تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
دست در دست - بخش نخست

هم‌نوا با شعر و موسیقی کوبایی

رضا علامه‌زاده

مجموعه‌‌ی شش قسمتی «دست در دست» را که گشت و گذاری است شاد و گاهی هم غمگین در موسیقی کوبا، دست در دست شما با نوای عاشقانه‌ی «می‌بخشمت» با صدای «نوئل نیکولا» ترانه‌سرا، آهنگساز و خواننده‌ی فقید کوبایی، که همین سه سال پیش در اثر بیماری سرطان در هاوانا در گذشت، آغاز می‌کنم.

Download it Here!

می‌بخشمت که کوهی از واژه را
بر گوش من آوار کردی
از روزی که شناختمت.
می‌بخشمت به خاطر عکس‌هایت و گربه‌هایت،
بیرون غذا خوردن‌هایمان،
آبجو و سیگار.
از این هم بیشتر، می‌بخشمت به خاطر راه رفتنت،
آن‌گونه که تو راه می‌‌روی
با کفش‌هایی از ابر،
و به خاطر دندان‌ها و گیسویت.
می‌بخشم به صدها دلیل
هزارها مشکلت را،
و بالاخره، می‌بخشمت که دوستم نداری.
آن چه را که به تو نمی‌بخشم، اما،
این است که مرا بوسیدی با چنان بی‌خیالی.
شاهد هم دارم: یک سگ؛ نیمه‌شب؛ و سرما.


هم‌نوا با شعر و موسیقی کوبایی

کار را با این ترانه مشخص از این موسیقیدان مشخص آغاز کردم، چرا که هر دو، ترانه و ترانه‌خوان، به نماد جنبشی موسیقایی بدل شده‌اند که در چهار دهه گذشته نه تنها بر موسیقی کوبا که بر موسیقی قاره وسیع آمریکای لاتین تاثیری انکارناپذیر داشته‌اند؛ جنبشی با نام «نوه‌با تروبا»، که در سال ۱۹۶۸ یعنی درست ۴۰ سال پیش با کنسرت سه موزیسین کوبایی، همین نوئل نیکلا به همراه پابلو میلانس و سیلویو رودریگز در هاوانا آغاز شد.

پابلو میلانس و سیلویو رودریگز امروزه نامدارترین موزیسین‌های کوبایی‌اند که در کنسرت بهاره‌ی موسیقی هاوانا، همین امسال شرکت داشتند و من برای همین برنامه از آن‌ها مستقیما در محل اجرا صدا و تصویر گرفته‌ام.

اجازه بدهید اول کمی در مورد عنوان این جنبش، یعنی نوه‌با تروبا، توضیح بدهم. نوه‌با تروبا یعنی تروبای جدید و تروبا واژه‌ای است قدیمی که به موسیقی نوازندگان دوره‌گرد در اسپانیای قرون وسطا ارجاع دارد. آن‌روزها به شاعر و خواننده و نوازنده دوره‌گرد تروبادور می‌گفتند. نوئل و پابلو و سیلویو از این رو نام گروه‌شان را نوه‌با تروبا گذاشتند که هر سه، ترانه‌سرا، نوازنده و خواننده آثار خودشان بودند و مثل دوره‌گردان قرون وسطا، با گیتاری بر دوش می‌توانستند در هر جایی کنسرت برگزار کنند.

و اما مولف بودن این هنرمندان، یعنی شاعر ترانه‌های خود نیز بودن، چیزی را به موسیقی کوبا افزود که پیش از آن نشانی از آن نبود: حرفی برای گفتن، آن هم در قالب لطیف‌ترین فرازهای عاشقانه. در طول ۴۰ سال گذشته تعداد ترابادورهای جدید در کوبا از صد هنرمند متجاوز است و تعداد ترانه‌هایی که به این جنبش تعلق دارند از یکهزار در گذشته اند. بگذارید برگردیم به سیلویو رودریگز و ترانه‌ی جاودانه‌اش به نام: انشاالله که فکر می‌کنم برای روانی ترانه بهتر باشد «کاش» ترجمه‌اش کنم:


پابلو میلانس

کاش برگ درختان، به تنت نسایند وقتی که فرو می ریزند، تا به بلور بدل نشوند.
کاش باران، دیگر معجزه نکند، و بر پیکرت نبارد.
کاش ماه بتواند بی تو در بیاید.
کاش زمین پاهایت را نبوسد.
کاش تمام شود منظر مداومت
واژه سلیس‌ات ، لبخند کاملت.
کاش ناگهان چیزی بیاید و قطعت کند، رگه‌ی داس مانند نوری، دانه‌ی گلوله مانند برفی.
کاش دست‌کم، مرگ مرا با خود ببرد، تا تو را اینقدر نبینم، که تو را هماره نبینم، در تک تکِ لحظاتم، در تک تکِ تصوراتم.
کاش دست نایافتنی بمانی، حتی در ترانه‌هایم.

و اما از سیلویو و آثارش حرف بسیار دارم، ولی بگذارید بگویم که سیلویو رودریگز مثل میلیون‌ها مردم آمریکای لاتین عاشق «چه‌گوارا»ست و چندین ترانه برای او ساخته و اجرا کرده است. همین امر، و همراهی‌های دیگرش با رژیم کاسترو، مخالفان رژیم را که عمدتا در میامی آمریکا متمرکزند بر آن داشته است که او را سفیر هنری رژیم کاسترو بدانند.

با این همه آثار او چنان مورد علاقه مردمند که مخالفان رژیم کاسترو از هر دسته در شنیدن ترانه‌های او تردید نمی‌کنند. حالا که از ترانه‌های سیلویو برای چه گوارا حرف زدم بگذارید با هم بخشی از مصاحبه او را در مورد خاطره‌اش از کنسرت دو دوازه سال پیشش در بولیوی (کشوری که چه گوارا در جنگل‌های آن به قتل رسید) بخوانیم: (مصاحبه رودریگز)

«یک‌ وقتی در معادن معروف به قرن بیستم در بولیوی بودم، که بیش از پنج هزار متر ارتفاع دارد تا برای معدن‌کاران کنسرت بدهم، می‌دانی که نیروی نظامی به طور منظم به این محل می‌آیند و کارگران از درآمدشان اسلحه تهیه می‌کنند و هر چند وقت یکبار شورشی به پا می‌شود که با خونریزی خاتمه می‌یابد. بنابراین سندیکای کارگری خیلی قوی است. سندیکا با دوستان من صحبت کردند تا برای کنسرت برویم آنجا.

اول اینکه وقتی به جاده قرن بیستم بروی چون خیلی ارتفاع دارد کمبود اکسیژن پیدا می‌کنی. بنابراین ما با یک کپسول اکسیژن حرکت می‌کردیم. هر ترانه‌ای هم می‌خواندیم باید یک کمی اکسیژن تنفس می‌کردیم. من بیش از پنج شش ترانه نتوانستم بخوانم. به دوستانم گفتم من در این شرایط بیشتر از این نمی‌توانم بخوانم. در میان کارگران یکی بود که دست بلند کرد و گفت: سیلویو تفنگ مقابل تفنگ رو بحون.

باور نکردنی بود! باور نکردنی از این نظر که یک معدنکار بولیویایی بعد از اینهمه سال در چنین شرایطی از من می‌خواست ترانه‌ای بخوانم که به چه گوارا تقدیمش کرده بودم. یک‌باره همه جا مثل یک رگه‌ی نور برایم روشن شد و نمی‌دانم از کجا اکسیژن به سینه‌ام رسید که برایش تفنگ مقابل تفنگ را خواندم.»

در سکوت کوهستان
آماده برای بدرود، پیش می‌رود.
واژه ای که در خاطره دارد انفجار خواهد بود.
مرد این سده، در این‌جا گم شد
نام و نام فامیلش تفنگ مقابل تفنگ است.

این ترانه را سیلویو رودریگز در جوانی و در آغاز کارش برای چه گوارا ساخت وقتی هنوز دود از لوله‌ی اسلحه بیرون می‌زد. سالیان سال بعد، وقتی در کارش پخته‌تر شد، ترانه‌ای دیگر برای چه گوارا سرود و اجرا کرد که چنان شیوا و ظریف است که به سختی می‌توان آن را در قالبی گنجاند، حتی در قالبی به وسعت چه‌گوارا.

نام ترانه «یونیکورنیو» است که نام آن جانور افسانه‌ایِ اسب مانندست که دو بال بر گرده، وتک شاخی بر پیشانی دارد. من برای راحتی آن را اسب بال‌دار ترجمه می‌کنم:

اسب بالدار آبی من، دیروز گم شد.
به چرا رهایش کردم بودم که ناپدید شد.
هر کس خبری از او داشته باشد، پول خوبی از من خواهد گرفت.
اسب بالدار آبی من، دیروز گم شد.
نمی‌دانم از من قهر کرد، یا راه گم کرد،
من چیزی غیر از این اسب بالدار آبی ندارم.
اگر کسی خبری از او دارد
خواهش می‌کنم اطلاع بدهد
و من صد هزار، یا یک میلیون پول به او می‌دهم.
اسب بالدار آبی من، دیروز گم شد.
رفت.

من و اسب بالدارم رفیق شده بودیم
با یک کمی هم از عشق
با یک کمی هم از حقیقت.
با شاخ نیلی‌اش از آب، ماهیِ ترانه می‌گرفت
و مشغله‌اش شراکت دادن دیگران بود.
اسب بالدار آبی من، دیروز گم شد.
با اینکه دو تا داشتم، ولی من فقط همان را می‌خواهم،
برای هر خبری از او، پول می‌دهم
اسب بالدار آبی من، دیروز گم شد.
رفت.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

عالی بود،مرسی.

-- نگار ، Jul 5, 2008

آقای علامه زاده ما منتظر بخش بعدی هستیم.

-- سیاوش ، Jul 11, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)