خانه > آهنگ زمانه > رسانه و موسیقی > پایان دوره عشقهای تابستانی | |||
پایان دوره عشقهای تابستانیشاهین نجفی«سریع زندگی کن، سخت عاشق شو و زود بمیر» این نام ترانه ای ست از «جو الیسون» که «فارون یانگ» در سال ١٩٩٥ به سبک کانتری اجرا کرد و در صدر آهنگهای برتر آن زمان قرار گرفت. یانگ این ترانه را اجرا کرد ،اما پس از او نسل جدیدی درموسیقی آمریکا سر برآورد که این جمله را زندگی کرد؛ نسلی که دغدغهاش شباهتی به آن عشقِ ماشینهای دهه پنجاهی با موهای ژل زده و عشقهای آبکی و سانتیمانتالیستی سفیدها و تازهبهدورانرسیدهها نداشت؛ نسلی شورشی که بر خلاف آنچه که تصور میشود، لاقید بود، اما بیخیال نبود.
جنگ سرد کماکان ادامه داشت.سال ٦٣ کندی ترور شد و پنج سال بعد مارتین لوترکینگ را کشتند. ویتنام همچنان درآتش موشک و خمپاره می سوخت. ویتکنگها در ابتدای سال ١٩٦٨ حمله «عید تِت» را آغاز کرده بودند وجریانهای چپ، طرفداران صلح و هیپیها در بسیاری از کشورهای جهان علیه دخالت و جنگافروزی دولت آمریکا در ویتنام، تظاهرات و اعتصاب بر پا میکردند. در آلمان، آمریکا، فرانسه، انگلیس، سوئیس، لهستان، ایتالیا، ترکیه و ژاپن عموماً دانشجویان چپ پرچمدار این اعتراضات بودند.در چنین فضایی که جهان هر لحظه از التهاب حادثهای جدید زشتتر میشد، از اواسط دههی شصت جنبشی در آمریکا به راه افتاد و به سرعت در سرتاسر جهان همهگیر شد. جنبشی که نمای خارجیاش موسیقی و سکس و مواد بود و علیرغم کوتاه بودن عمرش پایه فکری و رفتاری نسل پس از خود را محکم کرد .جوانانی که تصمیم داشتند رویای «پرودون» و «تولستوی» و «گاندی» و «لوتر کینگ» را به واقعیت نزدیک کنند. آنها نه چریک و تئوریسین بودند و نه سلاح و مانیفست داشتند. تنها وقتی رمان «ریچارد براتیگان» به نام «در قند هندوانه» در سال ١٩٦٨ منتشر شد، آنها فضایی را که در واقعیت آرزو میکردند، در این داستان یافتند و به نوعی حرف دل آنها بود؛ آنها هیپی بودند. چه کسی میخواهد ما را در بند نگاه دارد؟ چه کسی دوست دارد تو همیشه در حد یک مصرفکنندهی ناچیز باقی بمانی؟ چه کسانی در برابرت دیوار میکشند و جلوی پاهایت خطوط قرمز اخلاقی و دینی و سنتی و جنسی میکشند؟ چه کسی میگوید که خودت را پشت خروارها مفهوم فسیلی پنهان کنی و همانی باشی که دیگران از تو انتظار دارند؟ قدرت هایی که بر جهان حاکماند، دوست دارند تو به اندازه خطکش آنها رشد کنی، در غیر این صورت یقیناً فاسد وناهنجاری. همینها هموطن خبرنگار خود در عراق را با تانک تکهتکه میکنند و یا در مغز آن ویتکنگ گلوله میخوابانند و موسیقی و ترانه و شادی را حرام میدانند و نویسنده و شاعر سرزمینشان را به اردوگاه کار اجباری در سیبری تبعید میکنند . این مقدمهای بود شاید برای صحبت کردن از صدای گرفته و خشدار زنی که عاصی بود و طاغی؛ زنی که سریع زندگی کرد و سخت عاشق شد و زود مرد. او اگر امروز زنده بود باید شصت و هفتمین سال تولدش را جشن میگرفت. «جنیس جابلین» خواننده و ترانهسرای موسیقی راک - بلوز در ٤ اکتبر ١٩٧٠ بر اثر مصرف زیاد هروئین جان خود را از دست داد. او در طول فعالیت هنری خود با سه گروه به نامهای «بیگ براودر»،«کوزمیک بلوز باند» و «فول تایلت بوگی» همکاری کرد.
او وحشی، حساس، خجالتی، دارای اعتمادبهنفس، رُک، قاطع، شکستخورده و مازوخیست بود. او را در موسیقی بلوز میتوان به سوهان زبری تشبیه کرد که کهنگی بدنه این سبک را خراش میداد و مرهم میگذاشت و به مخاطب لذت میبخشید و زجر میکشید. روی سن با خشم و جسارت میخواند و همه چیز و همه کس را فراموش میکرد و در تنهایی میگریست و تحلیل میرفت . جنیس سال ١٩٦٠ تحصیل در مدرسه را به پایان رساند و در ١٧ سالگی به امید خواننده شدن از خانه بیرون زد و به لسآنجلس رفت. در ابتدا از «بسی اسمیت» و «اودتا» خواندن را تقلید میکرد. در همین دوران مصرف مواد و الکل را آغاز کرد. در هیجده سالگی با همراهی «جورما کاوکونن» (گیتاریست گروه جفرسون آیروپلان) در بارها و کلوبها آواز خواند و مدتی درلوییزیانا پیشخدمتی کرد. پس از آن به تگزاس ،موطن خود بازگشت و به گروه «بیگ براودر» پیوست. او اولین زن سفیدپوستی بود که با استیل راک - بلوز میخواند. در سال ١٩٦٧ در فستیوال مونتری شرکت کرد و سپس با «کلمبیا رکوردز» آلبوم «لرزش ارزان» را منتشر کرد. او در این آلبوم ترانهای از «ارما فرانکلینز» به نام «قطعهای از قلب من» را کاور کرد. سال ١٩٦٨ گروه بزرگتریرا برای خود ساخت و آن را «کوزمیک بلوز باند» نام نهاد. در سال ١٩٦٩ به همراه گروهی شامل «د. وو»، «جیمی هندریکس»، «جو کوکر» و «کارلوس سانتانا» در فستیوال «ووستوک» شرکت کرد. در ژانویه ١٩٧٠ به برزیل سفر کرد تا شاید بتواند اعتیادش را ترک کند. پنج هفته تحت درمان قرار گرفت و در سواحل «ریودو ژانیرو» با جوانی به نام «دیوید نیهاوس» که قرار بود معلم بشود، آشنا شد.جنیس در کنار دیوید احساس آرامش می کرد. آنها قرار گذاشتند که به این رابطه ادامه بدهند و جنیس قول داد که دیگر سراغ مواد نرود. اما پس از بازگشت به خانه دوباره به مواد روی آورد و این برای دیوید قابل تحمل نبود؛ او جنیس را ترک کرد .جنیس این اتفاق را درآخرین آلبوماش،«مروارید»، در ترانهای به نام «کرای بِیبی» به تصویر کشید. این آلبوم که با همکاری گروه جدیدش، «فول تایلت بوگی»در مراحل پایانی ضبط بود، پس از مرگ او منتشر شد. دیگر ترانه ی مشهور این آلبوم، «من و بابی مَک گی» (کاور شده از کریستوفرسون) نیز هفتهها در صدر آهنگهای برتر آمریکا قرار داشت. جنیس در بهار سال ١٩٧٠ بازخوانی این ترانه را به صاحب اصلیاش، کریس کریستوفِرسون (خواننده و ترانهسرای کانتری) که در این زمان نزد او در ویلای شخصیاش اقامت داشت، تقدیم کرد. جنیس این ویلا را در سال ٦٩ در اطراف سانفرانسیسکو خریده بود. ویلای جنیس محلای مناسب برای پارتیهای او بود که در آن مواد و انواع مشروبات الکلی را مصرف میکرد. او پیش از این حاضر شده بود در ازای ٦٠٠٠ دلار برای کارخانه ویسکیسازی «سادرن کامفِرت» تبلیغ کند. ویسکی مورد علاقهاش که در کنار مصرف هرویین مینوشید. مرگ جنیس جاپلین ،هندریکس و موریسون آغازِ پایان دوره عشقهای تابستانی و گلهای رنگارنگ و امید بازگشت انسان به طبیعت بود. به زودی اعتراض نسلی که جهان را بدون تکنولوژی و جنگ و سیاست و مذهب و مرزهای جنسی زیباتر تصور میکرد، تا حد فریادهایی فرو خفته در کلوبهای شبانه و نمایشهای خیابانی و کارناوالها و عکسهای خاطرهانگیز و فروش انبوه لباسهای مد هیپی و ادکلن و ماشین و غیره نزول کرد. معدود کسانی نیز همچون «جان لنون» در طول زمان پی بردند که نباید در بازی سرمایهداران و بهرهکشان اقتصادی شریک شوند و صراحتاً موضعگیری کردند. جوانان نسل بعد از هیپیها دیگر رنگی نبودند؛ آنها اعتراض بنیادی نسل گذشته را بی پرواتر و سیاهتر، نه که فریاد، این بار نعره زدند و اینگونه موسیقی جوانان غربی در سبکهای راک و متال به حیات خود ادامه داد. |
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
سپاس
-- شبیر ، Dec 28, 2009این جور ترجمه ها رو که خودمون هم میتونیم بهتر اینه که از کارهای تحقیقی استفاده بشه تا ترجمه پر از مشکل
-- شب بو ، Dec 28, 2009لذت بردم از شنیدن این گزارش.
-- شهرزاد ، Dec 29, 2009واقعا متشکرم
عالی بود..
-- mohamad021 ، Dec 29, 2009خیلی خیلی ممنونم از این پستی که گذاشتی ...خیلی دوس داشتم و قدر دان زحماتی که میکشی هستیم ... انزلی چی آبایه
-- آیدا ، Dec 29, 2009مصرف مواد خیلی پررنگ شده!
-- irani ، Dec 29, 2009اینها مطالب مفیدی در باره موسیقی معترض جوان در دهه های میانی سده گذشته است که در اینجا می آورید. بخصوص برای نسل جوان امروز ایران که به این نوع موسیقی و فرهنگ علاقمند هستند اما ممکن است با کار و زندگی خیلی از این افراد آشنایی از نزدیک نداشته باشد.
نامهای بسیار دیگری هم هستند که در این جریان فکری اعتراضی به ارزشهای محافظه کارانه قالب در جامعه امروز آمریکا و اروپا و بلکه جهان تأثیرگزار بوده اند و جالب آن که بعضی از این افراد، با آنکه در جوانی بخشی از عمر خود را به افراط و تفریط در مصرف مواد مخدر تلف کردند اما در این لحظه زنده و همچنان به کار و فعالیت مشغول هستند. (مواردی مثل جیمی هندریکس و جنیس جاپلین و مرگ ناشی از مصرف بی رویه مواد مخدر ایشان، از موارد کاملاً استثنایی در تاریخ موسیقی پاپ و راک اند رول هستند و در مورد جیم موریسون، هنوز هم روشن نیست که واقعاً بر اثر مواد مخدر از دست رفته باشد یا نه. حتی مرگ وی نیز هنوز اثبات نشده و ممکن است به نحوی رندانه تظاهر به مردن کرده و از فعالیت هنری کناره گیری کرده باشد ...)
یکی از این چهره ها که موسیقی و ترانه های زیبایش امروزه از آثار کلاسیک این ژانر محسوب می شوند Neil Young است. آثار این هنرمند پس از گذشت نزدیک به نیم قرن، نه تنها هنوز بسیار زیبا و قابل شنیدن هستند که حتی می توان رد پای اثرگزار کارش را در بسیاری از خوانندگان یا گروههای سرشناس همزمان یا بعد از خود وی نیز مشاهده کرد. دامنه فعالیت مؤثر این هنرمند، سه دهه را، از 1960 تا 1990 در بر می گیرد که کمتر هنرمند مشابه دیگری را می توان با چنان توان و کارآیی در میان هنرمندان باقی مانده از دوران "طلایی" دهه شصت و هفتاد یافت.
از نکات مهم دیگر در مورد افرادی همچون نیل یانگ، این است که با وجود گرفتار شدن در دام اعتیاد (جمله ای کلیشه ای اما درست!) توانست سرانجام از آن حالت بیرون آمده و به زندگی پر کار و پر ثمر خود ادامه دهد بدون آنکه همچون جاپلین یا هندریکس خود را نابود کرده باشد. وی در حال حاضر به کار فیلمسازی مشغول است. جای آن دارد که زمانه در مورد وی و همچنین فرانک زاپا یا لئونارد کوئن هم برنامه هایی تهیه کند، البته اگر تا به حال این کار را نکرده است. بعضی ها لئونارد کوئن را حتی بر باب دیلن تأثیرگزار می دانند در حالی که شهرت دیلن از کوئن خیلی بیشتر است.
-- master muzaki ، Dec 29, 2009آقای شاهین نجفی شما در مصاحبه های بیشماری ار پیشرو بودنتان در موسیقی راپ فارسی تعریف و تمجید کردید و بارها خود را از دیک
-- pheinzi@yahoo.de ، Dec 30, 2009همکارانتان به شکل های مختلف متمایز کردید جرا در باره این همه خواننده جوان راپ خوان فارسی تحقیق نمی کنید و یا در موسیقی زیر زمینی خودمان . اینجور ترجمه خوانی از گوگل هر بچه شول هاپت آبشلوس * مدرسه ابتدای هم می تواند
مرتضی سیاه بار
جنیس جاپلین دختر شیث بخش جاپلین ، کارمند Texaco و دوروتی جاپلین بود (متولد شرق) به دنیا آمده و دارای دو خواهر و برادر جوان تر ، مایکل و لورا. از آنجا که دوران کودکی او ، اغلب ، به تنهایی ، او به زودی به هنر و شعر تبدیل شده است. پس از مطالعه گسترده ای از نشریه ساعت ، او به سبک بلوز و موسیقی محلی شروع به برای خود کشف کنید. او به حال اول خود را ظاهر عمومی در سال 1958 در کاخ نیمه راه.
هنگامی که در سال 1960 از اتمام مدرسه شان را بالا تصویب شده بود ، او در سن 17 سال دور از خانه برای خواننده رفتند. او همچنین در برخی از کالج ها dabbled ، اما شکست خاموش دفعات مشاهده شده همیشه موعد مقرر. سال بعد او کمی پول به دست آورده بود و به لس آنجلس نقل مکان کرد.
جنیس جاپلین توسط همراه سنگ ، ، در میان دیگران ، توسط Jorma Kaukonen (گیتاریست جفرسون Airplane) ، با 18 سال در بارها و کلوب ها قوم. خود آموخته ، آموزش توسط ضبط شده توسط Leadbelly ، (Huddie Ledbetter) Odetta و اسمیت Bessie () بزرگ ترین مدل نقش او را ، او خود را با پیشرفته uninhibited ، تا آن زمان برای خواننده به سبک آواز منحصر به فرد سفید ، سفید برای ملکه "از سبک بلوز () - سنگ است.
پس از جنیس جاپلین در سال 1962 در لوئیزیانا به عنوان پیشخدمت کار می کرد ، او به زودی به تگزاس بازگشت و برای به دست آوردن آپارتمان خود را در آستین ، که بعدها به محله یهودی نشین معروف شد ، بیش از حد. به زودی پس از آن به چت هلمز ، مدیر از برادر بزرگ و هلدینگ را با او و مطلع به نام او که که در جستجوی یک گروه خواننده.
برادر بزرگ و هلدینگ [ویرایش]
حرفه جاپلین شروع شد در سال 1966 هنگامی که او به سان فرانسیسکو نقل مکان کرد و به دنبال گروه فوق ، که با آن در سال 1967 با موفقیت در Monterey پاپ جشنواره ظاهر شد ، این یک قرارداد ضبط با مسیر اصلی خارج شد و عنوان شده وجود دارد ، برادر بزرگ و برگزاری این برنامه شامل شرکت جنیس جاپلین.
یدلایمخیرات 1968 برای کلمبیا رکوردز دنبال شد لرزش ارزان (جلد اول روزنامه توسط رابرت خرده نان). آلبوم دوم شامل بسیاری از قطعات خود را در حال حاضر افسانه ای مانند پوشش قطعه Erma فرانکلین من از قلب ، و یا توپ های زنجیره ای. با توجه به استودیوی ضبط جنیس جاپلین سفر به نپال ، جایی که او در پاییز سال 1968 برای مدتی در کاتماندو (خط در آهنگ گریه نوزاد : "... عسل ، road'll حتی در پایان در کاتماندو") بود.
Kozmic بلوز گروه [ویرایش]
جاپلین تا در اواخر سال 1968 توسط گروه را شکست و همراه با شرکت ضبط موسیقی خود را قرار دهید با یکدیگر یک گروه بزرگتر ، هیچ نام های طولانی بود ، اما بعد از بعد ، سومین آلبوم جاپلین Kozmic بلوز گروه بود به نام. دلیل جاه طلبی از جنیس جاپلین شده است ، با یک گروه حرفه ای با بوی بد و ژانرهای موسیقی بلوز توسعه ابزار های جدید و کار ، دست کم نه حرفه ای است. این در میان دیگران دیده می شد ، موسیقی مجله رولینگ استون به عنوان خیانت به آرمان های موسیقی راک. در واقع ، همکاری در گروه بسیار خوبی نبود چرا که قبل از نوازندگان بود و جنیس جاپلین خواستار دانند -- شخصا و موسیقایی -- ارائه شده به نوازندگان.
باند ظاهر شده بود مهمترین آن در سال 1969 در جشنواره Woodstock. تعهد گروه بود مفقود شده ، جنیس جاپلین که قادر به زندگی معمول خود خارج explosiveness. نگاه او خسته و پف کرده ، صدای او را که اغلب شکست. با این حال ، او اظهار ساخته شده در مورد جنبش هیپی ، که بعدها اغلب به نقل از : "پیش از ما بودند تنها چند ، در حال حاضر توده ها و توده ها و توده ها از ما وجود دارد."
یدلایمخیرات 1969 جنیس جاپلین هم در تلویزیون با اد سالیوان و دیک Cavett ظاهر شد. مصاحبه با دیک Cavett "در این آلبوم پس از مرگ نویسنده منتشر شد" جنیس و هوش می شود در افق ، و بذله گویی از عمق جاپلین پیشآهنگان می شوند. یدلایمخیرات 1969 نیز به بلوز Kozmic گروه در دو ماه رفت تور اروپا. کنسرت آنها تنها در آلمان 12 در محل انجام گرفت یدلایمخیرات 1969 آوریل برگزار شد در سالن گرامیداشت صدمین سالگرد تأسیس در فرانکفورت - Hoechst. در وب سایت رسمی [1] تحت تاریخ 12 یدلایمخیرات 1969 آوریل می فرماید : "Kozmic بلوز : دو کنسرت در فرانکفورت. بعد از آژانس های کنسرت جاپلین لیپمن رائو برگزار شد و خواست به مخاطب باقی بماند ، زیرا پس از دیگری ضبط از تلویزیون آمریکا وجود دارد. ضبط شده از این 'کنسرت دوم ،" که در آن او که طرفداران متحرک بر روی صحنه آمده تا در فیلم مستند دیده می شود جنیس (1975) در. عنوان "افزایش شرط دست خود را" در پس از مرگ LP آهنگ وداع در طول زندگی در فرانکفورت کنسرت ضبط شده بود.
به علاوه ، در زمان یدلایمخیرات 1969 جاپلین دوم LP خود را از کلمبیا (کردم Dem 'öl Kozmic بلوز باز هم ، Mamá) ، و در تمپا ، فلوریدا ، خاطر دستگیر شدهاند که وی یک پلیس را توهین آمیز قلمداد شده بود. در جلسه دادگاه متعاقب آن ، در یک دادگاه تعیین شده رفتار جاپلین را به عنوان آزادی بیان کاهش یافته و از اتهامات عنوان شده. با این حال ، آن را پس از کنسرت خود را در سالن کورتیس به دلیل فحاشی به زبان زشت و ناپسند و در مرحله به جریمه محکوم شد.
در ژانویه سال 1970 «گروه شکست تا. برای دریافت اعتیاد خود به الکل ، مواد مخدر تحریک و خلاص ، جاپلین بود برنامه ریزی تعطیلات در جنوب امریکا و سفر به کارناوال در ریودوژانیرو.
بازگشت جاپلین در کالیفرنیا ، در زمان زندگی خود را دوباره سر گردان. در گروه سوم یدلایمخیرات 1970 آوریل خود ، کامل کج بوگی جمع آوری شده بود. این را برای آنها به عنوان یک سکته مغزی از شانس تبدیل شده است. عاطفی و موسیقایی و هماهنگ این تیم است. جاده مدیر جان کوک : "مردمان به دنبال یک گروه موسیقی که در خانه بود. آنها می دانستند که جنیس رئیس بود و آنها می خواهند همزمان می شوند. "جنیس جاپلین در نهایت به نظر می رسید که به سبک موسیقی خود را در بر داشت. آهنگ با کامل کج بوگی گروه باید خود را موفق ترین باشد.
در سپتامبر سال 1970 «گروه در استودیو صدا غروب آفتاب در لس آنجلس برای فیلمبرداری از او سوم کلمبیا LP ، پرل ملاقات کرد. در 3 اکتبر ، پایان نزدیک بود از استودیو ضبط ، جنیس جاپلین آخرین دفعه در غروب آفتاب استودیوی صدا بود برای گوش دادن به نوار است که باید با عنوان گرم کردن در روز زیر است. هنگامی که ، روز بعد تا بعد از ظهر ، نه ، به توافق رسیدند ، تا در استودیو ، جان کوک روشن ، رمه را به متل برجسته ، جنیس جاپلین که در آن از سال 24 یدلایمخیرات اوت ماندند تا پس از او نگاه. او psychedelic پورشه خود را در پارکینگ نقاشی شده دیدم و بعد رفتم به اتاق خود ، جایی که او در بر داشت مرده خود ، دروغ گفتن از روی کف. بر اساس ارقام رسمی ، جنیس جاپلین در 4 فوت یدلایمخیرات 1970 اکتبر از هروئین دوای زیاد خوردن. در این کتاب زنده زنده بلوز در آلبوم مروارید مدفون فاقد قطعه آوازی ، جنیس جاپلین در 5 یدلایمخیرات 1970 اکتبر بود گرم کردن.
مدت کوتاهی پیش از مرگ او ، در تاریخ 1 بود یدلایمخیرات 1970 اکتبر در بورلی هیلز ، او را امضا خواهد کرد. 200 دوستان در نوشیدنی همان طور که در حزب مورد نظر ، پول نقد پشت سر توسط $ یدلایمخیرات 1500 سمت چپ. سرنوشت اموال دیگر به روشنی تعریف شده بود ، بوده اند و عمدتا با پدر و مادر و خواهران و برادران در نظر گرفته. به ویژه ، برای پرداخت به برادر جوان تر است مایکل جنیس ، آموزش و پرورش خوب باید به وکیل باب گوردون به حال دستورالعمل سختگیرانه داده نخواهد شد.
بدن جنیس جاپلین و cremated شد خاکستر پراکنده در ساحل کالیفرنیا (در خلیج مارین کانتی) در اقیانوس آرام.
متل برجسته بلافاصله پس از مرگ جنیس جاپلین در باغ کوهستانی هتل تغییر یافت.
علاوه بر جیمی هندریکس و جیم موریسون جنیس جاپلین چهره های نمادین کلیدی دوران هیپی و فرهنگ هیپی بود. هر سه تحت تاثیر شیوه زندگی که در نگاه به گذشته توسط "سکس ، مواد مخدر و Rock'n'Roll" و "زنده سریع سایت ، سخت ، مرد جوان شده است flagged. از آنجا که از مرگ زود هنگام خود ، آن را به عنوان موزیسین دیگر با نفوذ به باشگاه محاسبه می شود 27th
جستجوی بیهوده برای عشق واقعی ، محبت و امنیت آنها گاهی اوقات اجازه سقوط به مرحله افسردگی ، که آنها را به هروئین ، کوکائین و الکل در پی سرکوب آن. از طریق این درگیری های درونی احساسات و مشکلات خود را نزدیک تماس با انسان ، می توانند موسیقی خود را ، که بیان همان غرور و ناامیدی را درک (همه تنهایی شده است).
جنیس جاپلین بازدید در تابستان سال 1970 ، مدت کوتاهی پیش از مرگ خود ، قبر Bessie اسمیت (1894-1937) در پای کوه چمن گورستان در تپه شارون ، پنسیلوانیا. وقتی که آنها متوجه شد که بانوان خواننده بلوز ناشناس او را به خاک سپرده شد ، جنیس سنگ مزار او ساخته شده بود.
در عکس های بسیاری جنیس جاپلین شما می توانید با یک بطری جنوبی آسایش را ببینید. جنیس جاپلین پرسید که آیا تولید کننده یا آن را نمی توانست پول کمی شود ، زیرا این تبلیغات و خوب بود. تولید کننده مشروبات الکلی موافقت کرد و منتقل $ 6000 جنیس جاپلین.
در سال 1995 ، جنیس جاپلین در Rock'n رول سالن مشاهیر [2].
آلبومها [ویرایش]
1967 : برادر بزرگ و هلدینگ برجسته جنیس جاپلین
1968 : ارزان لرزش
1969 : کردم Dem öl 'Kozmic بلوز باز هم ، Mamá!
سال 1971 : مروارید
1972 : کنسرت
1973 : بهترین آهنگها
1975 : جنیس (موسیقی متن)
1982 : وداع آهنگ
منابع [ویرایش]
الیس Amburn : مروارید. وسواس ها و احساسات و جنیس جاپلین ، پرتره. وارنر کتاب ، نیویورک ، 1995 ، شابک 0 - 7515 - 0856 - اکس.
گوتفرید Blumenstein : جنیس جاپلین. بیوگرافی خواننده راک. آهنگ ناشر 's' زمان '، برلین 1988 ، شابک 3-7332-0040-3.
الکس فون Cossart (ed.) : جنیس جاپلین. شورش ، افسانه موسیقی است. Vocoder نسخه ، کلن 1991 ، شابک 3-926566-00-0.
دیوید دالتون : قطعه ای از قلب من. پرتره جنیس جاپلین. موسسه نشر دا کوپا ، نیویورک 1991 ، شابک 0-306-80446-8.
توماس Dittrich : جنیس جاپلین. خاکستر را به دریا. در : زیگفرید اشمیت - Joos (ed.) : در پایان رنگین کمان است. جودی حلقه گل ، بیلی تعطیلات ، ادیت Piaf ، جنیس جاپلین. Ullstein ، فرانکفورت / م. 1985 ، شابک 3-548-36516-7.
آلیس Echols : جنیس جاپلین. قطعه ای از قلب من : زندگینامه. فیشر ، فرانکفورت / م. 2003 ، شابک 3-596-15435-9.
Myra فریدمن : داستان جنیس جاپلین ( "زنده به گور"). هانیبال - Verlag ، خیابان Andrä - Wördern 2002 ، شابک 3-85445-169-5.
هاینتس Geuen : جنیس جاپلین. Uninhibited احساس زنده است. 2. اد اقتصاد Ullstein فهرست Verlag ، مونیخ 2001 ، شابک 3-548-60185-5.
لورا جاپلین (جنیس 'خواهر) : عشق ، جنیس. زندگینامه وحشی زندگی کوتاه با نامه منتشر نشده هستند. Heyne ، مونیخ 1995 ، شابک 3-453-09207-4.
دبرا لاندو : جنیس جاپلین. زندگی خود را و بار. وارنر کتاب ، نیویورک 1974.
Ingeborg Schober : جنیس جاپلین. Dtv ، مونیخ ، 2002 ، شابک 3-423-31065-0.
فیلم [ویرایش]
1974 : جنیس -- جنیس جاپلین داستان کارگردان : H. Alk ، S. Findlay ، آمریکا یدلایمخیرات 1974
1979 : فیلم آمریکایی رز ، داستان ساختگی که در مقاله از جنیس جاپلین بود نیم باز شده است.
جستارهای وابسته [ویرایش]
مری Coughlan
بیلی تعطیلات
[ویرایش]
ویکیپدیا : جنیس جاپلین -- آلبوم با ورود و / یا فایل های صوتی و تصویری
ادبیات و در حدود جنیس جاپلین در فروشگاه از کتابخانه ملی آلمان (ضبط • جنیس جاپلین حروف پیکا سابقه)
ها به جنیس جاپلین در فروشگاه از آلمانی موسیقی بایگانی
جنیس جاپلین در نسخه آلمانی و انگلیسی بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها
جنیس جاپلین در Discogs (انگلیسی)
آلبومها گسترده به عنوان یک فایل ، ایجاد شد توسط ماتیاس به نام پل در 27 یدلایمخیرات 2008 اکتبر
-- مرتضی ، Dec 31, 2009جنیس جاپلین
صدای سفید سیاه و سفید
توسط گابریل Meinhard
در تاریخ 19 یدلایمخیرات 1943 ژانویه جنیس جاپلین در پورت آرتور ، تگزاس ، متولد شد و در اینجا آن را در حال رشد است در من ، خواهر و برادر جوان تر خود مایکل و لورا. "من نیاز به آزادی ، و من آن را به خودم!" با استفاده از این شعار ، جنیس بیگانه در مدرسه است و رنج می برد. هنگامی که او 16 ، او تبدیل به دوستان با به اصطلاح "beatniks". Beatniks شورشی در برابر جامعه و تبعیض علیه سیاهان. جنیس به نوشیدنی آغاز می شود ، جشن می گیرند احزاب و توقف عملیات مدرسه می باشد. و آنها را کشف موسیقی سیاه و سفید. وقتی او میخواند بلوز ، او احساس شکست از زندگی سفید است. "من اجازه دهید احساسات من در حال کار برای من ،" او می گوید. "من می شود من همه چیز را به آهنگ ها بود."
پس از دبیرستان ، جنیس نمی داند بیشتر ، با حلق آویز در اطراف و به طور مداوم ناراضی بود. تا او تعداد بازدید مستعمره هیپی با 19 ونیز ، کالیفرنیا. hippies تجربه هستند با مصرف الکل ، مواد مخدر و روابط جنسی آزاد. جنیس باقی می ماند و همه چیز را محاکمه : Chumphon ، نوشیدن و خواب را به مازاد با مردان و زنان است. گاه به گاه ، او کار می کرد و بارها در زمانی اتفاق می افتد. اما پس از گذشت چهار سال ، او تا به این حس که همه چیز است دچار اشتباه در زندگی آنها. در سال 1965 او به پدر و مادرش بازگشته است. او به کالج می رود ، اما به نظر می رسد او را مطالعه و توخالی undemanding. یک سال بعد ، وقتی که میشود فرصتی برای آواز خواندن در یک گروه در سان فرانسیسکو ، او برای دومین hesitates.
سان فرانسیسکو 1966 ، شهر hippies و جنیس نوشت : صفحه اصلی ، "در حال capes است ، crazed طلا و جواهر ساز است ، شل و ول لباس صندل. دختران جوان می پوشند بل تنگ - پایین است که پایین نشستن در hips و tops کوتاه -- Cropped. من به من متناسب نیست و به صندلی های جدید را از عمیق و وسیع بند ناف. در مرحله بلوز schwarzgoldgesprekelte من می پوشند من با هر دامن و چکمه های سیاه و سفید لویس بالا و یا سیاه و سفید و صندل ".
اجرای جنیس 'بیش از اجرای کنسرت هستند. "مثل این انفجار از 1000 تا لامپ وات است ،" می گوید به دوستان و فن enthuses : "مثل این است که ما می شوند. من او را هرگز ملاقات کرد ، اما من او را بدانند. زمانی که را که می شنوید ، اگر آن را به عنوان یکی است برگ های بدن می باشد. " با آهنگهای مانند من و بابی McGhee امتحان کنید ، جنیس الهه جنبش هیپی شده است. نظر می رسد در کنسرت پل مک کارتنی و حتی جنیس به پدر و مادرش نوشت : "Gottogott ، من بود را ویران کرد. اگر من که در او وجود دارد ، من را خاموش jumped مرحله شناخته شده بود."
یدلایمخیرات 1968 جنیس و باند آزاد برادر بزرگ و برگزاری لرزش ارزان شرکت LP با آهنگ ها می خواهم پایین در من و من Cath بابا. پس از تنها سه روز را ، این آلبوم خواهد بود طلا اندود. جنیس هنوز هم به دنبال کمی بعد حرفه ای تر موسیقیدانان. جنیس یدلایمخیرات 1969 در فرانکفورت ، آلمان کنسرت خود را تنها و در همان سال او به افسانه وودستاک در مرحله جاروب شده. او یک ستاره است -- و جان خود را از بین برده.
جنیس همیشه نوشیدن بیش از حد ، آنها اغلب در یک دست نگه دارید و میکروفون را در شیشه وسکی دیگر. تهیه کننده یا خبرنگار می پرسد : "آیا خوشحالی؟" ، و جنیس گریزان است : "من بسیار بالا". خواهر او در آشنا او : "من فقط کمی آرامش می خواهم." او اولین بار به زودی محاکمه هروئین. "من به حال هیچ چیزی رخ می دهد ، من از یک خانواده دشوار آمد ،" او می گوید. اما مواد مخدر ردهای برگ آن است. دیوید Niehaus ، عشق بزرگ او است ، او را به دلیل ترک است ، اما آیا مدیریت جنیس به گرفتن و دور از مواد مخدر.
مرگ Accidental ، دکتر اشاره کرد در 4 یدلایمخیرات 1970 اکتبر ، هنگامی که او مرده جنیس جاپلین در اتاق هتل خود را در Holywood بررسی خواهد شد. اما پس از کالبد شکافی مشخص است : 27 سال سن درگذشت دوای زیاد خوردن هروئین. "جنیس آیا از هروئین جان دوای زیاد خوردن نیست. او از دوای زیاد خوردن جنیس گفت :" اریک Burdon ، همکار مشهور و دوست و خواهرش لورا فوت کرد ، گفت : "جنیس ناتوان از گرفتن زندگی اش شده بود به عنوان آن بود." مرگ جنیس همه بیشتر بهتر تنظیم می شود. خاکستر او را در دریا شدن کالیفرنیا و دوستان او پراکنده می شود ترک $ خود را برای مراسم تشییع جنازه 25،000 جالبترین "جهان".
به تاریخ ، جنیس جاپلین در نظر گرفته شده است بهترین خواننده بلوز سفید در جهان است.
مراجع :
با تشکر از نوع به :
گابریل Meinhard
بیش از 100 میلیون آلبوم فروخته شده ، 22 صفحه 10 بازدید -- لیونل است ، بدون شک یکی از مهمترین اعمال گوش و افتخار امروز.
ارسطو Onassis
ارسطو Onassis ، قهرمان ملی و یونانی منجر شد عمر glitz میلیاردر و زرق و برق به مردم است. اما در داستان ، علاوه بر همسر او وجود داشت متاسفانه بسیاری از درد و رنج و فاجعه می باشد.
آمار مسابقه بین المللی موسیقی ، مسابقه آواز یوروویژن. تمام برندگان از سال 1956 ، آمار شرکت کنندگان ، کشور و هنرمندان شرکت کننده است. آنها همه چیز مهم در مورد ESC.
موسیقی زیرزمینی در ایران؛ آواز پر معنای نسل جوان
Underground Music Has Huge Following Among Young People
کامیار بشری | تهران | ۰۴ آذر ۱۳۸۶
می توان در ۲۵ سال اخیر یک انقلاب را به جوانان ایرانی منسوب کنیم؛ و آن انقلاب «موسیقی زیرزمینی در ایران» است. هیچ گونه امکاناتی در کار نیست، هیچ حمایتی صورت نمیگیرد، با این حال هر هفته تقریباً یک گروه جدید و یک CD جدید از موسیقی زیرزمینی وارد اجتماع بزرگ جوانان میشود.
این آهنگهای رپ، هیپهاپ، رگه، راک، متال و... در استودیوهای بزرگ یا توسط گروههای حرفهای اجرا و ضبط نمیشوند. با این حال صدها گروه از دختران و پسران به صورت مداوم مشغول کارند. گروههایی که از اغلب آنها نه تصویری در دست است و نه آدرس و شناسنامهای.
اکنون در جهان غرب، موسیقی زیرزمینی به موسیقیای اطلاق میشود که برخلاف جریان تجاری رایج در صنعت موسیقی حرکت کند. اما در ایران موسیقی زیرزمینی یک تعریف بسیار ساده دارد: هر گروهی که مجوز نگیرد و آهنگهای خود را به صورت غیر مجاز ضبط و عرضه کند، زیرزمینی شناخته میشود.
اینترنت تنها وسیله ارتباط این گروهها با یکدیگر و تنها بازار معرفی محصولاتشان است. این آلبومهای زیرزمینی و معترضانه به سادگی در اتاق اغلب جوانان پیدا میشوند. کیفیت کار بسیاری از این گروهها هنوز پائین و سطحی است اما هر کدام از این گروههای زیرزمینی علاقمندان خود را دارند. علاقمندانی که به ضبط موسیقی مورد علاقه خود یعنی رپ، راک یا هویمتال در یک اتاق ساده با یک هدست معمولی رضایت میدهند.
گروه رپ «زدبازی» از سامان ۲۲ ساله، مهراد ۲۳ ساله و سهراب ۲۱ ساله تشکیل شده است. این گروه زیرزمینی در سه سال گذشته از راه اینترنت میان جوانان، طرفدارانی متعصب و افراطی پیدا کرده است. گروه ۱۲۷ نیز یكی از گروههایی است كه موسیقی زیرزمینی راک میخواند. ۱۲۷ در سال ۱۳۸۰ توسط شش نفر از دانشجویان هنر در شهر تهران تشکیل شد.
گروه «نقطه مرگ» یکی دیگر از گروههای نسبتاً مشهور در سبک هویمتال [heavy metal] است که در مشهد فعالیت کرده و کنسرتهای زیرزمینی برگزار میکند. «ميرزا» گروه دیگری است که در سبك موسيقى بلوز فعاليت دارد و مقیم تهران است. دو پسر به نامهای پدرام درخشاني و سعيد شنبهزاده، موسيقي بندري جنوب ايران را با ديسكو مدرن و موسيقي راك تلفيق كرده و آلبومهای غیرمجاز خود را ارایه میکنند. «تارانتیس» یک گروه دیگر راک و متال از همین دسته است. سروش لشکری معروف به «هیچکس»، پسر جوان دیگری است که او هم از خوانندگان موسیقی زیرزمینی است و پدر رپ فارسی نامیده میشود.
تصور نکنید که تنها پسرها در این زمینه فعالند. «سالومه» خواننده رپ و هیپهاپ، ساکن تهران است که میتوان او را نخستین دختر خواننده رپ فارسی دانست. سالومه بر عکس بسیاری از خوانندههای جوان رپ به مسایل اجتماعی میپردازد. «مخلوق زیبا» یکی از مشهورترین آهنگهای وی به موضوع تنفروشی در میان زنان پرداخته و آهنگی نیز درباره جنگ عراق خوانده است. «پانی» یک دختر ۱۹ ساله دیگر خواننده رپ در تهران است که او نیز CDهایش دست به دست میشوند. «مانا» نیز یک دختر دیگر خواننده رپ در تهران است که چند آهنگی را بیشتر بیرون نداده است. او در آهنگی به نام «عصیان» به موضوع فقر و دختران فراری در ايران پرداخته است. «غوغا» هم یکی دیگر از دخترانی است که موسیقی زیرزمینی میخوانند.
«موسیقی زیر زمینی» در ایران یک واقعیت مهم است. واقعیتی که حداقل توسط جامعه خیلی هم جدی گرفته میشود.
کامی، یکی از خوانندههای رپ تهران است که پس از یک هفته تلاش توانستم سرنخی از او پیدا کنم. او که نهایتاً حاضر میشود با من به عنوان خبرنگار میانه چت کند، تولید موسیقی زیرزمینی را «یک کار غیر سیاسی» میداند و تاکید میکند که فقط برای دلش رپ میخواند. هنگامی که از کامی میپرسم بزرگترین مشکل خوانندگان موسیقی زیرزمینی چیست، پاسخ میدهد: «همه چیز مشکل است. از این که نمیتوانم خودم را علناً معرفی کنم و از شهرتم لذت ببرم گرفته تا این که بعضی وقتها میترسم بازداشت شوم».
محسن نامجو قطعاً مشهورترین شاعر ـ خواننده زیرزمینی و یک نابغه تمامعیار است که آثاری منحصر به فرد تولید میکند. وی سبک موسیقی عرفانی و سماعی ایران را با موسیقی راک و بلوز ترکیب کرده و سرودهها و نحوه اجرایش از او یک چهره شدیداً محبوب برای جوانان ساخته است. ظاهراً دولت به دلیل اشعار سیاسی و ساختارشکنیهای نامجو حاضر به صدور مجوز برای پخش آثار وی نشده است. با این حال، شهرت وسیع نامجو باعث گشت حوزه هنری که یکی دیگر از دستگاههای متولی موسیقی است، سرانجام نخستین آلبوم رسمی او با نام «ترنج» را روانه بازار کند. در این آلبوم البته خبری از آهنگهای سیاسی نامجو و اعتراضات عمیقش نیست.
نامجو چند ماه قبل در جریان نخستین سمینار بررسی موسیقی زیرزمینی ایران که خبرنگار میانه در آن شرکت داشت گفت: «موسیقی زیر زمینی آن نوع موسیقی است که از سوی نظام حاکم به رسمیت شناخته نشده و به صورت مخفیانه با مضامین اعتراضگونه تولید میشود». وی وجود این موسیقی را ناشی از «اختلاف نظر قدرت حاکم با جوانان و گروههای موسیقی» دانست.
اختلاف نظری که نامجو از آن نام میبرد باعث برخورد با برخی از خوانندگان موسیقی زیرزمینی شده است. ماه آوریل همزمان با طرح مبارزه با بدحجابی، طرحی هم برای برخورد با موسیقی زیرزمینی به اجرا گذاشته شد. چندین سایت اینترنتی فعال در زمینه موسیقی زیرزمینی فیلتر شدند، ۳ استودیو که موسیقی زیرزمینی در آن ضبط شده بود، پلمپ گشتند و تعدادی از خوانندگان یا اعضای این گروهها موقتاً بازداشت شدند. اغلب خوانندگان بازداشت شده، متعهد شدند که از این پس موسیقی زیرزمینی تولید نکنند و برخی هم با قرار وثیقه از زندان بیرون آمدند.
معلوم نیست که توقف بازداشت خوانندگان موسیقی زیرزمینی ناشی از پذیرش این واقعیت توسط دولت بوده یا دلیل دیگری داشته است. یکی از این جوانان بازداشت شده به خبرنگار میانه گفت: «هیچ اطلاعی از آدرس یا شماره تلفن و حتی نام واقعی اغلب خوانندگان موسیقی زیرزمینی در دست نیست و این مساله عامل ناتوانی در احضار این افراد بوده است». وی که نخواست نام گروهش فاش شود تاکید کرد: «عمق موسیقی زیرزمینی و استقلال کامل آن از حکومت، این موسیقی را به جایی رسانده که دولت هیچ راهی جز پذیرش آن ندارد. چرا که در غیر این صورت، موسیقی زیرزمینی هر روز سیاسیتر و انتقادیتر خواهد شد».
به نظر میرسد که موسیقی زیرزمینی در ایران به مرحلهای رسیده که دیگر قابل حذف نیست. اگر اولین مسابقه اینترنتی این موسیقی که اوایل دهه هشتاد شمسی انجام گرفت را قدمی سرنوشتساز برای معرفی آن بدانیم، جشنواره سال گذشته هلند نشان داد که موسیقی زیرزمینی به یک قدرت اجتماعی تبدیل شده است. در واقع، این جشنواره که۲۲ اکتبر ۲۰۰۶ در شهر زندام هلند برگزار شد، نمایشی حیرتآور از تغییرات آرام در جامعه ایران بود.
این گروههای زیرزمینی اکنون در کشورهایی نظیر آمریکا، انگلستان، کانادا و هلند به آسانی کنسرت میگذارند و آلبومهایشان حتی مشهورتر از بعضی خواننده های حرفه ای در میان جوانان ایرانی دست به دست میشود. پذیرش این واقعیت از سوی دولت تنها راهی است که میتواند به کنترل این خوانندگان معترض منجر شود. در غیر این صورت، این پدیده اجتماعی به یک پدیده کاملاً سیاسی تبدیل خواهد شد که بالقوه میتواند امواجی بزرگ در میان جوانان ایجاد کند. جوانانی که زبان موسیقی را از هر زبان دیگری بهتر میفهمند.
-- از سیاه بار ، Dec 31, 2009کامیار بشری، روزنامه نگار و منتقد فیلم و موسیقی در تهران.
موسیقی زیر زمینی
یکشنبه 16 مرداد 1384 ساعت 12:38:00 PM
سايت خانه موسیقی - سرویس مقاله نسخهی چاپ
معني دوم و مترادف اصطلاح موسیقی زيرزميني undergroun music واژه فرهنگ متقابل Counter Lnlture است که به درستي براي مخاطبان معنا نشده است و عمده برداشت مخاطبان از چنين اصطلاحي منحصر مي شود به آن چه كه در رسانه هاي جمعي به نمايش گذاشته مي شود.
همان طور كه در يك مقاله از كتاب مفاهيم كليدي در موسيقي مردمي آمده است، رسانه هاي جمعي صرفا به برخي از نكات منفي فرهنگ متقابل گرايش نشان داده اند، در صورتي كه فرهنگ زيرزميني يا متقابل داراي ويژگيهاي مهمي است كه بهتر است از نظر اقتصادي به بررسي آنها پرداخت؛ چرا كه پس از نظريه پرداز مهم مكتب فرانكفورت، تئودورآدورنو، مهم ترين روش براي طبقه بندي سبك هاي مختلف موسيقي، طبقه بندي اقتصادي است.
موسيقي زيرزميني يا متقابل مجموعه اي از سبك هاي موسيقي است كه در زمان توليد خود مورد توجه تهيه كنندگان و ناشران قرار نمي گيرند و معمولا با سبك زندگي ارزش هاي طبقه متوسط دنياي سرمايه داري در تضاد است. اين سبك هاي موسيقي معمولا پس از آن كه توسط افراد و شركتهاي مستقل كوچك به عموم مردم عرضه مي شود، از سوي جمع (و حتي طبقه متوسط) مورد پذيرش قرار مي گيرد و شركتهاي مهم ضبط و پخش موسيقي، روي به عرضه گسترده آن آثار مي آورند.
آن دسته از ويژگيهاي فرهنگ متقابل كه اما از سوي رسانه هاي گروهي معمولا مورد توجه قرار مي گيرد مربوط به هنرمندان اين سبك هاست. از نسل بيت ها به بعد عمده هنرمندان و مخاطبان فرهنگ متقابل به استفاده از واژه هاي نامطلوب رسانه هاي رسمي و مواد مخدر شهرت داشته اند.
اين شهرت عمدتا موجب مي شود ارزش هاي موسيقايي و جامعه شناختي اين گروه ها (حتي به رغم توجه افرادي ماند ماركوزه به اين جنبه ها) مغفول باقي بماند و وقتي در رابطه با اين موضوع به ايران نگاه كنيم، مي بينيم كه اوضاع قدري پيچيده تر هم مي شود.
در ايران قسمت كمي از تبليغات رسانه هاي جمعي غرب (كه معمولا باز هم بيشتر به جنبه هاي منفي سبك زندگي هنرمندان فرهنگ متقابل اشاره دارد) به مخاطبان اين فرهنگ منتقل مي شود. به اين ترتيب چهره هنرمندان فرهنگ متقابل در ايران به كلي چهره اي مخدوش، نامطلوب و نامتناسب با جامعه ما جلوه داده مي شود. اين در حالي است كه بسياري از ناشران و فعالان عرصه نشر در ايران، به صورتي كه كاملا منفعلانه با تقريبا همه انواع موسيقي نامتعارف سر ناسازگاري مي گذارند و نتيجه فعاليت آنها در عرضه محصولات زيرزميني بسيار اندك است.
مشكل اصلي جامعه موسيقي جامعه تهيه كنندگان و جامعه مخاطبان موسيقي در ايران را مي توان در اصطلاح رجوع به خاطره خلاصه كرد. آن دسته از هنرمندان موسيقي در ايران كه معمولا داراي توان پيداكردن تهيه كننده و عرضه آثار بر جامعه اند به زنده كردن خاطرات مردم گرايش فراواني دارند. بسياري از هنرمندان به بازخواني آثار گذشتگان مي پردازند و بسياري ديگر، دست به ارائه كپي هاي دست چندم از آثار اصلي توليدشده در گذشته مي زند. حتي كار به جايي رسيده است كه در هنگام بررسي يك اثر موسيقي كه بديهي است (و حتي ممكن است جالب هم نباشد، اما داراي مولفه هاي تكراري از اجراهاي قديمي نيست) منتقدان و مخاطبان به جاي آن كه به توصيف ويژگيهاي موسيقايي فرد نوآور بپردازند، صرفا وي را با عبارت هايي از قبيل شبيه كسي اجرا نمي كند و طرح ژنريك نيست توصيف مي كنند.
تهيه كنندگان كه چندان ميلي به ريسك كردن ندارند نيز در عمده موارد دل مي بندند به امنيت ناشي از قطعيت فروش آثار هنرمندان زنده كننده خاطره و در اين ميان حاشيه عظيمي از هنرمندان توليد مي شود كه نمي توانند صداي خود را به گوش مخاطبان برسانند.
در اروپا و در ايران، گذشته موسيقي زيرزميني خيلي درخشان نبود. هنرمندهايي كه به فعاليت در اين سبك ها مشغول بودند فقط از راه هاي سنتي براي عرضه آثار خود به مخاطبان بهره مي بردند. آنها مجبور بودند خود را باب ميل و سليقه مسئولان راديو و تلويزيون ها ويرايش كنند تا آثارشان از راديوها و تلويزيون ها پخش شود يا بايد قدري با تهيه كننده ها كنار مي آمدند و صدايي را توليد مي كردند كه تهيه كننده ها ميلي به شنيده شدن آن داشتند و راه سوم _ البته در غرب _ اين بود كه گروه هاي موسيقي به آرامي در گوشه و كنار كافه ها و تالارهاي كوچك اجراي موسيقي، براي مخاطبي چند صد نفره بنوازند و دل خوش كنند كه دارند موسيقي مي نوازند . اما اتفاقي كه در صنعت ضبط و پخش موسيقي اتفاق افتاد ناگهان همه چيز را عوض كرد.
فقط با عرضه نوارهاي كاست در غرب، هنرمندان موسيقي زيرزميني وسيله اي را به دست آوردند كه اولا ارزان قيمت بود، ثانيا كاركردن با آن راحت بود و ثالثا تكثير آن در هر خانه اي ممكن بود. به اين ترتيب در دهه ۱۹۸۰ ميلادي در هر گوشه اي از شهرهاي مهم فرهنگ متقابل، عده اي از جوانان كه تا چندي قبل نمي دانستند چگونه مي توانند صداي خود را به مخاطب هايشان برسانند، دور هم جمع شدند تا با وسايلي كه امروزه ابتدايي به نظر مي رسد، صدايي را توليد كنند كه گرچه در استوديو توليد نشده بود و كيفيت استاندارد آثار رسمي را نداشت، اما پر بود از شور و هيجان و نوآوري و صدالبته متفاوت بود.
اين صداي متفاوت ظرف چندين سال راه خود را به صحنه هاي اجراي موسيقي در راديو و تلويزيون و تالارهاي بزرگ و حتي استاديوم هاي ورزشي گشود و الان، تهيه كننده ها عموما آن قدر با فروش هاي چشمگير و غيرقابل انتظار گروه هاي زيرزميني روبرو شده اند كه ديگر خود چراغ به دست هنرمندان زيرزميني را جست و جو مي كنند. در عين حال با اجراي مكرر ترانه هايي كه روزگاري زيرزميني تلقي مي شدند، شاهد اين پارادوكس هستيم كه آثار زيرزميني قديمي، آثار معيار ورسمي به شمار مي آيند و مدام آثار زيرزميني ديگري كه توليد مي شوند به رقابت با اين كلاسيك ها برمي خيزند و اين شده است كه هر چند سال به مرور آثار زيرزميني به آثار مورد توجه طبقه متوسط تبديل مي شوند و دقيقا در اين تغيير مخاطب است كه تعريف قديمي از آنها ديگر با واقعيت امروزي آنها جور درنمي آيند.
حالا ببينيم در ايران چه رخ داده است و چه چيز در حال رخ دادن است؟ گفتن خاطره در موسيقي در ايران را احتمالا هنوز از ياد نبرده ايد. تعدادي از تهيه كننده هاي بزرگ كه از قبل از انقلاب به فعاليت موسيقي مشغول بوده اند كه امروز نيز در حال توليد موسيقي اند. با استثناءهايي اندك، تهيه كننده هاي جديد هم به همان سبك قديمي و امن تهيه كننده هاي كهنسال ارادت دارند و طبق همان سبك كار مي كنند، از سوي ديگر ميانگين سني جامعه ما كم است و جوانان فراوان جامعه ما در حال رويارويي با وضعيت هاي جديدي (هم در حوزه هاي فردي و هم در حوزه هاي اجتماعي) هستند كه در نسل هاي قبلي سابقه نداشته است. به اين ترتيب حتي اگر بپذيريم كه توليدات رسمي سنتي و كلاسيك موسيقي در جامعه ما در زمان هاي گذشته به لطايف الحيل مي توانست پاسخگوي نيازهاي جامعه و صداي واقعي جامعه باشد، امروزه ديگر با وضعي مواجهيم كه موسيقي جديد و نويي را مي طلبد.
در سوي ديگر قضيه ، اين واقعيت وجود دارد كه تعداد جواناني كه به هر دليل روي به موسيقي مي آورند بسيار چشمگير است. آمار غيررسمي واردات سازها و همچنين ميزان قابل توجه توليد ساز در ايران نشان مي دهد كه در كنج خانه ها، هنرمندان فراوان به كار مشغول اند و از ميان اين تعداد فراوان هنرمندها، لاجرم تعدادي اثر جالب توجه توليد مي شود كه اين آثار به دست مخاطبان نمي رسد. من فقط درباره تكنولوژي نوار كاست در غرب صحبت كردم، اما امروزه ورود تجهيزات و امكانات كامپيوترهاي خانگي، هر كس به محض خريدن يك ميكروفون مناسب مي تواند يك استوديوي خانگي ضبط موسيقي داشته باشد و با توجه به حجم كم آهنگ ها در فرمت Mp3، آهنگ هاي خود را به راحتي از طريق اينترنت، سي دي و روشهاي متنوع ديگر به گوش ديگر افراد برساند.
ادیب وحدانی
کاش یکی از آهنگهایش را هم میگذاشتید
-- بدون نام ، Jan 14, 2010