تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

مستندسازی پانصد سال روابط ایران و اتریش

پژمان اکبرزاده
persia_1980@hotmail.com

فایل شنیداری

پیشینهء روابط ایران و اتریش به چه زمانی می‌رسد؟

این موضوع شاید برای بسیاری از ما مبهم باشد. اتریش معموماً از مسایل سیاسی که میان ایران و برخی از دیگر کشورهای اروپایی مانند بریتانیا و فرانسه در جریان بوده فاصله داشته و کمتر سوژهء بحث و گزارش در بین روزنامه‌نگاران و پژوهشگران بوده است.

به تازگی یکی از چهره‌های دانشگاهی ایرانی در اتریش که حرفه‌اش نه با روزنامه‌نگاری پیوندی دارد و نه با پژوهش‌های تاریخی و نویسندگی، در پی پر کردن این خلاء تاریخی برآمده است. وی، بقا وثوق، دانش‌آموختهء رشتهء اقتصاد و علوم سیاسی از دانشگاه وین است که سالهاست در اتریش زنده می‌کند.

وثوق کتابی به نام «پانصد سال روابط ایران و اتریش» (5 Jahrhunderte Beziehungen zwischen Osterreich & Persien) نگاشته که در آن نه تنها به پیشینهء پیوندهای میان دو کشور پرداخته بلکه به فرهنگ و جغرافیای اتریش و همچنین ایرانیان مقیم این کشور هم توجه داشته است.

با بقا وثوق دربارهء کتاب تازه‌اش گفتگویی کرده‌ام که در آغاز از زندگی خودش در کشور اتریش می گوید:


بقا وثوق، نویسندهء کتاب «روابط ایران و اتریش»

من در سال ۱۹۵۸، یعنی تقریبا حدود ۴۹ـ ۴۸ سال پیش، زمانی که جوان بودم برای تحصیل به اتریش آمدم. ظاهراً از جمله دانشجویان کوشا بودم، به طوری که در آن زمان، در زمان آقای درخشش تشویق‌نامه‌ای برایم فرستادند. به زبان آلمانی علاقهء خاصی داشتم و برای همین بود که تقریباً می‌توانم بگویم این زبان را خیلی سریع یاد گرفتم. سپس در رشتهء اقتصاد و علوم سیاسی فارغ‌التحصیل شدم. در اتریش ظاهراً نخستین فارغ‌التحصیل ایرانی بودم که دکترا گرفتم.
در سالزبورگ ازدواج کردم و همسرم اتریشی بود، فرزندم نیز در اتریش متولد شد، در نتیجه آدم خودبه‌خود یک علاقه و گرایشی به سرزمین اتریش پیدا می‌کند. هنگامی که به ایران رفتم در دانشگاه تهران تدریس کردم.


روی جلد کتاب «روابط ایران و اتریش»

حدوداً چه سال‌هایی بود که به ایران برگشتید؟

در سال ۱۹۶۶ به ایران برگشتم.

حدود ۱۳۴۵...

بله، دقیقاً از ۱۳۴۵ بود که تا سالها در دانشگاه تهران و دانشکدهء اقتصاد قزوین تدریس می‌کردم. تا سالها که بالاخره برخورد کرد به این انقلاب و مرا واقعاً بی‌تقصیر دستگیر کردند و ۲۷ روز در زندان اوین بودم. اصلاً دلیل و برهانی که شامل این بشود که مرا دستگیر کنند وجود نداشت. پس از ۲۷ روز،‌ چون همسرم اتریشی بود، پیش مرحوم بهشتی رفت و وساطت کرد که مرا به قید ضمانت از زندان آزاد کنند تا بعد از یک هفته برگردم.
پس از اینکه از زندان آمدم بیرون، می‌دانستم [وضعیت] خطرناک است. خودم شاهد و ناظر بودم که در زندان اوین هرشب ده نفر، پانزده‌نفر، بیست‌نفر اعدام می‌شدند. فرار کردم و رفتم زاهدان. در این شهر به کمک یکی از بستگان، پاسپورت تقلبی گرفتم و با پسرم فرار کردیم آمدیم به پاکستان. همسر و دخترم که آن زمان ۶-۷ ساله بود توانستند از طریق هواپیما به اتریش بیایند. سفارت اتریش در پاکستان کمک زیادی کرد که بتوانیم به اتریش بیایم. یک سال که در اتریش ماندم، نمایندهء صنایع سنگین اتریش در ۲۴ کشور آفریقایی شدم. این امر مرا بیشتر به اتریش و مردم‌اش علاقه‌مند کرد؛ از بابت حق‌شناسی‌شان و اینکه به‌خاطر همسرم، محبت زیادی به من کردند. همچنین در دانشگاه وین یک همکلاسی داشتم که او به ریاست کل صنایع اتریش رسید و او این پست را برای من انتخاب کرد. زمانی که به اتریش بازگشتم دوران تقریباً از ۶۰ سالگی به بالا بود و از آن زمان خودم را تقریباً وقف مطالعه و نوشتن کتاب کردم.

چه شد که به نوشتن کتاب دربارهء روابط ایران و اتریش گرایش پیدا کردید؟

انگیزه‌ء اصلی این بود که می‌دیدم ما فرهنگی بسیار عالی داریم، سنت‌های ویژه، رسوم و یک فرهنگ غنی، در حالی که در روزنامه‌هایی که در اینجا می خوانیم، آن چیزی که شایع است به‌عنوان یک قوم - نمی‌خواهم بگویم - اما قوم نیمه‌وحشی معرفی شده‌ایم؛ در حالی که واقعیت این است که ما یک ملت صلح‌دوست و فرهنگ‌مدار هستیم. برای اینکه به اتریشی‌ها نشان بدهم که ما ملتی بافرهنگ هستیم، نوشتن این کتاب را آغاز کردم. کتابی است چهارصد صفحه‌ای که در حدود سیصدصفحه از آن به زبان آلمانی‌ دربارهء فرهنگ ایران از دوره‌ء هخامنشیان به بعد است. دربارهء شیراز، اصفهان، حافظ، سعدی و به‌ویژه علاقهء خاص گوته، شاعر آلمانی، به حافظ. بخشی را هم اختصاص داده‌ام به تحصیلکرده‌های موفق ایرانی در اتریش، مخصوصاً در رشتهء پزشکی. ما در اتریش گویا حدود هزار پزشک ایرانی داریم که واقعا همگی بسیار خوشنام هستند. نام بعضی از اینها را آورده‌ام، شرح کار و فعالیت‌هایشان را آوردم، با تصویرشان. بخشی را هم اختصاص داده‌ام به آثار باستانی ایران، حتا زورخانه‌ها و تمام اینها حدوداً دربرگیرندهء چهل‌ـ پنجاه صفحه است. سپس بخشی است به زبان فارسی دربارهء فرهنگ و تاریخ اتریش از زمان رودلف تا کنون؛ وسعت کشور، اطلاعات جغرافیایی، اقتصادی، بودجهء کشور و همهء جزییات مضافاً بر اینکه توسعهء هنر در اتریش از سدهء شانزدهم به بعد چه تغییرات و دگرگونی‌هایی داشته است.

از چه زمانی کار پژوهش برای نوشتن این کتاب را آغاز کردید؟

درست از آگوست ۲۰۰۲ شروع کردم و درست دوماه پیش تمام شد. کتاب از طرف شهردار وین، رییس مجلس، دفتر صدراعظم، وزارت امور خارجه و همچنین کتابخانه‌ ملی اتریش مورد تشویق قرار گرفته و هرکدام ازاینها در حدود یک صفحه پیشگفتار بر این کتاب نوشته‌اند.

واکنش رسانه‌های اتریشی به کتاب چگونه بود؟

یکی‌ـ دوماه است که این کتاب در واقع منتشر شده و توزیع می‌شود. هنوز به دست رسانه‌ها نرسیده است.

در کتاب به روابط ایران و اتریش در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی در دهه‌های اخیر هم پرداخته شده یا بیشتر روی مسایل تاریخی متمرکز است؟

به طبع بله. روابط ایران و اتریش همیشه از مسایل سیاسی دور بوده است. حتا در زمان قاجار، با وجود اینکه یک امپراتوری بزرگ و قدرتمندی بوده‌است، اتریشی‌‌ها سعی می‌کردند که در دربار ایران و در دربار ترک‌ها، خودشان را از نفوذ سیاسی دور نگهدارند و بیشتر در زمینهء هنر فعال باشند. به‌ طوری که در زمان ناصرالدین شاه وقتی نخستین پزشک اتریشی به ایران آمد و عمل جراحی را برای اولین بار در ایران انجام داد و چندین افسر برای تقویت ارتش آمدند هم همچنان بیشتر در کارهای هنری بودند، از قبیل فرضاً صادرکردن پیانو،‌ ویلن و ابزار و آلات موسیقی. همینطور در زمینه‌های اقتصادی و آن هم بیشتر در زمینه‌های فرهنگی و هنری فعال بودند. این بود که در زمان انقلاب هم تنها موسسهء فرهنگی کشوری را که نبستند و مانند گذشته توانست به فعالیت خودش ادامه دهد، اتریش بود. این را حتا سفیر در نامه‌های خودش یادآور می‌شود به عنوان افتخاراتش در روابط با ایران.

نوشتن این کتاب از سوی یک نهاد فرهنگی یا از دانشگاهی در اتریش به شما سفارش داده شد، یا اینکه علاقه‌ی شخصی خودتان بود؟

منحصراً علاقه‌ء شخصی خودم بود. البته یکی از هموطنان، آقای دکتر داریوش مانی، پیشنهادی کرد اما به‌صورت خیلی مختصر. فکر نمی‌کرد که من اینگونه پیگیری کنم. به‌طوری که چند روز پیش که کتاب را که دید، گفت تصور نمی‌کردم تا این حد پیگیری‌ کنی. من واقعاً پیگیری کردم و خیلی هم راضی و خوشحال هستم.

چه نهادی کتاب را در اتریش به چاپ رسانده است؟

ناشرش خودم هستم. یعنی به نهادی ندادم. خودم همهء کارهای آن‌را انجام داده‌ام. سفارش دادم برایم اسکن کردند و مستقیماً به چاپخانه دادم تا چاپ کنند.

منابعی که برای نوشتن کتاب از آنها استفاده کردید، بیشتر نوشته‌های اتریشی هستند یا از منابع ایرانی هم استفاده کرده‌اید؟

هشتاد تا نود درصد منابع اتریشی بوده اند. از کتابخانه ملی و از آرشیو دولتی اتریش بوده است و همچنین از موزه‌ آثار باستانی.

واکنش جامعه‌ی مهاجر ایرانی در اتریش نسبت به کتاب چه بوده؟

خیلی خوب جز آنکه باید بگویم متاسفانه سفارت جمهوری اسلامی هیچ‌گونه استقبالی نکرد. یکی‌ـ دوبار هم بروشور فرستادم و نوشتم که اگر علاقه‌مندید نسخه‌ای را برای شما بفرستم. اصلاً پاسخی ندادند. همینطور به انجمن فرهنگی‌‌شان نوشتم دست‌کم یک جلد را بگیرید برای کتابخانه که آنها هم پاسخی ندادند. برای همین زیر بروشور نوشته‌ام: «متاسفانه از مسئولین کشورمان پاسخی نیامد تا ذکر مطلب گردد.» من هم دیگر رها کردم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

آقای بقا ديروز به ضرب گلوله در پايتخت وين کشته شد!
http://www.oe24.at/oesterreich/chronik/Iraner-Mord-war-Mafia-Abrechnung-0748263.ece

-- عليرضا ، Jul 24, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)