تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با رامین جهانبگلو، استاد علوم سیاسی در مرکز اخلاقیات دانشگاه تورنتو

«هویت ایرانی؛ مهم‌ترین مساله‌ی روشنفکران سکولار»

محمد تاج‌دولتی
tajdolati@radiozamaneh.com

در پی انتشار بیانیه‏ی پنج ماده‏ای میرحسین موسوی در مورد مطالبات جنبش مردم ایران و پس از اعلام بیانیه‏ی ۱۰ماده‏ای پنج نواندیش دینی، گروهی از روشنفکران و کنش‏گران سکولار که چند تن از روشنفکران دینی نیز در میان آنان قرار دارند، بیانیه‏ا‌ی را در حمایت از مطالبات اعلام شده توسط میرحسین موسوی منتشر کردند.

Download it Here!

دکتر رامین جهانبگلو، استاد علوم سیاسی در مرکز اخلاقیات دانشگاه تورنتو، یکی از ۵۴ امضا کننده‏‏ی بیانیه‏ی روشنفکران سکولار است.

با رامین جهانبگلو در بازگشت از سفر چند هفته‏ای به مصر و هند که برای شرکت در چند کنفرانس و ایراد سخنرانی در زمینه‏ی جنبش‏های سیاسی− اجتماعی و رفتارهای خشونت‏ پرهیز صورت گرفته بود، در باره‏ی تحولات چند ماه اخیر ایران و چند بیانیه‏ای که به تازگی منتشر شده‏اند، گفت‏وگویی داشتم.

از دکتر جهانبگلو می‏پرسم: پس از گذشت هفت ماه از آغاز جنبش سبز که او ترجیح می‏دهد آن را جنبش مدنی ایران نام‏گذاری کند، آیا حرکت سیاسی− اجتماعی مردم ایران گسترده‏تر شده یا محدودتر؟

جنبش مدنی ایران از جهاتی گسترده‏تر شده است. هرچند ممکن است دیگر تظاهرات سه میلیونی‏ای مانند دوشنبه‏ی بعد از پایان انتخابات ریاست جمهوری در ایران نداشته باشیم، ولی به هرحال از لحاظ شرکت ذهنی و فکری مردم در این جنبش، چه در داخل و چه در خارج از ایران، به نظر می‏آید که جنبش گسترده‏تر شده است.

حس مسئولیت جامعه‏ی مدنی ایران نسبت به آینده‏ی کشور، نسبت به آینده‏ی جنبش سبز و نسبت به مسایلی که امروز ایران از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با آن درگیر است نیز به مراتب بیشتر شده است.
بنابراین می‏توان گفت که جنبش نه از نظر کمّی که از نظر کیفی گسترده‏تر شده است.


دکتر رامین جهانبگلو، استاد علوم سیاسی در مرکز اخلاقیات دانشگاه تورنتو

نشانه‏های حس مسئولیت‏پذیری بیشتر را در چه رفتارهایی می‏توان دید؟

اولین چیزی که حس مسئولیت‏پذیری را می‏توان در آن دید، مساله‏ی خشونت‏پرهیزی است. با وجود این که واقعه‏ی عاشورا پیش آمد و خیلی‏ها با انگشت گذاشتن روی آن، گفتند که ممکن است جنبش به خشونت کشیده شود، می‏بینیم که جنبش سبز در نحوه‏ی نافرمانی مدنی‏اش و در نحوه‏ی مطالبات‏اش هنوز دارد خشونت‏پرهیز رفتار می‏کند.

به نظر من این یک حس مسئولیت شهروندی و نوعی اخلاق شهروندی است که به سمت پرهیز از خشونت می‏رود و شاید نقطه‏ی قدرت‏اش باشد.

پس از وقایع روز عاشورا، آقای موسوی بیانیه‏ای پنج ماده‏ای منتشر کرد و برای اولین بار خواسته‏های مشخصی را به عنوان مطالبات اصلی جنبش طرح کرد. بلافاصله پس از این بیانیه، پنج تن از نواندیشان دینی در خارج از کشور بیانیه‏ای ۱۰ ماده‏ای منتشر کردند و آقای مهاجرانی، یکی از امضاکنندگان آن گفت که به اتفاق چهار نفر دیگر، اتاق فکر جنبش سبز را تشکیل داده‏اند.

ارزیابی شما در مورد بیانیه‏ی آقای موسوی و بیانیه‏ی پنج نواندیش دینی و هم‏چنین این اظهارنظر آقای مهاجرانی چیست؟

به نظر من، بیانیه‏ی آقای موسوی خیلی بیانیه‏ی مهمی بوده است. به این دلیل که پنج موردی که ایشان در مورد آن صحبت کرده‏اند، ممکن است کافی نباشد، اما لازم است.

ایشان خواستار مسئولیت‏پذیری و پاسخ‏گویی دولت شده‏اند، از شفافیت قوانین گفته‏اند و خواستار آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و به رسمیت شناختن حقوق مردم هستند و تاکید می‏کنند که اجتماعات به صورت قانونی می‏توانند برگزار شوند. این‏ها همه نکات بسیار مهمی برای یک جنبش مدنی هستند و نقطه‏ی شروع حرکت جنبش است.

ولی کافی نیستند. ما باید روی چند نکته‏ی دیگر هم تاکید کنیم که بسیاری از روشنفکران ما و از جمله پنج نواندیش دینی در بیانیه‏ی خود نیز به این نکات اشاره نکرده‏اند و آن هم مساله‏ی عدم خشونت است.

خیلی مهم است که ما بدانیم جنبش مدنی ایران در حال حاضر، جنبشی خشونت‏پرهیز است. چرا این جنبش خشونت‏پرهیز است؟ روی چه اخلاق مدنی‏ای دارد تاکید می‏کند؟ و هدف آن چیست؟

یکی از مهم‏ترین مسایل دیگری که حتی در بیانیه‏ی پنج نواندیش دینی هم دیده نمی‏شود، این است که جنبش مدنی ایران می‏خواهد فراسوی یک سری قدرت‏طلبی‏ها، سکتاریسم‏ها و انحصارطلبی‏ها برود. برای این که می‏خواهد نوعی هم‏بستگی و هم‏دلی وحدت‏بخش میان ملت ایران به‏وجود بیاورد و می‏خواهد آینده‏ی روشنی را ترسیم کند. نه این که فقط در تاریکی راه برود.

بنابراین اگر شما به عنوان پنج نفر بگویید که ما فقط اتاق فکر یک جنبش هستیم، عده‏ی زیادی را کنار گذاشته‏اید و این خود نوعی سکتاریسم است که ممکن است برای آینده‏ی ایران مساله ایجاد کند.

نیروهای سکولار جنبش، چه در درون ایران و چه در خارج از کشور و اصولا طرف‏داران سکولاریسم در ایران، هیچ تشکلی ندارند و تا کنون هیچ واکنشی نشان نداده‏اند. شاید به نوعی منتظر بودند که بیانیه‏ی آقای موسوی و بیانیه‏ی پنج نواندیش دینی منتشر شود و سپس آن‏ها با انتشار بیانیه‏ا‏ی با بیش از ۵۰ امضا واکنش نشان دهند. مشکل کجاست؟

باید پذیرفت که وحدت روشنفکران سکولار در ۱۰−۱۵ سال گذشته کم‏تر از روشنفکران دینی بوده است. روشنفکران دینی به مراتب با هم‏دیگر بهتر کار کرده‏اند و احساس نزدیکی بیشتری به‏ هم‏دیگر داشته‏اند و تا این حد در جهان پخش نبوده‏اند.

اتحاد روشنفکران سکولار، چه در ایران و چه در خارج از کشور، با هم‏دیگر خیلی کم‏تر است و تعدادشان هم بیشتر است.

اما از سوی دیگر این که افرادی مانند یوسفی اشکوری یا آقای خلیفه سلطانی که خود را روشنفکر دینی می‏دانند، از امضا کنندگان بیانیه‏‏ای که توسط ۵۴ روشنفکر و آکادمیسین امضا شده حضور دارند، حرکت بسیار خوبی است و نشان از این دارد که ما در این جنبش به وحدت ملی نیاز داریم.

احتیاج داریم پشت یک سری شعارها که چه بهتر شعارهای خشونت‏پرهیز و قانون‏طلب باشند، با هم همکاری داشته باشیم. برای این که آینده‏مان را با هم‏دیگر ترسیم می‏کنیم.

فکر می‏کنم سکولارها باید نشان دهند که می‏توانند با هم‏دیگر و همین‏طور با روشنفکران دینی این همکاری را داشته باشند و چه بهتر که این همکاری را بتوانند در راستای جنبش مدنی‏ای که الان در ایران وجود دارد، انجام بدهند.

جوان‏ها هم به این مساله خیلی توجه دارند. اگر ببینند شکافی میان روشنفکران هست، آن‏ها هم کمی سردرگم خواهند شد.

برخی از مخالفان بیانیه‏ای که توسط این ۵۴ نفر امضا شده، معتقدند که آقای موسوی و هم‏چنین پنج نواندیش دینی تاکیدشان بر هویت اسلامی جنبش است. به خصوص به جمله‏ای که آقای موسوی می‏گوید: «ما پیرو امام حسین هستیم» اشاره می‏کنند.

یک روشنفکر سکولار چقدر می‏تواند با این عقیده همراه و هم‏نظر باشد و راجع به این مساله چه فکر می‏کند؟

مساله‏ی مهم برای اکثر روشنفکران سکولار، هویت ایرانی و شاید بتوان گفت که ماهیت کثرت گرایانه‏ی جنبش مدنی ایران است. ما باید به این مساله واقف باشیم که هرچند ما اقلیت‏های دیگر دینی مانند ارامنه، یهودی‏ها، زرتشتیان و… در ایران داریم، ولی ملت ایران ملتی مسلمان است.

ما نمی‏توانیم اسلام را به عنوان دین رسمی کشور حذف کنیم. اسلام ۱۴ قرن در ایران رواج داشته و ما نمی‏توانیم آن را از آیند‏ه‏ی ایران حذف کنیم.


جهانبگلو می‌گوید هرچند روشنفکران سکولار طرف‏دار جدایی دین از سیاست هستند، ولی اسلام را به عنوان بخش فرهنگی جامعه‏ی ایران نمی‏توانند حذف کنند

هرچند روشنفکران سکولار طرف‏دار جدایی دین از سیاست هستند، ولی اسلام را به عنوان بخش فرهنگی جامعه‏ی ایران نمی‏توانند حذف کنند. همان‏طور که دین‏دارها را نمی‏توانند حذف کنند. چنین برخوردی به نظر من، یک برخورد سکتاریستی و حذف شدنی‏ای خواهد بود که موجب ایجاد خشونت‏های آتی خواهد شد.

مساله‏ی مهم در حال حاضر، وحدتی است که باید میان همه به‏وجود بیاید. وحدت به خاطر این که مسایلی که ما با آن درگیر هستیم، مسایل ملت ایران است.

امروز جنبش مدنی‏ ایران می‏گوید: من با خشونتی که دارد به من، به عنوان یک ایرانی، اعمال می‏شود مخالف هستم و می‏خواهم برای خودم آینده‏ای را ترسیم کنم که در آن آینده، خشونتی وجود نداشته باشد. این تصویر اخلاقی‏ای که ملت دارد از خود می‏دهد، به نظر من، مهم است.

آیا می‏توان این تعبیر را مطرح کرد که گذار از شرایط کنونی و رژیم جمهوری اسلامی به یک حکومت دمکراتیک، لزوما باید از دورانی که بتوانند اختیارات ولی‏فقیه را محدود کنند، بگذرد؟

ضمانتی نیست که به این گونه باشد یا به گونه‏ی دیگری. برای این که تاریخ شرکت بیمه نیست که شما بتوانید از قبل ضمانت بدهید. ممکن است به این صورت و یا به صورت دیگری پیش بیاید.

ولی در هر دو صورت، چه سکولار چه دینی، چه در سطح روشنفکری و چه در سطح غیرروشنفکری و مدنی، مساله‏ی مهم این است که مطمئن باشیم نکاتی را که امروز داریم به آن‏ها اشکال می‏گیریم؛ مسایلی مانند دروغ، خشونت، عدم شفافیت، عدم پاسخ‏گویی، نبود قانون، در آینده برطرف خواهد شد. نه این که مانند گذشته این‏ها فقط جزو خواسته‏ها و مطالبات باشند و بعد هم فراموش شوند.

مساله‏‌ی دیگر رهبری جنبش است. فکر می‏کنید، بعد از هفت ماه آقای موسوی و آقای کروبی با بیانیه‏هایی که منتشر کردند یا آقای خاتمی با صحبت‏های خود، یا پنج نواندیش دینی با بیانیه‏ای که منتشر کردند، رهبری جنبش را دارند شکل می‏دهند؟ و این رهبری دارد به نوعی در دست گروه روشنفکران دینی مخالف رژیم اسلامی قرار می‏گیرد؟

این گفته‏ی من معمولا مورد غضب قرار می‏گیرد، ولی فکر می‏کنم خود آقای موسوی موافق است که رهبر این جنبش نیست و یا تنها رهبر آن نیست.

به نظر من، رهبری این جنبش را خود جنبش به‏ دست دارد. جنبش مدنی مردم ایران در خیلی از ساحت‏های گوناگون‏اش خودجوش است. این جنبش از جنبش‏های دانشجویی، روشنفکری، زنان و… تشکیل شده و در صورت‏های مختلف می‏بینیم که این جنبش خودش رهبری را بر عهده می‏گیرد.

حتی اگر شما سران و رهبران این جنبش را به زندان بفرستید یا نابود کنید، باز مطالبات آن سرجای خود باقی خواهد ماند. چنان‏چه مطالبات زنان ۳۰ سال است سرجای خود باقی مانده است.

چرا که همه‏ی این مطالبات، مطالبات سیاسی و قدرت‏خواهی نیستند، بلکه مطالبات اخلاقی هم هستند. مساله‏ی عدالت‏جویی و حقیقت‏جویی هم هست و همین‏ها هستند که برای آینده‏ی ایران خیلی مهم‏اند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

تمام صحبت های قشنگ آقای جهانبگلو جای خود اما فراموش نکنیم که طرف دیگر مباحثه از مرتجع ترین وخشونت طلب ترین بخش های جامعه ایران است وهرگز بدون خون ریزی از قدرت دست نخواهد کشید .تصور میکنم آنچه دیدیم فقط مقدمه ایست به آنچه خواهد آمد.

-- بدون نام ، Jan 24, 2010

با احترام به آقای جهانبگلو،
اولا: با عنوان مذهب رسمی برای یک کشور کاملا مخالفم زیرا که باور های مذهبی جزو شناسنامه ملی آن محصوب نمیگردد، هر چند که آن باور ها در اکثریت واقع گردد. مذهب حتی در یک دور زندگی شخصی به دفعات قابل تغییرند،پس چگونه میتوان آنرا بعنوان هویت او معرفی نمود؟
دوما:مصاحبه کننده چندین بار از عنوان "نواندیش دینی" برای سوال استفاده میکند، در حالیکه آقای جهانبگلو در جواب از کلمه "روشنفکر دینی" استفاده کرده اند. با توجه به اینکه ایشان دکترای علوم سیاسی دارند ، خواهشمندم راجع به تلفیق دو کلمه روشنفکر(آگاهی به شیوه عقل و تفکر) و دین( پیروی از اولی الامرمنکم یا ولی فقیه)توضیحات لازم را بفرمایند.

-- امیر سالارفر ، Feb 9, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)