خانه > فرنگیس محبی > مجله لندنی > داریوش: درمان اعتیاد، زبان عاشقانه میخواهد | |||
داریوش: درمان اعتیاد، زبان عاشقانه میخواهدفرنگیس محبیmohebbi@radiozamaneh.comیکشنبه ۲۸ سپتامبر، «بنیاد آینه» که داریوش اقبالی، خوانندهی محبوب و نامدار ایران، آن را بنا نهاده، در لندن نشستی با عنوان «در جستجوی جامعهی سالم» برگزار کرد که در آن آسیبهای اجتماعی ایران، به ویژه اعتیاد به مواد مخدر، مورد بررسی قرار گرفت. در این سمینار که داریوش سخنران اصلی آن بود، کارشناسان و مددکاران اجتماعی دربارهی ریشهکن کردن این آسیبهای اجتماعی سخنانی ایراد کردند. داریوش هفت سال است که از طریق بنیاد غیرانتفاعی آینه، پیام بهبودی را به گوش هموطنانی که از بیماری اعتیاد رنج میبرند، میرساند و توجه ایرانیان و سازمانهای بینالمللی را به آسیبهای اجتماعی حاکم بر جامعه، جلب میکند. سمینار آینه در لندن، با سخنان داریوش گشایش یافت و پس از آن حسین لاجوردی، جامعهشناس و رییس انجمن پژوهشگران ایران، به بررسی آمارهای گوناگون برگرفته از همهپرسیها در مورد مشکلات مختلف جامعه پرداخت. وی با ارائهی بینشی از ملت ایران گفت: «برای از بین بردن این آسیبها، باید در کنار هم اهداف مشخصی را دنبال کرد.» او همچنین اشاره کرد: «در جهان مترقی برعکس ایران، آمار را انکار نمیکنند و از طریق آمار با آسیبهای اجتماعی روبهرو میشوند.» سپس علی دیزایی، فرماندهی پلیس غرب لندن، ضمن بررسی نقش پلیس در جامعه، در مورد برخورد پلیس انگلیس در جلوگیری و پیشگیری از شیوع مواد مخدر، توضیحاتی داد. وی گفت: «سیستم آگاهی رسانی و همچنین جلب همکاری و اعتماد جامعه، بهترین روش در پیشگیری از اعتیاد به مواد مخدر است.» دکتر دانش فروغی، روانشناس، روابط انسانها و تاثیر آن بر روی اعتیاد و همچنین اهمیت نقش خانواده در این مورد را بررسی کرد. او بهداشت خانواده و نقش آن، حتی در دوران قبل از تولد و کودکی را بسیار مهم تصویر کرد و از تاثیر آن در بزرگسالی گفت. دکتر ایرج شمسایی، در همین رابطه، از برخورد خانواده با کودکان در سنین مختلف سخن گفت. پس از پایان سوال و جوابها با داریوش به گفت و گو نشستم. داریوش به گفتهی خود، بنیاد آینه را بنا نهاده تا «تصویرگر انکارها و زبان درد و رنج و زخمهای هموطنانی باشد که زندگی میکنند که بسوزند و میسوزند تا زندگی کنند». داریوش ابتدا از انتظاری که از برگزاری این سمینارها دارد و نتایجی که از آن میشود گرفت، میگوید:
نیت ما این است که به صورت زنجیرهای، تیتر «در جستجوی جامعهی سالم» را با متخصصین، پژوهشگران، کارشناسان، روانشناسها و همهی طیفهایی که میتوانند پیام راهکاری به جامعه ارایه کنند، بررسی کنیم. همچنین این که در کجا ایستادهایم، و چهکار باید برای جامعه کرد، وهر طیفی در این راه چه نقشی میتواند ایفا کند و… نیتام این است که در آینده با تجربههایی که در هر سمینار پیدا میکنیم، بتوانیم آن را گسترش دهیم و به آن خوشبین هستم. در حال حاضر فعالیتهای بنیاد آینه از طریق آگاهی رسانی است. آیا امیدوار هستید که یک روز این فعالیتها جنیهی عملی هم پیدا کند؟ مثل ایجاد کلینیکهای ترک اعتیاد و مددرسانیهای اجتماعی در داخل ایران؟ به آن فکر نکردهام. چرا که دسترسی به آن امکانپذیر نیست. اما چون هدف انسانی و خدمت کردن است، هیچ اشکالی در این رابطه نمیبینم که یک روزی این کار بشود. ما برای داخل ایران نسخه نمیدهیم، فقط پیشنهادهایمان را به داخل میدهیم. کار خودمان را آینه میکنیم و به آنها میدهیم. مثلاً در رابطه با اعتیاد، عملکرد دولت را در مقابل مواد مخدر، مبارزه با مواد مخدر، پیشگیری و آگاهی رسانی تاکنون بسیار ناکارآمد دیدهایم. کارها مقطعی بوده. همهی اینها را هم گفتهایم. یکی از پیشنهادهای درست ما این بوده که مملکت زیر بار هجوم مواد مخدر دارد کمر خم میکند. اگر اقدام اساسی نشود، نسلهای آیندهمان در خطر هستند. به این دلیل، شهرک بهبودی را پیشنهاد دادیم. به جای اینکه معتادین را به زندان بیندازند، آنها را به شهرکهای بهبودی بفرستند که میتواند شهری باشد که حتی کارتنخوابها را به آنجا بفرستند و خود بهبودیافتگان، کسانی که سالها است در بهبودی هستند، میتوانند دست آنها را بگیرند و کمکشان کنند. بهبودیافتگان در ایران بسیار زیادند. حدود ۳۰۰ هزار نفر دارند از داستان بهبودی و برنامهی «۱۲قدم» استفاده میکنند.
این برنامه ۷۰ سال است که در جهان رایج است و ۱۲ـ۱۰ سال است که به ایران رفته و رشد بسیار خوبی کرده است. اما چون رشد اعتیاد نسبت به جمعیت سه برابر است، در این رابطه باید یک اقدام اساسی بکنیم. تجربیات شخصی و گذشتهی شما در رابطه با مواد مخدر، چقدر به شما در کمک کردن به معتادان یاری میدهد؟ آیا این تجربیات انگیزهای برای تاسیس این بنیاد بود؟ دقیقاً، ارتباط مستقیم دارد با رنجی که خود من با این بیماری داشتم و دردی که از این بیماری کشیدم. این درد یک درد مشترک است. عملکرد این بیماری در همهی کسانی که گرفتارش میشوند یک نوع است. در نتیجه وقتی که به بهبودی رسیدم، وظیفهی خودم دانستم که با همدردان و هموطنانی که گرفتار آن هستند، شریک بشوم. چند ساله بودید که به این سو رفتید و اکنون چند سال است که پاک هستید و بهبود پیدا کردهاید؟ وابستگیام به مواد مخدر از زمانی اتفاق افتاد که روی من اسید پاشیده شد. در بیمارستان که بستری شدم، در طول مداوای جای سوختگی اسید، مرتب به من مرفین تزریق میکردند. یک انسان مرفینی شدم و در نتیجه وابسته شدم و چون اطلاعرسانی نبود، آموزش ندیده بودم و در مدارس نگفته بودند اعتیاد چیست، چون پدر و مادرم با من صحبت نکرده بودند که مواد مخدر چیست، چون بیماری اعتیاد را به من نشناسانده بودند، فکر کردم که خب، این طبیعی است دیگر. و بعد این بیماری در من رشد میکرد و با آن زندگی میکردم و بهجایی رساند که ۲۰ سال رنج میبردم از اینکه دارم استفاده میکنم و دنبال راه گریز میگشتم. در نتیجه با عدهای آشنا شدم که در مسیری بودند که به من گفتند بدون مواد مخدر هم میتوان زندگی کرد. آنها ماهیت بیماری را به من شناساندند، راهکارهایی را به من یاد دادند و ابزار بهبودی را در اختیارم گذاشتند. همیشه میگویم، اگرچه خواندم «سال ۲۰۰۰، سال سقوط، سال فرار» اما برای من سال ۲۰۰۰، سال شکوفایی، سال زندگی جدید و نگاه تازه به جهان بود و الان هشت سال است که در دنیای بهبودی هستم. تمام پیامام به دوستان، پدر و مادرها، هموطنان، مسوولین داخل مملکت، به برنامههای تلویزیونی، اینترنتی و رادیویی، این است که ما باید از مدارس آغاز کنیم. چرا که الان نوجوانان ما، بچههای ۱۰ـ۱۲ ساله در معرض آسیب هستند. باید از دبستانها به بچهها آموزش داد که مواد مخدر چیست و چه اثراتی دارد. همچنین در شرایطی که در مملکت فقر و بیکاری زیاد است، از این ۳۰۰ هزار میتوانند به عنوان الگوهای بهبود یافته دعوت کنند به مدارس تا داستان خودشان را برای بچهها بازگو کنند. حالا که ستاد مبارزه با مواد مخدر جلوی جزوهها را میگیرد و اجازهی چاپ آنها را نمیدهد، حداقل از این بهبودیافتگان که زبان معتادین را میشناسند، استفاده کنند. اتفاقاً در سمینار به علی دیزایی گفتم که اگر شما به جای پلیس، یک بهبود یافته را که آسیب اعتیاد را دیده سرکلاس بفرستید، داستان زندگی او میتواند الگوی خوبی برای هر دانشآموز باشد. صحبت خوبی در مورد کمک دوستانتان کردید. کلاً اطرافیان چقدر در ترک اعتیاد میتوانند موثر باشند؟ باید بلد باشند. این را همیشه میگویم. به همین دلیل عرض کردم که بهبودیافته میتواند موثر باشد. چون «زبان برادر مرده را برادر مرده میداند». کسی که خودش زخمی شده است، میتواند کمک کند. نتیجتاً اطرافیان دلسوز، عاشق، یا پدر و مادر نسبت به بچه، زبان آن بچه را نمیدانند. به همین خاطر پدر و مادرها باید بیماری اعتیاد را بشناسند. همانطور که ما بچه را میبریم دوچرخهسواری یاد میدهیم، میبریم برای یادگیری شنا، همینطور باید یاد بگیریم که چطور با فرزندمان راجع به این مساله صحبت کنیم. چون آگاهی نداریم، میخواهیم خودمان یک جوری مساله را حل کنیم و پنهان کاری هم میکنیم که «آی کسی نفهمد بچهی من مواد مخدر استفاده میکند». در نتیجه چون نمیخواهیم کمک بگیریم، خودمان هم بیمار میشویم. بهترین راهکار این است که با یک زبان عاشقانه با معتاد برخورد کرد. به نظر من، این بیماری یک بیماری عاشقانه است، یک بیماری معنوی است، بیماری روحی روانی است، بیماری جسمی نیست. بیماری انکار و پنهانکاری است که اطرافیان هم بیمار میشوند. به همین دلیل اطرافیانی که دلسوز هستند، اگر هشیار باشند باید بروند و یاد بگیرند. قبل از اینکه بچه به دام اعتیاد بیفتد، باید این آمورشها باشد. الان من با بچهی چهارسالهام راحت صحبت میکنم. مثلاً در حال ادیت فیلم هستم، سوال میکند، به او توضیح میدهم. چرا که به من کسی یاد نداد. چرا که من فهمیدم با فرزندانمان باید آشکارا در مورد بیماری اعتیاد صحبت کنیم. شاید کمتر کسی بداند که شما خودتان راهنما و مربی چندین جوان معتاد در ایران هستید. در کمک به ترک اعتیادشان، ساعتها پای تلفن با آنها صحبت میکنید. میتوانید توضیحی در این مورد بدهید و این که آنها چگونه با شما تماس میگیرند؟ و شما چطور آنها را یاری میدهید؟ صادقانه بگویم، منقلب میشوم وقتی صدای هموطنی را میشنوم و یا صدای طرفداری را میشنوم، صدای طرفداری را که زخمی است، از تُن صدایاش میفهمم که کجا ایستاده است. دعوتش میکنم. روی علاقهای هم که دارد، از این حربه هم استفاده میکنم. من یک چترومی درست کردم به نام بهبودی(behboudichat.com) بچهها وقتی صحبت میکنند، به آنها میگویم که به این چت روم یا اتاق بروند و من میروم در این اتاق با آنها صحبت میکنم. در یک ساعات بهخصوصی بچهها در این اتاق دور هم جمع میشوند. حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر از هر جای دنیا، در ساعات بهخصوصی در این اتاق جمع میشوند. کسانی که به جلسات حضوری دسترسی ندارند، میآیند راهکارها را یاد میگیرند. یا از این طریق یا تلفن و ایمیل راهنماییشان میکنم. آدرسهایی را که هست به آنها میدهم. با اینها بیشتر به این دلیل در ارتباط هستم که همدرد را حس کند و حس کند که یک نفر مثل خود او، دردش را میفهمد. اطرافیان خیلی نقش مهمی دارند. اطرافیان بسیار نقش کلیدی دارند تا میبینند که بچهای در دام افتاده، فرزندشان مواد مخدر استفاده میکند، فکر کنند خانه آتش گرفته. همانطور که وقتی خانه آتش میگیرد، دنبال آتشنشان میگردیم، در این مورد هم باید دنبال کسی باشیم که بلد است چهکار کند. با زور و تشر و تنبیه، این کار درست نمیشود. به زبان عاشقانه و عملکرد حرفهای نیاز دارد. همانطور که وقتی فرزندمان دنداناش درد میگیرد، باید او را به دندانپزشکی ببریم، برای درمان این بیماری هم چون بلد نیستیم، باید از یک متخصص کمک بگیریم، از بچههایی که بهبودی پیدا کردهاند. ما وظیفهی خودمان میدانیم که راهنماییشان کنیم. دعوت من از دوستان همیشه این است که برای یک کار تیمی نپرسیم «چی گیر من میآید؟»، بلکه بپرسیم «چه چیزی را میتوانم جلو ببرم؟». این است که از هموطنانام عشق و وقت میخواهم. از همهی کسانی که میتوانند به این بنیاد بیایند، عضو بنیاد بشوند و دست کس دیگری را بگیرند، تقاضایم این است که به این زنجیره بپیوندند تا بتوانیم خدمتگزار جامعهمان باشیم. گفتید که در حال تهیهی یک فیلم هستید؟ در حال ساختن یک کار مستند در رابطه با آسیبهای اجتماعی هستم. در ایران بچهها فیلمهایی میگیرند و زیرزمینی برایم میفرستند. مثلاً فیلمی دارم که دختران ۱۲ ساله دور هم نشستهاند و مواد استفاده میکنند. وحشتناک است. آدم این صحنهها را میبیند، داغان میشود. این بچهها دارند داغان میشوند. مرتب راجع به انرژی هستهای صحبت میشود. انرژی هستهای چیست؟ یک بمب هستهای یک بار میآید، ویران میکند، تمام میشود. این بیماری، این عملکرد مواد مخدر، مثل موریانه وارد زندگیها میشود. پایهها را سست میکند و دیوار فرو میریزد. یک سری فیلمهایی هست که خیلی حسی است. به زبان انگلیسی و با زیرنویس انگلیسی. مدتها است که این فیلمها را دارم. خواستم یک کار بینالمللی انجام بدهم، در ۴۵ دقیقه، اصلاً چهرهی دیگری از اعتیاد در ایران را میبینیم. چون همیشه راجع به مواد مخدر و مقدار آن صحبت میشود، اما ضربهای را که زیرمیزی از داخل میخوریم کسی مطرح نمیکند. بیماری را کسی مطرح نمیکند. مواد مخدر همیشه هست، کاریاش هم نمیشود کرد. اما عملکرد بیماری را کسی نمیداند. فکر میکند مواد مخدر را کنار بگذارد، بیماری تمام شده. اما آن موقع بیماری تازه چهره نشان میدهد. سه درصد این بیماری، مواد مخدر است، ۹۷درصد آن شاخههای دیگری دارد. این را جامعه باید آموزش ببیند. با گفتن این که «مواد مخدر نکش، غیرت داشته باش، نکش» و… چیزی درست نمیشود. باید آگاهی داد. چهرهها و عکسها راباید ببینند. این وظیفه دولت است که انجام نمیدهد. الان آمار در فرانسه و انگلیس هم زیاد است، همه جا هست. اما چهرهی این بیماری در کشور ما فرق میکند. ما ملت یونیکی هستیم و اعتیادمان هم یونیک است. من معتقدم که رسانهها نقش مهمی دارند. رسانهها باید آگاهانه اطلاعرسانی کنند، آگاهانه تصویر کریه این بیماری را نشان بدهند. پیام فعلی شما برای جوانان و معتادان چیست؟ تنها پیام صادقانهای که میتوانم بگویم، این است که به این خاطر آمدهام و جلوی صف ایستادهام که بگویم الگویی از کسی هستم که آسیب این بیماری را دیده است. این بیماری در همه یک جور عمل میکند و یک جور ویران میکند. شخصیت، مقام، ثروت، خانواده نمیشناسد این بیماری و در هر ردهای از اجتماع حضور دارد. من خواهش عاجزانهام این است که گول لذتهای اولیه و گول ماه عسل را نخورند و فکر نکنند که مواد مخدر همیشه این حال را خواهد داد. تجربه نشان داده است که این لذت موقتی است. من همیشه لذت مواد مخدر را همیشه تشبیه میکنم به یک اتوبان هفت، هشت بانده که تو را با خود میبرد، ولی این اتوبان مرتب باریک و باریکتر و یک بانده میشود. در انتها هم یک دیوار بتنی بزرگ جلوی رویات است که یا باید با ضربه ماشین به آن بزنی و داغان شوی یا این که باید به زندگی برگردی که بسیاری رفتند زیر خاک بهخاطر بیماری اعتیاد و بسیاری پنهان کردند بیماری فرزندان، همسران، خواهرانشان، برادرانشان را بهخاطر پنهان کاری. پیامام این است: «این دم شیر است، به بازی نگیرید.» Farangis Mohebbi Dariush Eghbali & Ayeneh seminar (united against substance abuse)
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
salam
-- بدون نام ، Oct 5, 2008az mosahebeh amozandetan motshakram be omid doniaie salem va pak
اعتیاد :عادت خفته ایست...که ادمو به جائی میبره...در نهایت حسه بی سرانجامی بهش دست میده.بزار رک و راست بگم...ما دو بعد ادم داریم حیوانی.انسانی.حیوانی شهوت است.غرور است.انسانی غیرت و شهامت است.اباد بمانیم بدرود...
-- hooshi ، Oct 5, 2008درود بر داريوش عزيز
-- محمد ، Oct 5, 2008درود بر تو كه امرو زپيام آور عشق و پاكي هستي ...
آفرين بر يك خواننده مردمي و با وفا كه بدنبال رفع ناهنجاري همچون اعتياد است...
-- پيام ، Oct 5, 2008داریوش عزیز
-- مینو ، Oct 5, 2008تو یک دنیا زیبایی هستی و پاکی. ممنون از فرنگیس برای این مصاحبه که باعث شد این سخنان از دل بر آمده تو را بشنویم. واقعا گفتگوی دلنشینبی بود.
کاری که داریوش شروع کرده واقعا کاری است بزرگ که خدمت بی نظیری به هموطنان بیمار ماست. اما کار اصلی باید در داخل ایران و از سوی مقامات دولتی صورت بگیرد و انهم از بین بردن زمینه های اعتیاد است.
-- محمود ، Oct 5, 2008سخن چو از دل براید لاجرم بر در دل نشیند.
-- زهره ، Oct 5, 2008امیدوارم تلاش های آقای داریوش به ویژه تاثیری در وضعیت بسیار نگران کننده جوانان در داخل ایران داشته باشه. ممنون از گفتگو با ایشان.
-- بهروز ، Oct 5, 2008برخیز و چاره کن...
-- م.ر.ل.ی از مشهد ، Oct 6, 2008خیزش می کنیم و قدمی بر می داریم به بلندای دنیا...
می توانیم توی که این را میخوانی و من
خواستم به داریوش خان بگم ترانه های غمناک و سوگوارانه تو بود که خیلی ها را معتاد کرد . . .
-- عباس ، Oct 6, 2008darioosh ensane sharifi ast ke daste khoda ra be hamrah dare
-- sasan ، Oct 6, 2008داریوش جان !
-- آرش ، Oct 6, 2008ما بیشتر از اینکه به برگزاری سمینار نیاز داشته باشیم به شرکت در کنسرتهای تو نیاز داریم وگرنه مشابه این سمینارها هر هفته در ایران (چه از سوی سازمانهای دولتی و چه از سوی NGO ها) برپا شده و خواهد شد!
پس لطفا به من طرفدار داریوش جواب بده:
1- کی به دبی / ترکیه / مالزی و ... می آیی؟
2- از آلبوم صفر چه خبر؟
3- معجزه خاموشت کو ؟!
4- آلبوم اشعار حافظ چه شد ؟
5- پس در کدام گفتگو درباره خودت(آلبومها/کنسرتها/...) صحبت می کنی؟
6- ...؟
این آدم حقیقن بینظیر است. یعنی در وضعیت و سرزمینی که همه دنبال منافع شخصی هستند، شعار میدهند،دروغ میگویند و در یک کلام کاری نمیکنند، این انسان یک قدم درست برمیدارد و کاری را جلو میبرد. چهقدر طعنهآمیز است که در میان خیل سیاسیون قدرتمند، اپوزوسیون مدعی،روشنفکران کبیر یک ستارهی پاپ که همیشه به چشم همان صنفهایی که در بالا اسمشان آمد، حقیر و طرد شده بوده ، آمده وسط و دارد یک کار درست انجام میدهد. درود به ستارههای پاپمان. یکی همین آقای داریوش اقبالی عزیز که در این راه قدم برمیدارد و دیگر آقای شهرام شبپره نازنین که با آهنگهایش مردم را شاد میکنند؛ شادی و سلامتی دو عنصر غایب زندهگی ایرانیان است و این دو ستارهی پاپ چنین تحفههای کمیابی را برای ما به ارمغان میآورند. دمشان گرم و سرشان خوش باد.
-- حامد ، Oct 6, 2008عتیاد درد بی درمانی است که چاره آن به خیلی بیشتر از داریوشها نیاز دارد. حالا که داریوش پا پیش گذاشته، جا دارد که دیگرانی هم که بین جوانان و مردم اعتبار دارند جلو بیایند و هر کس یک گوشه کار را بگیرد. وگرنه با یک گل هرقدر هم که گل زیبائی باشد بهار نمیشود.
-- سامان ، Oct 6, 2008آفرین بر داریوش که در هر زمینه ای گل کاشته
-- mohsen ، Oct 14, 2008داریوش جان من افتخار می کنم که هموطن تو ام هموطن کسی که 8ساله از دام اعتیاد رهایی پیدا کرده واقعا مردانگی میخواد. امیدوارم جشن 1000سالگی پاکیتو بگیری.
-- هومن ، Jan 14, 2009درود بر تو تو ای دایوش
-- kasra ، Feb 10, 2009با صدایت آرام گرفتم جان گرفتم معنی زندگی رو فهمیدم برای رسیدن به اهدافم کمکم کردی همچون یک پدر
یک سوال دارم که آیا داریوش یه مدت همسر گوگوش بوده یا نه ؟
پاسخ رو به ایمیلم بفرستید مهمه تو رو خدا
عاشقان ایران این مردان دلیرانند
-- مهدی ، Feb 18, 2009قدر آن شیشه بدانید که هست نه در آن موقع که افتادو شکست دوستت داریم داریوش
ما محکوم به تغییر هستیم.
-- داریوش.الف ، Feb 20, 2009دوستت دارم داریوش
-- حمیدرضا صباغی ، Mar 20, 2009اعتیاد یعنی مرگ وفرار از زندگی و عشق دوستی واینکه گور خودمان را با دست خودمان می کنیم
-- علی ، Nov 17, 2009-سلام داریوش جان کاش اینجا بودی و میدیدی که بر سر جوانان ما چه امده در گوشه و کنار اینجا همه در حال خرید و فروش مواد هستند به امید روزی که هیچ معتادی نباشد و به امید ازادی و ازادگی
-- علی ، Nov 23, 2009