خانه > ايرانيان کانادا > آموزش و پرورش > دکتر براهنی: زبان مادری، زبان مقدسی است | |||
دکتر براهنی: زبان مادری، زبان مقدسی استمحمد تاج دولتیtajdolati@radiozamaneh.comبیش از ۱۰ سال است که روز ۲۱ فوریهی هرسال از سوی سازمان ملل متحد و سازمان یونسکو به عنوان «روز جهانی زبان مادری» معرفی شده و همه ساله به این مناسبت، برنامههای گوناگونی در تاکید بر اهمیت زبان مادری برگزار میشود. با این که حق آموزش و آموختن به زبان مادری، در ترکیب چند قومی و چند فرهنگی ایران، در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز به رسمیت شناخته شده است، اما ممنوعیت اجرای این حق سالها است که به یکی از اعتراضهای ایرانیان متعلق به اقوام و فرهنگهای گوناگون ایران که مایلاند به زبان مادری خود نیز آموزش ببینند و صحبت کنند، تبدیل شده است. در همین رابطه، روز ۲۱ فوریه «بنیاد ایرانی- کانادایی زبان و فرهنگ آذربایجان» که شش سال پیش توسط چند تن از ایرانیان ترک زبان در کانادا تأسیس شد، یک جلسهی سخنرانی در بارهی اهمیت زبان مادری، در سالن اجتماعات یکی از کتابخانههای شهر تورنتو برگزار کرد. در این برنامه که با حضور بیش از ۱۰۰ تن از ایرانیان و به زبان فارسی برگزار شد، دکتر رضا براهنی نویسنده و شاعر، دکتر رضا مریدی نمایندهی ایرانیتبار پارلمان اونتاریو، دکتر فریدون رحمانی رییس «خانهی کرد» در اونتاریو و دکتر عباس آزادیان رواندرمانگر شناخته شدهی جامعهی ایرانیان کانادا سخنرانی کردند.
دکتر رضا مریدی که خود یکی از مؤسسین بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان است، ضمن اشاره به اهمیت توجه به زبان مادری و تاریخچهی نامگذاری روز ۲۱ فوریه به نام روز جهانی زبان مادری، گفت: «در تمام دنیا، کمتر از ۲۰۰ کشور عضو سازمان ملل متحد هستند. یعنی ما دردنیا ۲۰۰ کشور هستیم، در حالی که تقریبا ۶۰۰۰ زبان داریم. این نشان میدهد که هیچ کشوری در دنیا نیست که در آن فقط یک زبان صحبت بشود. اگر مسالهی زبان بین ملتها و ملیتها حل نشود و ملیتها زبانهای همدیگر را نپذیرند، این مساله تبدیل به یک تنش سیاسی در کشورهای مختلف میشود و صلح جهانی را به خطر میاندازد. در تاریخ دنیا جنگهای بسیاری بر مبنای همین اختلافات قومی و فرهنگی اتفاق افتاده است». دکتر مریدی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: «امیدوارم در وطن عزیز ما ایران هم موضوع و معضل زبان هرچه زودتر حل شود. همهی زبانها آزاد شوند تا مردم ما با راحتی و آسایش بتوانند با هم راحت باشند و همه بتوانند زبانهای دیگر را یاد بگیرند. گاهی وقتها فکر میکنم چه خیانت بزرگی در وطن عزیز ما ایران به ما کردهاند؛ ما میتوانستیم خیلی زبانها را یاد بگیریم. مثلا برای خود من امکان داشته که بتوانم کردی یاد بگیرم و یا دوستان فارس ما میتوانستند ترکی یاد بگیرند. اگر فضای قبولی زبانها در ایران وجود داشت، هرکدام از ما میتوانست پنج تا شش زبان را یاد بگیرد. این امکان را از ما دریغ کردهاند. اما امیدوارم در آینده این موانع برطرف شود و مردم ایران عزیز ما، همه با هم و همگی نزدیک هم باشند؛ با مقبولیت زبان و آداب و رسوم همدیگر». ترجمهی فارسی پیام خانم ایرنا بوکاوا، دبیرکل سازمان یونسکو، به مناسبت روز جهانی زبان مادری نیز برای شرکت کنندگان در این جلسهی سخنرانی ارائه شد. دبیرکل یونسکو در این پیام اشاره کرده که از ۱۰ سال پیش مراسم بزرگداشت روز جهانی مادری در مقر یونسکو برگزار میشود. در این پیام تاکید شده که کارکردهای چندگانه و حیاتی زبان در عرصههای مختلفی همچون فرهنگ، اقتصاد و آموزش سالها است به اثبات رسیده است. اولین کلمات و همچنین تفکرات فردی که اساس و شالودهی تاریخ و فرهنگ است، از طریق زبان مادری ابراز میشود و لزوم تحصیل کودکان در مراحل اولیهی آموزش به زبان مادری، امری شناخته شده است. در پیام مدیرکل یونسکو همچنین اشاره شده که مفهوم زبان مادری در حقیقت مکمل سیستم آموزشی چند زبانهای است که یونسکو در تلاش برای ارتقاء و ترویج دستکم سه مهارت زبانی؛ یعنی زبان مادری، زبان ملی و گویش انجام میدهد.
«تکلم به زبان مادری عین حقوق بشر است و دموکراسی است» در بخش بعدی این برنامه، دکتر فریدن رحمانی جامعهشناس و رییس هیأت مدیریهی «خانهی کرد» در شهر تورنتو، از دیدگاه جامعهشناختی به اهمیت زبان مادری پرداخت و زیر عنوان زبان مادری، دموکراسی و فرهنگ دموکراتیک گفت: «پیوند میان دموکراسی و زبان را در دو بعد میتوان بررسی کرد که به نظر من یکی از آنها را میتوان به عنوان بعد حقوقی و دیگری را بعد سیاسی− اجتماعی نامگذاری کرد. از دیدگاه حقوقی اگر ما بپذیریم که زبان مادری یک حق است و انسان باید آن را به عنوان حق اولیه بهکار ببرد و به زبان مادریاش تکلم کند و دموکراسی را هم به عنوان مجموعهای از حقوق انسان و حقوق بشر که بنیانهای اولیهی دموکراسی را تشکیل میدهد، بنابراین تکلم به زبان مادری عین حقوق بشر است و دموکراسی است. از دیدگاه سیاسی− اجتماعی، اگر ما بپذیریم دموکراسی عبارت است از مشارکت انسانها در سرنوشت خودشان و در تصمیمگیریها، میدانیم که اکثر حقوقدانان، جامعهشناسان و محققین معتقدند برای بالا بردن سطح دموکراسی باید سطح مشارکت سیاسی اجتماعی سیاسی را به طور آزاد و آگاهانه بالا ببریم، بنابراین اینجا است که رابطهی دموکراسی و زبان مادری مشخص میشود. یعنی برای این که بتوانیم در جامعهای مانند ایران، تمام آحاد ملی را در تعیین سرنوشت خودشان، در تصمیمگیریهای سیاسی و آگاهی بخشی در مسائل سیاسیشان امکانپذیر کنیم، تنها راهش این است که امکان بحثهای سیاسی اجتماعی مردم را به زبان اصلی و اولیهای که راحتتر میتوانند به آن تکلم کنند، فراهم کنیم».
«پنج تا شش هزار زبان در دنیا وجود دارد» دکتر عباس آزادیان، رواندرمانگر شناخته شدهی جامعهی ایرانیان کانادا، سخنران دیگر جلسه بود که با زبانی ساده و ارائهی مثالهایی ملموس، زیر عنوان شخصیت و دسترسی به زبان مادری و نقش و اهمیت آن، از نخستین هفتهها و ماههای زندگی کودک، سخنرانی کرد. دکتر عباس آزادیان گفت که: «در حال حاضر حدود پنج تا شش هزار زبان در دنیا وجود دارند که ۹۰درصد این زبانها در حال از بین رفتن هستند و حدود ۱۲ زبان هرسال در دنیا از بین میرود و از تعداد کل زبانهایی که در دنیا وجود دارد، ۲۰درصد تا ۵۰درصد آنها مصرف روزانه ندارند. وقتی تاثیر زبانها را بر همدیگر بررسی کردند، زبان انگلیسی به عنوان جانی و مقصر اصلی در نظر گرفته شد. ۹۰درصد زبانهایی که زبان انگلیسی در ارتباط با آنها قرار میگیرد، در نهایت از بین میروند. زبان فرانسه زبان بسیار بهتر و ملایمتری از این لحاظ است. حدود ۵۰درصد زبانهایی که در ارتباط با زبان فرانسه قرار میگیرند، از بین میروند. در مورد زبان فارسی، آماری نداریم. اما اصل مطلب این است که زبانها از بین میروند. این مساله از لحاظ رشد شخصیت، رشد فرد و جایگاه فرد در اجتماع تاثیر میگذارد». دکتر عباس آزادیان ضمن بررسی جامعی از تئوریهای گوناگون در بارهی تاثیر زبان مادری در رشد شخصیت انسان، در پایان سخنرانیاش نتیجهگیری کرد: «شخصیت انسان در زبان رشد میکند؛ شخصیت انسان در ارتباط عاطفیای که با غیر ایجاد میشود رشد میکند؛ شخصیت انسان در معنایی که بین فرد و دیگران در محیط ایجاد میشود رشد میکند و بعد که دسترسی به زبان از بین میرود، آن معنا، درک از خود، درک از دیگران و درک از دنیا بههم میخورد و مشکلات روحی، مشکلات روانی و مشکلات شخصیتی ایجاد میکند. به همین دلیل ضروری است که فرد به زبانی که با آن بزرگ شده و به زبان مادری خودش دسترسی داشته باشد و طبیعتا این نافی این مساله نیست که انسان زبانهای دیگر را یاد بگیرد. انسان میتواند زبانهای دیگر را یاد بگیرند. بچههای زیر ۱۳ سال به صورت برق و باد میتوانند زبانهای دیگر را یاد بگیرند. حتی یکی از روانشناسها ادعا میکرد بچهی زیر یک ساله، اگر در محیط زبانهای مختلف قرار بگیرد، به راحتی میتواند ۱۱ زبان را یاد بگیرد. البته نمیدانم در این ادعا چقدر اغراق هست. مطالعه در این مورد و نظر قاطع دادن سخت است، ولی اصل مطلب این است که دسترسی به زبان مادری، برای رشد شخصیت فوقالعاده اساسی و مهم است».
دکتر رضا براهنی، نویسنده، شاعر و رییس سابق «انجمن قلم کانادا» یکی دیگر از سخنرانان این جلسه بود که با نگرشی تحلیلی− ادبی در بارهی اهمیت زبان مادری سخن گفت. دکتر براهنی که در بسیاری از آثار ادبی خود، از گذشته تا کنون، بر اهمیت زبان مادری تاکید داشته است، در آغاز سخنرانی خود، با اشاره به یکی از آثارش در دههی ۱۳۴۰ خورشیدی گفت: در سال ۴۲ یا ۴۳ شمسی، من از ترکیب دو کلمه استفاده کردم که بعداً در زندگیام به عنوان نویسنده، نقش اساسی داشت؛ این دو کلمه عبارتند از «تاریخ مذکر». بعدها مقالهای ۱۰۰ صفحهای تحت عنوان تاریخ مذکر نوشتم که در نیمهی دوم آن دهه، تحت عنوان «تاریخ مذکر، رسالهای در موجبات تشتت فرهنگ در ایران»، چاپ شد. با وجود این که از تاریخ مذکر حرف میزدم، موضوع اصلی فقط این نبود که تاریخ مذکر چیست. به دلیل این که خود آن روشن بود و کلاً به صراحت میتوان گفت که به هر تاریخی نگاه میکردیم، میدیدیم که مردانی در آن مدام نقش تعیین کننده پیدا میکنند و با هم گلاویز میشوند. همیشه در حال کشمکش با هم هستند. در واقع، صورت تاریخ را آرایش میدهند. طوری که انگار زنان یا فقط وسیله هستند یا حذف شدهاند؛ و یا وسیلهی دیگری غیر از تاریخ ضرورت دارد تا نقش اساسی زنان برملا شود. وقتی ما از کشمکش صرفاً مذکر تاریخ عبور میکنیم به سوی این که زن چه نقشی دارد، بیآنکه پذیرفته باشیم نقش اساسی و حتی اساسیتر با زن بوده، وارد دو حوزه میشویم؛ حوزهی مادر و حوزهی لذت. در فاصلهی این دو حوزه، زبان قرار دارد. در آن فاصله ممکن است مادر را حذف کرده باشیم. یعنی زبان را حذف کرده باشیم. اما میدانیم که اگر مادر نبود، این زبان نبود. این ماجرا نبود و این لذت −حتی گاهی لذتی توأم با جدال بین مرگ و زندگی− هم نبود. دکتر براهنی در ادامهی بحث خود، با اشاره به داستان رستم و سهراب شاهنامهی فردوسی، نبرد میان ایرانیان و تورانیان، زبانهای متفاوت مردمان این دو کشور، رابطهی رستم و تهمینه، به وجود آمدن سهراب و انتقال هویت و شخصیت رستم به فرزند او توسط مادرش با زبانی غیر از زبان فارسی، به اهمیت زبان مادری قهرمانان داستان رستم و سهراب اشاره کرد: قصه به رغم غمانگیز بودناش بسیار لذتبخش است. یک چیز بزرگتر، یک روایت بهمراتب مهمتر از خود رستم و سهراب بر آن حاکم است. ما از آن زبان، صرف زبان –تورانی و ایرانیاش فرقی نمیکند− لذت میبریم. در پشت سر این زبان و قصهای که در این زبان روایت میشود، جدا از این که زبان متعلق به کدام قوم است، یک نفر دیگر هم ایستاده و او عبارت از آن کسی است که هم مادر رستم است و هم مادر سهراب. این زبان، زبان صرف است. جدا از نوع آن، یعنی فارسی بودن آن یا تورانی بودن و یا ترکی بودن آن؛ و آن این است که این زبان را به فردوسی، به رستم، به سهراب و به هر شاعر دیگری، او یاد داده است و این آن زبان است که هر مادری به هر فرزندی و هر فرزندی از هر قوم و قبیلهای میآموزد. که بدون آن آموختن که آموختنی است توأم با عشق و لذت، این روایت به آن صورت که بیان شده، بیان نمیشد. این زبان جدا از فارسی بودن آن و یا اگر یک ترک آن را مینوشت، جدا از ترکی بودن آن، زبانی است که به رغم بیان مصیبت، در یک جای غریبی با خواننده و شنونده رابطه برقرار میکند. یعنی زبان، صرف زبان، جدا از ماهیت و نوع آن، از جایی برخاسته که زبان مادر است. این شهوت و لذت زبان مادر است که به وسیلهی فردوسی به ما منتقل میشود. دکتر براهنی در ادامهی سخنان خود، در باره ابداع دو واژهی «زبانیت» و «اُمییت» توسط خود او و مفاهیمی که این دو کلمه در شناخت ادبی و اهمیت زبان ایفا میکنند بحث کرد. دکتر براهنی در پی تحلیل ادبی خود در بارهی اهمیت زبان و به ویژه زبان مادری، با اشارههای تاریخی− مذهبی، روی سخناش را به سوی رهبران کنونی ایران که به گفتهی وی مانع آموزش زبان مادری بخشی از جمعیت ایران میشوند گرفت و اظهار داشت: میخواهم علناً بگویم که اگر آقایانی که امروز زبان مادری آدمها را قدغن میکنند، بدانند که اگر در دوران پیدایش اسلام و دوران نبوت پیامبر، عدهای زبان عربی را قدغن میکردند، چه بسا که هزارجور گرفتاری پیش میآمد. یعنی غرضام این است که زبان مادر، زبان مقدسی است. نه به معنای آن که زبان الهیات است و نه به معنای این که فقط زبان خداست، بلکه زبان این بندگان سراپا تقصیر هم هست. هرچند عصر پیامبری سرآمده و پیامبر اسلام هم خاتم نبیین است، اما پایان زبان مادری و پایان زبانها نیامده است. تصور کنید که در شبهجزیرهی عربستان، یک عده آدم زبان نفهم در عصر پیامبر حکومت میکردند و زبان عربی را از بیخ و بُن میکندند و نمیگذاشتند که گفتهها از زبان پیامبر مکتوب شود. درست است که این قیاس معالفارق است و هیچ زبانی نباید با زبان قران و هیچ کتابی نباید با خود قران مقایسه شود و به صراحت میگویم که از نظر خود من، قران یکی از تاثیرگذارترین کتابها بر میلیونها انسان در سراسر گیتی بوده و بر ادبیات جهان، بهویژه ادبیات عرب و ترک و فارس و دهها جا و زبان دیگر تاثیر گذاشته و در این هم تردیدی نیست. در واقع چندین کُرور انسان بر این نکته صحه گذاشتهاند که یکی از مؤثرترین کتابها در فرهنگ جهان، به ویژه فرهنگ نیمی از آسیا و آفریقا خود قران بوده است. اگر چه قیاس معالفارق است، اما فرض کنید که ناگهان در عصر پیامبر یک نفر پیدا میشد و زبان عربی را قدغن میکرد. به صراحت میگویم که جامعهی جهانی، دستکم از کتابی که یکی از تاثیرگذارترین کتابهای جهان است محروم میشد. کمتریناش این است که این همه مقاله و فلسفه و فرهنگ در سایهی آن به وجود نمیآمد.
«چرا یادگیری زبان مادری را خیانت به کشور میشمارید؟» رییس سابق انجمن قلم کانادا در پایان سخنان خود گفت: تنها پیامبران نیستند که به قوم و قبیله و زبان مادری خود مبعوث شدهاند. هرچند عصر بعثت بهپایان آمده، اما تصور کنید که پدر مولانای بزرگ او را از بلخ با عبور از سراسر ایران آن زمان و بخش اعظم کشورهای عربی و ترکیهی آن زمان عبور نمیداد و نهایتاً مولوی در قونیه رحل اقامت نمیافکند و در محلی که همه ترکنشین و ترک بودند، زبان فارسی قدغن میشد. یا در فارس که مدتها ترکان بر آن حکومت کردند، زبان فارسی را قدغن میکردند، آیا سعدی و حافظی در کار میبود؟ و اگر سلطان محمود میخواست زبان مادری خود را در سراسر خطهی ایران حاکم کند، شما شعر خراسانی داشتید؟ ممکن است با این بزرگان دین و شعر و فلسفه بخت یار بوده است و یا هرچیز… آیا در عصر ما که جهان داعیهی دمکراسی دارد، میتوان پذیرفت که دوسوم جمعیت کشور ایران به زبانهای مادری دیگری زاده شوند، اما فقط یک زبان رسمی شناخته شود؟... مادر با زبان خود با بچه حرف میزند و بچه باید با زبان مادری خود با جهان روبرو شود. کشف زبان، کشف عطوفت و مهربانی مادر است. اُمییت را – که لغتنامهی دهخدا هم ندارد− من به این معنا بهکار میگیرم. زبان مادر را من اساس رسوخ زبان به طور کلی در ذهن بشر میدانم. بوی زبان و بوی مادر در واقع همان بوی شیر مادر است... شما زبان زن را تعطیل کردهاید؛ یعنی دوسوم زنان کشور زبان مادریشان فارسی نیست و شما مجبور میکنید که فرزندان آنان پس از درس خواندن، با آنان بیگانه شوند. چرا باید آنان غبطهی اهالی آن سوی مرز را بخورند؟ و چرا زبان زن را که زبان مادری این همه دختر و پسر کشور است، مخفی نگه داشتهاید؟ چرا یادگیری زبانهای مادری و اشاعهی آنها را جز در مورد زبان فارسی، خیانت به کشور، به سرزمین آبا و اجدادی همهی آدمها میشمارید؟ آخر این چه فرهنگستانی است درست کردهاید که در آن چهار پنج نفر عضو آذربایجانی هم داریم که اتفاقا با لهجهی شیرین آذربایجانی فارسی حرف میزنند، ولی اجازه نمیدهید در آنجا هم ترکی حرف بزنند؟ تصور کنید که چهار پنج نفر از اعضای همین فرهنگستانی که آقای خامنهای رییس آن است، اجازه ندارند در آنجا زبان مادریشان را به کار ببرند و یا زبان پدری خود آقای خامنهای را!
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
1- "و نهایتاً مولوی در قونیه رحل اقامت نمیافکند و در محلی که همه ترکنشین و ترک بودند، زبان فارسی قدغن میشد"
بنا به کتاب "پله پله تا ملاقات خدا" اثر استاد فقید دکتر زرین کوب، در زمان مهاجرت مولانا قونیه شهری فارس زبان بوده و دلیل اقامت پدر مولانا در آنجا فارس زبان بودن و ایرانی بودن ساکنین این شهر بوده است.
2- دوسوم زنان کشور زبان مادریشان فارسی نیست. منبع این آمار کجاست؟ اگر 2/3 زبان مادری غیر فارسی دارند پس استان های فارس، اصفهان، یزد، خراسان، قم و تهران تنها 1/3 جمعیت کشور را دارند؟
در چه تاریخ و توسط چه سازمانی این آمارگیری انجام شده؟
آموزش زبان مادری حق است، اما اگر متولیان این امر چنین افرادی باشند که صرف رسیدن به هدف از هیچ آمار سازی و جعل تاریخی ابا نداشته باشند، نتیجه چه می شود؟؟!؟!!؟؟؟؟
-- بدون نام ، Mar 2, 2010بعد از نظام جمهوری اسلامی که نظام مقدسی است، چشممان به زبان مادری مقدس هم روشن شد! منتظر سومين چيز مقدس نشسته ايم!
-- مهران ، Mar 2, 2010هفتاد وچند سال خواندن ونوشتن وجزوروشنفکران جامعه نتوانسته نوع وشیوه سخن واستدلال آقای دکتر براهنی را تغییر بدهد.استاد شما که این همه سنگ زبان مادری را به سینه می زنید در این همه سال یک کتاب علمی در باره این موضوع می نوشتید که بدور از تعصب وبا وجه علمی این موضوع را برای همه ایرانیها ی متکلم به زبانها ولهجه های مختلف شرح بدهد وراه حلی پیشنهاد کند.آخر فرق شما که به تعبیر خودتان متفکر زبان وادبیات هستید با دیگران که دربهتریت حالت فقط از نظر شما محقق هستند چیست؟استاد عزیز دوره برخورهای شلاقی واحساسی وغیر دمکراتیک گذشته است و دوره خرد پیشگی و دوری از خشونت چه در کلام وچه در عمل است.درست ونادرست در آثار شما درهم امیخته وبدبختانه خشونت طلبی کلامی شما سبب می شود که سخنان درست شما هم از سخنان نادرست شما تفکیک نشود.استادپس از 74 سال کمی به خودتان بیایید ونه درجهت تخریب که در راه اصلاح بکوشید ونارسیسم وخشونت طلبی درونتان را کنترول کنید.اخیرا نوشته های فرزندتان را میخواندم ومی دیدم برخلاف شماست ونقد سینمایی خودرابدون خشونت ول با لحن علمی وجدی بیان میکنید.او راز متدوالژی غربی را دریافته وشما نه.
-- بدون نام ، Mar 2, 2010«مقدس»؟!
-- بهزاد ، Mar 2, 2010زبان پس از زبان بودن اش، همچون همه ی پاره های فرهنگی دیگر، وابسته ی قدرت است. نگاهی به تاریخ به روشنی بازمی گوید که همه گیرشدن یا ازمیان رفتن زبان ها همه با فراز و فرود قدرت حاکم برگروه های انسانی و قبیله ها و کشورها و اکنون کره ی زمین همراه بوده است. بله زبان با شیرمادر به کودک خورانده می شود، ولی این که کودک درکدام شبکه ی قدرت بزرگ می شود، تعیین می کند که پدرو مادرش از زبانی که او درآن پرورش می یابند خرسند باشند یا نا خرسند. رضا براهنی گمان نکنم ازاین که فرزند یا فرزندانش در کانادا و درتاروپود زبان انگلیسی یا فرانسوی پرورش می یابند نا خرسند باشد، که هیچ، بسیارهم خرسند است که آن ها با زبانی هایی جهانی با جهان رویا رو می شوند. به ادبیات و هنر علم و دانش جهان سرراست دسترسی دارند و البته در خانه هم برای خالی نبودن عریضه شاید با پدرومادر گپی هم به ترکی می زنند. از این روست که تمام سه چهارمیلیون ایرانی ای که در آمریکا و کانادا و استرالیا و آلمان و فرانسه و هلند و سوئد و دانمارک ووووو به سرمی اورند سرسوزنی ناخرسند نیستند که فرزندان شان به زبان های میزبان این کشورها درس می خوانند و زبان مادری شان را که با شیرمادر به شان خورانده شده با تپه تپه خرف می زنند! چرا؟ و چرا ایرانیانی که در جهان به اصطلاح آزاد و دموکراتیک زنده گی می کنند از خکومت های این کشورها نمی خواهند فرزندان شان به زبان ترکی، کردی، بلوچی، ترکمنی، لری، گیلکی، طبری، طالشی، و از این هم پیش تر برویم، گنبدی، بیرجندی، یزدی، کرمانی، جهرمی،وووووودرس بخوانند؟! وچرایش را لابد نمی دانیم که می گوییم" شما زبان زن را تعطیل کرده اید یعنی دوسوم زنان کشور میزبان مادری شان فارسی نیست و شما مجبورمی کنید که فرزندان تان پس از درس خواندن با آن بیگانه شوند" چرا که این نکته در مورد مادرانی که در کانادا و آمریکا ووووو زنده گی می کنند هم صادق است!! پس چرا برای زبان این مادران دل نمی سوزانید و با آغوش باز فرزندان خود را دو دستی تقدیم فرهنگ و زبان این کشورها می کنید تا هرجور می خواهند پرورش شان بدهند؟! تازه نمی دانم چرا رضا براهنی دراین سال ها به ترکی چیز ننوشته و نمی نویسد؟ مگر این چا هم فارسی زبانان مجبورش می کنند به فارسی بنویسد؟ کسی که تاریخ مذکررا می نویسد باید بداند که زبان فارسی ای که درایران پس از تازش عرب ها پدید آمده درواقع زبان مقاومت دربرابر هجوم زبان عربی و شاخه های گوناگون زبان های آلتایی (ترکی، مغولی ...) درزیر سلطه ی خکومت گران سلجوقی و غزنوی و خوارزمشاهی و مغول و تیموری و ایلخانی، صفوی، افشاری و قاجاری و دیگر خاکمان ریز و درشت ترک زبان در گوشه و کنار این پهنه است. آری سخنوران روزگار سامانی این ایستاده گی را به زبان آوردند و فردوسی آن را زنده کرد و دیگران تا نیما و شاملو و فروغ ووو پی اش را گرفتند. درآن مدت هزارساله ی حکومت زبان های آلتایی هیچ کسی هیچ کسی را مجبورنمی کرد که به چه زبانی بسراید. پس چرا این همه سخن سرا به زبان فارسی سرودند؟؟ و اما اکنون چه باید کرد؟ اکنون اگر قراراست کشوری ایران نام با این مرز و بوم بماند، باید همه ی مادران از مادرانی که به خوزه های زبانی دیگر کوچیده اند بیاموزند و مانند آن ها خرسند باشند که فرزندان شان به مدرسه که می رود با زبانی جز زبان خانه درس بخواند و تحصیل کند، مگر این که زبان به اعتراض بلند کنند: آی آقا کجای کاری!! آن بچه های خارج رفته انگلیسی و فرانسوی و آلمانی زبان می شوند، نه زبان لغلغو و بی مصرف فارسی!! یعنی این که به زبان بی زبانی بگویند: زبان قدرت است. م. خردیار
-- mohsen ، Mar 3, 20101-صحبت کردن به زبان مادری یکی از اهداف کنشگران راه آزادی و دمکراسی ایران جنبش سبز است.
-- اردوان ، Mar 3, 20102-دکتر براهنی از غبطه قومیتهای ایران در خصوص تدریس و صحبت به زبان مادری به مردم آنسوی مرز (یعنی جمهوری آذربایجان) نمودند.
-- اردوان ، Mar 3, 20103-حال سئوال اینجاست آیا در این جمهوری جعلی که در آن قومیتهای مختلف یعنی تاتی - تالشی- ارمنی - گرجی و روسی زندگی میکنند
-- اردوان ، Mar 3, 20104-امکان تحصیل به زبان مادری خویش را دارند؟
-- اردوان ، Mar 3, 2010لابد میدانید در قیام مردم تالش برای ایفای حقوق قومی که در دهه نود رخ داد هزاران تن کشته
5-و بسیاری توسط همانانی که ایشان به حالشان قبطه میخورد به دریای مازندران افکنده شدند. برای نمونه دیگر شما را ارجاع میدهم به وضعیت کرده در ترکیه (ترکهای کوهستانی!!!)
-- اردوان ، Mar 3, 20106-چرا اینقدر اینان مغلطه میکنند؟ آیا مرگ تنها برای همسایه خوب است.
7-برای رسیدن به حقوق حقی و انسانی که بر پایه منشور حقوق بشر است نیاز به توسل به نمونه های دروغی نیستیم که متاسفانه هموطنان قبیله گرای ما به آن تاسی جستند.
-- اردوان ، Mar 3, 2010
-- اردوان ، Mar 3, 20108- از تحریف تاریخ گرفته و ایجاد کینه قومی بین ملیت خودساخته ترک و فارس.
روایت است از زرتشت بزرگ یا مسیح که:
این حقیقت است که عاقبت ترا نجات میدهد.
نظر ها قابل خواندن نیستند
-- بدون نام ، Mar 3, 2010آقای محسن خردیار کاملأ درست میگویید. از رابطه بین قدرت و زبان گذشته، میتوان گفت که زبان تاثیر بنیانی در طرز فکر و شکل گرفتن شخصیت گویندگانش دارد.داشتن خوی و فرهنگ ایرانی، بعنوان مثال، بستگی مستقیم با دانش عمیق زبان فارسی دارد. البته منظور این نیست که ایرانی ها زبان دیگری را نیاموزند. آزادی فراگیری وگویش به زبان اول حق هر کسیست ،ولی هر ملتی نیاز بداشتن یک زبان رسمی مشترک دارد و این زبان در ایران نیز فارسی میباشد که «درواقع زبان مقاومت دربرابر هجوم زبان عربی و شاخه های گوناگون زبان های آلتایی (ترکی، مغولی ...) » بوده است.
-- پارسیگوی چند زبانه ، Mar 3, 2010رضا مریدی: «در تمام دنیا، کمتر از ۲۰۰ کشور عضو سازمان ملل متحد هستند. یعنی ما دردنیا ۲۰۰ کشور هستیم، در حالی که تقریبا ۶۰۰۰ زبان داریم. این نشان میدهد که هیچ کشوری در دنیا نیست که در آن فقط یک زبان صحبت بشود.» این چه طور منطقی است؟!! در اردن، اسلوونی، یمن، مالدیو، کوبا، پاناما ... و خیلی از کشورهای دیگه فقط یک زبان صحبت میشود. از همین طرز "استدلال" کردن ایشان میفهمید به درجه منطقشان پی برد.
-- سامان ، Mar 3, 2010جناب مریدی اگر ما قرار شد هر کداممان آن طور که شما می گویید پنج تا شش زبان یاد بگیریم آن ها زبانهای بدردبخور و جهانی و زبانهای علمی و ادبی بزرگ خواهند بود نه زبانهای محلی.
-- فرزانه ، Mar 3, 2010ایشان معمولا از آماری که در اتنولوگ دات کام وجود دارد استفاده میکنند.برای اثبات نظر نیاز به اخبار جعلی نیست من شما را به منشور جهانی حقوق بشر ارجاع میدهم.
-- رضا ، Mar 3, 2010مهران جان چرا قداست زبان آقای براهنی را درک نمیکنی؟ ببین زبان آقای براهنی مثل عربی مقدس است. معجزه دارد از رستم و سهراب میچسپاند به مادریت که درآن ژست مُدروز اناثیت بگیرد و بچسپاند به حق زبان مادری. زیرجلکی میسپاند که سهراب شهید شد چون زبان مادریش (حالا چه بود بماند) را نمیدانست. پس وا اسلاما ترکیِ منِ براهنی!
هیچکس هم نیست بپرسد سید تو خودت در این چند دهه "شوپنیدن" چقدر به ترکی آدری نوشتی؟ هیچ از ادبیات غنی آذربایجان ترجمه کردی؟ در این بقول خودت بیش از 50 کتابت یکی را بزای نمونه به ادیبان و آفرینندگان آذربایجانی اختصاص دادی؟
روشنفکر حمال نان روز نیست. یادت باشد.
-- نسرین ، Mar 3, 2010ظریفی که خودم باشم میگویم: شما بچسبید به اقا رضای براهنی که معتدل است و شماها نمیدانید...
-- ali ، Mar 4, 2010زمانی خواهد رسید که التماس افرادی چون براهنی را خواهید کرد
شما نمیدانید در محافل روشنفکری و دانشگاههای مناطق ترک نشین چه خبر است
یادتان باشد حداقل من گفتم نگید ما نمیدونستیم
خوابکم ممدود!
رضا جان آقای براهنی از آمار درست و واقعی استفاده نمی کند. در مورد آماری که در اتنولوگ دات کام وجود دارد بیشتر تحقیق کن و بخوان. حقیقت واضح است.
-- بدون نام ، Mar 4, 2010در اینجا مساله آموزش زبان مادری نیست مساله صداقت و حقیقت محوری است. حتی اگر 10% ترک زبان هم داشته باشیم باید حق آموزش زبان خود را داشته باشند. اما زمانی که مطالبه کننده شروع به آمار سازی و جعل تاریخ می کند، نتیجه برعکس می شود.
زبان فارسی در مقابل مهاجمان عرب و عجم ایستادگی کرده، پس استادگی در مقابل عددسازی کار دشواری نیست.
فکر میکنیم که فقط مسئولین حکومت ایران نیستند که با رعایت حقوق بشر مشکل دارن بلکه اساس جامعه ایران با حقوق بشر نا آشناست. زبان مادری مقدس است بسیار بسیار بیشتر از زبان رسمی و یا الفاظ عربی که معنی اونارو حتا نمیدونیم.
-- ZANKO ، Mar 4, 2010همیشه دوست داشتم وقتی تیمهای ورزشی ایران در میدانهای ورزشی مسابقه میدن از ته دل از پیروزیشون خوشحال بشم همیشه دوست داشتم از عدم استفاده از کلمهٔ خلیج فارس عصبانی بشم ولی هیچ وقت نشدم چون هیچ وقت کمترین احترامی به زبان مادریم از طرف بقیه ندیدم همهٔ پیروزیها منتصب به اشخاصی مذهبی(مقدس!) میشد که در آئین من جائی نداشتن. آیا میدونید که در قانون اساسی آمریکا به احترام زبانها و مذهب مختلفی که در اون کشور وجود داره چیزی به اسم زبان رسمی یا مذهب رسمی وجود ندارد؟ آیا با احترام به فرهنگها و زبانها و مذهب است که یکپارچگی کشوری حفظ میشه یا بی توجهی و یا حتا توهین به آنها؟
ZANKO سخنانت شدیدا احساسی و بی منطق است. من نمی دانم زبان مادری شما چیست و چگونه ما باید به آن احترام بگداریم. اما در همان آمریکا هم زبان محاوره ای واحدی وجود دارد که همه به آن صحبت می کنند و گذران زندگی برای کسانی که این زبان را نمی دانند چندان هم ساده نیست. اما در همانجا هم مردم تمام موفقیت های کشور را به متعلق به خود می دانند.
-- بدون نام ، Mar 4, 2010آیین شماچیست؟ اگر کسی در آیین شما نباشد قابل دوست داشتن نیست؟ پس فرق شما با حکومت در چیست؟ شما آنها را دوست ندارید چون در آیین شما نیستند! آنها هم به همین دلیل شما را آزرده می کنند؛ چون در آیینشان جایی ندارید. تنها تفاوت شما با حکومت در این است که آنها قدرت دارند و شما ندارید!
سخنانت شدیدا احساسی و بی منطق است---------همین برداشتو من نسبت به شما دارم
اما در همانجا هم مردم تمام موفقیت های کشور را به متعلق به خود می دانند---------منم همینو میگم سوالام اینه که چرا تو ایران اینجوری نیست لابد تو ایران فقط من یکی اینجوریم!!
اگر کسی در آیین شما نباشد قابل دوست داشتن نیست؟میتونه باشه اما مقدس نیست
شما آنها را دوست ندارید چون در آیین شما نیستند--------یا باید دوست داشت یا دوست نداشت، یا سیاه یا سفید نه هیچ رنگ دیگه
-- ZANKO ، Mar 4, 2010یک نکته دیگر هم در پیام پیشینم اشاره کنم.. آذربایجان و سغد و خوارزم(اوزبکستان و ترکمنستان کنونی) و آران و شروان هیچکدام ترکزبان نبودند و بزور و با کشتار ایرانیان ترک زبان شدند.
در رابطه با پادشاهان ترک مانند غزنوی و سلجوقی چرا آنها به زبان ترکی بها ندادند و هیچ حافظ و سعدی و فردوسی به زبان ترکی از آن دوران وجود ندارد؟ حقیقت اینست که زمانیکه اینها به ایران وارد شدند اصلا زبان ترکی در ایران هنوز جایی نبود. و زبان ترکی هم سنت ادبی و نوشتاری و دیوانی نداشت. و همچنین اغلب وزیران باهوش مانند نظام الملک ایرانی بودند. بنابراین به نوعی مردم ایران و ایرانیان توانستند هویت خود را در مقابل این ترکان مهاجم حفظ کنند و فرهنگ خودشان را نگهدارند. در عین حال فراموش نشود که آذربایجان و آران و شروان و خوارزم و سغد همگی دارای زبانهای پارسی و ایرانی-تبار بودند. همانطور که ترکیه که امروز مرکز ترکزبانان است با قتل عام ارمنیان و یونانیان و آسوریان توانست ترکزبان شود.
و در نهایت حرف براهنی در مورد قونیه کاملا نادرست است زیرا هم سلجوقیان و هم مردمان عادی در آن زمان فارسی-زبان بودند و اصولا سلجوقیان روم تنها تبار ترکی داشتند وگرنه فارسی زبان بودند. چنانکه شهریار شاعر معروف یک سید (یعنی تبار عربی دارد) ولی ترکزبان بود. البته از کسی که آمارهای قومی را به دلخواه خودش تحریف کند بیش از این نبایستی انتظار داشت!
-- خسرو پناهزاده ، Mar 4, 2010بنا بر تخمین دیگری از کنگره آمریکا، درصد این گروهای قومی از این قرار است: فارسیزبانان ۶۵٪، آذربایجانی ۱۶٪، کرد ۷٪، لر ۶٪، بلوچ ۲٪، ترکمن ۱٪، عرب ۲٪ و و گروه های ترکزبان دیگر (مانند قشقایی) ۱% و سایر زبانها مانند ارمنی و گرجی و آسوری و غیره کمتر از ۱.
من آمار اتنولاج را دیدم اول جمعیت این آمار را حساب کنیم به 50 ملیون میرسیم و نه 70 ملیون. دوم همین آمار برخلاف نظر جناب براهنی شمار آذریها را 11.2 ملیون (در سال 2001) ذکر کرده است. بنابراین میتوان گفت که جمعیت ایران که در سال 2001 حدود 68 ملیون بوده است و اگر زبان عربی/قشقایی/ترکمنی را از آن کم کنیم حدود 55 ملیون نفر در ایران به زبانهای ایرانی-تبار سخن میگویند که اکثریت آن هم باید زبان فارسی باشد. ملاحظه کنید آمار اتنولاج برای شمار آذربایجانیها سندیت ارائه کرده است (ژانسون) ولی نه برای شمار فارسیزبانان و تازه جمعیت آن 50 ملیون است.
لطفا در گوگل هم جستجو کنید: رضا براهنی و تحریف آمار
-- خسرو پناهزاده ، Mar 5, 2010نظراتی که در مورد آقای براهنی داده شده اکثر ن بی منطق و توهین آمیز هستند . اساسا خشونت در لحن نظرات این چنینی
-- Mehrdad ، Mar 5, 2010نهفته نه در لحن ایشان . متاسفانه اکثر نظرات داده شده بیشتر نشان از کینه ی عمیق ایشان نسبت به مردم فرهیخته ی آذربایجان و ترک زبان دارد. دفاع
از حقوق انسانی میلیون ها انسان دلیل بر تفرقه افکنی نمیتواند باشد، بر عکس اظهارات کینه جویانه و اهانت آمیز موجب تفرقه افکنی است، خواب خوش! در جایی که به یک نخبه و استاد ادبیات ایران به دلیل اینکه ترک زبان هست این همه توهین میشود، دیگر میزان احترام به مردم ترک زبان از طرف فارسی زبانانی مثل شما معلوم هست و اینجاست که دقیقن عاملان اصلی بروز کینه، تفرقه و جدا سازی معلوم میشود.
به فرض که آقای براهنی و فرزندانش در خارج از ایران زندگی میکنند و کاری نه به زبان ترکی و نه به زبان فارسی دارند، چه ربطی به این دارد که ایشان حق دفاع از حقوق میلیون ها ایرانی را نداشته باشن؟ به فرض که اصلآ ایشان زبان ترکی نمیدانند و نمیتونستند به این زبان کتاب بنویسند، یعنی به فرض که اصلآ ایشان ترک نیستند، آیا حق دفاع از میلیون ها هم وطن خود ندارند؟ چرا فهمیدن این مطلب اینقدر برایتان سخت هست؟
به فرض که اصلآ تا همین ۲۰۰ سال پیش هم همه در منطقه یی به نام ایران فارسی زبان بودند، الان بیشتر از نصفشان زبان مادری غیر فارسی دارن. لابد این ها خس و خاشاک هستن و هیچ نباید از حقوق خود دفاع کنن. آخه چه قدر بی منطق هستید شما ها؟
مقایسه ی اقوام در ایران با مهاجران جدید در امریکا یا کانادا بسیار بی مورد و بی منطق هست. مقایسه درست، مقایسه موقعییت زبان های انگلیسی و فرانسه در کانادا با موقعییت زبان های فارسی و ترکی در ایران هست. کانادای اولیه را مهاجران انگلیسی و فرانسوی با هم تشکیل داده و ساخته اند همانطور که ایران از همان هزاران سال پیش ترکیبی از ملل مختلف با زبان های متفاوت بوده و البته الان اکثریت با فارسی زبانان و ترک زبانان هست، که باید نتیجه گرفت که مدارس و برنامه های تلویزیونی سراسری حد اقل به این دو زبان بایستی در سراسر ایران بر قرار باشند.
چطور هست که اکثر ایرانیان تحصیل کرده از هر قوم و زبانی اکنون پس از ۱۴ قرن استیلای فرهنگ عرب در ایران در پی ایجاد دموکراسی بر آمده اند و این را حق و لازم میشمرند، اما عده ای ترک زبان تحصیل کرده نباید در پی احیای فرهنگ و ادبیات ترکی باشند؟ به فرض غلط شما فرض کنیم که ترک زبانان ایران ادبیات ترکی هم طراز با ادبیات حافظ و سعدی به ایران عرضه نداشته اند (که البته این ناشی از عدم آگاهی شماست )، آیا حق پرورش ادبیات در این زبان را ندارند؟
براهنی میتوانید بگویید از چه زمانی اذربایجان ترک زبان شد.و چرا.
-- biganeg ، Mar 9, 2010