خانه > آهنگ زمانه > موسیقی ایرانی > «بیسايهام، درخت بیزمينام» | |||
«بیسايهام، درخت بیزمينام»محمود خوشنامهفتهی گذشته از یکی از ترانهسرایان برجستهی موسیقی پاپ در ایران، ایرج جنتی عطایی گفتیم که کار خود را از استودیو طنین آغاز کرده است. در این هفته نیز به شهیار قنبری میپردازیم که او نیز نخستین تجربهها را در طنین به دست آورده است. شهیار در سال ۱۳۲۹ در تهران و خانوادهای اهل هنر زاده شده است و پدرش حمید قنبری در زمینهی موسیقی و تئاتر آوازهی بسیار یافته بود و خیلیها او را از مبتکران موسیقی پاپ ایرانی به حساب میآوردند و میآورند. شهیار پس از تحصیلات متوسطه به لندن رفت که روزنامهنگاری بخواند، ولی قضا نگذاشت و برگشت. خودش میگوید برگشتم و نشستم و نوشتم و ترجمه کردم؛ شعر گفتم، عاشق شدم، زن گرفتم، باز بار سفر بستم و باز برگشتم و اینبار جدیتر شعر گفتم. شهیار میخواست بازهم به خارج برود و سینما بخواند ولی ظاهرا طنین و ترانه مانع از آن شدند.
شهیار در این ماندن شانس دیگری نیز پیداکرد. با دو جوان آهنگساز نوآور و دو خوانندهی خوشصدا آشنا شد. او همراه با واروژان، اسفندیار منفردزاده، فرهاد و گوگوش جمع کوچکی برای عرضهی ترانههای نوآورانهی پاپا شدند. ترانههایی که به زودی به رسانههای رسمی نیز راه پیدا کرد و از این راه موسیقی پاپ را در جامعه فراگیر ساخت. قصهی دوماهی را باید از زیباترین سرودههای شهیار قنبری به حساب آورد با آهنگی از بابک افشار و تنظیم واروژان درآمیخته و با صدای گوگوش پخش شده است. ترانه سرگذشت دو ماهی دلداده را تصویر میکند که مرغ ماهیخوار یکی از آنها را ربوده و دومی را در انتظار گذاشته است. شهیار خود میگوید قصهی دوماهی، بند ناف میلاد من است. ما دو تا ماهی بودیم پولکامون رنگارنگ خندهمون موجهارو تا ابرا میبرد خوابمون مثل صدف همیشه توک میزدیم دلش آتیش بگیره دلش آتیش بگیره از قصهی دوماهی که بگذریم شهیار قنبری، ترانههای ماندگار کم ندارد. از جملهی بهترینها میشود از جمعه، حرف، هجرت، کودکانه و تو هم از ما نبودی یاد کرد. شهیار در دورهی تبعید مهاجرت نیز کار ترانهسرایی را رها نکرد و به ویژه پس از پیوستن مجدد به گوگوش، کوشید همان فضای سازگار با ترانههای نو را بازسازی کند. گذشته از اینها او در مهاجرت صدای خود را نیز وارد میدانها کرد و نیز آهنگ بر ترانههای خود نهاده است.
این ترانههای تازه عمدتا رنگ و بوی اعتراضی دارد و تصویر دیگری از او را به نمایش میگذارد. «قدغن» و «برمیگردم»، عنوان دو ترانهی مهاجرتی او است که سخت تاثیرگذار است. تکهای از ترانهی «برمیگردم» را که همهچیز آن کار خود شهیار است بخوانید: بر میگردم، صدايم را بردارم ته چمدانم پر از شمع روشن بر میگردم، ديروزم را بردارم |
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
.AGHAYE KHOSHNAAM BAYAD DAGHIGHTAR AZ IN BAASHAD MAN6 MORDAD 1329( Be DONYA AAMADEAM,va in tarikh hameh jaa hast.In NEVESHTEH HAM AGAR "NAGHD"-e-TARAANEH ast, ke VAAY Bar maa! va VAAY Bar TARAANEH!
----
زمانه: با پوزش تصحیح شد
-- shahyar Ghanbari ، Apr 11, 2010استاد خوشنام اين برنامه هارا به صورت
-- kave ، Apr 11, 2010از سر بازکني تهيه مي کنند.
گويا دردوراني نام معتبري بوده اند.جسارتا من خاموشي گزيدن را بهترازاين سبک کار کردن مي دانم .
جنا اقای خوشنام غالبا به یک معرفی مختصر اکتفا می کند وبه دلایلی که برما نامعلوم است از تحلیل وکاوش دقیق دوری می کند. شهیار قنبری هم یکی از ترانه سرایان مدرن ایران عزیز است واثارش جایگاه ویژه ای دارد.اما از برنامه های رادیوئی وی دریافته ام که ایشان از زمین وزمان انتقاد می کند.ای کاش ایشان کمی این روحیه را در خود مهار می کرد وتوانائی شعری خود را بیش از الان بارور می کرد.
-- امیدرضا ، Apr 11, 2010با کاوه صددر صد موافقم اما یادمان نرود زمان وانسان رازمان آدم را میپزد اما اگر هنرمند باشی گاهی تورا بدجوری میکشد پرپرت میکند بنگریم به سوسن بنگریم به الهه وحتا به همین گوگوش که صدایشان را زمان پرپر کرد ودارد میکند اما شهریار را من خیلی ارزش میگذارم با انتقادات فراوان به پدرش هم از نوجوانی خیلی ارزش مینهادم چون خیلی از شهریار کوچکتر نیستم از نظر دید تفاوت زیاد با اشکال اصلی جامع نمیبینم که چگونه به آن مینگریستیم ومینگریم شعرهای او بسیار زیبا بسیار عالی است اما من به شعرهای پیش از انقلابش یک نمره 20 میدهم به بعد از انقلابش منهای شعر هایی نظیر قدغن 16 میدهم اما او اشتباهات بزرگ نیز کرده است به نظر من که خواهان هنر اویم وایرانی وحقم است همکاری اش با اسمش از ذهن پرید آمان مهرداد آسمانی است زیرا از دید من این آدم جایگاهش در هنر ایرانی نوعی زور چپانی است اول اینکه مقداری از اغاز اعتبارش را از دایی اش فرزین مرحوم گرفت و بعدها که با ان صدای درمانده وفقر وناتوان وگدا پیشه دستگاههای موزیک ونرم افزار های تصفیه کن اسمی با دلنگ دولنگی در آورد به نوعی غرور وقیافه گیری روی آورد در هر مصاحبه تلویزیونی که تلویزیونهای لس آنجلسی بنام هنرمند؟اورا به خورد ملت خصوصا جوانان کنسرتی میدادند خوب نگاهش کردم دیدم یک نوع پز دهی خاص از طرز نشستن گرفته تا حرکات دستان کارش شده است انگاری که اسمان سوراخ شده است واو افتاده خصوصا که اعتبار وارزش گوگوش برای ما هم یک مهر دیگری بر پیشانی آدم زد تا رنگ ورودارترشود هر کس کمی با روانشناسی اشنا باشد میداند من چه میگویم خوب بسیارس برای پول آهنگهای تند را میخوانند وج.ان هم با این ریتم پیش میرود اما تاریخ موسیقی ما پر از انسانهای بزرگ افتاده محجوب ومحبوب است که همیشه گفته اند خاک پای مردم اند وبراستی هم بوده اند این خاصیت هنر است که ادم را چنین میکند زیرا هنرمند واقعی هنرش رابرای مردم میخواهد نه کت شلوار وماشین ساعت رولکس وغیره مردم هم بد نمینگرند حال اگر هنرمندی خوب واعیانی زندگی کرد حقش هم هست اما هنر فروشی نیست خریدنی است کاسبی مشکل است مردم زود در دکانت را بخته میکنند در این میان به خاطر ترکیب بد شهریار گوگوش ومهردا نه کاری شد که ارزش داشته باشد ونه بجایی رسید هرچند من هنوز 1 ترانه هم از گوگوش بعد از آمدنش ندیده ام .اما بهتر میبود شهریار به کسان دیگری برای آهنگ در کنار گوگوش میگذاشت هرچند او دیگر آن صدا را ندارد وزمان دارد خط خطی اش میکند اما برای ما هنوز گوگوش است وچون شهریار ارزشمند است شهریار تا دنیا را ترک کند میتواند خالق باشد اما او نه یکی از ایرادهای من به او خیلی برنامه های رادیویی اش را در اروپا شنیده ام بند کردن به گروه بیتل هاست که براستی مورد تمسخر طنز سازان نیز درتلویزیونها شده بود او چپ وراست از سر پل مکارتنی وسیر سیر میکند شما کمتر برنامه ای از او را دارید که به این گروه خودش نچسبانده باشد خوب بیتلها هم یک گروه از صدهایند هرچند مهم اما نه تنا این اندازه که صبحانه ونها وشام بیتل خوری باشد بسیار سپاسگزارم از شما که به این موضوع پرداخته اید وآرزوی سلامتی برای شهریار گرامی
-- برزو ، Apr 11, 2010دوستان ارجمند بايد در نظر داشته باشند که من در اين برنامه هفت هشت دقيقهاي تنها به معرفي ترانه سرايان ميپردازم. زمان براي نقد و بررسي کار آنها کوتاه است، به ويژه که در همين چند دقيقه دو تکه از دو سروده آنها نيز پخش ميشود.
-- بدون نام ، Apr 11, 2010- با اين همه از دوست ديرين خود شهيار عزيز از اين که به اشتباه سن و سالش را بالا بردهام پوزش ميخواهم.
محمود خوشنام
کار دنیا را ببینید که اقای قنبری می اید کامنت می نوسید .آخه برادر هر چه کردی مربوط به گذشته بود و امروز در برابر ترانه مدرن ایران که دیگر جایگاهی نداری .این متن آقای خوشنام هم برای معرفی آقای قنبری کافی بود دیگر. یک جور نطر می دهید که انگار جان لنون است.
-- milad ، Apr 11, 2010پیشنهاد برای کامنت گذاران عزیز ، چه به پینگلیش و چه به فارسی !
-- عطری ، Apr 12, 2010خواهش میکنم قبل از ارسال نظرات خودتون ، آن را رو خوانی مجدد بفرمایید که عاری از اشتباه تایپی ، غلط املایی یا نقطه ، ویرگول ، فاصله و ... باشد!
متاسفانه 75% از کامنت ها پر از غلط املایی می باشد !