خانه > آهنگ زمانه > استادان موسیقی > زندگی سرشار از شادمانیها و تراژدیهای شومان | |||
زندگی سرشار از شادمانیها و تراژدیهای شومانترجمهی فریدون سالکیهجدهم خرداد ماه مصادف بود با دویستمین سالگرد تولد روبرت شومان، یکی از بزگترین و مهمترین آهنگسازان آلمانی. بدون شومان، که از برخی لحاظ دیوانگیهای خودش را داشت، رمانتیسم آلمانی به این حد از غنای فرهنگی هرگز دست نمییافت. او یک شخصیت استثنائی، عصیانزده و خلاق بود. در موسیقی او روحیهی این هنرمند بزرگ تجلی دارد. مالیخولیا و افسردگی سیاه او از یک سو، و از سوی دیگر بازیگوشی و سرخوشی کودکانهاش در موسیقی شومان طنینی دلنشین یافته است. به مناسبت دویستمین سالگرد تولد روبرت شومن مقالهای دربارهی این هنرمند خیالپرداز به ترجمهی فریدون سالکی میخوانیم:
آثار ِ روبرت شومان به گونهای نادر شعر و موسیقی را به هم پیوند میدهد و جزو مهمترین آثار رمانتیک عالی ِ آلمان به شمار میآیند. در زندگی ِ روبرت شومان این شاعر ِ صداها، اوج و فرود و سرمستی ِ خلق و بحران به تناوب جای خود را به یکدیگر دادند و سرانجام این هنرمند به طرز دلخراشی شکست خورد. کودکی ِ خوش ِ شومان با دو واقعهی شوکآور پایان یافت. وقتی پانزده سال داشت، خواهرش امیلی که از افسردگی ِ شدیدی در رنج بود، خودکشی کرد و چند ماه بعد پدرش آرتور شومان مُرد. این دو واقعه که برای روبرت ضربهی روحی بودند، دگرگوناش کردند. در خود فرو رفت و کم حرف شد. سکوت تبدیل به ویژگی ِ مشهور ِ شخصیت ِ این موسیقیدان و شاعر ِ کلام مکتوب گردید. روبرت شومان دو استعداد خفته داشت. چون پدرش ناشر و نویسنده بود، از کودکی دور و بر او پر از کتاب بود و با مهمترین شاعران زمانهاش آشنایی داشت. خودش هم شعر میگفت و در مدرسه یک انجمن ادبی به راه انداخته بود. آثار ژان پاول روی این دانشآموز دبیرستانی تأثیرات عمیقی گذاشت و نیز آهنگهایی را که بعداً ساخت تحت تاثیر قرار داد. شومان به شوخی اذعان داشت که «از ژان پاول بیشتر کُنترپوآن یاد گرفتم تا تئوری ِ آموزگاری.» وقتی در هفت سالگی تعیلم پیانو دید، استعداد بالای او در موسیقی آشکار شد. در برنامههای عمومی مدرسه روی صحنه میرفت، در خانهی پدر و مادرش هم «شبهای تفریح با موسیقی » برگزار میکرد. خیلی زود سرود و اپرا و آهنگی برای «صد و پنجاهمین مزامیر با ارکستر» ساخت. پدرش از استعداد موسیقی ِ او حمایت میکرد. برای یادگرفتن پیانو او را نزد کارل ماریا فون وبر فرستاد. اما کمی پس از آن پدرش و کمی بعدتر وبر هم مُرد. این دو خسران موفقیت روبرت در موسیقی را به تعویق انداختند. حقوق در لایپتسیگ روبرت شومان به خواست مادرش تن داد و سال ۱۸۲۸ برای تحصیل در رشتهی حقوق به لایپتسیگ رفت. همزمان شروع کرد به آموزش پیانو نزد فریدریش ویک. سرانجام یک کنسرت پاگانینی برای انتخاب شغل ِ آینده حادثهای کلیدی بود. شومان فهیمد، میخواهد استاد پیانو بشود. تحصیل در رشتهی حقوق را رها کرد و به افراط به تمرین ِ پیانو روی آورد. دو سال بعد دست راستاش فرسوده شد. علاوه براین به طرز فرسایندهای از ترس از رفتن روی صحنه رنج میبرد. رویای استاد شدن را به گور سپرد و مصممتر به آهنگسازی پرداخت. شومان پس از آموختن ِ کوتاه ِ تئوری موسیقی نزد ِ هاینریش دورن، دانش آهنگسازی را نزد خود آموخت. به زودی نخستین آثارش چون Abegg-Variationen، Papillons، Intermezzi و Impromptus انتشار یافتند. این «داستانهای کوتاه شاعرانه» که بیشتر برای پیانیستهای حساس نوشته شده بود تا برای استادان پیانو، با عدم استقبال ِ مخاطبان روبرو شدند و تنها توجهی تنی چند از اهل فن را جلب کردند. موسیقی ِ شومان که عقل و احساس را در بالاترین حد خود به هم پیوند میداد آن زمان شنیده نشد. این موسیقی از زماناش جلوتر بود. مجلهی نو برای موسیقی سال ۱۸۳۲ روبرت شومان «مجلهی نو برای موسیقی» را بنا نهاد و به عنوان ِ منتقد و نظریهپرداز ِ موسیقی برای دیگران الگو قرار گرفت. اینجا میتوانست به علایق ادبیاش برسد. او Davidsbund و شخصیتهای نامیرای ِ خیالی Florestan و Eusebius را ابداع کرد و یکی از مهمترین صداهای موسیقی – ادبیات ِ قرن نوزدهم شد. او پشتیبان ِ چیزهای نو و آیندهدار بود. نخستین کسی بود که نبوغ هنرمندانی چون شوپن، برامز یا شوبرت را شناخت و در موردشان با نشاط و اصالت بسیار گزارش داد. این مجله امروز هم منتشر میشود. ازدواج و «سال سرودها» زمانی که شومان در لایپتسیگ بود با کلارا ویک، دختر معلم پیانواش آشنا شد. بعدها حاصل دیدار با این زن پیانیست ِ بسیار با استعداد رابطهای عاشقانه شد که در چند صد نامه مستند است. پدر، فریدریش ویک، نمیخواست دخترش را توسط شومان از دست بدهد. او میخواست کلارا پیانویست شده و خودش مدیر سفر دخترش برای کنسرتها بشود. شومان برای اجازهی ازدواج ناچار شد در چندین نوبت علیه ویک به دادگاه برود و سرانجام بدون توافق پدر در سال ۱۸۴۰ با کلارایی که حالا بیست و یک ساله شده بود، ازدواج کرد. روبرت دوره سرود ِ "Myrthen" را به عنوان هدیهی عروسی به همسرش داد. اصولاً در همین دوران بیشترین تعداد دوره سرودهای بزرگ او چون Liederkreise (براساس هاینه و آیشندورف)، Dichterliebe (براساس هاینه) یا Frauenliebe und -leben (براساس شامیسو) به بار نشست. اما آثاری که از وسعت ِ بیشتری برخوردار بودند، چون اوراتویوری Das Paradies und die Peri و Frühlingssymphonie نزد مخاطبان بازتاب بیشتری یافت. رهبری ِ نخستین اجرای آن را در سال ۱۸۴۱ مندلسون – بارتولدی به عهده داشت. ناسازگاری در زندگی زناشویی ۱۸۴۲ شومان برای مدت کوتاهی در هنرستان موسیقی ِ لایپتسیگ معلم بود. همراه با بزرگترشدن ِ خانواده – در مجموع هفت بچه – نگرانیهای مالی هم زیاد شد. اختلافات در زندگی زناشویی هم به این نگرانیها اضافه شد . کلارا میدید وظایف خانهداری و مادری او را از پیانو زدن بازداشته است. شومان هم نمیخواست کلارا روی صحنه برود. اما بعد تحت فشار مالی به کلارا اجازه داد دوباره کنسرت بدهد. شومان گاهی در سفرهای او برای کنسرت همراهاش میشد. اما بیشتر زیر سایهی همسر موفقاش ایستاده بود. در سفر به روسیه مجبور بود به پرسشهایی از این دست گوش بدهد که: «شما چی؟ شما چه کار میکنید؟ شما هم در کار موسیقی هستید؟» این سفرها، غیر از تحقیر شدن، به بهای سلامتی او تمام شد. اقامت در استراحتگاهها، سفرهای تفریحی و تعویض مکان به درسدن در سال ۱۸۴۴ تنها بخشی از نیرویش را به او بازگرداند. اما وقفهای در بارور بودن ِ شومان ایجاد نشد. در طول شش سال اقامت در درسدن یک کنسرت پیانو، سمفونی ِ دوم و تعداد زیادی آثار موسیقی مجلسی به بار نشست. او «انجمن آواز کر» را بنا نهاد که موسیقی ِ درسدن را غنی کرد و آثار تازهای را در او برانگیخت. شکست و رهایی ۱۸۵۰ یک برنامهی جشن او را به دوسلدورف کشاند. مدیریت ِ موسیقی ِ شهر را پذیرفت. شومان ناچار شد به زودی اعتراف کند که از عهدهی فشارهای این شغل همراه با رهبری یک انجمن بزرگ کُر، یک ارکستر و کنسرتهای متعدد در هر فصل برنمیآید. آدم بسیار خاموشی چون شومان توانایی ارتباطگیری نداشت. علاوه بر اینها بیماری ِ عصبی رو به رشدی او را از پای درمیآورد. با این وجود یک سوم از مجموعهی آثارش را در دوران زندگی در دوسلدورف ساخت، سمفونی سوماش Rheinische و یک کنسرت ویلونسل از آن جملهاند. بیماری عصبی شومان در هذیانها و افسردگیهای عمیق به اوج خود رسید. بر اثر ناامیدی به رود راین پرید اما ماهیگیرها او را دوباره به خشکی برگرداندند. از آن پس دو سال و نیم آخر ِ عمرش را در آسایشگاه ِ «اندنهیش» در نزدیکی ِ بن گذراند. روبرت شومان در بیست و نهم جولای ۱۸۵۶ در سن ۴۶ سالگی درگذشت. سمفونی شماره ۲ روبرت شومان |
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|