خانه > آهنگ زمانه > موسیقی ایرانی > کسرایی و مشیری، دو شاعر-ترانهسرای برجسته | |||
کسرایی و مشیری، دو شاعر-ترانهسرای برجستهمحمود خوشنامیکی دیگر از شاعران نامآور که سرودههایش مورد توجه آهنگسازان قرار گرفته و برخی از آنها تبدیل به ترانه شده است، سیاوش کسرایی است. سیاوش کسرایی در سال ۱۳۰۶ در اصفهان به دنیا آمده و در سال ۱۳۷۴ در غربت غمناک خود در وین از دنیا رفته است.
وی در همین عمر نه چندان بلند، تجربههای تلخ و شیرینی به دست آورده است که پشتوانهی شور و غلیانی است که در شعرهای او موج میزند. او نیز چون سایه شاعری آرمانگرا است ولی زبان پنهان نمادین او را ندارد، هرچه سایه ساکت و درونگرا است، کسرایی احتیاج به بیرون از خود دارد. شعر او بیشتر به درد جلوی جبهه میخورد، تاثیر میگذارد و برمیانگیزاند ولی کمتر دوام ریشهای پیدا میکند. در میان شعرهای آرمانی منظومهی آرش کمانگیر او به راستی دلانگیز است. در مجموعههای دیگر کسرایی نیز با بندها و تکههای ناب شعری روبهرو میشویم که قدرت تخیل و ابداع او را نشانه میزند.
در میان شعرهای او که ترانه شده است، شعری با عنوان بهانه از لطافتی ویژه برخوردار است؛ سهمی از این لطافت البته به دست آمده از آهنگی است که جواد معروفی بر روی آن نهاده و صدایی است که عهدیه در تفسیر آن بهکار بسته است. دانه های باران به شیشهها در اجاق من آتشی بسته هر دری شب سمج می نماید و دل دل هوای او در شمار شاعرانی که در عرصهی ترانهسرایی نیز ارج و اعتباری پیدا کردهاند، نام فریدون مشیری هم برجسته میشود. او در سالهای پیش از انقلاب به این عرصه روی آورد و تا پایان زندگی در آن فعال بود. حتی بعضی از شعرهای اخلاقی، انسانی او پس از مرگ نیز از سوی آهنگسازان مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. فریدون مشیری در سال ۱۳۰۵ در تهران زاده شد و در سال ۱۳۷۹ از دار دنیا رفت. او زبان ساده و البته پروردهای دارد، زبانی که با رسانهی فراگیر ترانه سازگاری زیادی نشان میدهد. این زبان بیشاز هرچیز در خدمت عشق گمارده شده است. عشق در همهی ابعاد انسانی آن، عشقی که وقتی در آیینهی موسیقی میتابد جلوهی بیشتری پیدا میکند. موج نام شعری قدیمی از فریدون مشیری است که با آهنگی از فرهاد فخرالدینی پیوند خورده است، در این شعر، موج، خود چون غریغی تصویر میشود که ساحل دستش را نمیگیرد، او را پس میزند و زمین دستش را نمیگیرد. پس فغانی به فریادرس میزند موج.
مشیری معناهای دیگر موج و موجزدن را نیز با ظرافت در شعر خود بهکار میگیرد، مثل دلی که در آن هیچ هوسی موج نمیزند و یا بوی گلی که پس از مرگ بلبل در قفس موج میزند. موج در شعر مشیری و موسیقی فخرالدینی یکسان نفس میزند. مرضیه خوانندهی خوشصدای همه زمانی نیز، صدای خود را با نفس زدن موج هماهنگ ساخته است. نفس مي زند موج من آن رانده مانده بی شكيبم زمين زير پايم تهی میكند جای نه در من غزل میزند بال |
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
یاد هر دوشان گرامی باد.
-- نوشین ، Mar 7, 2010