تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
نگاهی به گروه لدزپلین

«نام‌ها هیچ معنی خاصی ندارند»

شاهین نجفی

اگر کسی با موسیقی تنها به‌عنوان وسیله‌ای برای تفنن برخورد کند و بعد به‌صورتی کاملا اتفاقی موسیقی غربی گوش کند و از بخت بد، آن موسیقی، کاری از گروه لدزپلین باشد، یقینا سرگیجه می‌گیرد. اما چه عواملی موجب شد تا این گروه با صدای ناهنجار و برنده‌ی خواننده‌اش (روبرت پلانت) و نوازندگی عجیب گیتاریست‌اش (جیمی پیچ) و درامیست ساختارشکن‌اش (جیسون بونهام)، محبوب قلب هزاران جوان دهه‌ی هفتاد و نسل‌های پس از آن شود؟

Download it Here!

گروهی که تنها در فاصله‌ی زمانی ۱۲ سال با انتشار ۸ آلبوم، همیشه در اوج بود و همه‌ی آلبوم‌های‌اش در جدول آلبوم‌های برتر آمریکا قرار گرفت. لدزپلین زمانی آغاز به کار کرد که بیتل‌ها به فروپاشی درونی نزدیک می‌شدند و الویس پریسلی نیز دیگر نمی‌توانست یکه‌تازی کند.

لدزپلین از جهت فروش (۳۰۰ میلیون نسخه) پس از گروه هارد راک «ای.‌سی.‌دی.‌سی» یکی از پرفروش‌ترین گروه‌های جهان است. بررسی ساختار موسیقیایی این گروه را می‌توان در ساخت و تنظیم آهنگ‌ها، سازبندی، صداسازی، جنس صدای خواننده و ترانه‌های نامتعارف گروه پی‌گیری کرد.


لدزپلین در کنار المنت‌های موسیقی بلوز، راک اند رول و فولک، استیل نوینی را در راک پایه‌گذاری کرد. موسیقی آن‌ها در تاثیر اولیه‌ای که بر روان انسان می‌گذارد هم‌چون موجی‌ست که لابرینت روح انسان را در می‌نوردد.

آن‌ها به پشتوانه‌ی مطالعاتی که در موسیقی شرق داشتند، آواها را به خدمت گرفتند. پیش از آن‌ها نیز پینک فلوید، به کمک فن‌آوری، در تصویر تجربه‌هایی این‌چنینی داشت.

لدزپلین با فهمی درست از «آتونالیتت» که اولین‌بار در آثار متاخر «فرانتس لیست» (۱۸۱۱-۱۸۸۶) و «الکساندر اسکریابین» (۱۸۷۲-۱۹۱۵) به کار گرفته شد، هارمونی و ملودی را در تنالیته‌های مختلف و مرکزگریز به کار برد.


بار اصلی موسیقی در گروه بر عهده‌ی جیمز پاتریک پیج بود که او را یکی از مشاهیر و نوابغ موسیقی راک و نوازندگی گیتار می‌دانند. جیمی در نوازندگی مرزی نمی‌شناخت.

او می‌توانست حتی با آرشه‌ی ویلن هم گیتار بنوازد. سولوی به یادماندنی او در آهنگ «پلکانی به بهشت» نمونه‌ی یکی از ارزش‌مندترین آثار در موسیقی راک می‌باشد.


جیمی اصراری در سرعت بداهه‌ها نداشت و بر اساس تم کار فضای ملودیک و هارمونیک مناسب با آن را با هم‌راهی درام و باس فراهم می‌کرد. تسلط او به بلوز و با استیلی که از نوازندگان دهه‌ی پنجاه به دست آورده بود، معدنی از امکانات موسیقیایی را در اختیار او قرار داده بود و دست او را برای تجربه‌کردن در شاخه‌های دیگر هم‌چون «فولک ایرلندی» نیز باز می‌گذاشت.

جیمی از معدود گیتاریست‌های الکتریک‌نواز است که گیتار آگوستیک را نیز با همان قدرت در آهنگ‌ها می‌نواخت. جیمی در تعدادی از آهنگ‌ها در کنار گیتار «گیبسون ا. د. اس. ۱۲۷۵» و گیتار الکتریک «فندر»اش از «ماندولین» و سازی الکترونیکی به نام «ترمین» نیز استفاده کرده است.


جیمی پیچ گیتاریست میلیونر امروز و معتقد به علم ستاره‌بینی و علاقمند به علوم غریبه و اسرارآمیز گروه لدزپلین دقیقا درون نامتلاطم انسان در حال کشف‌شدن و کشف‌کردن را می‌نواخت و از همین رو در مثلثی طلایی به‌هم‌راه پلانت و بونهام به‌عنوان یکی از اثرگذارترین نوازندگان و آهنگ‌سازان راک و هوی‌متال تثبیت شد.

اما لدزپلین از نگاه نقادان موسیقی آن مقطع زمانی، با دشواری‌هایی روبه‌رو بود. آن‌ها روبرت پلانت را شاگرد بد موسیقی بلوز نامیدند که با جیغ‌های بی‌معنی‌اش موجب شرم‌ساری نت‌های آبی بلوز است.

اما آن‌ها پیش‌بینی نمی‌کردند که با شروع دهه‌ی هشتاد، راهی را که لدزپلین آغاز کرده بود به گروه‌هایی چون «گانز ان روزز» و کمی بعد نیروانا می‌رسد و آن‌ها همان‌قدر محافظه‌کاری در موسیقی و ترانه را نیز کنار می‌گذارند.


این مطلب را به‌راحتی می‌توان از واکنش منفی هنرمندانی چون «باب دیلان» به موسیقی متال و هارد راک دریافت. لدزپلین با انتشار آلبوم چهارم خود بدون این‌که نامی برای آن انتخاب کند، با این عنوان که «نام‌ها و اسامی هیچ معنی خاصی ندارند» نشان داد که جدی‌تر و قوی‌تر از آن است که تحت تاثیر منتقدین قرار بگیرد.

اغلب ترانه‌های لدزپلین را روبرت پلانت نوشته است. حضور عناصر اساطیری و زبان پیچیده‌ی او گاه در فهم ترانه مشکل ایجاد می‌کند. اما این پیچیدگی در یک هم‌خوانی اورگانیک با موسیقی، سنتی را در راک پایه‌گذاری کرد تا بعدها هوی‌متال‌ها در برابر موسیقی پاپ و فولک به آن فخر بفروشند و آن‌ها را برای ساده‌انگاری و سطحی‌نگری تحقیر کنند.


لدزپلین با جسارتی مخصوص به خود صدای خواننده را به‌عنوان یک اینسترومنت به کار گرفت. در آهنگ‌های لدزپلین درامز، گیتار، باس، و خواننده در پله‌هایی مختلف یک حجم متشکل را به حرکت در می‌آورند.

قسمت‌هایی از ترانه‌ی «زمان خوب و زمان بد»:

روزی در دوران جوانی
به من گفته شد که مرد بودن یعنی چه؟
حالا من به آن سن رسیدم و تلاش می‌کنم که از پس هر چیزی بر بیام
فرقی نمی‌کند چه‌جوری تلاش می‌کنم
من راه‌ام را در یک مربای قدیمی پیدا می‌کنم
زمان خوب و زمان بد
شما می‌دانید که من یک حقی داشتم
البته داشتم
وقتی که زن من با یک مرد چشم قهوه‌ای خانه را ترک کرد
خب، برای من اصلا مهم نبود
شانزده: من عاشق‌اش شده بودم که شیرین‌تر از او پیدا نمی‌شد
فقط چند روز طول کشید و از من جدا شد
اون به من قول داد که تا آخر زندگی با عشق با من باشد
ولی وقتی من در گوش او زمزمه می‌کردم
او به من می‌گفت که کسی دیگر را دارد
زمان خوب و زمان بد
من می‌دانم تنهابودن یعنی چه؟
آرزو می‌کردم که ای کاش در خانه بودم
مهم نیست که همسایه‌ها چه می‌گویند
من هر روزعاشق‌اتم
قلب‌ام برای تو می‌تپد

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

با سپاس، مقاله ی بسیار سودمندی بود، ولی‌ فکر می‌کنم که، این از بدیهیات کار ژورنالیستی (اونهم در سطح حرفه‌ای رادیو زمانه) باشه، که منبع مقاله، که یقیناً ترجمه‌ای از یکی‌ دو مقاله‌ی خارجی‌ هست، در پانوشت ذکر بشه..

حتا اگر جناب نجفی ادعا کنن که مقاله کار تالیفی خودشونه، حداقل استفاده از آمار و ارقام موجود در مقأله نیاز به ذکر منبع داره.. نقض حق کپی رایت عکس‌ها هم که ظاهراً تبدیل به یک عادت روزمره شده.

با تشکر

-- آرش آریانی ، Jan 27, 2010

Dear Shaheen, translation is never easy and though I don't mean to dampen your enthusiasm, I must say that this work needs improvement, particularly in terms of the formality/informality of its language style - many translators fall into the same pitfall, an example is Ebrahim Nabavi in his translation of one of The Door's songs
One major mistranslation in your work is about the word 'JAM' which in this context means an embarrassing or a difficult situation or a predicament and not the food served for breakfast
That said, I think your own music is great and you are a good example of an innovative and courageous musician that the young generations of Iran need. Keep up the great work

-- Bacheh Mahaletoon ، Feb 2, 2010

آقای شاهین خسته نباشید. تلفظ درست نام این گروه رد زپلین است نه زپِ لین! فکر می کنم با توجه به حضور کوتاه شما در خارج از کشور یه کمی واسه این کارا زوده. ببخشیدا

-- Niki ، Feb 3, 2010

دوستان زمانه شما چه اصراری به تهیه ی این برنامه ها ی آماتوری و ماستمالی کردن دارید؟ ما را دستکم می گیرید؟

-- نیکی ، Feb 3, 2010

لدزپلین
حواس واسه آدم نمی ذارید که با این بی مبالاتی هاتون. انگار که ما شعور نداریم ایشون باید با این اغلاط اینارو به ما معرفی کنن

-- نیکی ، Feb 3, 2010

شاهین نجفی عزیز، کارهای موسیقایی ات را خیلی دوست دارم و بعضی از آنها از نظر من از شاهکارهایی در نوع خود هستند. اما در مورد ترجمه این متن، باید بگم: منم همونی که Bacheh Mahaletoon گفت. :)

همچنین همانطور که آرش آریایی به آن اشاره کرده، ذکر منابع ترجمه و عکسها نیز کاری است شایسته که زمانه اغلب رعایت می کند اما گاهی هم فراموش می شود.

ترجمه کردن هر کاری صرفاً به زبان دانستن نیست و لازمه اصلی تر در این کار، شناخت از موضوع نیز هست. شناخت از موضوع نیز به تنهایی جوابگو نیست چون علاوه بر دانستن زبان اصلی موضوع مورد ترجمه، مترجم باید دانش خوبی نیز از زبان دوم (زبانی که متن از زبان اصلی به آن ترجمه می شود، یعنی در اینجا، زبان فارسی) داشته باشد که از جنبه های اصلی کار است.

شاهین نجفی عزیز البته شرایط مترجم بودن را حتماً دارد چون "زبان دوم ترجمه" که باید زبان اصلی و مادری خود مترجم باشد، در مورد وی مصداق دارد و مسلماً دانش انگلیسی خوبی هم دارد، اما ظاهراً در بعضی از موارد به موضوع معادل گزاری به درستی دقت نکرده و به همین دلیل است که دچار خطاهایی می شود.

درست است که در خود زبان انگلیسی واژه ای که به معنای مربّا (jam) به کار می رود، با همان صدا اما مصارف و معانی و کاربردهای دیگری نیز دارد اما در هنگام ترجمه باید بتوان از معادلهای درست استفاده کرد تا مفهوم اصلی و درست به خواننده فارسی زبان که زبان انگلیسی را نمی داند (یا کم می داند) منتقل شود.

البته این هم قابل ذکر است که وقتی رابرت پلنت از "old jam" سخن می گوید، یکی از اشاره هایش به مربای مانده و ترشیده و بد مزه نیز هست (که در عین حال با نوعی نیش و طنز و کنایه و تلخی و خود-انتقادی همراه است) اما اشاره اصلی او به همان مطلبی است که در کامنت Bacheh Mahaletoon هم آمده، مثل وقتی که ترافیک خودروها در خیابان یا جاده سنگین شده، و به قول ما ایرانی ها "گره" می خورد و یک traffic jam ایجاد می شود. یا اگر فیلم در دوربین عکاسی یا دستگاه نمایش "گیر" کرده و چروک بخورد و تا بشود نیز در انگلیسی می گویند "جم" شده و حتی در میان بعضی از فارسی زبانان نیز همین اصطلاح که از انگلیسی نسخه برداری شده گاهی به گوس می خورد.

یکی دیگر از کاربردهای این واژه، "اجرای گروهی" در موسیقی پاپ و به ویژه راک اند رول نیز هست ...

با آرزوی موفقیت هر چه بیشتر برای شاهین و زمانه ...

-- مترجم ، Feb 4, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)