تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با حسین علیزاده، موسیقی‌دان و آهنگ‌ساز

حسین علیزاده: هنرمند نباید بی‌تفاوت باشد

محمد تاج‌دولتی
tajdolati@radiozamaneh.com

از هفته‏ی گذشته، حسین علیزاده موسیقی‏دان و آهنگ‏ساز برجسته‏ی ایران، به همراه کیهان کلهر نوازنده‏ی چیره‏دست کمانچه و چند تن از موزیسین‏های جوان ایرانی، تور بزرگ ۱۲ کنسرت در آمریکای شمالی، شامل دو کنسرت در کانادا و ۱۰ کنسرت در آمریکا را آغاز کرده‏اند.

Download it Here!

نخستین کنسرت این گروه چند روز پیش در سالن مجلل «روی‏تامسون هال» در مرکز شهر تورنتو، با حضور بیش از ۲۰۰۰ تن از ایرانیان و غیرایرانیان علاقه‏مند به موسیقی سنتی ایران، در دو بخش موسیقی سازی و موسیقی آوازی برگزار شد.

در فردای این کنسرت با حسین علیزاده و کیهان کلهر دو گفت‏وگوی جداگانه انجام دادم که در دو قسمت به نظرتان خواهد رسید.

در گفت‏‏وگو با حسین علیزاده، نخست پرسیدم: در پی رویدادهای چند ماه گذشته در ایران، تور آمریکای شمالی نخستین برنامه‏ای است که گروه شما ارائه می‏کند. کارهای ارائه شده در این کنسرت تا چه اندازه از نظر فرم و محتوا متأثر از رویدادهای سیاسی− اجتماعی کنونی ایران بوده است؟


هنرمندان در هر دوره و شرایطی که زندگی می‏کنند، متاثر از محیط و اطراف خود هستند؛ قبل از این که وارد بحث سیاسی شرایط بشوند. یعنی انگیزه‏ای که آن حس را به‏وجود می‏آورد، برداشتی بیرونی است که هنرمند از بیرون می‏گیرد و آن را به زبان هنرش بیان می‏کند.

خیلی مواقع وقتی آدم به کارهایش برمی‏گردد و آن‏ها را گوش می‏کند، می‏بیند که حتی می‏شود حس و زمان را، یعنی حس آن زمان را که چه شرایطی بوده، در آن دید.

به هر صورت شرایطی که در ایران وجود دارد، قطعاً تأثیر می‏گذارد و به نوعی خودم تشبیه می‏کنم، مثل این که بغضی در کل این کارها وجود دارد. البته از نوع دیگری بغض هم وجود دارد؛ چون اولین کاری که روی شعر نیما اجرا می‏شود، به یاد پرویز مشکاتیان از دوستان ما و از استادان موسیقی که به تازگی درگذشت بود و ما این کنسرت را با یاد او شروع کردیم.

همان‏طور که گفتید، هنرمند از جامعه‏ای که در آن زندگی می‏کند، تاثیر می‏گیرد و تحولات جامعه در نوع کار هنری‏ای که خلق می‏کند، تاثیر مستقیم دارد. اما از سوی دیگر، مردم در یک شرایط هیجانی خاص از هنرمندان انتظار دارند که به نیازهای هیجانی مردم در آن شرایط خاص پاسخ‏ بدهد.

آیا هنرمند باید از این خواست گروهی از مردم پیروی کند یا این که نه؛ به مسائل عمیق‏تری فکر کند و تابع هیجانات روز نشود؟

هنرمند چیزی را برای احساس خود تکلیف نمی‏کند و در این باره هم نمی‏توان مطلق چیزی را گفت. هنرمند می‏تواند در لحظه متأثر از اتفاق یا شرایطی که وجود دارد، کاری را بسازد و آن را ارائه کند. حال با نگرش و موضعی که حتی دارد.

منتها نمی‏توان به هنرمند دیکته کرد که مثلا باید در آن لحظه این کار را انجام بدهد یا نه. ضمن این که هنرمند هم نمی‏تواند آدم خنثایی باشد و هر اتفاقی می‏افتد، بگوید نه من چون یک هنرمندم، فقط می‏نشینم کار هنری‏ام را انجام می‏دهم و این نگاه را هنری نداند.


حسین علیزاده موسیقی‏دان و آهنگ‏ساز

وقتی به تاریخ نگاه می‏کنیم و اشعار و ادبیات‏مان را که تدوین شده است، یعنی از قرون گذشته باقی مانده و نسبت به خیلی چیزهای دیگر دست‏نخورده‏تر است بررسی می‏کنیم، می‏بینیم که حتی می‏توانیم زمان حافظ را درک کنیم و می‏توانیم بفهمیم حافظ در چه شرایط زندگی می‏کرده است. در صورتی که اگر حافظ به جای این اشعار، دو تا شعار می‏ساخت، آن شعارها الان دیگر وجود نداشت.

ما می‏توانیم شعرهای قرن‏های پیش را بخوانیم و امروز را هم در آن ببینیم. در موسیقی و هنرهای دیگر هم همین‏طور است. منتها در کشور ما هنرهای دیگر شرایط مشکل‏تری داشتند و ممکن است مانند ادبیات خیلی ملموس نباشند.

ضمن این که اشعار خیلی به مسائل اجتماعی نگاه داشته‏اند، حال هرکدام از شعرا با یک انگیزه و یک درون‏نگاه خاص. اما آن‏قدر ارزش هنری و کیفیت این اشعار بالا هستند که تاریخ تمام شدن ندارند. این در تمام کشورهای دنیا و در تمام فرهنگ‏ها اتفاق می‏افتد.

البته نباید از آن‏چه در لحظه اتفاق می‏افتد، غافل شویم. فرضاً اگر بخواهیم کتاب را با روزنامه و مجله مقایسه کنیم، روزنامه و مجله چیزهای بسیار ضروری‏ای هستند که به مسائل روز می‏پردازند.

روزنامه می‏تواند فردا منتشر شود و حتی خبر دیروز را هم تکذیب کند. ولی به هرحال نبض جامعه دارد با این‏ها می‏گذرد. بخش دیگر هم کتاب است که تاریخ است و نوشته می‏شود. رمان‏های مختلف نوشته می‏شوند و هر کدام ارزش‏های هنری خود و عمری طولانی دارند. اما نمی‏شود هیچ‏کدام را نفی کرد.

اما نقش هنرمند عمیق‏تر از بررسی وقایع‏نگارانه‏ی مسائل است. اما باز تاکید می‏کنم که هنرمند واقعی نمی‏تواند چشم و گوش‏اش را ببندد و بی‏تأثیر از مسائلی که در کنارش اتفاق می‏افتد بگذرد.

هنرمند خیلی واقعی و خوب کسی است که هم بتواند جواب‏گوی مسائل و شرایطی که در آن زندگی می‏کند، باشد و هم اثر هنری به‏جود بیاورد. البته این حالت دیگر خیلی خاص است و انگشت‏شمار هنرمندانی در دنیا هستند که این کار را می‏توانند بکنند.


کنسرت حسین علیزاده و کلهر در تورنتو

هنرمند به عنوان یک شهروند عقاید اجتماعی و باورهای خاص خود را در ارتباط با وقایعی که در جامعه اتفاق می‏افتند، دارد. ممکن است الان هنرمندی احساس کند که باید به جنبه‏ی خاصی از نیازهای جامعه بیشتر بپردازد.

این حالت با آزادی ذهنی‏ای که هنرمند باید داشته باشد تا بتواند خود را رها کند و به یک خلاقیت برسد، در تضاد قرار نمی‏گیرد؟

قطعاً؛ ولی شرایط هنرمندان در جوامع مختلف متفاوت است. ممکن است هر کشوری آزادی و دمکراسی را به شکلی تعریف کند و در جایی این دو تعریف خاص خود را داشته باشند. در کشورهایی که آن‏چه در دنیا اسم‏اش آزادی و دمکراسی هست وجود دارد، هیچ‏وقت هنرمند لازم نیست خود را سانسور کند.

آقای مایکل مور، فیلمی علیه رییس جمهور کشور می‏سازد و جایزه هم دریافت می‏کند. اما در ایران این امکان وجود ندارد. اگر شما چنین فیلمی بسازید، قبل از آن که فیلم ساخته شود و اصلا روی کاغذ بیاید، مجرم هستید. این است که نمی‏شود مقایسه کرد.

به نظر من، تیزبینی، نگاه و شکلی که هنرمند می‏خواهد کار کند به شرایط‏اش برمی‏گردد و این که اگر سانسور هست و آزادی نیست، هنرمند چگونه کار می‏کند که در ضمن به تعهدات هنری‏اش هم بپردازد.

نمی‏گویم تعهدات کلی، بلکه هر هنرمندی در درجه‏ی اول تعهد به هنرش دارد و بعد بقیه‏ی مسائل. نمی‏شود شما به عنوان هنرمند کار بد و کاری که ارزش هنری نداشته باشد ارائه بدهید، ولی اسم‏اش را بگذارید که من یک هنرمندم که دارم یک اثر هنری به‏وجود می‏آورم. هنرمند در درجه‏ی اول به اثر هنری‏اش تعهد دارد و آن اثر هنری باید در معیارهای هنری بگنجد.

هنرمندان می‏‏‏توانند دو دسته باشند؛ بعضی‏ها به هنر برای هنر نگاه کنند و بعضی‏ها هنر و مسائل اجتماعی را در کنار هم ببینند که آن وقت هنر هم باشد.

اما آن‏چه الان آدم می‏بیند، جنبه‏ی هنری‏اش زیاد مطرح نیست، بیشتر جنبه‏ی روزمرگی‏ دارد. مانند همان روزنامه است؛ چیزی ساخته می‏شود و با وسائلی که وجود دارد، زود به گوش مردم می‏رسد ولی تقریبا هر هفته ممکن است فراموش شود.

آثاری هم هستند که بالاخره دلیلی دارد که در گوش و ذهن مردم می‏مانند. اگر خیلی هم هنری نباشند، حتما یک حس واقعی و یا حس هنری در آن‏ها هست. ولی بقیه می‏آیند و می‏روند و اثری هم از آن‏ها باقی نمی‏ماند.

در هر صورت مساله این است که هنرمند در کجا و با چه شرایطی، آن‏چه را جزو تعهدات خودش می‏داند بتواند انجام بدهد. نمی‏شود یک شکل برایش قائل شد و بگوییم کسی که در کانادا است، همان‏گونه کار می‏کند، فکر می‏کند و عرضه می‏کند که کسی که در ایران و کشورهای مانند ایران است.

نکته‏ی دیگری که به خصوص در دو کار گروهی‏ای که شما عرضه کردید به چشم می‏خورد، نقشی است که شما بیشتر و بیشتر به موزیسین‏های جوان‏تر می‏دهید.

آیا این یک ضرورت حرفه‏ای خاص یکی از بزرگان موسیقی ایران است که می‏خواهد آن را منتقل کند یا این که نقش و میزان حضور نسل جوان است که خود به خود در کارهای شما انعکاس پیدا می‏کند.

البته نسل جوان ما، چه برخی از جوانانی که در خارج از ایران و چه تعداد زیادی که در ایران هستند، سرمایه‏های موسیقی ما هستند.

ما بعضی‏ وقت‏ها به خاطر مشکلاتی که هست و این جوانان کم‏تر می‏توانند به کشورهایی مانند آمریکا و کانادا سفر کنند، مجبور می‏شویم از نوازنده‏های محلی هم استفاده کنیم.

نوازنده‏های محلی هم با کیفیت‏های متفاوتی وجود دارند، اما نوازنده‏های بسیار بسیار خوبی در ایران هستند که به خاطر مشکلات سفر، خیلی وقت‏ها نمی‏توانند همراه ما باشند.

ولی آن‏چه هست، نگاه خیلی ساده‏اش این است که ما از جوانان کنار دست خودمان انرژی می‏گیریم. بالاخره سن ما بیشتر از این بچه‏ها است و وقتی آن‏ها هستند، خودبه‏خود وجودشان انرژی می‏دهد. عشق‏شان، امیدشان، حس و اشتیاقی که دارند، خیلی حس خوبی است که در گروه وجود دارد.

ضمن این که خود ما هم همین‏طور یاد گرفته‏‏ایم. از ابتدا که بچه یا جوان بودیم، کنار دست استادهای‏مان می‏نشستیم و کار ارائه می‏کردیم.


حسین علیزاده؛ عکس‌ها از زمانه

این سنتی است که در ایران وجود دارد و اگر امکانات سفر بهتر از این بود که هست، تعداد خیلی بیشتری از جوانان که خیلی‏های‏شان از نظر کیفیت کاری اصلا کم ندارند و خیلی نوازنده‏های خوبی هستند، می‏توانستند همراه ما باشند.

می‏توانم بگویم بدون نسل جوان و نیرویی که با خود همراه می‏آورند، تقریبا امکانش نیست. هرچه بیشتر آدم بتواند این جوان‏ها را تربیت کند و در کنار خود داشته باشد، در واقع به خودش و به انرژی خودش هم کمک کرده است.

همین‏طور جامعه هم نگاه می‏کند که بالاخره جوان‏ها هستند که فرهنگ‏اش را ادامه می‏دهند و آن‏ را به نسل بعدی‏شان منتقل می‏کنند.

اشاره‏ای هم به زنان و دختران جوان موزیسین داشته باشیم؛ روند پیشرفت و مشارکت آنان در جریان موسیقی ایرانی‏ای که شما دارید کار می‏کنید، چگونه است؟

بعد از انقلاب می‏توان گفت به خاطر سخت‏تر شدن شرایط و بیشتر شدن مشکلات موسیقی، تعداد کسانی که طالب موسیقی بودند، بیشتر شد. هرچیزی به طور غیرطبیعی جلوی آن گرفته شود، بیشتر مشتاق پیدا می‏کند.

تعداد زنانی که امروز در موسیقی ایران کار می‏کنند، چه در سطح هنرجو و چه در سطح حرفه‏ای، نسبت به گذشته خیلی بیشتر است.

در ایران یک‏ سری محدودیت‏ها به خصوص برای خواننده‏ی زن وجود دارد. ولی حتی در رشته‏ای که ارائه‏ی کار در ایران تقریباً غیرممکن است، تعداد خوانندگان زنی که در این سال‏ها تربیت شده‏اند، خیلی بیشتر از گذشته است.

حالا ممکن است گفته شود که «خُب کو؟!ِ» هرچند آن‏ها کارشان را نمی‏توانند ارائه کنند، ولی من حداقل به عنوان کسی که تدریس می‏کنم، این را می‏بینم.

در سطح نوازندگی در میان زنان، سطح بسیار بالا است و خوشبختانه تعدادی از آنان الان در آمریکا و کشورهای مختلف دیگر چه در زمینه‏ی نوازندگی و چه در زمینه‏ی پژوهش موسیقی در دانشگاه‏های مختلف دنیا تحصیل می‏کنند.

اگر روزی موسیقی با شایستگی تمام در ایران جایگاه خود را داشته باشد و این‏قدر نابسامانی نداشته باشد، ما الان سرمایه‏ی خوبی در میان جوانان داریم. در میان زنان هم که تقریباً می‏توان گفت بی‏نظیر است.

همان‏طور که برای نمونه تعداد کارگردانان زنی که در ایران هستند را حتی در کشورهای اروپایی نمی‏توان دید. یعنی خیلی باید زن‏های ایران را ستایش کرد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

چناب کسی نگفته که شما در کنسرتتان این یا آن را خلق بکنید یا نکنید. هرچه اجرا شد که شما فه البداهه در کنسرت ابداع نکردید که کردید؟ این صرفا یک اجرا بود. اصلاه هدف شما برای ترتیب این کنسرت ها چیست جز داشتن مخاطب و کسب درآمد. حال اگر مخاطبی که هزینه کرده و به کنسرت شما آمده از شما درخواست میکند که برای احترام به خونهایی که امروز در ایران ریخته میشود این و نه آن اثر خود را اجرا کنید کدام آسمان به زمین می آید، چگونه جلوی خلاقیت شما گرفته میشود؟ چگونه از عمق به سطح می آیید؟ آیا این که کمی تکبر و توهین به تماشاچی نیست. از یک طرف ما مخاطبان باید به همه ساز شما برقصیم، پول کنسرت بدهیم، از راههای دور خودمان رابکشیم بییایم که شما محل سگ هم به ما نگذارید و هیچ احترامی برای نه تماشاچیان و نه مردمی که جان بر کف برای دفاع از حقوقشان و اتفاقا انسانی تر کردن شرایطی که جنابعالی و هنرمندان دیگر دارید در آن کار میکنید به خیابان آمده اند قایل باشید. آخر سرور عزیز اگر نمیخواهید هیچ ریسکی بکنید و هزینه همصدایی با تماشاچیان زیاد تمام میشود خوب پس چرا اصلا درست در این زمان شلوغی ها آمده اید خارج؟ مگر نمیتوانستید از فرصت دیگری برای کسب درآمد استفاده کنید؟ کاش یا جرات و شجاعت اخلاقی استاد شجریان را داشتید و یا در خانه خود مانده بودید و ما را هم در عالم خودمان میگذاشتید که با همان سی دی های شما حال کنیم و خوش باشیم.

-- نیاز ، Feb 20, 2010

یک مشت حرفهای کلی و کلیشه ای در باره وظایف هنرمند، فقط برای توجیه انفعال سیاسی خود و گرفتن امتیاز از دولت کودتا برای سفر های هنری و خوردن نان به نرخ روز. آقای علیزاده نوش جان.

-- پرویز ، Feb 21, 2010

آقای تاج دولتی عالی بود از این مصاحبه ها رو بیشتر انجام بدین. منتظر مصاحبه با استاد کلهر هستیم.

-- javad ، Feb 21, 2010

از انتشار این گزارش خوب سپاسگزارم.
مزید باد

-- رها ، Feb 21, 2010

ممنون. خیلی‌ وقته منتظر مصاحبه استاد علیزاده و استاد کلهر هستم.

بازهم تشکر.

-- آزاده ، Feb 21, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)