خانه > آهنگ زمانه > خوانندگان ایرانی > صدای زن ایرانی خاموش نمیشود | |||
صدای زن ایرانی خاموش نمیشودایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comبا صدایی به نرمی حریر، چهرهای ظریف و موهای سیاه بلند، آواز سرمیدهد. با الهام از موسیقی بومی، سنتی و فولکلوریک ایران و نیز آوازهای اپرا؛ آنطور که خودش ساخته یا تنظیم کرده است.
دریا دادور از نسل آوازهخوانهای زن ایرانی است که بیخستگی همهجا کنسرت میدهد؛ نسلی که ثابت کردهاند که صدای زنان ایران هرگز خاموش نخواهد شد؛ صدایی که زیر حاکمیت جمهوری اسلامی در بیش از سیسال گذشته جزو ممنوعهها بهحساب آمده است. دریا دادور، عشق بیپایان به موسیقی و نیز حضور در صحنه را از مادرش به ارث برده است؛ با دریایی از عشق به ایران، آوازهای سنتی و فولکلوریک و علاقه به بازسازی ترانههای بهیادماندنی آوازهخوانهای قدیمی زن ایران.
یکی از رویدادهای مهم زندگی هنری دریا دادور، آوازخوانی در تهران، در سال ۲۰۰۲ بوده است. او همراه با ارکستر سمفونیک ارمنستان در اپرای ملی «رستم و سهراب» به رهبری لوریس چکناواریان در نقش «تهمینه» ظاهر شد و به صدای رسا خواند. مدتی بعد نیز در تالار رودکی در چهارچوب جشنوارهی موسیقی ملل، باز به رهبری لوریس چکناواریان به آوازخوانی پرداخت. در گفتوگوی ویژهای که با دریا دادور داشتم، از او دربارهی کارهایش، ترانههایش و آهنگهایی که میسازد و اجرا میکند پرسیدهام. دریا دادور: شعرهایی از شاعران مختلف را در دست دارم. یکمقدار آهنگهای فولکلوریک است. چندتا آهنگ کار خود من است. یک آهنگ ساختم بهنام «نازپرستو» که در واقع مخصوص بهار است و پیامی به همهی مردم ایران و بهخصوص جوانان ایرانی است. از همهجای ایران صحبت میکند. چند بیتی از این شعر در یادتان هست؟ میگوید: خیز و بیا نازپرستو بیا خب ترانهی بعدی چه بود؟ ترانهی بعدی، برگرفته از «کوچه»ی مشیری است که دیگر همهی ایرانیها آن را میشناسند ... همهی عاشقهای آن زمان یادشان هست ... دقیقاً. چرا شعر «کوچه» را انتخاب کردید؟ «کوچه» من را انتخاب کرد. همه به من میگویند شما ترانههایتان را چه جوری انتخاب میکنید؟ واقعاً خود ترانهها به سراغ آدم میآیند. من با ترانهها زندگی میکنم؛ با شعر فارسی زندگی میکنم؛ با ادبیاتمان و با فرهنگمان زندگی میکنم. برای همین خودش اتفاق میافتد. اینها در لحظهی بهخصوصی با همدیگر تلفیق میشوند یا همدیگر را ملاقات میکنند و میآیند توی فکر من و یکدفعه لحظهای میرسد که من بلند میشوم و این ترانهها را میسازم. مثلاً «کوچه»ی مشیری را واقعاً سالها بود که میخواندم. ولی یک شب، باورتان نمیشود، ساعت سه نیمهشب این ملودی به ذهنم رسید. آنقدر در ذهنم آن را زمزمه کردم که بلند شدم و آن را نوشتم. کدام ملودی؟ همین: بیتو مهتاب/ شبی/ باز از آن/ باز از آن/ کوچه گذشتم/ همه تن چشم شدم/ خیره به/ خیره به/ دنبال تو گشتم. آهنگ بیشتر ترانههایی که میخوانید خودتان میسازید؟ بله. من آهنگ ترانههایم را خودم میسازم، یا خودم تنظیم میکنم؛ البته وقتی که آهنگ فولکلوریک باشد. اگر ترانههای قدیمی، مثلاً فرض کنید ترانهای از دلکش، کاری از آقای تجویدی، ترانهای از انوشیروان روحانی، آهنگهای هایده و ... مثلاً اینجور چیزها را بخواهم مورد استفاده قرار دهم، بازهم تنظیم آنها را مقداری تغییر میدهم و طوری میکنم که با خودم یکی شود و در واقع آن را از آن خودم میکنم. از چه زمانی شروع به آوازخواندن کردید؟ یعنی چطور شد که متوجه شدید باید آواز بخوانید؟ فکر میکنم از روزی که بهدنیا آمدم. این جوری که میگویند گویا من همهاش آواز میخواندم. بچههای مدرسه میگویند که من در دبستان، تا زنگ تفریح میخورد، یا روی میز بودم یا صندلی و داشتم برایشان آواز میخواندم. خواندن ترانه و آوازخوانی را خیلی زود شروع کردم. به خاطر این که مادرم هم خواننده بود و هم ترانهسرا و کارگردان تئاتر عروسکی. من در دنیای هنری بزرگ شدم.
ممکن است نام مادرتان را بگویید؟ خانم نسرین ارمگان. «حسن و خانم حنا» و «لوبیای سحرآمیز» را فکر میکنم همه به یاد داشته باشند. من هنر آواز را به صورت آکادمیک، بعد از این كه سال ۱۹۹۱ به فرانسه آمدم شروع کردم. منتهی همیشه آواز میخواندم. عاشق آوازخواندن بودم. جاذبهی موسیقی از کودکی شما را گرفته بود. بله. هم موسیقی و هم دنیای صحنه و مردم. در واقع عشق به مردم و این مبادلهی احساس با مردم برایم همیشه جالب بوده است. من عقیده دارم که خوانندگان زن، خوانندگان زنی که در ایران میخوانند و بهخصوص آنها که در خارج از ایران آواز میخوانند، بهخصوص نورسیدهها، اجازه نمیدهند که صدای آوازهخوانهای زن ایرانی هرگز خاموش شود. شما چه نظری دارید؟ بله؛ من هم فکر میکنم خوانندههای اینسوی دنیا و حتی خوانندههایی که در ایران هستند، یعنی زنان ما در ایران هم اجازه نمیدهند که این خاموشی اتفاق بیافتد. فکر میکنم ما همهمان از این فشاری که در ایران وجود دارد رنج میبریم. بههرحال هرکسی تا آنجایی که میتواند دارد کارش را انجام میدهد. من ازاین موضوع خیلی خوشحالم.
میدانم که به ایران رفتید و در اپرای «رستم و سهراب» آواز خواندید. چطور شد این اتفاق افتاد؟ باورتان نمیشود. من تا لحظهای که رفتم روی صحنه، نمیدانستم که واقعاً این اجازه را به من دادهاند. نمیدانستم الکی است یا واقعاً دارد این اتفاق میافتد؟ یک عده میگفتند: «نرو ایران، اصلاً اگر بروی ایران دیگر برنمیگردی.» یک عده دیگر حتی در داخل ایران میگفتند: «نخوان.» قبل از این که بروم روی صحنه، میگفتند: «خانم دادور نخوان. دیگر نمیگذارند از ایران خارج شوی.» من هم میگفتم شما خودتان من را به اینجا دعوت کردید و حالا میگویید نخوان؟! تماشاگران اپرای «رستم و سهراب»، فقط خانمها بودند یا آقایان هم در سالن حضور داشتند؟ نه، همه بودند. بهخاطر این که رهبر ارکستر، لوریس چکناواریان یکی از رهبرهای بزرگ ایران بود و اعضای ارکستر سمفونیک ارامنه، به تمامی از ارمنستان آمده بودند؛ بهاضافهی چند نوازندهی سازهای بادی که از وین آمده بودند. حدود ۱۰۰ نفر روی صحنه بودند. کُر کامل بود. بههرحال در آن میان من تنها ایرانی بودم، تنها زن ایرانی و خیلی مورد توجه مردم قرار گرفتم. چه احساسی داشتید؟ من فکر میکنم شب اول ۳۹ درجه تب داشتم. برای من خیلی هیجانانگیز بود؛ چون دیگر آرزویی بالاتر از این نیست که شما جلوی هموطنان خودتان، در کشور خودتان آواز بخوانید. مادرم هم آنجا در ردیف اول نشسته بودند و خلاصه خیلی افتخار بزرگی برای من بود. بهخصوص آواز خواندن به زبان شاهنامه! از این بهتر نمیشود. چیزی از آوازهای آن شب یادتان مانده است؟ بله، همه را حفظم. اگر بخواهم بخوانم که اینجا میلرزد. من خیلی یواش زمزمه میکنم. میگفت: تهمینهام/ تو گویی دل از غم/ به دو نیمهام/ یکی دخت شاه سمنگان منم/ ز پشت هژبر و پلنگان منم/ منم. گفتید آن شب ۳۹ درجه تب کردید. آیا بهخاطر حضور در آن صحنه بود، یا به خاطر این که در نقش «تهمینه» ظاهر شده بودید؟ فکر میکنم بیشتر بهخاطر حضور در ایران بود و این که به کشورم برمیگشتم که بخوانم. من همیشه ایران میروم و برمیگردم، ولی این که آنبار میرفتم برای این که آواز بخوانم و این اجازه را به من داده بودند که جلوی زن و مرد بخوانم، آنهم با چنان سازماندهی و چنان لحظهای و چنان کار هنریای، خب خیلی برایم پرافتخار بود. بعدهم من زمستان همان سال دعوت شدم و دوباره در تالار رودکی تکخوانی کردم. این تهمینه، در واقع اپرای «رستم و سهراب»، در تالار میلاد بود و به مدت چهارشب متوالی اجرا شد. بعد دوباره دعوت شدم و در تالار رودکی سه شب برنامه داشتم. در واقع سنتشکنی کردید. در این دوران که صدای زنها ممنوع است، شما موفق شدید که آواز بخوانید؛ آواز به صدای بلند هم بخوانید و آن هم در یکی از معروفترین سالنهای اپرای تهران... بگذریم. از صدای کدام خوانندهی زن ایرانی خوشتان میآید؟ قمرالملوک وزیری را دوست دارم. علاوه بر او صدای الهه و دلکش را نیز دوست دارم. میان کسانی که فولکلور میخواندند، من عاشق صدای شوشا بودم. نمیدانم شما با صدا و هنر او آشنا هستید یا خیر. متأسفانه چندوقت پیش ما را ترک کردند. من صدای همهی خوانندگان خوبمان را گوش میدادم و لذت میبردم. با هرکدام در یک سن بهخصوص بزرگ میشدم و رشد میکردم. آیا آهنگهای خوانندگانی که اسم بردید، بازخوانی کردهاید؟ یکی از ترانههای دلکش را بازخوانی کردم که تلفیقی است از یک ترانهی دلکش بهنام «یاد من کن» با یک ترانه از ادیت پیاف. در واقع به نوعی کار این دو شخصیت بزرگ موسیقی را با همدیگر بهنوعی تلفیق کردم. چون ترانهها خیلی از لحاظ معنی به هم نزدیک بودند و من هم به ترانهها نزدیک بودم. درواقع یک کار تازه ارائه دادید. ادیت پیاف با دلکش ... خیلی جالب است. بله. فکر میکنم اگر یک آهنگ در میان کارهایم باشد که دقیقاً نشان دهد من چه جوری دارم زندگی میکنم، همین است. دو فرهنگی... در واقع حتی سه فرهنگی. برای این که در طول یکروز بهسرعت باد من یکدفعه از زبان فارسی به فرانسه و انگلیسی دارم صحبت میکنم.
در زمینهی موسیقی از چه کسی آموزش دیدید؟ از همهچیز و همهکس بیشتر، از زندگی. البته استادهای خیلی خوب و بزرگی داشتم. اولین استاد من، در واقع کسی که از کودکی با من کار میکرد، مادرم بود. روی صحنه بودن، ژستوآلیته و اینجور چیزها را با من کار میکرد. همچنین او بود که حس خواندن را در من تقویت کرد. وقتی من وارد کنسرواتوارشدم، خیلی از حیث حضور در صحنه جلو رفته بودم. بعد هم در اینجا بین هشت تا دهسال در این رشته تحصیل کردم. در زمینهی اپرا؟ بله، اپرا. من هم مدال طلایم را در رشتهی اپرا گرفتم، هم یک دیپلم تخصصی موسیقی باروک را گرفتم که به رهبری –اروهنی که – Hervé niquet که یکی از بزرگترین رهبران ارکستر باروک در دنیا است. بعد یکی دوسال هم موسیقی قرون وسطا، -پلن شانت - plain-chant کار کردم و دیگر خلاصه یواش یواش رفتم به سمت موسیقی ایرانی. سرود «ای ایران» را هم خواندهاید... بله، سرود «ای ایران» را خیلی وقت است که میخوانم. دو سه، تنظیم مختلف هم کار کردهام. بیشتر دوست دارید آوازهای مدرن بخوانید یا سنتی؟ بیشتر دوست دارم آوازهای مدرن بخوانم. ولی خیلی از آوازهای سنتی الهام میگیرم و به آنها گوش میدهم. خیلی وقتها میشود که این آهنگها روی صدای من مینشینند. مثالهایی میزنم که حالا دقیقاً سنتی نیستند، ولی بههرحال در دستگاه ماهور هستند و یکجورایی مثل آهنگ قدیمی ایرانی یا سنتی میتوان به آن نگاه کرد. مثلاً فرض کنید «دوتا چشم سیا داری» یا «مرغ سحر» را تنظیم کردم و خواندم. این جور ترانهها هست. یا در دستگاه شور، ترانههای فولکلوریکی که یکمقدار باز سنگینتر از ترانههای دیگر بوده. مثل «خروسخوان» که زندهیاد آقای آشورپور هم برای ما خوانده بودند نمونهی خوبی است. اینجور ترانهها را میخوانم. از این سنتیتر هم کار کردهام. شاید هم یواش یواش سنم که بالاتر برود، به این سمت بروم. هیچ مرزی برای کار هنریام قائل نمیشوم و سعی میکنم این مرزها را بیشتر بشکنم و خودم را محدود نکنم. در پایان اگر نکتهای دارید بفرمایید. تنها چیزی که میخواهم به جوانهای ایرانی بگویم این است که دنبال آن چیزی که از ته دل آن را دوست دارند، آن هدفی که دارند و به آن علاقه دارند، بروند. درست است که زندگی خیلی کوتاه است، اما با همهی سختیهایی که دارد، از آنها میخواهم این کار را بکنند. بهخاطر این که هرگز پشیمان نخواهند شد. من فکر میکنم تنها کاری که باید در این دنیا کرد، کاری است که از ته دل دوست داریم. خوب است که پایانبخش این گفتوگو، ترانهای از خودتان باشد؛ ترانهای که شما آن را دوست دارید. باشد، چشم. شاید همین دلکش و پیاف باشد. |
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
احتمالا هنوز بازدیدکنندگان رادیو زمانه این مصاحبه را نخوانده اند که برای سرکار خانم دادور کامنت نگذاشته اند از صمیم فلب آرزو می کنم موفق باشند
-- taba ، Aug 15, 2010خانمی هنرمند وفرهیخته وزیبا که موجب افتخار ایرانیان وپارسی گویان است واگر آشنایی خود را با موسیقی ایرانی وسعت بخشند آوایشان بیش از پیش به دلهای ایرانیان راه خواهد یافت.
-- بدون نام ، Aug 16, 2010صدات خیلی زیباست , قبلأ سرزمین من را در یو تیوب دیده بودم که خیلی قشنگ بود.
-- ساسان ، Aug 16, 2010موفق باشی.
خانم دادور شاد و پیروز باشید، هفته ای نیست که به صدای زیبای شما گوش نکنم. منتظر کارهای جدید و بیاد ماندنی بیشتری از شما هستم. موفق باشید.
-- جواد ، Aug 16, 2010that is the best
-- بدون نام ، Aug 16, 2010اولين بار با آهنگ ماه پيشانو با ايشان آشنا شدم
-- MOHAMMAD DAVAEI ، Aug 17, 2010صداي گرم و بسيار زيبايي دارند
arezooye in ro daram ke khaanande haaye khoobe zane Irani har rooz ziyad tar shavand va baraye Darya khanoom ham arezooye behtarin haa ro daram. albate nevisandeye mohtaram Aavazeh khan sahih nist balke Aavaaz khan sahih ast. movafagh bashid.
-- iNima ، Aug 17, 2010ما به شما افتخار میکنیم
-- راحله ، Aug 17, 2010دریا خانوم
صد سال زنده باشی و بخوانی
و کاش راهی هم برای علاقمندان در ایران پیدا می شد تا بتوانند سی دی های صوتی و تصویری شما را تهیه کنند
-- مهرداد ، Aug 17, 2010صدای زیبایی داری.موفق باشی
-- مصطفی ، Aug 17, 2010صدای دریا ، صدایی جاودانه است، بوی وطن را حس می کنی در کنسرت های دریا
-- گمنام ، Aug 17, 2010صدایت را دوست میدارم دریای عزیز. با صدایت داد ما را بستان. دوستت داریم از ته دل
-- منصور ، Aug 17, 2010من عاشق سادگیت هستم دریا جان. دوستدارت فرانک
-- بدون نام ، Aug 17, 2010خانوم دادور عزیز ! ممنونیم که ایرانــــــــــی ماندید*
-- سعیده ، Aug 17, 2010آنچه خوبان همه دارند ، تو یک جا داری
-- asad ، Aug 17, 2010با آرزوی شادکامی و موفقیت روزافزون برای شما
afarin bar to ba in vijegie khasse beyad mandani ke khodadadist...
-- بدون نام ، Aug 17, 2010واقعا کارتون عالیه، من تهرانم نمیدونم کجا میتونم اهنگاتونو تهیه کنم.
-- امین ، Aug 18, 2010کسی اگر میدونه ممنون میشم راهنمائیم کنه.
دریای عزیزم خیلی دوستت دارم. چند هفته پبش که از ماشینم دزدی شده بود متوجه شدم 2 تا از سی دی های دریا رو هم برده بی نهایت غصه خوردم :)
-- مریم ، Aug 18, 2010وقتی به تو گوش می کنم لذت می برم
-- مریم ، Aug 19, 2010صدائی که انرژی مثبت دارد چه آواز بخواند چه صحبت کند
امیدوارم روزی بتوانم اجراهایت را از نزدیک ببینم
دریای عزیزم، صدایت برای من امید به زندگی را در بر دارد. زنده باشی و شاد.
-- Hooman Askary ، Aug 20, 2010merci faghat khanandeh nisteed negahdar farhrng irani
-- soudabeh ، Aug 21, 2010شما را يوتيوب به من معرفي كرد
-- سيامك شاهونه ، Aug 24, 2010سي دي شما را دوستي از امريكا برايم آورد
خودم , خانمم , هستي كوچكم و سياوش شما را دوست مي داريم و آرزو مي كنيم بسيار بخوانيد و بسيار زندگي كنيد زندگي شما زندگي ديگران را رنگ آميزي مي كند.
درود بی کران به شما هموطن گرامی جاوید شاه تنها راه رهایی و نجات کشور با نظام بادشاهی و سر لوحه کوروش کبیر و رضا شاه دوم می باشد
-- بدون نام ، Aug 27, 2010fogholade khodeto sedato dost daram darya jon ,dokhtaram yeki az konsertaye landan eto omadan vali motasefane khodam hanooz shanse shenidane sedaye ghashangeto az nazdik nadashtam , be omid e didar
-- mery_nosrati@yahoo.com ، Aug 27, 2010How could some one have such a powerful and beautiful voice
love u
-- Parvaneh ، Aug 29, 2010دریای عزیزم امکان نداره صدایت بشنوم و گریه ام نگریه مخصوصا ماه پیشونی جون نمی دونم که انرژی در وجودم آزاد میشه که به شعف می رسونه ورای غم و شادی شعف
-- بدون نام ، Aug 30, 2010بهت به عنوان یک زن ایرانی افتخار می کنم به مادر و پدرت که چنین تربیتی کرده هم تبریک می گم زنده باشی عزیزم
خیلی زیبا میخونی باعث افتخار ما ایرانیان هست مخصوصا ما زنها
-- azar_ ، Sep 3, 2010More i listen to you more i enjoy
-- PARVANEH ، Sep 5, 2010Dear Ms.Dadvar.Thank you for your valuable efforts in field of Persian music.Wishing the best for you and your family. your sincerely Dr.Ahmad Mahani.
-- دکتر احمد شهیدزاده ، Sep 5, 2010ای دریای من الهی صد ساله شوی محسن
-- محسن ، Sep 5, 2010baese eftekhariiiiiiiii..
-- farzaneh golmakani ، Sep 6, 2010تو اسطوره خواهی شد ، بخوان زن خوش صدای پارسی
-- فرزام ، Sep 6, 2010بنظر من شما فوق العاده هستيد لطفآ از وطن
-- علي ، Sep 7, 2010بيشتر بخوانيد شما مثبت ترين خواننده زني كه تا به حال صدايش را شنيدهام هستيد زنده باشيد و پيروز
سلام دریای عزیزم
-- مهشید ، Sep 13, 2010ما جوانان در ایران واقعاً از صدات لذت می بریم. امیدوارم یک بار دیگه به ایران برای اجرا بیای و ما روی صحنه ببینیمت.
ايشون فوق العاده ميخونن موفق باشن
-- بدون نام ، Sep 14, 2010به شما افتخار میکیم
-- shohreh ، Sep 28, 2010واقعا به شما افتخار می کنم و من از اون دسته جوونایی هستم که دارم واسه ی خوندن تلاش می کنم و آرزوم اینه که بتونم یک اپرای کمیک توی ایران داشته باشم.
-- مونا ، Dec 26, 2010