تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

«سایه»، شاعری آرمان‏خواه

محمود خوشنام

جاذبه‏ی فراگیری که ترانه و ترانه‏پردازی در سال‏های دو دهه‏ی ۴۰ و ۵۰ در ایران پیدا کرد، پای شاعران نو را نیز به این عرصه باز نمود. از یک سو، آهنگ‏سازان علاقه پیدا کردند که روی متن‏های برجسته‏ای از شعر نو آهنگ بگذارند و از سوی دیگر، شاعران نو برانگیخته شدند که آفریده‏های آهنگ‏سازان را به شعر خود پیوند بزنند.

Download it Here!

به‏ویژه شاعران آرمان‏خواه با رغبت تمام به این کار روی آوردند. چون عرصه‏ی بسیار فراگیر و گسترده‏ی‏ ترانه را می‏توانستند به عنوان جایگاهی مؤثر برای بیان و تبلیغ آرمان خود به‏کار گیرند.

هوشنگ ابتهاج «ه.ا.سایه» یکی از این شاعران آرمان‏خواه است که با زبان نمادین خود به شعر و ترانه زیبایی و اعتبار دیگری بخشیده است.

او در سال ۱۳۰۶ در رشت زاده شده و از نوجوانی به دنیای شعر و موسیقی روی آورده است. در سال‏های پیش از انقلاب، مدتی رئیس شورای موسیقی رادیو بوده و سرپرستی برنامه‏ی «گل‏های تازه» را بر عهده داشته و تا کنون چندین مجموعه‏ی شعر انتشار داده است.

اما آرمانی که سایه دنبال آن است از حد و مرز حزب و مکتب و مسلک درمی‏گذرد؛ آرمانی است انسانی و در دنیای ما دست‏نایافتی؛ اما امیدبخش و زندگی‏ساز. به پری افسانه‏ای می‏ماند که همه‏جا هست و هیچ‏جا نیست. ولی به هرحال در بند بند شعرهای سایه حضور دارد.

برجسته‏ترین شعر آرمانی او که با موسیقی همایون خرم پیوند خورده، «سرگشته» نام دارد و سرگشتی شاعر را در جست‏وجوی همان پری افسانه‏ای تصویر می‏کند.


از قضا، آهنگ ترانه را همایون خرم در «دستگاه همایون» نوشته که در روایت قدیمی از جمله، مایه‏‏ای سحرانگیز توصیف شده است و با عشق پری آرمانی سازگاری دارد.

شاعر شرح می‏دهد که شبی آوای نی پری را شنیده، ولی به لب چشمه که رسیده، از نی و نی‏نواز اثری ندیده و هم‏چنان ناکام و سرگشته، پرسش همیشگی خود را تکرار کرده که:

«ای پری کجایی که رخ نمی‏نمایی؟
از آن بهشت پنهان دری نمی‏گشایی؟»

شاعر که همه‏ی وجودش به عشق پری آغشته است، در پایان از او تمنایی حسرت‏آلود دارد:

«شبی کنار چشمه پیدا شو،
میان اشک من چون گل واشو!
تو ای پری کجایی؟»

دنباله‏ی حرف‏ها را در خود ترانه می‏شنویم که با صدای حسین قوامی ضبط شده است:

دل من سرگشته‏ی توست
نفس‏ام آغشته‏ی توست
به باغ روی‏ها چو گل‏ات بویم
در آب و آیینه چو مه‏ات جویم
تو ای پری کجایی؟
در این شب یلدا
ز پی‏ات پویم
به خواب و بیداری
سخن‏ات گویم
تو ای پری کجایی؟
مه و ستاره درد من می‏دانند
که هم‏چو من پی تو سرگردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو
میان اشک من چو گل وا شو
تو ای پری کجایی؟
که رخ نمی‏نمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمی‏گشایی

آهنگ‏سازان سنتی و پاپ، چه پیش و چه پس از انقلاب بر روی شعرهایی از سایه آهنگ‏ نهاده‏اند که بهترین آن‏ها تعلق به محمد رضا لطفی دارد. لطفی خمیرمایه‏ی شعر سایه‏ را می‏شناسد و آهنگ‏های‏اش سازگاری بسیار با شعر او پیدا می‏کنند.

یکی از کارهای ماندنی او «در کوچه‏سار شب» نام دارد. لطفی شب تیره و تار و بی‏سپیده‏ی سایه را در پهنه‏ی دشتی غم‏انگیز سازگاری توصیف می‏کند و با افزودن خطاب «عزیزان‏‏ام» بر دامنه‏ی اندوه‏گستر شعر می‏افزاید:

در این سرای بی‏کسی
کسی به در نمی‏زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی‏زند
یکی ز شب گرفتگان
چراغ برنمی‏کند
کسی به کوچه‏سار شب
در سحر نمی‏زند
نشسته‏ام در انتظار این غبار بی‏سوار
دریغ که از شبی چنین
سپیده سر نمی‏زند
عزیز، عزیز، عزیزان‏ام!

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سایه . محمد رضا لطفی و استاد شجریان مثلث کاملی هستند که یکدیگر را بخوبی احساس میکنند.
بهمین دلیل کارشان بهترین است. سایه باشناختش از موسیقی ایرانی زیبا ترین شعر ها را برای موسیقی می آ فریند.

-- مسعود ، Feb 28, 2010

شاعری بسیار توانا و غزلسرای بی بدیل اما مغرور و به دور از مردم . شاعری که فقط وقت شعر گفتن شاعر است و افسوس که ایشان هرگز از این نخوت و تکبر این غرور و کبر عبث دست نکشید.

-- luis ، Feb 28, 2010

Luis
از کجا تکبر و غرور ایشان را متوجه شدید؟ چگونه باید به دور از مردم نبود البته از نظر شما؟ کاش چند سطری به دانش خوانندگان می افزودید
منصف دوست

-- بدون نام ، Feb 28, 2010

‫سایه بدون شک یکی از شاعران غزلسرای معاصر ‫میباشد، علاوه بر شعر کهن دست برتری هم در شعر نو دارد و زیباترین اشعار را در هر دو غالب بیان کرده است. سایه چندی در محضر استاد شهریار شاعر غزلسرا حاضر میشود و از تجربیات استاد بهره فراوان میبرد و استاد شهریار هم بارها سایه را تشویق در سرودن شعر میکند. ‫سایه نه مغرور است و نه از مردمش فاصله میگیرد. او همیشه در کنار مردمش شعر میخواند و شعر موسیقی را به دوستارانش تقدیم میکند. سایه بر عکس شاملو زیاد اهل سیاست و شعار دادن نبوده و نیست ولی بیگانه هم نیست بلکه دردهای جامعه را در بیشتر اشعارش منعکس میکند.

-- ‫خسرو احمدی ، Feb 28, 2010

بی اندازه سپاس. تحلیل جالبی بود از دلیل ورود شاعران شعر نو به دنیای موسیقی.

-- سمیرا ، Feb 28, 2010

برطبق خبری که چندی پیش در سایت گویا منتشرشد استاد سایه بهمراه سبزواری ومشفق کاشانی چند سال پیش بدیدار خامنه ای رفته است.چرا یک شاعر بزرگ با سوابق وی باید چنین کاری کرده باشد.براستی چرا؟

-- بدون نام ، Feb 28, 2010

آرمانخواه؟ مرید کیانوری بودن و نوکری مسکو هم آرمان بود و ما خبر نداشتیم. ابتهاج 1-فرزند خانواده ای از فئودالهای بزرگ گیلان بود. 2- به حزب توده پیوست. 3- در رادیوتلویزیون شاهنشاهی مدیر برنامه گلها بود 4- در غزل عرفانی استاد زمانش بود 5- بقول خودش کُدهای عرفان در شعر سیاسی استفاده کرد.
این آش شله قلمکار نمو نه ای واقعی از یک مثلا روشنفکر کشورهای اسلامی است. آخر و عاقبت مردم این کشورها معلوم است.

-- بدون نام ، Mar 1, 2010

کاش استاد سايه شعری در مورد وقايع اخير و جنبش سبز جوانان ايران ميسرودند.

-- عادل ، Mar 1, 2010

به گمان من با هر معیار و سلیقه و دیدگاهی که بسنجید، سایه بزرگترین و تواناترین شاعر پارسی گوی زنده در جهان امروز به خصوص در عرصه شعر کلاسیک است.

-- مجید ، Mar 2, 2010

سایه مدیر برنامه "گلچین هفته" بود که نقشی شایسته در معرقی موسیقی اصیل ایرانی داشت. کاش زندگی نامه ی کوتاهی همراه این متن میکردید

-- بدون نام ، Mar 2, 2010

هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش !!

-- محمد رضا ، Mar 2, 2010

نوشته اید: >اما آرمانی که سایه دنبال آن است از حد و مرز حزب و مکتب و مسلک درمی‏گذرد؛ آرمانی است انسانی و در دنیای ما دست‏نایافتی؛ اما امیدبخش و زندگی‏ساز دیر است گالیا< از او را که شعری ضد انسانی و ضد عشق است را نخوانده اید. بد نبود اگر از حزبی هایی که با او در حزب توده بودند از رفتار و کردار ش می پرسیدید تا برایتان بگویند که چه رفتار و کرداری استالینی با دیگر هنرمندان داشت، حتا سیاوش کسرایی هم دل خوشی از رفتارهای او با دیگران نداشت.

-- بدون نام ، Mar 2, 2010

در کتاب درزلال شعر که درباره سایه است درباره ارتباطسایه وحزب توده مطالبی امده است ومولف این کتاب با زبانی که نه سیخ بسوزد ونه کباب انتقاداتی از این وابستگی کرده است اما در باره دیدارش با خامنه ای چیزی درآن کتاب نیامده است.سایه غزلسرای بسیار بزرگی است امااگر بدیدار خامنه ای رفته باشد واقعا تاسف انگیز است.

-- داریوش ، Mar 2, 2010

متاسفانه آقای خوشنام در نوشته های خود خیلی هوای دوستان را دارند، و این برای یک روزنامه نگار یا نویسنده زننده است. آنچه اینجا درباره نخوت و تکبر سایه گفته شده درست است. سایه در زندگی شخصی تا حد زیادی تاجرمسلک است و من این را به عینه شاهد بوده ام. متأسفانه شاعری با این لطافت طبع در سیاست سخت خشک اندیش و دگم و متعصب است. به کیانوری و به آذین ایمانی کورکورانه داشت و خود را از تفکر معاف کرده بود. این واقعیتها را باید پذیرفت. سایه با بسیاری از رفقای سابق خود ترک رابطه کرد، فقط به این خاطر که آنها از حزب انتقاد کردند. من زمانی دوست او بودم اما حالا سر سوزنی احترام برایش قائل نیستم. بی نام

-- بی نام ، Mar 2, 2010

دیدار سایه با خامنه ای متاسفانه درست است وبسیار قابل تاسف است.این خبر در سایت تابناک امده است
کسرایی در اواخرعمر جرات انتفاد از گذشته را یافت اما سایه هنوز حربی فکر می کند وبااین حال مانعی نمیبیند که به دیدار خامنه ای برود.
در زندگی شخصی سایه رفتارهایی داردکه به خودش مربوط است اما رفتارهای اجتماعی اش به ما مربوط است والبته قابل انتقاد است
سایه شاعر بزرگی است وکامیار عابدی درکتابش حق مطلب را خوب درباره او ادا کرده است اما هر شاعر بزرگی الزاما رفتارهای اجتماعی اش متناسب با شانش نیست وسایه متاسفانه این اشکالها را دارد.بهرحال او اکنون از مرز 80 گذشته ودیگر به تاریخ پیوسته است.آقای خوشنام هم متاسفانه خیلی ستایش آمیز با موضوعات برخوردمی کند.

-- بدون نام ، Mar 2, 2010

بقول استاد عزیز:
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند!
یارب چقدر فاصله دست و زبان است

-- بدون نام ، Mar 5, 2010

در این شبهای سوت وکور و تاریک
من نیز همچون ه.ا.سایه دنباله پریه گم شده ی خویشم.....
تو ای پری کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟

-- هوشنگ آذر ، Mar 5, 2010

سایه ای که ابتهاج عزیز بر سر ادبیات معاصر افکنده ،بسیار سنگین است ،تغزل ناب انسان دیروز و پیوند عمیقش با امروزی ها ،یا دگار ارزشمند پیشتازان فریاد گر درد اجتماع

-- بدون نام ، Mar 5, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)