خانه > آهنگ زمانه > موسیقی متفاوت > نبردی از سر شوق | |||
نبردی از سر شوقشاهین نجفیدر سه اکتبر ۱۹۹۲ برنامهی کمدی و مشهور «ساتاردی نایت لایو»، از کانال «ان بی سی» که به طور زنده پخش میشد، میزبان یک خوانندهی زن بود و عدهای نیز در استودیو، برنامه را از نزدیک میدیدند. در فضای تیرهی استودیو، زن با لباسی سفید، در کنار تعدادی شمع و در برابر میکروفن ایستاده بود.
حریری سفید، منقش به نواری سه رنگ از قرمز، زرد و سبز میکروفن را میپوشاند. او گردنبندی با نشان ستارهی داوود در گردن داشت. زن که موهایش را از ته تراشیده بود، مصمم و جدی، خیره به دوربین، شروع به خواندن ترانهای به نام جنگ، از باب مارلی کرد و در پایان، در برابر چشمان متحیر بینندگان، معترضانه تصویری از پاپ ژان پل دوم را پاره کرد و گفت: جنگ با دشمن حقیقی. او سپس شمعها را خاموش کرد و از صحنه بیرون رفت. چند ثانیه بعد تهیهکنندهی برنامه که شوکه شده بود، با پخش تبلیغات، برنامه را قطع کرد. آنها در عرض چند روز ۴۴۸۴ شکایت از اشخاص حقیقی و حقوقی علیه این برنامه دریافت کردند و به پرداخت ۲.۵ میلیون دلار جریمه نقدی محکوم شدند . «فرانک سیناترا»ی خواننده، این زن را کافر خواند . پنج سال بعد زنی که موهای سرش را میتراشید و عکس پاپ را در برابر چشمان هزاران بینندهی معتقد پاره کرده بود، در نامهای به پاپ اینگونه از او عذرخواهی کرد: من در زندگیام اشتباهات بیشماری مرتکب شدهام، اما مطمئنا شما هم اشتباه کردهاید! اوکسی نبود جز «شیند اوکانر»، خوانندهی معترض ایرلندی. اوکانر در سال ۱۹۶۶ در نزدیکی دوبلین و در خانوادهای ایرلندی متولد شد.
آنها پنج فرزند بودند که یکی از برادراناش «ژوزف اوکانر» نویسنده بود. اوکانر در کودکی بارها مورد ضرب و شتم والدیناش قرار گرفته بود، که بعدها در آهنگ «فایر آن بابیلون» این روزها را به تصویر کشید. هشت ساله بود که والدیناش از یکدیگر جدا شدند. در نوجوانی به دلیل سرقت از یک مغازه، از مدرسه اخراج شده و به دارالتادیب فرستاده میشود. اوکانر از شانزده ساله یادگیری پیانو و آواز را آغاز کرد. در همین دوران در کنایپهها پیشخدمتی میکرد و گاهی میخواند. و در یکی از همین کنایپهها اولین گروه خود «تُن تُن ماکوته» را پایهگذاری کرد. در سال ۱۹۸۳ در لندن با شرکتی به نام «انسینگ رکوردز» قرارداد بست و اولین آلبوم خود «شیر و کبرا» را در سال ۱۹۸۷ منتشر کرد. در این سال با درامیست خود «جان رینالدز» ازدواج کرد و در ابتدای ۱۹۹۰ از او جدا شد. اوکانر با انتشار آلبوم «من چیزی نمیخواهم من خدا ندارم» در سال ۱۹۹۰ به اوج رسید. این آلبوم در صدر جدول آلبومهای برتر آمریکا، انگلیس، سوئیس، اتریش و آلمان قرار گرفت. پس از انتشاراین آلبوم، فرانک سیناترا، مایل بود در کنسرتی در نیوجرسی، پیش از اجرای اوکانر به روی سن برود . اوکانر با اجرای سیناترا مخالفت کرد و در نهایت از اجرای این برنامه انصراف داد. سیناترا در جواب کار اوکانر، او را به «گه» تشبیه کرد و اوکانر هم گفت: امیدوارم با سیناترا روبهرو نشوم، چون نمیخواهم یک پیرمرد را بزنم.
دشمنی این پیر مرد هنربازِ سیاستپیشه، با اوکانر از همین ماجرا آغاز شد. سیناترا در هر فرصتی اوکانر را تحقیر میکرد و در ماجرای «ساتاردی نایت لایو» هم آ تشبیار معرکه شده بود. اوکانر سپس در کنسرت برلینِ «راجر واترز»، به همراه او ترانهای به نام «مادر» را اجرا کرد. میتوان تصور کرد که او با اینکار چه آتشی بر جان سیناترا زد و عملاً اعلام کرد که برای سیناترا با همهی شهرتاش، ارزشی قائل نیست، اما در کنار راجر واترز باافتخار میخواند. اوکانر راهی پرخطر را آغاز کرده بود .او «بودن» به شکل و سبک حقیقی خود را بر همه چیز ترجیح میداد. خوانندهای در حد او، برای ادامهی کار باید ملزم به رعایت اصولی باشد که مخاطبان و تهیهکنندگان و منتقدان بر او تحمیل میکنند. او باید به اعتقادات مردم و منافع و مصالح برنامهگذاران و نصایح منتقدان احترام بگذارد، تا او را دوست بدارند و از او کالایی برای فروش بسازند. اما اوکانر آمده بود تا یک تنه در برابر انبوهی از تعارفات سرکشی کند. او در سال ۱۹۹۱ از پذیرفتن ۴ جایزهی گرمی که بزرگترین افتخار برای هر هنرمند است، سرباز زد. طرفداری او از «ارتش جمهوریخواه ایرلند»، مخالفتش با واتیکان و پاپ، و مناقشهها و اختلافاتش با تهیهکنندگان موسیقی و کنسرتهایش ،بیش از پیش به روند کاری و موفقیت او ضربه میزند.
او با زوم کردن بر بحث تجاوز و کودکآزاری شایع در کلیساهای کاتولیک، خشم مافیای مذهبی و اقتصادی واتیکان را برمیانگیزد. همهی این عوامل دستبهدست هم دادند تا خوانندهی معترض ایرلندی بایکوت شود. درسال ۱۹۹۲ در کنسرت کریس کریستفرسون، وقتی کریس از او دعوت میکند که روی سن به اجرای برنامه بپردازد، با تشویق غیرعادی تماشاگران روبهرو میشود. او پشت میکروفن میایستد و منتظر میماند تا تشویقها تمام شود. اما تماشاگران او را تشویق نمیکردند. آنها با یک هماهنگی از پیشتعیینشده، با دستزدنها و داد و فریاد، به حضور او اعتراض داشتند. پیانیست گروه تصمیم داشت که علیرغم کارشکنی تماشاگران، موزیک را آغاز کند، اما اوکانر با اشارهی دست او را از این کار بازداشت. او کمی سکوت کرد و سپس بدون همراهی موزیک وبا فریاد، از جنگ و کودکآزاری و تجاوز خواند و سپس صحنه را ترک کرد. اوکانر سرانجام موسیقی و بازارش را رها میکند و برای تحصیل آواز اپرا، به دوبلین باز میگردد. او در سال ۱۹۹۲ در فیلم «بلندیهای بادگیر» اثر «پیتر کاسمِنسکی» نقش کوچکی را بازی میکند. او درسال ۱۹۹۴ با آلبوم «یونیورسال مادِر» دوباره به عرصهی موسیقی باز میگردد. او حالا همسر یک روزنامهنگار ایرلندیست و فرزندی به نام «رُیزین» دارد. البته اوکانر پس از انتشار آلبوم «ایمان و شجاعت» در سال ۲۰۰۰، در مصاحبهای اذعان داشت که بایسکسوئل است، ولی بیشتر رابطههایش با مردان بوده است. اوسپس در سال ۲۰۰۲ آلبوم «قدیمی - روشی جدید» را که مجموعهای از ترانههای فولک ایرلندی بود، منتشر کرد. اوکانر آرامآرام به انتها میرسید و عجیب است که این انتها برای او ختم به خدا شد. در سال ۲۰۰۳ اعلام کرد که برای تحصیل دین و برای داشتن یک زندگی معمولی موسیقی را ترک میگوید. اما خوانندهی معترض ما در سال ۲۰۰۵ با کوله باری از ایمان مسیحی و یک کودک تازه متولد شده در بغل، به عرصهی موسیقی بازگشت. اوکانر در ادامه فعالیتهایش به کاور کردن ترانههایی از موسیقی رگی روی آورد و در سال ۲۰۰۷ آلبومی با عنوان «تئولوژی» را منتشر کرد. |
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
عالي بود.حظ بردم از شيوهي ارائهي متن
-- تمنا ، Feb 13, 2010