خانه > آهنگ زمانه > موسیقی ایرانی > احمد عبادی: آخرین تکنواز سهتار ایرانی | |||
احمد عبادی: آخرین تکنواز سهتار ایرانیفرج بالافکن، علی اصغر رمضانپور
احمد عبادی (۱۳۷۱- ۱۲۸۵ خورشیدی)، استاد بزرگ و به نظر بسیاری، آخرین تکنواز سهتار ایران را از نظر موقعیتی که در موسیقی ایران داشت میتوان با صادق هدایت در نویسندگی و نیما یوشیج در شعر فارسی مقایسه کرد. او هم مانند آن دو درگیر با مساله نو بودن بود و تقدیر آن بود که چنانکه هدایت تداومدهنده یکی از بزرگترین نحلههای نویسندگان ایران بود، عبادی هم تداومدهنده برجستهترین خانواده و مکتب موسیقی در سنت ایرانی باشد. او هم همچون نیما نمیتوانست اندیشه خلاقاش را در محدودیتهای تکنیکیِ ساز، اسیر کند. عبادی و نیما و هدایت، با چند سال تفاوت سنی، به یک نسل تعلق داشتند. نسلی که باید انتقال سنت فرهنگی ایران به دنیای جدید را رهبری میکرد. چنانکه دیدار معروفی که نقل میشود میان صادق هدایت و احمد عبادی در گرفته و مهدی اخوان ثالث آن را بازروایت کرده، نشان دهنده درد های مشترک است. دردهای مشترکی که به تعبیر احمد شاملو که احمد عبادی را آبروی موسیقی ایران میدانست، برای آن نسل، بخشی از زندگی بود. اما هریک پاسخ خود را به این پرسش های مشترک دادند. عبادی بیآنکه از نوآوری بهراسد، پاسخ خود را از دل سنت برکشید. بازخوانی سنت اما آنچه در اینجا مورد نظر ماست تحلیلی است که او از نحوه انتقال سنت در موسیقی ارائه میدهد: به گمان او ویژگیهای تکنیکی نواختن ساز براساس رابطه سه جانبه ساز، استاد و هنرجو است که شکلدهنده تداوم تاریخی مجموعهای از یافتههای معنوی بوده است. چنان که او اشاره میکند؛ «گاهی تصور میشود که تقلید، تعلیمی در سطح پایین است. اما در مورد موسیقی شرقی، تقلید تنها راه ممکن به نظر میرسد. موسیقی ایرانی چندان به صورت تجریدی وجود ندارد و بیش از هر چیز به سازهایش بستگی دارد. اگر ویژگیهای فنی نواختن سازها در نظر گرفته نشوند؛ تحقیق در باب زیباییشناسی موسیقایی نامفهوم خواهد بود. در مورد موسیقی ایرانی، فن اجراست که سبک را تعیین میکند و کوچکترین تعدیل و تغییر در فن اجرا یا صدا، نتایج قابل ملاحظهای در موسیقی به بار خواهد آورد. در مورد سازها هم مساله به همین نحو است. افزودن یک سیم اضافی، یا شیوه خاص در گرفتن ساز یا نحوه کوک ساز، فن اجرا را تغییر میدهد و به تبع آن سبک و موسیقی هم تغییر میکند.» سازمان آموزشی سنتی موسیقی چنانکه دورینگ اشاره میکند نشان میدهد که چرا سنتهای موسیقی تا زمانی نه چندان دور در تاریخ معاصر، براساس نظام خویشاوندی تداوم مییافته است. «اگر میان استاد و شاگرد علاقهای دو سویه ایجاد شود، آنگاه دیگر تعلیم موسیقی شکل ثابتی نخواهد داشت. این همکاری دلپذیر اغلب میان استاد و خویشاوندانش پیش میآید و یک گروه موسیقی به وجود میآورد که این امر تا اواخر قرن سیزدهم ادامه داشت و پسر جانشین پدر میشد.»
یکی دیگر از بسترهای انتقال سنتهای موسیقی، سلسلههای باطنی و صوفیانه در دو قرن اخیر بودهاند. چنانکه دورینگ نیز توضیح داده است: «خصوصیات عرفانی موسیقی ایرانی غیر قابل انکار است: آواز همراه با اشعار عارفانه (از حافظ، سعدی، جامی، مولانا جلالالدین بلخی و باباطاهر) است و صوفیان بر خلاف قشریون، تمرین موسیقی را وسیلهای برای ارتقای روح میدانند. بعضی از گوشهها از مبدایی عرفانی ریشه گرفتهاند و آنها را از روی اسمشان میتوان باز شناخت... و همچنین ایرانیان صدای بعضی سازها و نواختن آنها را عرفانی میدانند، بخصوص سهتار با زنگ بسیار ظریفش و نی که به مثابه صدای آدمی است... با این اوصاف تعداد بسیاری از موسیقیدانان چه سالک طریقی باشند، چه روحاً سالک باشند بدون وابستگی به مکتبی عرفانی، آرمانی مشترک دارند... درگذشته هنرمندان بزرگی همچون حسینقلی، میرزاعبدالله، سماعحضور، درویشخان، صبا، شیدا، جوادخان، عندلیبِ اصفهانی، رکنالدینخان و بسیاری دیگر سالکان وابسته به مکاتب بودند، بخصوص به مکتب صفیعلیشاه که معروفیتی عظیم در قرن سیزدهم/ نوزدهم پیدا کرده بود.» چنانکه میدانیم در خانواده عبادی - نام خانوادگی که احمد و برادر بزرگش جواد برای نشان دادن انتساب به پدر برگزیدند- طی یک قرن و نیم سنت نواختن سهتار از مشتاق علیشاه، به مرید او شاهولی پدر آقاعلیاکبر فراهانی و از او به میرزا عبدالله و سپس به دخترانش مولود و ملوک انتقال یافت و این دو خواهر، استادان عبادی و همینطور استاد دیگر نوازنده برجسته سهتار ایران، ابوالحسنخان صبا بودند. تداوم شاخه دیگری از این سنت آموزشی را از طریق حسینقلیخان در نوازندگان برجسته دیگر سهتار همچون «مرحوم استاد هرمزی» میبینیم. روحالله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران، خاطراتی را نقل میکند که نشان میدهد میرزا عبدالله تا چه میزان درتنهاییهای خود، دلبسته سهتار بوده است. میرزا عبدالله، تنظیم ردیفها بر اساس سهتار را با همکاری «سید احمد» نامی به انجام رساند که متاسفانه اطلاعات بیشتری از او در دست نیست. تداوم تاریخی نوازندگان سهتاری که موقعیتی بنیادی در حفظ و تداوم سنت موسیقایی داشتهاند نشان میدهد که بازخوانی تاریخ سهتار یکی از بخشهای بنیادی تاریخ موسیقی ایران است. روایت ژان دورینگ در این زمینه بسیار روشنگر است: «سهتار، ظاهراً برای موسیقی علمی بوده است. در موسیقی مردمپسند شهری یا روستایی هرگز از سهتار استفاده نشده است... نزدیکترین خویش سهتار از نظر اجرا، سیتار هندی است... همچنین است تنبور افغانی؛ تنبور تاجیکستان و ازبکستان نوعی سهتار بلند است که در موسیقی علمی نواخته میشود... به این ترتیب سهتار خاص موسیقی علمی است و به یقین اجرای ردیف به وسیله سهتار در اوایل قرن دوازدهم/نوزدهم میلادی شروع شده است... چهارمین سیم سهتار را در اوایل قرن دوازدهم مشتاق موسیقیدان به آن افزود. مشتاق، عارفی بزرگ بود و به شهادت رسید.» دورینگ همچنین توضیح میدهد که سهتار در شرایط کنونی موسیقی ایرانی در چه شرایطی است: «دوستداران موسیقی هیچگاه در مورد کیفیت سهتار همراه نیستند. فقط صاحبنظران عمدتاً همعقیده هستند. این امر بیشتر به داشتن قضاوتی درست در مورد صدا مربوط میشود تا اختلافی در سلیقهها. با وصف این، هنرمندی همچون عبادی سازهای حجیم و سنگین با سیمهای کلفت را که سیمها به نسبت معینی کشیده شدهاند، ترجیح میدهد. در حالیکه دیگران اغلب زخمهای نرمتر، سیمهایی نازکتر و کوک بم را ترجیح میدهند. این اختلافهای اندک، به مکاتب مختلف موسیقی بستگی دارد.» او همچنین میکوشد کیفیت کار اغلب نوازندگان را از منظر آسیب شناختی ارزیابی کند: «سهتار به رغم غنای خود، گرفتار نوعی نرمی و سستی در صدا و بیشکلی در آرایه است که در زمانهای گذشته وجود نداشته است. در مقابل این گرایش، عبادی زخمهای صمیمی و مردانه و تزیینی روشن را توصیه میکند.» بر اساس چنین آسیبشناسی بازخوانی تاریخ سهتار و اهمیت بنیادی استادانی چون استاد احمد عبادی درخشش بیشتری مییابد. «گرایش جدیدی که توسط عبادی مطرح شده امکانات سهتار را در مسیری که عنوان شد به کار میگیرد. این سبک با قطعات قوی یا خیلی قوی مشخص میشود که سه یا چهار سیم در آن واحد به صدا درآمده و به تناوب قطعات طولانی میآیند که در نیمه قوی یا نرم (ضعیف) روی یک سیم تنها نواخته می شوند. این گرایش که آهنگ را از پشتیبانی نتهای پایه (نت اول گام یا تنیک و نت چهارم و پنجم گام) جدا میکند؛ یکی از ویژگیهای رشد اخیر سبک ایرانی است و شاید این امر تا حدی منوط به شرایط فنی اجرا باشد که ذکر آنها رفت.» خالقی همچنین در باره سهتار میرزا عبدالله مینویسد: «میرزا عبدالله در نواختن سهتار مهارت بیشتری داشته یعنی همان اندازه که برادر کوچکش در تار معروف بوده او نیز در سهتار شهرت داشته است. معروف است که در مجلسی به نواختن مشغول بوده و هنگامی که با دست چپ پنجهکاری میکرده و بیناخن مینواخته؛ ابوالحسن میرزا شیخ الرییس ثانی، شاعر معروف که در جلسه حضور داشته این رباعی را بالبداهه سروده است: شاید در نظر نخست این که دورینگ سبک عبادی را جدید میخواند، عجیب به نظر برسد اما باید توجه داشت که خالقی و دورینگ هر یک به دوره خاصی از نوازندگی عبادی اشاره میکنند. عبادی در دهه پنجاه (خورشیدی) چنان که دورینگ اشاره کرده است، تحولی را در نوازندگی سهتار ایجاد کرده بود که باید در جای خود به روایت شاگردانش از آن سخن گفت. به روایت خالقی، «عبادی در هجده سالگی سازش شنیدنی شد. سال ۱۳۰۳ در کنسرتی که در گراندهتل تهران اجرا شد شرکت کرد. ملوک ضرابی که در همین اوان پا به صحنه تئاتر گذارده بود با او در خواندن تصنیف شرکت کرد.» پس از هفت سال تجربه اجرای رسمی در سال ۱۳۱۰ نخستین اثر ضبط شده از ساز عبادی به شکل صفحه گرامافونی از همراهی او با «استاد رضاقلی ظلی» منتشرشد. خالقی درباره این دوره میگوید: «متاسفانه احتیاج مادی او را به خدمت دولت کشید و به کارمندی شهربانی که هیچ تناسبی با ذوقش نداشت درآمد و این خدمت اداری، دست مردم صاحبذوق را از او کوتاه کرد. تنها عده معدودی که از دوستان او بودند از هنرش استفاده میکردند. تا این که در چند ساله اخیر خود را از این بند رها کرد و این مقارن همان اوقاتی است که نغمه شورانگیز سهتارش از بلندگوی رادیو تهران به گوش رسید... علیاکبر شهنازی و احمد عبادی را میتوان بهترین یادگار خاندان هنر یعنی آقاعلیاکبر و فرزندانش میرزاعبدالله و آقا حسینقلی دانست.» به نظر میرسد سبک نواختن میرزا عبدالله و عبادی نمونه آشکاری باشد از آنچه «مراقبه با ساز» دانسته میشود. «به طور کلی صدای پنهان این سازها در تکنوازی، باعث مراقبهای فردی میشود. تعداد شنوندگان نباید هیچگاه از تعداد معدودی اهل دل تجاوز کند وگرنه موسیقی هنگام اجرا ضایع میشود. و سرانجام ظرافت نوازنده ساز در ادا و حرکاتش نوعی مراقبه در جسم است که یادآور هنرهای رزمی یا خوشنویسی یا نقاشی ذن است.» آنچه دورینگ به آن اشاره می کند را شاگردان عبادی بسیار مشاهده و توصیف کردهاند. فن نواختن عبادی به میزان زیادی، نمایشدهنده همان چیزی دانسته میشد که دوستداران سهتار از مشتاق انتظار داشتند. عبادی افزون بر شاگردانش برای بسیاری نه تنها استادی مسلط که یک سرچشمه الهام اخلاقی بود. «استاد محمدرضا شجریان» که از بهره گیرندگان تعلیمات او بود و اجراهایش با عبادی در زمره برجسته ترین کارهای آوازی موسیقی ایرانی است در این باره میگوید: «با آقای عبادی همان روزهای اول ورود به رادیو، یعنی سال چهل و شش آشنا شدم... میرنقیبی که مسوولیت برنامه گلها را داشت مرا با آقای عبادی آشنا کرد. آقای عبادی هم مرا پذیرفت و مثل فرزندش مرا نصیحت میکرد... با آقای عبادی دوست شدیم و با هم برنامه اجرا میکردیم. مثلاً میگفت: اینجا را این طور خواندی، اینجا را داد زدی. راهنماییهایی از این قبیل میکرد. ولی از ساز عبادی خیلی استفاده کردم. بدون اینکه خواسته باشد جملهبندیها را از او میگرفتم. از صبح تا شب با عبادی بودم... برای من حکم پدر و دوست را داشت. خیلی از نظر اخلاقی در من تاثیر داشت که از محیط فاسد هنر دور باشم. این راهی بود که خودم انتخاب کردم تا پیش عبادی باشم.2 عبادی در گفتوگویی با مجله رودکی در دی ماه ۱۳۵۴ (شماره۵۱) در باره خود میگوید: «موسیقی همیشه در خانواده ما بوده است، یعنی موسیقی اصیل ایرانی که امروز میشنوید مال خانواده من بوده و در خانواده من شکل گرفته است. این را میتوانم بیش از هر چیز ادعا کنم. جدم مرحوم آقا علیاکبر، پدرم آقامیرزا عبدالله و عمویم آقا حسینقلی، موسیقیدانان قدیم بودند؛ کسانی که موسیقی ایران را شکل بخشیدند و آن را نگاه داشتند. شاگردان بسیاری پیش اینها کار میکردند که خودشان در واقع بعدها استاد شدند. کسانی چون درویشخان و مرحوم صبا... موسیقی ما همیشه سینه به سینه حفظ میشد و البته باید در این مورد خیلی مدیون تعزیهها باشیم که سبب تداوم موسیقی ما شدند. فراموش نکنیم که تعزیه در این مورد نقش بزرگی داشته است. این شیوه استاد به شاگرد وجود داشت تا زمانی که خط موسیقی به کشور ما آمد و کسانی چون استاد علینقی وزیری موسیقی را به نت آوردند و ثبت کردند. از آن پس دیگر موسیقی به وسیله ی نت نویسی حفظ شد. از همین زمان به بعد بود که تمام ردیفهای پدر و عموی من روی نت نوشته شد و بعدها به وسیله شاگردان آنها حفظ شد.... موسیقی ما همان است که بوده، در واقع موسیقی ما هیچ تغییری با گذشته نکرده است. البته در زمان مرحوم درویشخان این موسیقی قدری تغییر کرد چون درویشخان ابتکاری به خرج داد و چهارمضراب و رنگ موسیقی را بیشتر کرد. این خود تحولی بود در زمینه موسیقی... کسی که کار اصیل میکند همان چیزی را میزند که از سالها پیش میزدهاند و کارش تفاوتی نکرده است. تنها تصنیف و ضرب به موسیقی اضافه شده. ولی به هر حال اصل و اساس همان چیز قدیمی است... کار من اصلاً بداههنوازی است. یعنی حالتی را که در لحظه در مغز و روحم دارم در هنگام نواختن منتقل میکنم. باید حس نواختن پیش بیاید و این بستگی به حالتی دارد که در هنگام نواختن در نوازنده وجود دارد. من مثل صفحه یا نوار نیستم که همیشه به یک شکل و با یک حالت موسیقیام را عرضه کنم.» یکی از شاگردان عبادی (محمود هاشمی) در جزوه کوچکی که چند روز پس از درگذشت عبادی و در ۱۷ اسفند ماه ۱۳۷۱ منتشر شده است؛ میگوید: «روزی از استاد عبادی پرسیدم حال یعنی چه؟ ایشان فرمودند وقتی که خودت شدی و خودت را پیدا کردی سازت حال دارد، ولی اگر احساس کردی خودت هم با سازت حال نمیکنی، مطمئن باش که کسی هم از شنیدن آن حال نمی کند.» راه گشودن به جهان نو [1]- شرح و نفل دیدگاههای دورینگ بر اساس اثر کلاسیک او «سنت و تحول در موسیقی ایرانی» انجام گرفته است. |
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
ولی سبک نوازندگی استاد عبادی در تداوم سبک پدرش میرزا عبدالله نیست و از آن ریزه کاری ها و پربودن ساز پدرش دیگر اثری نیست در حالی که اگر کسی را بتوان ادامه دهنده راه میرزا عبداله در نوازندگی سه تار دانست بی شک ابوالحسن صبا شاگرد اوست که نظیر او در سه تار نوازی به سبک قدما نداریم. کنون شاید این داریوش طلایی باشد که سه تار را نزدیک به چنان ویژگی های می نوازد.
-- مجید ، Feb 7, 2008با تشكر از اين نوشته متين و روشنگر
-- بهزاد ، Feb 7, 2008متاسفانه در دوره اي هستيم كه افول موسيقي ايراني روز به روز بيشتر رعت گرفته و به همين صورت نوازندگي اين ساز هم دوران افول را طي ميكند حتي استيدي چون محمد رضا لطفي هم نتوانسته اند صداي راستين اين ساز را به گوش علاقه مندان برسانند
به خصوص و بقول نگارنده محترم در اين مقاله گرايش به كوكهاي شل و مضرابهاي تنبوري بسيار در آثار اخير استاد لطفي نمايان است.
استادان ديگر هم به عقيده بنده همچون استاد عليزاده در حال تجربه گرايي و زبان آفريني نوين در موسيقي هستند و دير سالي است اثر تكنوازي ستار از ايشان بگوش نرسيده اما با توجه به مقالات برخي منتقدان سبك ايشان سبكي نزديك به ستار نوازي استاد صبا ميباشد اما در مورد بقيه اساتيد كه داعيه بهترين ستار نواز ايران را دارند اين اواخر رويكرد به موسيقي پاپ آنهم از نوع بازاريش را ميبينيم كه نمونه بارز اين اساتيد جناب ذوالفنون هستند كه چندي قبل كنسرت ايشان با برادران خواجه نوري برگزار شد
البته مساله موضع گيري در مقابل موسيقي تلفيقي نيست كه برخي مانند آقاي شعاري يا خود استاد عليزاده كارهاي ارزشمندي در اين زمينه دارند.
مشكل دور شدن از اصالت و اهميت اين ساز و تبديل آن به يك تزيين براي متفاوت جلوه دادن يك كنسرت پاپ كاملا بازاري و عوام گراست.
مجید عزیز، سخن شما کاملا درست است. نوازندگی استاد عبادی به روش و شیوه قدما به خصوص پدرش میرزاعبدالله نیست بلکه او خود دارای سبک کاملا منحصر به فردی است که شخصا ابداع کرده است. در باره استاد صبا چهره درخشان موسیقی ایران نیز حرف شما صحیح است، او سه تار را به شیوه میرزا عبدالله می نواخته است. اگر به متن برنامه گوش کنید حتا مشخص است که صبا تکمیل نوازندگی ساز را نزد دختر میرزا ادامه داده است.
-- فرج بال افکن ، Feb 8, 2008همیشه برایم این سوال مطرح بود که چرا سه تار چهارتا سیم دارد و چرا اسم آن مشتاق است. متاسفانه از آن جا که دیگر همه چیز شده موسیقی پاپ و به موسیقی اصیل ایرانی کمتر توجهی نمی شود، برنامه شما ستایش انگیز است. لطفا اگر اطلاعاتی در باره مشتاق دارید بنویسید چون نوشته اید که او شهید شده است. کی و چگونه؟ از برنامه تان متشکرم.
-- شیوا ، Feb 8, 2008گرامیان،
-- سیامک ، Feb 8, 2008پیوند شنیداری کار نمی کند./سپاس
. . . . . . . . . . . . . . . . . .
زمانه ـ پیوند شنیداری بازبینی شد. مشکلی نداشت. ممکن است موقت بوده باشد. باز هم امتحان کنید. سپاس از همدلی و همراهی تان
برای اطلاع شیوا:
-- علی اصغر رمضانپور ، Feb 9, 2008مشتاق علیشاه تکامل بخشنده
سه¬تار است. حسن مشحون در «تاریخ موسیقی ایران» و شرح زندگی او آورده است: «مشتاق علیشاه اصفهانی از موسیقی¬دانان بنام عهد زندیه و از مشایخ سلسله دراویش نعمت¬اللهی و مرید معصوم علیشاه دکنی بود. به کرمان رفت و با شور و حال و صفای باطنی که داشت هر کس از عالی و دانی به صحبتش می¬رسید؛ مجذوب و به سلسله نعمت¬اللهی وارد می¬شد. در اندک مدت خلقی بسیار بر وی گرد آمدند و دست ارادت به او دادند.
آتش حسد ملا عبدالله امام جمعه و مجتهد کرمان از زیادی مریدان مشتاق شعله¬ور گردیده بود. اتباع وی نیز که رونق بازار صوفیه را سبب ضعف اسلام می¬شمردند؛ پیشوای خود را به دفع مشتاق وسوسه می¬کردند و او در پی فرصت بود. سرانجام روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال 1206 هجری زمانی که آخوند مزبور به موعظه مریدان اشتغال داشت، مشتاق علیشاه با یکی از دراویش وارد مسجد شد و در گوشه¬ای به ادای فریضه مشغول شد. ملاعبدالله از بالای منبر حکم به قتل و سنگسار کردن مشتاق داد. جماعت پای منبر با چوب و سنگ و هرچه به دستشان می¬رسید مشتاق و درویش همراه او را کشتند. مریدان مشتاق پس از اطلاع از واقعه جسد مرشد و مراد خود را در مقبره خاندان یکی از مریدان به خاک سپردند. و چون کوثر علیشاه همدانی هم در کرمان درگذشت و در همان مقبره مدفون شد؛ زنی محترمه از اهالی رشت به نام حاجیه از مریدان کوثرعلیشاه بنایی عالی با دو قبه بر آن بنا نمود یکی بالای قبر کوثرعلیشاه و دیگری بر مزار مشتاق علیشاه.
سه¬تار همان طور که از نامش پیداست تا زمان او سه¬سیم (یا اوتار) نام داشته و مشهور است مشتاق سیم واخوان سفید زير سيم زرد (بم) را به ساز افزود و با اضافه کردن سیم چهارم؛ صدادهندگي و کوک¬های مختلفی به سه¬تار افزوده شد كه این سیم بین استادان فن به سیم مشتاق معروف است. ظاهراً بعد از این تصرف مشتاق در سه¬تار، به تار هم که تا آن وقت پنج سیم داشت یک سیم اضافه کرده¬اند، سه¬تار امروزي به مشتاق چهار تاری هم معروف بود.
هر وقت به گنبد مشتاقیه کرمان می روم یاد آن عارف شهید را گرامی می دارم که علاوه بر سیر و سلوک خود یکی از استادان مبرز دوران خویش بوده و با همه سن و سال اندک خود توانسته سه تار امروزی را به ما هدیه کند و به جفای ملحدان روزگار سنگسار شود که این است پاداش هنرمندان در ایران!
-- احمد ، Feb 9, 2008یکی از بزرگترین کارهایی که استاد عبادی کرده به نظر من دنباله روی آگاهانه از آن استاد شهید بوده و توانسته حالات او را تا حدی احیا کند. حتما می دانید که استاد عبادی هم از همان سلسله بود. خدایش رحمت کند.
salam
-- مهدی کشاورز امامی ، Feb 19, 2008az fileton mamnon
besyar aali bood
mamnon misham age az in noe fileha baram beferestid.
سلام
-- اميد .س ، Mar 16, 2008سالها پيش در راديو صداي آمريكا برنامه اي در ارتباط با استاد عبادي پخش شد كه شايد به مناسبت سالگرد درگذشت ايشان مي بود.
در آن برنامه بخشي از نوار كاستي كه استاد عبادي براي خواهرزاده اش فرستاده بود پخش شد. استاد عبادي براي خواهرزاده اش تعريف مي كرد كه در باغي درحال سه تار زدن بوده كه پرنده اي از صداي ساز مشعوف شده و با وي همراهي كرده بود.
در ادامه صداي ضبط شده ساز استاد و پرنده آمده بود. من كه در موسيقي سررشته اي ندارم هم از اين همه زيبايي به وجد آمدم.
اگر توانستيد فايل صوتي آن برنامه را از صداي آمريكا بگيريد و براي بازديدكنندگان بگذاريد.
با سپاس
با سلام
-- وفا ، Jul 31, 2008من با درخواست امید مبنی بر گرفتن فایل صوتی از صدای آمریکا موافقم . آیا کسی آن فایل را داره؟من مشتاقانه کارهای استاد عبادی را جمع میکنم.اگه کسی کاری از استاد داره خوشحال میشم برام بفرسته