تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گفت و گو با ندا جلالی، خواننده ایرانی گروه نواز:

راز مرا بیان نکن...

در جشنواره‌ی خودمانی صدای زن ممنوع که معصومه ناصری راه انداخته، تعدادی از خواننده‌های زن ایرانی برای این جشنواره آهنگ ساختند و خواندند و برای ما فرستادند. در این برنامه‌ها در کنار شنیدن آواز و موسیقی تعدادی از این زنان خواننده، گپ و گفت‌های کوتاهی هم با آنها شنیدید. شعله، این بار با ندا جلالی صحبت می‌کند، خواننده ایرانی گروه نواز در کانادا.

Download it Here!


پوستر گروه نواز



من زمانی که در آمریکا زندگی می‌کردم، در واشنگتن دی‌سی، حدود ۲۰ یا ۲۵سال پیش، شروع کردم به خوانندگی. بعد در کلوب‌های شبانه‌ی واشنگتن دی‌سی برنامه اجرا می‌کردم. آن زمان هایده می‌آمد و کنسرت خودش را اجرا می‌کرد. چون کلوبی که من بودم به اسم ساقی در واشنگتن بود. بعدها به لندن آمدم و مدتی در کلوبهای شبانه لندن برنامه اجرا می‌کردم. بیشتر موسیقی پاپ و موسیقی مردم‌پسند و سنتی کار می‌کردم. بعد از این تکرار خسته شدم. دوباره به آمریکا برگشتم. بعد با اریک در آنجا آشنا شدم و او می‌خواست که سبک تازه‌ای را بیاورد. یعنی موسیقی که او کار کرده بود بیشتر جاز و پاپ و کلاسیک بود. عاشق موسیقی ایرانی بود و می‌خواست این موسیقی شرقی و غربی را با هم ادغام کند.


ندا جلالی، خواننده گروه نواز

شما زمانی که در ایران بودید هم کار موسیقی انجام می‌دادید یا خیر؟
نه، من خیلی جوان بودم که ایران را ترک کردم. تقریباً دو سال قبل از انقلاب در سال ۱۹۷۷ از ایران آمدم.

چه شد که سراغ این راه رفتید؟ علاقه‌تان از کجا آمد؟ همیشه وجود داشت؟
همیشه از ایران عاشق این کار بودم ولی در ایران پدرم هر نوع فعالیت هنری را اکیداً ممنوع کرده بود .چون یک مقدار جنبه‌ی بازاری داشت و قسمت‌بندی می‌شد و زیاد حالت خوشایندی نداشت برای زن که بخواهد خوانندگی کند یا مثلاً در کلوب برنامه اجرا کند. خلاصه خانواده شدیداً مخالف خوانندگی بود. برای همین وقتی از ایران بیرون آمدم شروع کردم به خوانندگی در خارج از کشور. البته اینجا هم همان ارزشهای اجتماعی ایران تکرار می‌شد و ادامه هم دارد. بیشتر رفیقانم همه می‌گفتند که این کار را نکن، شخصیت خودت را پایین می‌آوری و زمانی که من این داستان را برای غربی‌ها تعریف می‌کنم واقعاً برایشان خنده‌دار است که چطور می‌شود یک نفر به موسیقی علاقه داشته باشدة ولیکن اینقدر تحقیر بشود به خاطر علاقه‌اش.

آیا الان همچنان از طرف خانواده یا کسان دیگری چنین عکس‌العمل‌هایی دارید که چرا این کار را می‌کنید یا خیر؟
نه، دیگر کسی دستش به من نمی‌رسد و مجبورند که دعا کنند موفق باشم. ولی اصولاً هیچوقت قبول شده و پذیرفته شده نبود. هنوز هم می‌بینیم که می‌گویند چرا در کلوبهای شبانه برنامه اجرا می‌کنی؟ تو که آدم تحصیلکرده‌ای هستی و می‌توانی کار کنی برای چه می‌خواهی خوانندگی کنی؟ البته همیشه این سوال هست.


ندا در فستیوال ولز

جواب شما چیست؟
من زمانی که لندن بودم و می‌خواستم بخوانم، یکی از دوستانم می گفت که عجب کاری می‌خواهی بکنی. خیلی کار زشتی است که می‌خواهی بروی و برنامه اجرا کنی و خیلی شخصیت خودت را پایین می‌آوری و این حرف را که زد روی من تاثیر عجیبی گذاشت و فکر کردم که باید حتماً این کار را بکنم. گفتم یک آدم فهمیده و تحصیلکرده ایرانی چطور ممکن است که این حرف را بزند. فکر کردم که نظر اکثریت همین است و لازم است که من حتماً این کار را بکنم.

آیا کارهای خانم‌های دیگر ایرانی را که در حال حاضر مشغول کار هستند دنبال می‌کنید؟
من عاشق کار زیبا شیرازی هستم و فکر می‌کنم که کار خیلی قشنگی دارد و من از او الهام می‌گیرم.

الان خوانندگی کار اصلی‌تان است یا اینکه کار دیگری را در کنارش انجام می‌دهید؟
در آمریکا کار اصلی‌ من مددکاری اجتماعی است. ولی از یک سال و نیم پیش که به کانادا آمدم، هنوز منتظر اجازه کار هستم. بنابراین هنوز نمی‌توانم کار کنم و خوانندگی کار اصلی‌ام است.

شما در این سالها بعد از اینکه از کشور خارج شدید در زمینه موسیقی آموزش هم دیده‌اید؟
نه فقط از روی تجربه شخصی یاد گرفتم که با موزیسین‌ها چگونه کار کنم. بعد هم وقتی آهنگ می‌سازند من برای آنها می‌خوانم و آنها نت می‌نویسند. ما همیشه با اریک (شوهرم) اینگونه کار می‌کنیم. هر وقت که این کتاب مولوی را باز می‌کنم از کنار هر شعری، آهنگش هم همراهش هست و بعضی از این آهنگها را که می‌خوانم اریک نت‌ها را می‌نویسد و تنظیم می‌کند. آهنگها را ما بیشتر اینگونه می‌سازیم.


ندا و اریک

دوست داشتم بدانم شما که اسم ترانه‌تان را گذاشته‌اید راز؛ از چه رازی صحبت می‌کنید؟
ما ایرانی‌ها بیشتر نوستالوژی گذشته را داریم و اینکه چقدر گذشته زیبا بوده و چقدر عالی بوده و ما در ایران بودیم. ولیکن خیلی از خاطرات هست که می‌خواهیم فراموش کنیم و شاید علتی هم که کشورمان را ترک کردیم، این است که آمده‌ایم که دنیای جدیدی را تجربه کنیم و من از جنبه خودم فکر کردم توضیح بدهم که زیاد میانه خوبی با گذشته ندارم و ترجیح می‌دهم که گذشته را فراموش کنم و به آینده و حال فکر کنم. این راز هم رازی است که گفتم‌: راز مرا بیان نکن درد مرا عیان نکن. ‌این راز می‌ماند.

اطلاعات بیشتر در مورد نواز

صفحه نواز در مای‌اسپیس


مرتبط:جشنواره موسیقی صدای ممنوع زن

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)