تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

داریوش‌: درمان اعتیاد، زبان عاشقانه می‌خواهد

فرنگیس محبی
mohebbi@radiozamaneh.com

یکشنبه ۲۸ سپتامبر، «بنیاد آینه» که داریوش اقبالی، خواننده‏ی محبوب و نام‏دار ایران، آن را بنا نهاده، در لندن نشستی با عنوان «در جستجوی جامعه‏ی سالم» برگزار کرد که در آن آسیب‏های اجتماعی ایران، به ویژه اعتیاد به مواد مخدر، مورد بررسی قرار گرفت.

در این سمینار که داریوش سخنران اصلی آن بود، کارشناسان و مددکاران اجتماعی در‌باره‏ی ریشه‏کن کردن این آسیب‏های اجتماعی سخنانی ایراد کردند.

داریوش هفت سال است که از طریق بنیاد غیرانتفاعی آینه، پیام بهبودی را به گوش هم‏وطنانی که از بیماری اعتیاد رنج می‏برند، می‏رساند و توجه ایرانیان و سازمان‏های بین‏المللی را به آسیب‏های اجتماعی حاکم بر جامعه، جلب می‏کند.

سمینار آینه در لندن، با سخنان داریوش گشایش یافت و پس از آن حسین لاجوردی، جامعه‏شناس و رییس انجمن پژوهش‏گران ایران، به بررسی آمارهای گوناگون برگرفته از همه‏پرسی‏ها در مورد مشکلات مختلف جامعه پرداخت.

وی با ارائه‏ی بینشی از ملت ایران گفت: «برای از بین بردن این آسیب‏ها، باید در کنار هم اهداف مشخصی را دنبال کرد.»

او هم‏چنین اشاره کرد: «در جهان مترقی برعکس ایران، آمار را انکار نمی‏کنند و از طریق آمار با آسیب‏های اجتماعی روبه‏رو می‏شوند.»

سپس علی دیزایی، فرمانده‏ی پلیس غرب لندن، ضمن بررسی نقش پلیس در جامعه، در مورد برخورد پلیس انگلیس در جلوگیری و پیش‏گیری از شیوع مواد مخدر، توضیحاتی داد.

وی گفت: «سیستم آگاهی رسانی و هم‏چنین جلب همکاری و اعتماد جامعه، بهترین روش در پیش‏گیری از اعتیاد به مواد مخدر است.»

دکتر دانش فروغی، روانشناس، روابط انسان‏ها و تاثیر آن بر روی اعتیاد و هم‏چنین ‌اهمیت نقش خانواده در این مورد را بررسی کرد. او بهداشت خانواده و نقش آن، حتی در دوران قبل از تولد و کودکی را بسیار مهم تصویر کرد و از تاثیر آن در بزرگ‏سالی گفت.

دکتر ایرج شمسایی، در همین رابطه، از برخورد خانواده با کودکان در سنین مختلف سخن گفت.
محمد جهانشاهی، مددکار اجتماعی، آخرین سخنران سمینار آینه بود. آقای جهانشاهی‌ که چهارده سال است که در راه بهبودی جوانان معتاد فعالیت می‏کند، به داستان اعتیاد خود، چگونگی شروع اعتیادش و هم‏چنین روند بهبودی‏اش پرداخت.

پس از پایان سوال و جواب‏ها با داریوش به گفت و گو نشستم. داریوش به گفته‏ی خود، بنیاد آینه را بنا نهاده تا «تصویرگر انکارها و زبان درد و رنج و زخم‏های هم‏وطنانی باشد که زندگی می‏کنند که بسوزند و می‏سوزند تا زندگی کنند». داریوش ابتدا از انتظاری که از برگزاری این سمینارها دارد و نتایجی که از ‏آن می‏‏شود گرفت، می‏گوید:

Download it Here!

نیت ما این است که به صورت زنجیره‏ای، تیتر «در جستجوی جامعه‏ی سالم» را با متخصصین، پژوهش‏گران، کارشناسان، روانشناس‏ها و همه‏ی طیف‏هایی که می‏توانند پیام راه‏کاری به جامعه ارایه کنند، بررسی کنیم. هم‏چنین این که در کجا ایستاده‏ایم، و چه‏کار باید برای جامعه کرد، وهر طیفی در این راه چه نقشی می‏تواند ایفا کند و…

نیت‏ام این است که در آینده با تجربه‏هایی که در هر سمینار پیدا می‏کنیم، بتوانیم آن را گسترش دهیم و به آن خوشبین هستم.

در حال حاضر فعالیت‏های بنیاد آینه از طریق آگاهی رسانی است. آیا امیدوار هستید که یک روز این فعالیت‏ها جنیه‏ی عملی هم پیدا کند؟ مثل ایجاد کلینیک‏های ترک اعتیاد و مددرسانی‏های اجتماعی در داخل ایران؟

به آن فکر نکرده‏ام. چرا که دسترسی به آن امکان‌پذیر نیست. ‌اما چون هدف انسانی و خدمت کردن است، هیچ اشکالی در این رابطه نمی‏بینم که یک روزی این کار بشود.

ما برای داخل ایران نسخه نمی‏دهیم، فقط پیشنهادهای‌مان را به داخل می‏دهیم. کار خودمان را آینه می‏کنیم و به آن‏ها می‏دهیم.

مثلاً در رابطه با اعتیاد، عمل‏کرد دولت را در مقابل مواد مخدر، مبارزه با مواد مخدر، پیش‏گیری و آگاهی رسانی تا‌کنون بسیار ناکارآمد دیده‏ایم. کارها مقطعی بوده. همه‏ی این‏ها را هم گفته‏ایم.

یکی از پیش‏نهادهای درست ما این بوده که مملکت زیر بار هجوم مواد مخدر دارد کمر خم می‏کند. اگر اقدام اساسی نشود، نسل‏های آینده‏مان در خطر هستند.

به این دلیل، شهرک بهبودی را پیشنهاد دادیم. به جای این‌که معتادین را به زندان بیندازند، آن‏ها را به شهرک‏های بهبودی بفرستند‌ که ‌می‌تواند شهری باشد که حتی کارتن‏خواب‏ها را به آن‏جا بفرستند و خود بهبودیافتگان، کسانی که سال‏ها است در بهبودی هستند، می‏توانند دست آن‏ها را بگیرند و کمک‏شان کنند.

بهبودیافتگان در ایران بسیار زیادند. حدود ۳۰۰ هزار نفر دارند از داستان بهبودی و برنامه‏ی «‌۱۲قدم» استفاده می‏کنند.


داریوش اقبالی، خواننده‏ی ایرانی

این برنامه ۷۰ سال است که در جهان رایج است و ۱۲ـ۱۰ سال است که به ایران رفته ‌و رشد بسیار خوبی کرده است. اما چون رشد اعتیاد نسبت به جمعیت سه‌ برابر است، در این رابطه باید یک اقدام اساسی بکنیم.

تجربیات شخصی و گذشته‏ی شما در رابطه با مواد مخدر، چقدر به شما در کمک کردن به معتادان یاری می‏دهد؟ آیا این تجربیات انگیزه‏ای برای تاسیس این بنیاد بود؟

دقیقاً، ارتباط مستقیم دارد با رنجی که خود من با این بیماری داشتم و دردی که از این بیماری کشیدم. این درد یک درد مشترک است. عمل‏کرد این‌ بیماری‌ در همه‏ی کسانی که گرفتارش می‏شوند یک نوع است. در نتیجه وقتی که به ‌بهبودی رسیدم،‌ وظیفه‏ی خودم دانستم که با هم‏دردان و هم‌وطنانی که ‌گرفتار آن ‌هستند، شریک بشوم.

چند ساله بودید که به این سو رفتید و اکنون چند سال است که پاک هستید و بهبود پیدا کرده‏اید؟

وابستگی‏ام به مواد مخدر از زمانی اتفاق افتاد که روی من اسید پاشیده شد. در بیمارستان که بستری شدم، در طول مداوای جای سوختگی اسید، مرتب به من مرفین تزریق می‏کردند. یک انسان مرفینی شدم و در نتیجه وابسته شدم و چون اطلاع‏رسانی نبود، آموزش ندیده بودم و در مدارس نگفته بودند اعتیاد چیست، چون پدر و مادرم با من صحبت نکرده بودند که مواد مخدر چیست، چون بیماری اعتیاد را به من نشناسانده بودند، فکر کردم که خب، این طبیعی است دیگر.

و بعد این بیماری در من رشد می‏کرد و با آن زندگی می‏کردم و به‌جایی رساند که ۲۰ سال‌ رنج می‏بردم از این‌که دارم استفاده می‌کنم و دنبال راه گریز می‏گشتم.

در نتیجه با عده‏ای آشنا شدم که در مسیری بودند که به من گفتند‌ بدون مواد مخدر هم می‏توان زندگی کرد. آ‏ن‏ها ماهیت بیماری را به من شناساندند، راه‏کارهایی را به من یاد دادند و ابزار بهبودی‌ را در اختیارم گذاشتند.

همیشه می‏گویم، اگرچه خواندم «‌سال ۲۰۰۰، سال سقوط، سال فرار» اما برای من سال ۲۰۰۰، سال شکوفایی، سال زندگی جدید و نگاه تازه به جهان بود و الان هشت سال است که در دنیای بهبودی هستم.

تمام پیام‏ام به دوستان، پدر و مادرها، هم‏وطنان، مسوولین داخل مملکت، به برنامه‏های تلویزیونی، اینترنتی و رادیویی‌، این است که‌ ما باید از مدارس آغاز کنیم. چرا که الان نوجوانان ما، بچه‏های ۱۰ـ۱۲ ساله در معرض آسیب هستند. باید از دبستان‏ها به بچه‏ها آموزش داد که مواد مخدر چیست و چه اثراتی دارد.

هم‌چنین در شرایطی که در مملکت فقر و بیکاری زیاد است، از این ۳۰۰ هزار می‏توانند به عنوان الگوهای بهبود یافته دعوت کنند به مدارس‌ تا داستان خودشان را برای بچه‏ها بازگو کنند.

حالا که ستاد مبارزه با مواد مخدر جلوی جزو‏ه‏ها را می‏گیرد و اجازه‏ی چاپ آن‏ها را نمی‏دهد، حداقل از این بهبودیافتگان که زبان معتادین را می‏شناسند، استفاده کنند.

اتفاقاً در سمینار به علی دیزایی گفتم‌ که اگر شما به جای پلیس، یک بهبود یافته را که آسیب اعتیاد را دیده سرکلاس بفرستید، داستان زندگی‏ او می‏تواند الگوی خوبی برای هر دانش‏آموز باشد.

صحبت خوبی در مورد کمک دوستانتان کردید. کلاً اطرافیان چقدر در ترک اعتیاد می‏توانند موثر باشند؟

باید بلد باشند. این را همیشه می‏گویم. به همین دلیل عرض کردم که بهبودیافته می‏تواند موثر باشد. چون «زبان برادر مرده را برادر مرده می‏داند». کسی که خودش زخمی شده است، می‏تواند کمک کند.

نتیجتاً اطرافیان دل‏سوز، عاشق، یا پدر و مادر نسبت به بچه،‌ زبان آن بچه را نمی‏دانند. به همین خاطر پدر و مادرها باید بیماری اعتیاد را بشناسند. همان‌طور که ما بچه را می‏بریم دوچرخه‏سواری یاد می‏دهیم، می‏بریم برای یادگیری شنا، همین‏طور باید یاد بگیریم که چطور با فرزندمان راجع به این مساله صحبت کنیم.

چون آگاهی نداریم، می‏خواهیم خودمان یک جوری مساله را حل کنیم و ‏پنهان کاری هم می‏کنیم که «آی کسی نفهمد بچه‏ی من مواد مخدر استفاده می‏کند». در نتیجه چون نمی‏خواهیم کمک بگیریم، خودمان هم بیمار می‏شویم.

بهترین راه‏کار این است که با یک زبان عاشقانه با معتاد برخورد کرد. به نظر من، این بیماری یک بیماری عاشقانه است، یک بیماری معنوی است، بیماری روحی روانی است، بیماری جسمی نیست. بیماری انکار و پنهان‏کاری است که اطرافیان هم بیمار می‏شوند.

به همین دلیل اطرافیانی که دل‏سوز هستند، اگر هشیار باشند باید بروند و یاد بگیرند.

قبل از این‌که بچه به دام اعتیاد بیفتد، باید این آمورش‏ها باشد. الان من با بچه‏ی چهارساله‏ام راحت صحبت می‏کنم. مثلاً در حال ادیت فیلم هستم، سوال می‏کند، به او توضیح می‏دهم.

چرا که به من کسی یاد نداد. چرا که من فهمیدم با فرزندان‌مان باید آشکارا در مورد بیماری اعتیاد صحبت کنیم.
بیماری اعتیاد هم که مادر آسیب‏های اجتماعی است. همه‏ی آسیب‏های اجتماعی را زیر چتر خودش قرار می‏دهد.

شاید کمتر کسی بداند که شما خودتان راهنما و مربی چندین جوان معتاد در ایران هستید. در کمک به ترک اعتیادشان، ساعت‏ها پای تلفن با آن‌ها صحبت می‏کنید. می‏توانید توضیحی در این مورد بدهید و این که آن‏ها چگونه با شما تماس می‏گیرند؟ و شما چطور آن‏ها را یاری می‏دهید؟

صادقانه بگویم، منقلب می‌شوم وقتی صدای هم‏وطنی را می‏شنوم و یا صدای طرف‏داری را می‏شنوم، صدای طرفداری را که زخمی است، از تُن صدای‏اش می‏فهمم که کجا ایستاده است. دعوتش می‏کنم. روی علاقه‏ای هم که دارد، از این حربه هم استفاده می‏کنم.

من یک چت‏رومی درست کردم به نام بهبودی(behboudichat.com) بچه‌ها وقتی صحبت می‏کنند، به آن‌ها میگویم که به این چت روم یا اتاق بروند و من می‌روم‌ در این اتاق با آن‌ها صحبت می‌کنم. در یک ساعات به‌خصوصی بچه‌ها‌ در این اتاق دور هم جمع می‌شوند.

حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر از هر جای دنیا، در ساعات به‌خصوصی در این اتاق جمع می‏شوند. کسانی که به جلسات حضوری دست‏رسی ندارند، می‏آیند راه‏کارها را یاد می‏گیرند. یا از این طریق یا تلفن و ای‏میل راهنمایی‏شان می‏کنم. آدرس‏هایی را که هست به آن‌ها می‏دهم.

با این‏ها بیشتر به این دلیل در ارتباط هستم که هم‌درد را حس کند و حس کند که یک نفر مثل خود او، دردش را می‏فهمد.

اطرافیان خیلی نقش مهمی دارند. اطرافیان بسیار نقش کلیدی دارند‌ تا می‏بینند که بچه‏ای در دام افتاده، فرزندشان مواد مخدر استفاده می‏کند، فکر کنند خانه آتش گرفته.

همان‏طور که وقتی خانه آتش می‏گیرد، دنبال آتش‏نشان می‏گردیم، در این مورد هم باید دنبال کسی باشیم که بلد است چه‏کار کند. با زور و تشر و تنبیه، این کار درست نمی‏شود. به زبان عاشقانه ‌و عمل‏کرد حرفه‏ای نیاز دارد.

همان‏طور که وقتی فرزندمان دندان‏اش درد می‏گیرد، باید او را به دندان‏پزشکی ببریم، برای درمان این بیماری هم چون بلد نیستیم، باید از یک متخصص کمک بگیریم، از بچه‏هایی که بهبودی پیدا کرده‏اند. ما وظیفه‏ی خودمان می‏دانیم که راهنمایی‏شان کنیم.

دعوت من از دوستان همیشه این است که برای یک کار تیمی نپرسیم «چی گیر من می‏آید؟»، بلکه بپرسیم «چه چیزی را می‏توانم جلو ببرم؟». این است که از هم‏وطنان‏ام عشق و وقت می‏خواهم.

از همه‏‏ی کسانی که می‏توانند به این بنیاد بیایند، عضو بنیاد بشوند و دست کس دیگری را بگیرند، تقاضایم این است که به این زنجیره بپیوندند تا بتوانیم خدمت‏گزار جامعه‏مان باشیم.

گفتید که در حال تهیه‏ی یک فیلم هستید؟

در حال ساختن یک‌ کار مستند در رابطه با آسیب‏های اجتماعی هستم. در ایران بچه‏ها فیلم‏هایی می‏گیرند و زیرزمینی برایم می‏فرستند. مثلاً فیلمی دارم که دختران ۱۲ ساله دور هم نشسته‏اند و مواد استفاده می‏کنند. وحشتناک است. آدم این صحنه‏ها را می‏بیند، داغان می‏شود. این بچه‏ها دارند داغان می‏شوند.

مرتب راجع به انرژی هسته‏ای صحبت می‏شود. انرژی هسته‏ای چیست؟ یک بمب هسته‏ای یک بار می‏آید، ویران می‏کند، تمام می‏شود. این بیماری، این عملکرد مواد مخدر، مثل موریانه وارد زندگی‏ها می‏شود. پایه‏ها را سست می‏کند و دیوار فرو می‏ریزد.

یک سری فیلم‏هایی هست که خیلی حسی است. به زبان انگلیسی و با زیرنویس انگلیسی. مدت‏ها است که این فیلم‏ها را دارم. خواستم یک کار بین‏المللی انجام بدهم، در ۴۵ دقیقه، اصلاً چهره‏ی دیگری از اعتیاد در ایران را می‏بینیم.

چون همیشه راجع به مواد مخدر و مقدار آن صحبت می‏شود، اما ضربه‏ای را که زیرمیزی از داخل می‏خوریم کسی مطرح نمی‏کند. بیماری را کسی مطرح نمی‏کند.

مواد مخدر همیشه هست، کاری‏اش هم نمی‏شود کرد. اما عمل‏کرد بیماری را کسی نمی‏داند. فکر می‏کند مواد مخدر را کنار بگذارد، بیماری تمام شده. اما آن موقع بیماری تازه چهره نشان می‏دهد. سه درصد این بیماری، مواد مخدر است، ۹۷درصد آن شاخه‏های دیگری دارد.

این را جامعه باید آموزش ببیند. با گفتن این که «مواد مخدر نکش، غیرت داشته باش، نکش» و… چیزی درست نمی‏شود. باید آگاهی داد. چهره‏ها و عکس‏ها راباید ببینند. این وظیفه دولت است که انجام نمی‏دهد.

الان آمار در فرانسه و انگلیس هم زیاد است، همه جا هست. اما چهره‏ی این بیماری در کشور ما فرق می‏کند. ما ملت یونیکی هستیم و اعتیادمان هم یونیک است.

من معتقدم که رسانه‏ها نقش مهمی دارند. رسانه‏ها باید آگاهانه اطلاع‏رسانی کنند‏، ‏آگاهانه تصویر کریه این بیماری را نشان بدهند.

پیام فعلی شما برای جوانان و معتادان چیست؟

تنها پیام صادقانه‏ای که می‏توانم بگویم، این است که به این خاطر آمده‏ام و جلوی صف ایستاده‏ام که بگویم‌ الگویی از کسی هستم که آسیب این بیماری را دیده است.

این بیماری در همه یک جور عمل می‏کند و یک جور ویران می‏کند. شخصیت، مقام، ثروت، خانواده نمی‏شناسد این بیماری و در هر رده‏ای از اجتماع حضور دارد.

من خواهش عاجزانه‏ام این است که گول لذت‏های اولیه و گول ماه عسل را نخورند و فکر نکنند که مواد مخدر همیشه این حال را خواهد داد. تجربه نشان داده است که این لذت‏ موقتی است.

من همیشه لذت مواد مخدر را همیشه تشبیه می‌کنم به یک اتوبان هفت، هشت بانده که تو را با خود می‏برد، ولی این اتوبان مرتب باریک و باریک‏تر و یک بانده می‏شود.

در انتها هم یک دیوار بتنی بزرگ جلوی روی‏ات است که یا باید با ضربه ماشین به آن بزنی و داغان شوی یا این که باید به زندگی برگردی که بسیاری رفتند زیر خاک به‌خاطر بیماری اعتیاد و بسیاری پنهان کردند بیماری فرزندان، همسران، خواهرانشان، برادران‌شان را به‌خاطر پنهان کاری.

پیام‏ام این است: «این دم شیر است، به بازی نگیرید.»

Share/Save/Bookmark

Farangis Mohebbi
Dariush Eghbali &
Ayeneh seminar
(united against substance abuse)
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

salam
az mosahebeh amozandetan motshakram be omid doniaie salem va pak

-- بدون نام ، Oct 5, 2008

اعتیاد :عادت خفته ایست...که ادمو به جائی میبره...در نهایت حسه بی سرانجامی بهش دست میده.بزار رک و راست بگم...ما دو بعد ادم داریم حیوانی.انسانی.حیوانی شهوت است.غرور است.انسانی غیرت و شهامت است.اباد بمانیم بدرود...

-- hooshi ، Oct 5, 2008

درود بر داريوش عزيز
درود بر تو كه امرو زپيام آور عشق و پاكي هستي ...

-- محمد ، Oct 5, 2008

آفرين بر يك خواننده مردمي و با وفا كه بدنبال رفع ناهنجاري همچون اعتياد است...

-- پيام ، Oct 5, 2008

داریوش عزیز
تو یک دنیا زیبایی هستی و پاکی. ممنون از فرنگیس برای این مصاحبه که باعث شد این سخنان از دل بر آمده تو را بشنویم. واقعا گفتگوی دلنشینبی بود.

-- مینو ، Oct 5, 2008

کاری که داریوش شروع کرده واقعا کاری است بزرگ که خدمت بی نظیری به هموطنان بیمار ماست. اما کار اصلی باید در داخل ایران و از سوی مقامات دولتی صورت بگیرد و انهم از بین بردن زمینه های اعتیاد است.

-- محمود ، Oct 5, 2008

سخن چو از دل براید لاجرم بر در دل نشیند.

-- زهره ، Oct 5, 2008

امیدوارم تلاش های آقای داریوش به ویژه تاثیری در وضعیت بسیار نگران کننده جوانان در داخل ایران داشته باشه. ممنون از گفتگو با ایشان.

-- بهروز ، Oct 5, 2008

برخیز و چاره کن...
خیزش می کنیم و قدمی بر می داریم به بلندای دنیا...
می توانیم توی که این را میخوانی و من

-- م.ر.ل.ی از مشهد ، Oct 6, 2008

خواستم به داریوش خان بگم ترانه های غمناک و سوگوارانه تو بود که خیلی ها را معتاد کرد . . .

-- عباس ، Oct 6, 2008

darioosh ensane sharifi ast ke daste khoda ra be hamrah dare

-- sasan ، Oct 6, 2008

داریوش جان !
ما بیشتر از اینکه به برگزاری سمینار نیاز داشته باشیم به شرکت در کنسرتهای تو نیاز داریم وگرنه مشابه این سمینارها هر هفته در ایران (چه از سوی سازمانهای دولتی و چه از سوی NGO ها) برپا شده و خواهد شد!
پس لطفا به من طرفدار داریوش جواب بده:
1- کی به دبی / ترکیه / مالزی و ... می آیی؟
2- از آلبوم صفر چه خبر؟
3- معجزه خاموشت کو ؟!
4- آلبوم اشعار حافظ چه شد ؟
5- پس در کدام گفتگو درباره خودت(آلبومها/کنسرتها/...) صحبت می کنی؟
6- ...؟

-- آرش ، Oct 6, 2008

این آدم حقیقن بی‌نظیر است. یعنی در وضعیت و سرزمینی که همه دنبال منافع شخصی هستند، شعار می‌دهند،دروغ می‌گویند و در یک کلام کاری نمی‌کنند، این انسان یک قدم درست برمی‌دارد و کاری را جلو می‌برد. چه‌قدر طعنه‌آمیز است که در میان خیل سیاسیون قدرت‌مند، اپوزوسیون مدعی،روشن‌فکران کبیر یک ستاره‌ی پاپ که همیشه به چشم همان صنف‌هایی که در بالا اسم‌شان آمد، حقیر و طرد شده بوده ، آمده وسط و دارد یک کار درست انجام می‌دهد. درود به ستاره‌های پاپ‌مان. یکی همین آقای داریوش اقبالی عزیز که در این راه قدم برمی‌دارد و دیگر آقای شهرام شب‌پره نازنین که با آهنگ‌هایش مردم را شاد می‌کنند؛ شادی و سلامتی دو عنصر غایب زنده‌گی ایرانیان است و این دو ستاره‌ی پاپ چنین تحفه‌های کم‌یابی را برای ما به ارمغان می‌آورند. دم‌شان گرم و سرشان خوش باد.

-- حامد ، Oct 6, 2008

عتیاد درد بی درمانی است که چاره آن به خیلی بیشتر از داریوشها نیاز دارد. حالا که داریوش پا پیش گذاشته، جا دارد که دیگرانی هم که بین جوانان و مردم اعتبار دارند جلو بیایند و هر کس یک گوشه کار را بگیرد. وگرنه با یک گل هرقدر هم که گل زیبائی باشد بهار نمیشود.

-- سامان ، Oct 6, 2008

آفرین بر داریوش که در هر زمینه ای گل کاشته

-- mohsen ، Oct 14, 2008

داریوش جان من افتخار می کنم که هموطن تو ام هموطن کسی که 8ساله از دام اعتیاد رهایی پیدا کرده واقعا مردانگی میخواد. امیدوارم جشن 1000سالگی پاکیتو بگیری.

-- هومن ، Jan 14, 2009

درود بر تو تو ای دایوش
با صدایت آرام گرفتم جان گرفتم معنی زندگی رو فهمیدم برای رسیدن به اهدافم کمکم کردی همچون یک پدر
یک سوال دارم که آیا داریوش یه مدت همسر گوگوش بوده یا نه ؟
پاسخ رو به ایمیلم بفرستید مهمه تو رو خدا

-- kasra ، Feb 10, 2009

عاشقان ایران این مردان دلیرانند
قدر آن شیشه بدانید که هست نه در آن موقع که افتادو شکست دوستت داریم داریوش

-- مهدی ، Feb 18, 2009

ما محکوم به تغییر هستیم.

-- داریوش.الف ، Feb 20, 2009

دوستت دارم داریوش

-- حمیدرضا صباغی ، Mar 20, 2009

اعتیاد یعنی مرگ وفرار از زندگی و عشق دوستی واینکه گور خودمان را با دست خودمان می کنیم

-- علی ، Nov 17, 2009

-سلام داریوش جان کاش اینجا بودی و میدیدی که بر سر جوانان ما چه امده در گوشه و کنار اینجا همه در حال خرید و فروش مواد هستند به امید روزی که هیچ معتادی نباشد و به امید ازادی و ازادگی

-- علی ، Nov 23, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)