خانه > خیابان > شهرـ پرسهنگار > در بارهی بخشایش | |||
در بارهی بخشایشبابک میناپس از انتخابات در شهرهای اروپا، ایرانیان تظاهرات مختلفی برپا کردند. یکی از دوستان من که دختری محجبه است، فعالانه در این تظاهرات شرکت میکرد. روزی بعد از برگزاری یکی از این تظاهرات وقتی با او صحبت میکردم بسیار کلافه بود. ظاهرا او تنها زن محجبه جمع تظاهرکننده بوده است و از همین رو رفتار زنان بیحجاب با او چندان مهربان نبوده است. گرچه از رفتار زنندهای صحبت نمیکرد. اما میگفت به من چنان نگاه میکردند گویی که من قانون اجباریبودن حجاب را وضع کردهام. این نگاه و کنایههای گاه و بیگاه آزردهاش کرده بود. به او گفتم خودت را بگذار جای آنها، سیسال زندگی در زیر سایه چنین زور و چنین اجباری سخت است. بلافاصله گفت: «او هم باید خودش را جای من بگذارد نه؟ من که اینجا هستم خوب قطعا با این قانون و خیلی چیزهای دیگر مشابه آن مخالفم. او نباید این را درک کند؟» سکوت کردم، جوابی نداشتم. راست میگفت، این داستان کوتاه بارها و بارها به شکلهای گوناگون تکرار شده است. دست کم من در زندگیام بارها دیدهام افراد سکولاری (این کلمه را به معنایی عقل سلیمی به کار میبرم) که دوست دارند کنایهای نیشدار حواله دینداران دموکرات بکنند. گاهی البته کار به جای باریک میکشد. دوطرف که در یک جبهه سیاسی هم هستند، سخت به هم میتازند. گذشته همدیگر را به یاد هم میآورند. طرف سکولار با لحن تحقیرآمیزی میگوید: «حالا شما از کی دموکرات شدهاید؟ قبلا چهکاره بودید؟» طرف دیندار ناگهان از مواضع دموکراتش عقبنشینی میکند و میگوید: «اکثریت جامعه با ما هستند شما چه کارهاید؟» این دعوا چیزیست مثل تونل زمان، ما را به راحتی به نبردهای سیاسی سیسال پیش میبرد.
این ماجرا البته فقط در سطح روابط شخصی نمانده است و مشکل همینجا است. وقتی این تنش به سیاستمداران و روشنفکران سرشناس کشور هم سرایت میکند، باید گفت با معضل مهمی مواجهایم. روزی نیست که بحث جدیدی درباره «عبدالکریم سروش و انقلاب فرهنگی» راه نیفتد. این که او فلان نامه را در فلان تاریخ امضاء کرده است بنابراین مجرم شناخته شده و محکوم ابدیست، یا این که فلان چهره فعلی ایوزیسیون قبلا در سپاه پاسداران بوده پس آدمیست ذاتا جنایتکار، یا اینکه میرحسین موسوی بالاخره از حکومت است و بنابراین نمیتواند دموکرات باشد. البته ماجرا به اینجا ختم نمیشود. گاهی اینجا و آنجا به گونهای پوشیدهتر میشنویم که بخشهایی در جامعه هستند که اصولا دموکراسی را نمیفهمند. باید آنان را حذف کرد و با بقیه حکومتی دموکراتیک ساخت. کاملا شبیه به آن رویای مشهور کمونیستی که در صورت بروز جنگ جهانی اضافیهای جهان را میکشیم و با باقیمانده ـ اگر باقیماندهای باشد ـ آرمانشهر کمونیستی را برپا میکنیم. مشکل از کجاست؟ چرا هر روز با تنش تلخ، آن هم درون جبهه دموکراسیخواهی مواجهایم؟ اما تاریخ را تحریف کردهایم اگر بگوییم«همه» دینداران چنین بودهاند. بخشی از دینداران هم بودهاند ـ به تدریج بر شمارشان افزوده هم شده است ـ که نه تنها مخالف این تحمیل بودهاند که شجاعانه و ستایشبرانگیز علیه آن مبارزه کردهاند. اما ـ نکته در این جاست ـ پارهای ازشهروندان سکولار هنوز خاطره «ایست بازرسیهای دهه شصت»، حملههای ناگهانی به درون خانهها، تحمیل تحقیرآمیز حجاب، پاکسازیها، و بالاخره زندانها و شکنجهها و کشتارها را در دل دارند. آنان هنوز این همه را نبخشیدهاند. آیا آنان باید ببخشند؟ بخشایش چیست؟ بخشایش تصمیمی است که از همه قانونها و نظامهای حقوقی میگریزد. بخشایش جلوهای ناب است از نوعی توان بالقوه انسانی که لزوما در قانون درج نشده و تصمیمی فراسوی قواعد معمول است. اما نکته مهم اینجاست که اگر بخشایشی در کار هست باید همینجا و همین اکنون باشد. مهمترین خطای ملتها این است که بخشایش را به آیندهای دور حواله دهند. آیندهای که در آن به همه حسابها رسیده شده است. آن آینده معمولا نخواهد آمد و بخشایش تا ابد به تعویق خواهد افتاد. ظاهرا در مورد ما، این آینده، جامعهایست دموکراتیک.
اما باید بدانیم تا نبخشیم دموکراسی نخواهد آمد. دموکراسی حکومتی است که بخشایش در آن همچون نهادی اساسی عمل میکند. نظام دموکراتیک جلوهای سکولارشده از این باور در ادیان ابراهیمی است که انسان خطاکار است و در نظام الهی همیشه جایی برای بخشایش هست. بخشایش وعده آزادی است. انسان خطاکار است و اگر بخشایشی وجود نداشته باشد همه آدمیان با نخستین گناه باید تاوان آن را پس دهند. در این صورت زندگی بشری چیزی نخواهد بود جز وحشتی طولانی و بدون آزادی. روی دیگر بخشایش، احساس گناه است. این کلمه را تنها در معنایی دینی به کار نمیبرم. احساس گناه ـ البته اگر به خودآزاری نیانجامد ـ بر احساس مسئولیت اخلاقی در قبال خود و دیگری میافزاید. احساس گناه نباید تنها در قبال اشتباهات فردی باشد. ما باید در قبال گناهان جمعی نیز مسئول باشیم. وقتی در جوامع کمونیستی به نام کمونیسم آدم میکشند، همه مارکسیستها باید احساس مسئولیت کنند و درباره مارکسیسم دوباره بیندیشند. حتی اگر در آن کشتارها نقشی نداشتهاند. در آنچه در این سیسال گذشته است همه ما مسئولیم. مساله این نیست که کاری کردهایم یا نکردهایم. ما از آن حیث که بخشی از جامعه هستیم مستقیم یا غیرمستقیم در آنچه روی میدهد مسئولیم. هم سکولارها و هم دینداران در آنچه در این سیسال روی داده نقش داشتهاند. همه ما باید یکبار برای همیشه همدیگر را ببخشیم. این بخشایش هم معنایی فردی دارد و هم جمعی. هم تک تک ما باید یکدیگر را ببخشیم و هم بخشایش را به عنوان استراتژی جنبش سبز دنبال کنیم. همانطور که استراتژی جنبشهای فاشیستی کینهتوزی است. بسیار گفتهاند که ابزار دموکراسی گفتگوست. یکی از چیزهایی که در این گفتگو باید به آن بپردازیم این است که به هم گوش دهیم. سکولارها باید تلاش دینداران برای قائقآمدن بر مشکلات دینداربودن در عصر مدرن را جدی بگیرند. درست است که این مساله آنان نیست، اما مساله بخش بزرگی از جامعه ایران است. سکولارها باید به تلاشهای دینداران برای ساختن چهرهای دموکراتیک از اسلام احترام بگذارند. از همه مهمتر باید بپذیرند در آنچه رخ داده آنان نیز نقش داشتهاند. یکبار برای همیشه و همین حالا همه آن خاطرات تلخ را ببخشند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
نیمی از حرفهای شما درست است .ولی متاسفانه اشاره نکردید که که این دینداران بودند که در راس قدرت بودند و بی رحمانه از قدرت خود استفاده کردند و سکولار ها را سرکوب کردند و حالا که ورق برگشته و پیکان سرکوب به سمت خودشان نشانه رفته دنبال چاره میگردند .بخشایش لازم است ولی حق کسانی که بصورت مستقیم مورد سرکوب این دینمداران واقع شدند نیز باید محفوظ باشد که عدالت را بجویند .دوست عزیز در تمام کشورهای متمدن دنیا وقتی مسئولی وزیری نماینده ای کاری انجام میدهد مسولیت آنرا نیز می پذیرد و حداقل اینکه معذرت خواهی و پوزش میخواهد آیا شما در این ۳۱ سال کسی از عوامل این رژیم اسلامی را دیدید که از اعمال خود معذرت خواهی کرده باشد و پوزش بخواهد فراموش نکنید این اولین قدم برای بخشیده شدن از طرف جامعه ایرانی میباشد آنها گام اول را بردارند و نشان بدهند که پشیمان هستند مطمئن باشند که بخشیدن ریشه در فرهنگ ایرانی دارد
-- arad ، Mar 12, 2010نویسنده طوری حرف زده انگار غیر مذهبی ها هیچ خطایی نکرده اند و فقط باید با بزرگواری بقیه را ببخشند
-- بدون نام ، Mar 12, 2010غیر مذهبی ها هم باید تقاضای بخشش کنند.آنها هم به اندازه مذهبی ها در انقلاب موثر بوده اند
آن ها هم به اندازه مذهبی ها خواستار اعدام مخالفان بوده اند
کافیست روزنامه های اول انقلاب را بخوانید
اگر در صد بزرگی از مردم ایران مثل شما فکر میکردند ما زندگی خیلی بهتری داشتیم
-- avi sharon ، Mar 12, 2010لطفاً به این نیم-جمله دقت بفرمایید: "چهرهای دموکراتیک از اسلام"
دوست گرامی، خانم محترم که مورد بی مهری سکولارها واقع شده اید، دموکراسی با مذهب مردم کاری نداشته و حتی بر «حق آزادی انتخاب مذهب» و حتی «آزادی در لامذهب بودن» نیز بسیار تاکید دارد اما کمتر مذهبی است که چنین برخورد دمکراتیکی را با مذاهب دیگر و خود پدیده دمکراسی داشته باشد. اسلام احتمالاً بدترین این دین ها از این نظر است چون اگر از یک سو تک-آیه هایی مثل «لا اکراه فی الدین» را دارد از سوی دیگر آیات بسیار و مکرر دیگری دارد که خلاف این مطلب را می گوید و حتی بر فشار و زور و تهدید و تحدید و ارعاب مردم در صورت نپذیرفتن دین و آیین اسلام تاکید مؤکٌد دارد. (مبحث حدیث و روایات و "تفاسیر علمای وقت" هم که به جای خود، بخصوص در مذهب شریفه شیعه اثنی عشری جعفری!)
موضوع حجاب هم که خاص اسلام نیست و سابقه آن در فرهنگ ها و مذاهب ملل دیگر دنیا خیلی قدیمی تر از اسلام است. فراموش نفرمایید: اسلام حجاب را به وجود نیاورد بلکه بعد از مدتی که از پیدایش این دین گذشت، پایه گزار آن موضوع حجاب را پذیرفت و حتی اجباری هم کرد منتهی فقط برای پیروان آن نه برای دیگران!
شما هم اگر می خواهید به هر دلیل شخصی (یا حتی اجتماعی) محجبه باشید کسی حق ندارد به شما ایرادی بگیرد اما دفاع کردن از یک مکتب عقیدتی که از پایه اشکال داشته و دچار ضد و نقیض شدید است، آن هم به بهانه حفظ حجاب یا عقاید و گرایش های شخصی، خواننده یا شنونده را در مورد صحت عقل گوینده آن به شک و تردید می اندازد بخصوص هنگامی که از لغت دمکراسی هم در این سخنان استفاده می شود. خود دمکراسی جای تجزیه و تحلیل بسیار دارد و در اثبات این که بهترین روش برای اداره جامعه است یا نه خیلی می توان صحبت کرد. (اگر وضع اقتصادی یا سیاسی و اجتماعی کشورهای دمکراتیک از کشورهای دیکتاتوری نسبتاً بهتر است، تنها در مقام مقایسه چنین است وگرنه خود آن کشورهای دمکراتیک با مشکلات زیادی درگیر هستند ... این را هم فراموش نکنیم که از آمریکای سرمایه دار تا چین کمونیست تا سوئد پادشاهی / سوسیالیستی، همگی ادعای دمکراسی دارند اما این کجا و آن کجا!)
اگر از من می پرسید، نه خود را به دمکراسی و نه دمکراسی را به اسلام بچسبانید چرا که ممکن است حتی بیش از این پا در مسیر خطا بگذارید. اگر هم سکولارها تا این حد بی جنبه بوده یا هستند که نتوانند شما و حجابتان را در چنان تظاهراتی تحمل کرده واکنش های بد نشان دهند، با آن که کار خوبی نکرده اند اما خود را به جای آنان بگذارید تا بتوانید وضع ایشان را درک بفرمایید. من به جای شما باشم دیگر در چنان تظاهراتی شرکت نخواهم کرد مگر آن که حاضر باشم حجاب خود را کنار بگذارم!
-- بی نام ، Mar 13, 2010بابک خان
-- mansour piry khanghah ، Mar 13, 2010مقاله ات انساندوستی وعلاقه ات به ایران و سرنوشت مردم ان دیار را نشانگر است.متاسفانه این ارزو زمانی عملی خواهد شد که طرفین قبول کنند که اشتباه کرده اند.
دوم اینکه طرفین بپذیرند که ختم دعوا فقط با عدم تکرار اشتباهات گذشته و بحث و گفتگو بر سر حل اشتباهات احتمالی اینده دو طرف و یا با میانجی گری قوه قضائیه (محکمه ای عادل)ممکن است.سوم اینکه اجرای قانون و رعایت عدالت اجتماعی،اقتصادی برای شهروندان باید در دستور کار حکام باشد.
بدون قبول این سه شرط که حد اقل شروط یک جامعه مدنی و مردم سالار است،نه اشتی امکان پذیر و نه ارزشمند است.
در ایران ما روشنفکران مردم سالار فقط با قبول قوانین شرعی موجود و مبارزات دراز مدت مسالمت امیز قادر به تغییرات فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی خواهند بود.هر گونه تند روی و یا بی توجهی به اسلام و عقاید مذهبی مردم مسلمان ایران،نه تنها به بن بست میرسد،بلکه اب به اسیاب دشمن مردم ریختن است.
اگر دوستان غیر مذهبی و مذهبیون طرفدار جدایی دین از دولت صرفا تمایل به حکومت کردن دارند و به این خاطر مبارزه می کنند،خود می دانند.ولی اگر کسی و یا گروهی معتقد است باید به ان مردم خدمت کرد،باید بپذیرند که اکثریت جامعه مسلمان است و بسیاری از رفتارهای مردم ایران از قوانین شرع نشعت می گیرد.ضمنا خوشبختی را نمی توان به زور و یا توسط کشتار به جوامع بشری و مخصوصا مردم ایران تحمیل کرد و یا برای رهایی مردم ،خود و مردم را وامدار استعمار گران نمود.موفق باشید
دوست عزیز حالا این دموکراسی چی هست که همه کرامات اخلاقی وسیله ای هستند برای رسیدن به آن؟
-- میم ، Mar 13, 2010بابک عالي بود اي کاش ميشد ابزاري پيدا کرد اين تفکرات به سطح بدنه جامعه راه پيدا کنه
-- مجيد ، Mar 14, 2010