما پخش می شود، بتواند برخی از عوام را بفریبد؛ اما این راه به ترکستان است!
(فاعتبروایا اولولابصار)
تا بعد و مصادیق دیگر، خداحافظ!
-- محمد شوری ، Jul 19, 2007تهران، 25/4/1386
====================
1- نگاه کنید به کتاب منطق صوری ( جلد 1و2)، تالیف دکتر محمد خوانساری