تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با مهدی رستم‌پور، روزنامه‌نگار و مفسر کشتی پیرامون ورزش ایران در سال ۱۳۸۸

سالی پر از شکست‌های ورزشی و اخلاقی

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

در آستانه‌ی آغاز نوروز و بهار قرار داریم، در ایران سالی ورق می‌خورد و سالی تازه در راه است.

Download it Here!

در ورزش جهان بازی‌های المپیک زمستانی ونکوور را پشت سر گذاشتیم و در این روزها ورزش‌کاران معلول، در بازی‌های پارالمپیک زمستانی رقابت می‌کنند، در فوتبال کشور‌های برگزیده‌ی جهان خودشان را برای جام جهانی ۲۰۱۰ که کمتر از ۳ ماه دیگر در آفریقای جنوبی برپا می‌شود، آماده می‌کنند.

اما در ورزش ایران تیم ملی کشتی فرنگی در جام‌جهانی در سال ۸۸ قهرمان شد، تیم ملی بسکتبال مردان ایران نیز به قهرمانی جهان این رشته راه یافت. در بقیه‌ی مراحل، سال ۸۸، سالی که در روز‌های پایانی آن قرار داریم، سال بدی برای ورزش ایران بود. سالی پر از شکست‌های ورزشی و اخلاقی، سال دوپینگ، سال سیاسی شدن ورزش به ویژه فوتبال، سال دستبند‌های سبز برای چند بازیکن تیم ملی فوتبال، بازداشت یک بازیکن مشهور پرسپولیس در راه‌پیمایی عاشورا و سال پناهنده شدن ورزش‌کاران و روزنامه‌نگاران ورزشی ایران به کشورهای آزاد.

برای بررسی ورزش ایران در سال ۸۸ با آقای مهدی رستم‌پور، روزنامه‌نگار و مفسر کشتی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران تماس گرفتم که یکی از دو روزنامه‌نگار ورزشی پناهنده شده در سال ۸۸ به کشور‌های آزاد جهان است.

مهدی رستم‌پور همراه تیم ملی کشتی ایران برای گزارش مسابقات جام‌جهانی به دانمارک رفته بود که از بازگشت به ایران خودداری کرد و به کشور آلمان تقاضای پناهندگی داد.


مهدی رستم‌پور، روزنامه‌نگار و مفسر کشتی

آقای رستم پور، ورزش ایران در سال ۸۸ را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

چنانچه اشاره کردید در سالی که گذشت، سویه‌های ناکامی برای ایران بسیار پررنگ‌تر از سال‌های قبل بود، از جمع ورزش‌های المپیکی و تصور می‌کنم غیر از بسکتبال که قهرمان آسیا شد و جواز حضور در جام‌جهانی بسکتبال را کسب کرد، همچنین کشتی فرنگی که سال فوق‌العاده موفقی را سپری کرد و در حقیقت بهترین سال کشتی فرنگی در تاریخ این رشته‌ی ورزشی در ایران بود، در سایر رشته‌های ورزشی یا کمتر از حد انتظار ظاهر شدند یا چیزی افزون بر آن‌که در سال‌های قبل نشان داده بودند، نشان ندادند.

در فوتبال نیز می‌دانید این رشته سال بسیار بدی را سپری کرد، چه از حیث ناکامی‌های که برای این رشته‌ی ورزشی به وجود آمد و مهم‌تر از آن حاشیه‌ها، جنجال‌ها و اتهاماتی که روزی نبود در فوتبال ایران از جانب باشگاه‌ها و بازیکنان و مربیان به جانب یکدیگر مطرح نشود. فوتبال ایران در سال ۸۸ آشفته بازاری بود و متاسفانه متاثر از فضای کلی جامعه است و در سال ۸۸ این مسائل، حاشیه‌ها و جنجال‌ها بسیار پررنگ‌تر از سال‌های قبل بود.

در فوتبال ایران، پول هنگفتی توسط دولت با بودجه‌ای که باید برای ورزش هزینه شود، مصرف می‌شود، زیرا کسانی که باید این پول را هزینه کنند خودشان متصدیان دولتی هستند، هر طور دل‌شان بخواهد هزینه می‌کنند، حساب‌رسی مشخصی وجود ندارد و این پول خروجی برای فوتبال ما ندارد.

تیم‌های مردمی ما مثل پرسپولیس و استقلال، در حالی که باید در اختیار مردم قرار بگیرد، اما در اختیار دولت است. یعنی یک نفر می‌آید مدیران این دو باشگاه را تعیین می‌کند، یک نفر در مورد سرمربیان این تیم‌ها اعمال نظر می‌کند، می‌تواند برکنار کند یا مربی مورد نظر خودش را به کار بگمارد و همه‌ی این مسائل مردم را از ورزشگاه‌ها دور کرده است.

غیر از تراکتورسازی تبریز که بعد از سال‌ها مجددا به لیگ برتر بازگشت، بازی سایر تیم‌ها مثل پرسپولیس و استقلال اکثرا با ۱۰-۱۵ هزار نفر انجام می‌شود مگر مواقعی که با یکدیگر بازی داشته باشند که ورزشگاه پر می‌شود.

ما غیر از ناکامی و قرار گرفتن در رتبه‌ی ششم آسیا که قبل و بعد از انقلاب اصلا سابقه نداشته است، می‌بینیم که هر هفته در رقابت‌های لیگ برتر باشگاه‌ها بیانیه صادر می‌کنند، باشگاه‌های دیگر را به داشتن روابط پشت پرده متهم می‌کنند و وقتی که دقیق می‌شویم، شواهد و قرائنی هست که صحت دارد.

پول‌های هنگفتی به صورت ناسالم در این فوتبال هزینه می‌شود، مبالغی رد و بدل می‌شود که جایی درج نمی‌شود، دلالی در این فوتبال بی‌داد می‌کند، مادامی که این شرایط ادامه داشته باشد، فوتبال ایران نمی‌تواند به آن چیزی که علاقه‌مندان فوتبال انتظار دارند دست پیدا کند و به نظر می‌رسید که در نیمه‌ی دوم سال ۸۸ خود علاقه‌مندان به فوتبال هم دیگر از این قضیه خسته شده‌اند و در بازی‌های تیم ملی، تماشاچیان یا نمی‌رفتند یا اگر می‌رفتند خصوصا خارج از ایران، بیشتر محل اعتراضات سیاسی به وقایع کنونی ایران بود تا این‌که بخواهند یک مسابقه‌ی فوتبال را تماشا کنند.

این مسئله‌ی اعتراضات سیاسی را در تیم ملی هم دیدیم، چند بازیکن تیم ملی فوتبال ایران با مچ‌بند‌های سبز در بازی حاضر شدند و بعد هم یک بازیکن تیم پرسپولیس، احسان خرسندی را در روز عاشورا در راه‌پیمایی بازداشت کردند، می‌بینیم سیاست به فوتبال ایران نیز راه پیدا کرده است، این‌طور نیست؟

دقیقا همین‌طور است، در همین آلمانی که من هستم تا چند سال قبل پنج، شش بازیکن ایرانی در تیم‌های بوندس‌لیگا حضور داشتند، اما الآن تنها سهمیه‌ی ما در بوندس‌لیگا آقای هاشمیان است که مدت‌ها است بازی نمی‌کند و با ۳۲ سال سن روز‌های آخرش را در فوتبال آلمان سپری می‌کند.

من بعید می‌دانم که به زودی بازیکن دیگری از ایران به بوندس‌لیگا بیاید، یعنی غیر از جواد نکونام و مسعود شجاعی که تیم خوبی را انتخاب کرده‌اند و شرایط خوبی هم دارند، فوتبال ایران دیگر جایگاهی در میادین بین‌المللی ندارد و این شرایط به شدت نگران کننده است.

جالب است مسئولین ما بیشتر از آن‌که به فکر ارتقای موقعیت فوتبال ایران باشند، در گیر و دار بحث منشور اخلاقی و مسائلی از این دست هستند که نه تنها باعث بهبود شرایط اخلاقی ورزشگاه‌ها و محیط‌های فوتبالی ما نشده است، بلکه برعکس می‌بینیم روز‌به‌روز حاشیه‌ها بیشتر می‌شود، آلمان را مثال می‌زنم، کمتر کسی می‌داند رییس کمیته‌ی انضباطی فوتبال آلمان اصلا چه کسی است.

آقای رستم‌پور ماجرای دوپینگ وزنه‌برداری که مثل سال ۲۰۰۶ تکرار شد یکی از لکه‌های سیاه ورزش ایران بود، آن دفعه به گردن مربی بلغاری انداختند اما این‌بار کسی نبود، وزنه‌برداران افشا‌گری کردند که دست مربی و رییس فدراسیون در کار است، افشار‌زاده رییس فدراسیون خیلی زود خودش را کنار کشید بعد هم گناه دوپینگ به گردن خود وزنه‌برداران افتاد.

چیزی که در ورزش ایران نقش بسیار پر‌رنگ و آزار دهنده‌ای برای علاقه‌مندان به ورزش دارد، یکی دروغ است که خیلی راحت گفته می‌شود، وعده‌ها و مسائلی که به دروغ مطرح می‌شود و دیگری ادعای این‌که می‌گویند: نگاه ما به ورزش با تمام دنیا متفاوت است، ورزش در ایران هدف نیست!

تنها شعار‌هایی است که در این زمینه داده می‌شود. اما برای من که به تازگی از ایران آمده‌ام، کاملا واضح است که دوپینگ در ورزش ایران بیداد می‌کند و در میان تمام کشور‌های آسیایی، در این زمینه سر‌آمد هستیم، داروهای نیروزا به سادگی در محیط‌های ورزشی رد و بدل می‌شود، ورزشکاران هم خواسته یا نا خواسته گرایش پیدا می‌کنند و از آن استفاده می‌کنند، به همین دلیل است که می‌بینیم در ورزش ما مسئولین به موفقیت در بازی‌های غرب آسیا استناد می‌کنند، بازی‌های منطقه‌ای، چیزی که در هیچ‌کجای دنیا معنا ندارد، ما در هیچ‌کجا بازی‌های مثلا با نام شرق اروپا نداریم.

این مسابقات کاملا سمبلیک و بی‌اهمیت است و می‌تواند صرفا یک آزمون تدارکاتی باشد، اما سیر نزولی ورزش ایران کار را به جایی رسانده است که موفقیت‌های واقعی غرب آسیا را مسئولین ما ملاک موفقیت خودشان قرار می‌دهند یا این‌که می‌گویند ورز‌ش‌کار ما موفق شد سهمیه‌ی المپیک را به‌دست آورد که این‌هم پدیده‌ی تازه‌ای است، اصلا در دنیای ورزش، کسب سهمیه‌ی المپیک نمی‌تواند افتخاری باشد، در مسابقاتی که ۲۰۰ کشور شرکت می‌کنند دقیقا مثل این است که اگر کشور ما عضو سازمان ملل متحد هست، قابل افتخار است.

حضور در المپیک افتخاری محسوب نمی‌شود، کسب موفقیت و افتخار‌آفرینی در المپیک است که می‌تواند ملاک باشد. چنان‌چه دیدید در بازی‌های المپیک زمستانی برای خود من که اغلب شبکه‌های ورزشی دنیا را برای تهیه‌ی گزارش نگاه می‌کردم، هیچ اثری از ایران ندیدم، در حالی که وقتی رسانه‌های ایرانی را نگاه می‌کردم، خبرنگارانی که با هزینه‌ی سازمان تربیت بدنی و کمیته‌ی ملی المپیک در محل حضور داشتند به طرزی مسائل را منعکس کرده بودند که گویا تمام کشور‌های دنیا در کانادا مسابقات را رها کرده‌اند و همایش حجاب، به عنوان پوشش برتر برگزار می‌کنند و ورزش‌کاران اعزامی ایران را تحسین می‌کنند.

البته که مرجان کلهر ورزشکار بسیار خوب و زحمت‌کشی است، اما خودش دید که چقدر ورزش‌های زمستانی ایران با سایر کشور‌ها فاصله دارد. انگار که ما در مسابقات حضور نداشتیم و صرفا دو مصاحبه با خبرگزاری رویترز و گفتن صحبت‌هایی که مسئولین ورزش به ما دیکته می‌کنند نمی‌تواند برای ورزش ما موفقیت‌آمیز باشد.

بازهم به دروغ مسائلی در رسانه‌های داخلی انعکاس پیدا کرد، واقعیت این است که ورزش ایران سیر نزولی را به سرعت طی می‌کند و با این روند در المپیک لندن واقعا خود من در کشتی فرنگی و تک مدالی که ممکن است ستاره‌های ما در کشتی آزاد به‌دست بیاورند، احساس نمی‌کنم موفقیت دیگری در انتظار ورزش ما باشد.

آقای رستمی شما به دروغ‌گویی مسئولان ورزش جمهوری اسلامی ایران اشاره کردید، یکی از ماجراهایی که در همین سال ۸۸ اتفاق افتاد، ماجرای بسیار ناگواری بود که متاسفانه چند تن از اعضای تیم ملی جودوی ایران که برای آمادگی به ارمنستان می‌رفتند در سقوط یک هواپیما کشته شدند و وقتی اسامی کشته شدگان در‌آمد، معلوم شد که ۳ تا از این ورزشکاران که اتفاقا زنده‌ مانده بودند و از خرم‌آباد شرکت می‌کردند به جای این‌که جوان باشند، از بزرگسالان بودند و خود مسئولان خواستند یک جوری انعکاس این خبرها به مجامع جهانی مسدود کنند، این مسئله هم یکی از ماجراهای بد ورزش در سال ۸۸ بود.

دقیقا همین‌طور است، تقلب در ورزش ایران به شکل گسترده‌ای رایج است، می‌تواند در قالب دروغ، دلالی یا صغر‌سنی باشد. حتی در مسابقات پیشکسوتان هم ما با پدیده‌ای به نام کبر سنی مواجه هستیم. یعنی شناسنامه‌هایشان را دستکاری می‌کنند و کسی که ۳۵ سالش است با ۴۵ ساله‌ها بازی می‌کند تا بتواند یک مدال پیشکسوتان، سهمیه‌ی دانشگاه یا در شهری که هست از فرمان‌داری زمین بگیرد.

ما در ورزش ایران به شکل گسترده‌ای با این مسائل رو‌به رو هستیم که به شدت آسیب‌زننده است، من دوست دارم حالا که ورزش ایران در سال ۸۸ جمع‌بندی می‌شود، اشاره‌ای هم به آقای قطبی کنم که سفرهای پر تعدادی به خارج از ایران داشت.

یک‌بار وقتی که خبرگاران و رسانه‌ها به شدت اعتراض کردند که با توجه به این‌که آندرانیک هم آنجا بازی نمی‌کند و در فهرست ۱۸ نفره هم نیست چه دلیلی داشت چند روزی را به انگلستان برود، آقای قطبی گفت من به خاطر روابطی که با باشگاه آرسنال دارم، به آنجا رفتم و برای آموزش مربیان و چهره‌های مستعد ما، در آکادمی فوتبال آرسنال صحبت کردم.

این مصاحبه چند ماه قبل انجام شد و در خبرگزاری‌ها نیز موجود است، به هر حال سال به پایان رسید و کسی از ایران به آرسنال نرفت، این مسئله یکی از گوشه‌های ناچیز دروغ‌گویی در فوتبال ایران است.

نمونه‌ی دیگر آن حضور دستیاران خارجی آقای قطبی بود که به شدت در فضای داخلی ایران انتقاد می‌شد که حالا که ما به جام‌جهانی نرفتیم دیگر نیازی به این دستیاران خارجی نیست، اما دیدیم که یکی از دستاران ایشان خیلی راحت به هلند برگشت و از سایر دستیاران ایشان هم بنده تاکنون یک مصاحبه‌ی فنی در رسانه‌ها ندیده‌ام.

یکی از این دستیاران متهم است که در آژانس نقل و انتقالات است و رسانه‌ها هم اسنادی را در این زمینه‌ها منتشر کرده‌اند. تاکنون مصاحبه‌ای انجام نداده‌اند تا مشخص شود به لحاظ فنی داشته‌هایی دارند که در فوتبال ایران موجود نیست.

اگر بخواهیم در مورد معضلات ورزش ایران صحبت کنیم ساعت‌ها زمان می‌برد، گرچه مردم ورزش‌دوست ایران با کلیات آن آشنا هستند و این مسائل را لمس می‌کنند.

و سرانجام آقای رستم‌پور، در جریان مسابقاتی که در خارج از کشور بود، یکی از دختران ورزش‌کار ایران در یکی از رشته‌ها رزمی بدون حجاب شرکت کرد و بعد به همان کشور پناهنده شد و خود شما نیز دومین روزنامه‌نگار و مفسر ورزشی ایران هستید که در طول سال گذشته به کشور‌های دیگر پناهنده شدید، از جمله در جریان مسابقات والیبال که در رم برگزار شد، یک روزنامه‌نگار دیگر به آن‌جا پناهنده شد. در این مورد توضیحی بفرمایید.

آمار ورزش‌کاران و خبرنگارانی که در حوزه‌ی ورزش خارج از ایران می‌مانند و برنمی‌گردند، بسیار آمار بالایی هست. امسال ما در قایق‌رانی آقایان و خانم‌ها این مسائل را داشتیم، در همان مونیخ که کاراته‌کاهای ما به دلیل این‌که در حرکات کاتا که حرکات ریتمیک و پرشی دارد و انعطاف بدنی بالایی را طلب می‌کند، چه‌طور می‌شود روی تاتامی این حرکات را با حجاب انجام داد. ورزشکاران ما مقنعه‌های خود را برداشتند و این حرکات را انجام دادند و دو نفر از کاراته‌کاهای نوجوان دختر هم در مونیخ ماندند.

روشی که با خروج سرمایه‌های ورزشی به خارج از کشور اعمال می‌شود این است که تیم‌های ما به خارج نروند و پناهنده نشوند، این درواقع پاک کردن صورت مسئله است، هنگامی که تماس‌های بین‌المللی در ورزش کم شود، به همین نسبت کاروان ما در المپیک کوچک‌تر و کسب مدال دشوارتر می‌شود.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)



موضوعات