تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گزارشی از اجرای رسیتال پیانو پژمان اکبرزاده

روایت پیانویی از موسیقی ایران در آمستردام

شهزاده سمرقندی

پژمان اکبرزاده را شما شنوندگان رادیو زمانه خوب می‌شناسید؛ اما به عنوان خبرنگار، گوینده و برنامه ساز موسیقی برای رادیو. اما دیروز پژمان اکبرزاده ثابت کرد که غیر از خبرنگاری، نوازنده‌ای چیره دست نیز هست.

او در نخستین کنسرت خود در یکم مارس، در تالار بتانین کلوستر در آمستردام، هشت قطعه از آثار آهنگسازان معروف و استادان موسیقی ایرانی: جواد بدیع‌زاده، مصطفی کسروی، شهرداد روحانی، پرویز یاحقی، همایون خرم، جواد معروفی و روح‌الله خالقی را با تنظیم خود اجرا کرد.


بعد از پایان کنسرت با حمید طباطبایی، استاد پیانو نواز و آهنگساز ایرانی مقیم آمستردام، که برای اجرای این کنسرت به پژمان اکبرزاده کمک کرده بود، صحبت کردم. آقای حمید طباطبایی می‌گوید:

Download it Here!

شب زیبایی بود و قطعات زیبایی هم اجرا شد. در زمینه‌ی نوازندگی واقعا پژمان آینده خوبی دارد. برنامه‌ی او هم این است که می‌خواهد ادامه دهد و من مطمئنم که کارهای بسیار بسیار بهتری هم در آینده خواهد کرد.

یک شب خوبی بود با نگاهی که برای کارهای پیانو، آهنگسازان دیگر ایرانی نوشتند و یک‌سری آهنگ‌هایی بود که خود پژمان تنظیم کرده بود برای پیانو و خیلی قشنگ بود.

فضای خیلی خوب، آکوستیک خوب، پیانوی خوب. فکر می‌کنم که شب فراموش نشدنی باشد و همین‌طور هم که خودش گفت، امیدوارم در آینده این کنسرت‌ها در ایران هم اجرا بشود.

پژمان خیلی دوست داشت به جنبه‌ی ایرانی آهنگ‌ها دقت کند و خیلی مایل بود با میکسی ایرانی- اروپایی آهنگ‌ها را مشخص کند. به نظر شما در انتخاب این آهنگ‌ها موفق شد؟

در هر صورت پیانو یک ساز اروپایی است و زمانی که با هارمونی موسیقی اروپایی نواخته می‌شود، خود به خود آن فضا را بوجود می‌آورد. این کاری است که در ایران نوازندگان پیانو در گذشته، معروفی و غیره کرده‌اند که گوشه‌هایی از موسیقی ایران را با کوک استاندارد پیانو، یعنی با عوض کردن کوک استاندارد و با آکوردهای موسیقی اروپایی، آن ملودی‌هایی که فضای ایرانی را می‌رساند، اجرا می‌شد.

این کاری بود که امشب، پژمان هم کرد. فکر می‌کنم هم می‌تواند برای گوش ایرانی‌ها جالب باشد؛ چون آن ملودی‌ها را می‌شناسند و آن حال و هوای ایرانی را دارد و هم برای گوش اروپایی‌ها. چون به هر صورت آن ترکیب هارمونی و آکوردها خب، خیلی زیبا درآمد.

فکر می‌کنید پژمان به این حد از آمادگی رسیده است که خودش بتواند آهنگ بسازد؟

آن یک داستان دیگری است. چون نوازندگی با آهنگسازی، دو مقوله‌ی متفاوت است. یکی می‌تواند نوازنده‌ی خیلی خوبی باشد ولی کار آهنگسازی نکند و یکی می‌تواند آهنگساز خوبی باشد ولی نوازنده‌ی خوبی نباشد.

اگر پژمان بخواهد کار آهنگسازی هم دنبال بکند؛ به تلاشش می‌ارزد، چرا که نه. چون هم گوش خوبی دارد، هم حس خوبی دارد. امیدواریم کنسرت‌ها بتواند ادامه پیدا کند.


از مرسده هاشمی، آوازخوان ایرانی مقیم هلند هم در باره این کنسرت پرسیدم. او می‌گوید:

به هرحال می‌دانید که جوان خیلی پر کاری است. حرکت دست‌هایش روی کلاویه‌ها خیلی خوب بود. یک مقدار تجربه‌ی صحنه‌ای او کم بود. قشنگ مشخص بود روی تمام کردن قطعات. ولی از نظر صدایی که از پیانو درمی‌آورد، خیلی عالی بود و همین‌طور که خودش می‌خواست سبک خودش را داشته باشد، کم کم دارد به آنجاها می‌رسد.
احتمالا با آموزش‌های آکادمیک موسیقی کلاسیک غربی، خیلی بهتر می‌تواند آن سبکی را که می‌خواهد پیدا کند. خیلی قشنگ آن حس ایرانی را می‌رساند، یعنی وقتی اسم هر قطعه را می‌دیدید؛ ولی متاسفانه کارها هیچ کدام مال خودش نبود و مال آهنگسازان قدیمی بود، ولی وقتی می‌دیدیم که اسم آن قطعه چیست؛ آن حس آن کار را می‌رساند. یعنی از نظر صدایی که از ساز درمی‌آورد، می‌توانست با شدت و ضعف‌هایی که می‌دهد با آهنگی که درمی‌اورد، قشنگ آن حال و هوا را که آهنگساز در نظر داشته برساند. یعنی حق مطلب آهنگساز را قشنگ ادا می‌کرد. این را خیلی بهتر می‌شود فهمید وقتی که خودش آهنگسازی کند. چون کار مال کس دیگری بود و با اجراهای مختلف شنیدیم، یکی از اجراهای خیلی خوب بود.

وقتی کار کسی را اجرا می‌کنیم، بعضی جاها یک خلاقیت‌های کوچک به‌وجود می‌آید و این نشان می‌دهد که آن نوازنده آماده است که خودش آهنگ بسازد. این را شما در کارها متوجه می‌شدید؟

در متر آن متوجه می‌شدم. متر آن خیلی ایرانی بود. و جاهایی که صدای ساز را خیلی قشنگ قطع می‌کرد. یعنی جایی که دستش را خیلی نرم روی کلاویه‌ها نمی‌گرفت. یک‌دفعه کوتاه می‌کرد، این خیلی حالت ایرانی به ساز می‌داد و حس را می‌رساند. از نظر حسی خیلی ایرانی بود. شاید در اجراهای مختلفی که شنیدم، با این‌که پژمان خیلی جوان است ولی یکی از کارهای خیلی ایرانی بود. و درعین حال در سبک همان آهنگ‌سازی بود که آن آهنگ را ساخته بود. یعنی آن‌ها، این اسامی که در لیست بود، آهنگ‌سازانی هستند که در سبک ایرانی و خیلی سنتی کار نمی‌کنند. با توجه به اینکه پیانو یک ساز غربی است، ولی خوب توانسته بود که برساند.

به نظر شما پژمان می‌تواند خودش آهنگ بسازد و اجرا کند؟

خودش اگر آهنگ بسازد و اجرا کند؛ به نظر من خیلی قشنگ‌تر از این می‌شود. برای این‌که وقتی خودش ساخته باشد، می‌داند که از چه نشات گرفته است ولی این‌ها به هرحال در ضمیر ناخودآگاهش تحت تاثیر اجراهای مختلف بود. و خیلی ظریف می‌شود پیدا کرد آن جاهایی که کار، کار خودش است. ولی اگر آهنگ را خودش بسازد، به نظر من خیلی از این بهتر خواهد شد.


با خود پژمان هم گفتگو کردم تا ببینم از اجرای خود راضی بوده و به آنچه که می‌اندیشیده رسیده است یا خیر. سوال اولم این بود که چگونه هم کار خبرنگاری و هم نوازندگی را کنار هم انجام می‌دهید؟ و اگر روزی بین این دو باید انتخاب کند، انتخاب او کدام یک از این دو خواهد بود؟

خیلی خوشحالم که می‌توانم این دو تا را از هم جدا بکنم. یعنی وقتی که کار روزنامه‌نگاری انجام می‌دهم، سعی می‌کنم فراموش کنم و به خودم به عنوان یک موجود خنثی نگاه می‌کنم به آن موضوع خبری یا کلا کارهای دیگر که انجام می‌دهم.

ولی خب، کلا روزنامه نگاران مثل بقیه انسان هستند، عاطفه دارند. من این خوشبختی را دارم که می‌توانم این دو شخصیت را از همدیگر جدا بکنم ، ضمن این‌که خیلی تنوع به زندگی آدم می‌دهد. یعنی در آن واحد، یک زندگی به‌عنوان روزنامه‌نگار دارید و یک زندگی به عنوان موزیسین و اگر بتوانی در هر دو خوب عمل بکنی، خیلی زندگی را قشنگ می‌کند.

نمی‌خواهی بین این دو، یکی را انتخاب کنی؟

نه. خیلی سخت است. شاید مثلا از یکی از آن‌ها کم کنم ولی بیشتر دوست دارم که یک تعادلی بوجود بیاورم که هردو تا کار را بتوانم خیلی خوب با هم انجام بدهم ولی اگر قرار باشد که واقعا یکی را کم کنم و یکی را بیشتر، شاید بتوانم بگویم که 49 درصد روزنامه نگاری و 51 درصد موسیقی. یعنی یک درصد موسیقی بالاتر می‌رود.

اول اجرا گفتی که به امید آن روزی هستی که در ایران بتوانی. . .

نه فقط که من در ایران پبانو بزنم. بلکه هم من در ایران بتوانم بزنم و هم این‌که ایرانی‌هایی که اینجا جمع شدند بتوانند بیایند در آن برنامه.

دوست داشتی از این استادهایی که در ایران داشتی، چه کسانی در اینجا حضور می‌داشتند؟

دوست داشتم همه‌ی آنها بودند. به خاطر اینکه از هر کدام، خوش شانسی آدم این است که بتواند با استادهای مختلف کار بکند. آنها هم هر کدام یک شخصیتی هستند و یک استیلی برای خودشان دارند و تو می‌توانی از هرکدامشان یک چیزی بگیری. آن کسانی که در ایران من با آنها کار کردم، خیلی آدم‌های ضد و نقیضی بودند و من خیلی خوشحالم که یکسری ایده از هرکدام از آنها توانسته‌ام بگیرم و بعد همه را با همدیگر جمع بکنم در کارهای خودم.


تو بعد از انقلاب به دنیا آمدی، درست است؟

یک سال بعد از انقلاب.

در آن زمان که جامعه در حال شکل گرفتن بود، تو چطوری دنبال پیانو می‌رفتی؟ در حالی که همان‌موقع خیلی از جوان‌ها کارهای دیگر می‌کردند.

خب، یک شانس خیلی مهم آن خانواده بود. به‌خاطر این‌که من وقتی پنج شش سالم بود خودم را به یاد نمی‌آورم ولی مادرم تشخیص داد که اگر من را بفرستد کلاس موسیقی، شاید یک نتیجه‌ای بدهد.

مرا برد کلاس موسیقی و دقیقا یادم است که من نه ساله بودم که شروع کردم 1989 میلادی یا 1368 خورشیدی. آن موقع حتی فروختن پیانو در ایران ممنوع بود و حتی فروختن کیبورد هم مموع بود و من یادم است که با یک کیبورد 4 کلاویه که اصلا شاسی‌های آن استاندارد نبود شروع کردم.

وقتی ما این را خریدیم، چند روز بعد فروشنده‌ی آن را در خیابان دیدیم و او گفت که چقدر خوب شد که شما این را خریدید برای این‌که آمده بودند از اماکن و گفته بودند که چرا کیبورد گذاشتی این پشت شیشه. خیلی وضعیت عجیبی بود. هیچ ارتباطی با هیچ جا نبود. در خیابان زند شیراز یک آموزشگاه موسیقی بود که اسم آن الان اصلا یادم نمی‌آید و در آنجا غلام لقمانی، اولین استاد من بود که یک چند سالی با او کار می‌کردم. یک ارگی بود آنجا که، در یک اتاق زیر شیروانی که صدای ارگ‌های کلیسایی می‌داد و خیلی ایده می‌داد به آدم و دنیایی بود برای خودش و من همیشه منتظر بودم که معلم از اتاق بیرون برود و من آن را بزنم و صدای آن را بشنوم. آنقدر برای من جذاب بود. بعدها با بهرام نصرالهی کار کردم که مثل برادر بزرگتر من بود و بسیار موثر در نوازندگی من و سپس در تهران با موثرترین شخصیت هنری زندگی ام، فرمان بهبود که نه تنها یک نوازنده فوق العاده است با تشویق ها و روحیه ای که دارد تاثیر بسیار مثبتی در کارم گذاشت.

***

اولین کنسرت جوان 27 ساله، به نظر بسیار موفق و قابل تحسین بود. تماشاگران با دست زدن‌های ممتد اصرار به ادامه‌ی اجرا آن داشتند. آن‌ها راضی و با خوش‌بینی و امید سالن را ترک می‌کردند. پژمان اکبرزاده مطمئنا برای کنسرت بعدی، دنبال سالن بزرگتر خواهد رفت و آن تجربیاتی که در کنسرت اول خود کسب کرد، در اجراهای بعدی حتما به کار خواهد گرفت.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

پرسیده‌اید: «فکر می‌کنید پژمان به این حد از آمادگی رسیده است که خودش بتواند آهنگ بسازد؟»
خانم سمرقندی! این سوال همان‌قدر نابه‌جا است که مثلا بپرسیم: آیا فلان نقاش به این حد از آمادگی رسیده که بتواند خوشنویسی هم بکند؟!
آهنگ‌سازی و نوازندگی دو رشته‌ی موسیقایی‌ی متفاوت هستند که هر کدام نیازمند به تمرین و تحصیل منحصر به خودشان‌اند.

-- پدرام ، Mar 4, 2008

کسی که یکسال بعد از انقلاب به دنیا آمده 27 سال دارد؟؟

-- بدون نام ، Mar 5, 2008

I called you and said my idea about what Pegman claimed about the time that he bought the piano, I was assuming that you will put my call here!!! I only want to say if people want to give credit to themselves should be honest and do not hide the reality . He wants to say that his parents was very brave to buy him a piano on that time while this is not true, as I said in my phone call in 1366,1667 we had a lot of piano concert in the Kanoon farhangi parvareshi and also in the university.Dear Pegman please try to give CORRECT information,
Do not try to show that you were special when it is not true , we all leaved in that country and should be fair. I will be happy to talk to you and explain all the detailas with a number of witnesses.
Thanks,
Farnaz
----------
PEJMAN: Dear Farnaz, I said selling piano was forbbiden on that time in ShIraz, not giving piano concert. I also never said my parents were brave, I just explained what happened in Shiraz on that time (1989). I also did not say they bought me piano, they bought my a keyboard. You did not read the text carefully. I did not hide anything. Thanks for your attention to the issue.

-- Farnaz ، Mar 5, 2008

Dear Pegman I listened to your interview and on that time I was with some of my freinds and what I said was the reaction from all those guys , do you want to say that all were careless or you may need change the way that you give the information. and now I am wondering how people can have piano in public and have concert when selling keyboard is forbiden?????? does it make sence my friend? this is like I say I could not keep Behrangi's books but I can read them for all the people in the Enghelab square.
Good luck
-------------------
PEJMAN: Dear Farnaz, "how people can have piano in public and have concert when selling keyboard is forbiden?????? does it make sence?"
Yes it makes sence because it was IRAN and full of strange things. In fact on that time it was our question as well that how it can be possible. Even now showing the musical instruments in the TV is not allowed generally but giving concert is free !!! Thank You.

-- بدون نام ، Mar 6, 2008

با ابراز خرسندی زیاد از موفقیت رسیتال پیانوی هنرمند جوان و با استعداد و پرشور پژمان عزیز؛ من اطمینان دارم که این آغاز کارهای متعدد و بسیار درخشان و افتخار آمیز او در آینده خواهد بود.

-- عباس عطروش ، Mar 8, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)