خانه > آزاده اسدی > گفتوگو > تنها دویدن از «وگاس» تا «ماه» | |||
تنها دویدن از «وگاس» تا «ماه»آزاده اسدیazadeh@radiozamaneh.comدر میان پنج فیلم آمریکایی شرکتکننده در بخش مسابقه شصت و پنجمین فستیوال فیلم ونیز، یک فیلم مستقل با مایه آمریکایی وجود دارد که فیلمساز آن ایرانی، است.
امیر نادری شصت و سه ساله که بیش از دو دهه است از ایران خارج شده، در نیویورک زندگی میکند و با فیلم «وگاس؛ بر اساس یک داستان واقعی» در فستیوال فیلم ونیز امسال حضور دارد. امیر نادری؛ فیلمساز و فیلمنامهنویس اهل آبادان که به خاطر فیلمهای خداحافظ رفیق، تنگسیر، سازدهنی، دونده و آب، باد، خاک در ایران شهرت زیادی دارد، مدت زیادی است که وارد سینمای آمریکا شده است. او یکی از افراد موثر در موج جدید سینمای ایران محسوب میشود که با سینمای کلاسیک شروع کرد و حالا در هالیوود با تهیه کنندهها و فیلمسازهای معروف آمریکایی روزگار میگذراند. راهی که به سادگی طی نکرده، ولی خودش میگوید: «بالاخره یک نفر باید این ریسک را بکند و راه را برای نفر بعدی باز کند.»
در روزهای برگزاری فستیوال فیلم ونیز، هر روز میشد امیر نادری را دید که یا در حال کار با کامپیوترش است، یا تنهایی قدم میزند و یا در حال جستجو در اطراف فستیوال است. اولین بار که او را دیدم خوشحال شد که یک ایرانی در جشنواره است. ولی وقتی متوجه شد با خبرنگار حرف میزند، خداحافظی کرد و رفت. چند روزی همدیگر را میدیدیم. دستی تکان میداد و میرفت یا چند جمله با هم رد و بدل میکردیم. یکبار که به او گفتم فقط میخواهم با او حرف بزنم، به صورت شخصی نه برای هیچ رسانهای، بحثمان به اینجا رسید که باید برای کار و زندگی به عنوان یک مهاجر در کشوری دیگر، شکل آن جامعه شد. مفهوم این اعتقاد و حرفش را میتوان از فیلمهای اخیرش در آمریکا فهمید که خودش برای ساخت منهتن از روی شماره، ای، بی، سی منهتن، ماراتن و دیوار صوتی، چقدر در جامعه آمریکا حل شده و سبک و نگاه و روش فیلمسازیاش به نوع آمریکایی نزدیک شده است. امیر نادری پراز انرژی، یک لحظه آرام و قرار ندارد. برای دیدن هیچ فیلمی به سالنها نمیآید و هروقت از او میپرسم، فیلمی دیده است که به نظرش فیلم خوبی باشد، میگوید تا روزی که فیلم خودش "وگاس" نمایش داده شود، نمیتواند هیچ فیلمی ببیند. او حتی فیلم «شیرین» ساخته دوست قدیمیاش عباس کیارستمی را نمیبیند، ولی در کنفرانس مطبوعاتی کیارستمی، بیسروصدا گوشه سالن مینشیند و به سوالات و جوابها گوش میکند. این فیلمساز بعد از ممنوعیت پی در پی فیلمهایش مثل «جستجوی یک» و «جستجوی دو» از ایران بیرون رفت و دیگر تقریباً از او در مطبوعات خبری نیست. یکبار که موفق میشوم اعتمادش را جلب کنم و در اتاق خبرنگاران فستیوال ونیز کنارش نشستم، گفت کاملاً از ایران بیخبر است. هیچ سایت ایرانی و فارسی را چک نمیکند. از اروپا بیخبر است و با اینکه فیلمهایش چندین بار در فستیوالهای مختلف اروپایی به خصوص روتردام پذیرفته شدهاند، ولی نیامده، چون فکر میکرده، «دور» است. او حتی نمیداند که چقدر ایرانی مهاجر در اروپا زندگی میکنند و از اینکه امثال من او را میشناسند که همسن انقلاب ایران هستند، تعجب میکند. بارها میگوید اینها را ضبط نکن! بگذار یک وقت دیگر... آخرین بار هم همین را گفت ولی آه از نهادم برآمد و گفتم ما در ایران به این روش میگوییم پیچاندن! همین موقع بود که به او گفتم: «تقصیر نسل من چیست که از امیر نادری بعد از انقلاب و از وقتی که در ایران زندگی نمیکند، خبری نداریم؟ تقصیر ما چیست که سینمای نادری را دوست داریم، ولی نمیدانیم سالهاست در سکوت چه میکند؟» بعد دستم را گرفت و به یک کافه نزدیک فستیوال رفتیم. مثل یک کارگردان روی صندلی لم داد و جواب همان سوالم را داد: «هیچ نقشهای در کار نبوده که مثلاً بگویم نمیخواهم کسی را ببینم و تماسی با کسی نداشته باشم. من سال ۱۹۷۵ به نیویورک رفتم. بار سوم یا چهارم بود که به نیویورک میآمدم. اما به خاطر انقلاب از ایران بیرون نیامدم. درست است که جلوی فیلمهایم را گرفته بودند و من کمی عصبانی بودم، ولی همیشه هدفام این بود که در خارج از ایران فیلم بسازم. آرزویم نبود، هدفم بود. علتش هم این است که من بچه آبادان هستم. زمانی که من در آنجا به دنیا آمدم و زندگی کردم، آبادان مثل یک کشور خارجی بود. برای همین وقتی به تهران رفتم، هیچوقت خودم را متعلق به آنجا ندانستم. وقتی که جنگ شد و من برگشتم به آن شهر تا فیلم جستجوی۲ را بسازم، دیدم که دیگر "آبادانی" وجود ندارد و از همانجا بود که فهمیدم من دیگر "شهری" ندارم.»
او بعد از ساخت آخرین فیلمش در ایران، به این نتیجه میرسد که باید کشور را ترک کند: «وقتی که جایی مثل نیویورک یا حتی آمستردام برای زندگی بروی، شرایط خیلی سخت است. زمانی که من به نیویورک رفتم، هیچ نسخهای نبود که از روی آن نگاه کنم و بگویم که مثلاً کسی اینکار را کرده است. میدانستم که باید تمام دارو و راهش را خودم بسازم و از روی آن به چیزی که میخواهم برسم.» فیلمهای امیر نادری چه آنهایی که در ایران ساخت و چه مواردی که در آمریکا ساخته شده، تا بهحال در جشنوارههای مختلف جهانی تقدیر شدهاند و جایزه گرفتند؛ ای، بی، سی...منهتن در فستیوال کن در سال ۱۹۹۷ در بخش رسمی نمایش داده شد. فیلمهای امیر نادری در این سالها جنس آمریکایی دارند. از او میپرسم که چطور به این مرحله رسیده و به نگاه جهانی در فیلمهایش دست پیدا کرده: «بعد از اینکه به آمریکا آمدم، فهمیدم برای کار باید پشتام را از لحاظ احساس و خاطره و خواب به زبان مادری، خالی کنم. هر کدام از اینها یک وزنه بسیار زیبا ولی سنگینی دارند که با آنها نمیتوان دوید.» او میگوید در این مرحله هیچ چیز از زندگی جدیدت نمیدانی و برای همین نباید پشت سرت را نگاه کنی و نباید توقع داشته باشی: «فقط باید بدوی تا اتفاق بیافتد. ولی باید دقیقا بدانی که چه میخواهی. نباید خیال واهی داشته باشی و باید هدفت را بدانی.» امیر نادری میگوید وقتی با این شرایط کارش را در یادگیری شروع کرده، همه فکر میکردند که موفق نمیشود: «یک خاصیتی که ما ایرانیها داریم این است که وقتی کسی میخواهد سدی را بشکند و راهی را باز کند، همه با مثالهای منفی و با ترس جلو میروند و دیگر دل ریسک کردن ندارند؛ یا آدم زن دارد یا بچه یا فامیل دارد یا مادر مریض دارد و کلی ارتباطات عاطفی، وجود دارد. هیچوقت هیچکس نمیگوید که بالاخره یک کسی باید این ریسک را بکند و برود و راه را باز کند برای نفر بعد. برای همین اوائل به من و کارم به طرز مسخرهای نگاه میکردند.»
نادری همیشه شیفته سینمای غرب و آمریکا بوده است. استنلی کوبریک را به خاطر فیلم اودیسه ۲۰۰۱ میستوده و میگوید که خودش را به لندن رسانده تا بتواند فیلم او را در اولین اکران ببیند و با کوبریک حرف بزند. او موفق شده تا قبل از مرگ کوبریک، چندین بار با او درباره فضا و فیلمش حرف بزند. او رویای فیلمسازی درباره فضا را داشته و دارد: «اول همه فحش میدادند، بعد همه میخندیدند، بعد حرفهای زشت میزدند، چرت میگفتند و غیبت میکردند. بعد کمکم خسته شدند و یادشان رفت و بچهدار شدند و بچههایشان بزرگ شدند. ولی مرا ندیدند چون در تمام این سالها کارهایم را میکردم.» امیر نادری معتقد است در زمان فیلمسازی در ایران، نسبت به سینمای ایران، چهل ساله بوده است: «ولی نسبت به سینمای غرب، شش ساله بودم. درحالیکه آدمها از من توقع داشتند به محض اینکه میآیم خارج از کشور یک کاری بکنم. من داشتم یاد میگرفتم و تمرین میکردم و درد میکشیدم. تا ده سالی که در آمریکا بودم نسبت به سینمای آمریکا، سهساله بودم. برای همین طول کشید تا جا بیفتم و راه بیفتم. الان احساس میکنم که ۱۸ ساله شدهام نسبت به سینمای آمریکا.» امیر نادری سالهاست که در دانشگاه کلمبیا و دانشگاه نوادا در لاسوگاس، سینما و تصویر درس میدهد. فیلم وگاس درباره خانواده آمریکایی فقیریست که در حاشیه لاسوگاس زندگی میکنند و بعد از پیشنهاد مردی برای خرید خانهشان، با ماجراهای جدیدی درگیر میشوند. امیر نادری در مورد روند ساخت این فیلم میگوید: «فیلمبرداری این فیلم هشت ماه طول کشید. من هدف داشتم. از زندگی خیلی چیزها یاد گرفتم. این فیلم راجع به نیویورک بود و من به عنوان ایرانی در آنجا نبودم. من به عنوان یک نیویورکی آنجا بودم. برای ساخت این فیلم سالها به همین شکل زندگی کردم. دو سال پیش نمایشگاه عکس وگاس را در موزه تورینو در ایتالیا برگزار کردم.» او در مورد هزینه ساخت این فیلم میگوید: «با پول چند نفر قمارباز این فیلم را ساختم. یعنی به قول خودمان تقارن مسخرهاش این است که با پولی که از قمار در لاسوگاس به دست آوردم، راجع به لاسوگاس فیلم ساختم.» او ساخت این فیلم را نتیجه هدف و دنبال کردن رویاهایش میداند. نتیجه سالها زندگی در انواع متلهای آمریکایی، بازی و از دست دادن و زندگی مجنونوار. حالا هم به فکر پروژهایست که بیست سال است به آن فکر میکند. فیلمی درباره «ماه» که زندگی و روزهایش را به خود اختصاص داده است. او میگوید: «درباره این فیلم که توی مغزم هست، با کسی حرف نزدهام، چون کسی درک نمیکند و مسخرهام میکنند.»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
Merci
-- mossi ، Sep 2, 2008با سپاس فراوان از خانم اسدی که گویا خودشان هم مانند آقای نادری رابطه چندان خوبی با دوربین عکاسان ندارند
:-)
-- شبیر ، Sep 2, 2008به این می گویند یک گزارش- مصاحبه توپ اصل . باریکلا خانم اسدی! آفرین!
-- مریم ، Sep 2, 2008چقدر انسان جالبی است این آقای نادری. از خواندن این مصاحبه حیرت زده شدم. و چقدر نظرا تشان واقع بینانه ودرعین حال دردناک است.درود فراوان بر ایشان و متشکر برای این گزارش.
-- ژیلا ، Sep 3, 2008تفکر اقای نادری قابل توجه است
-- PEDI ، Sep 3, 2008متشکرم
آقای امير نادری بهترين فيلمساز تاريخ سينمای ايران است. فيلم تنگنا ی او را ۳۶ سال پيش اقلا پنج بار ديدم و باور کنيد که چنان تاثيری بر من گذاشت که امروز که بيش از ۵۰ سال دارم هنوز که هنوز است کفش های کلارک ميپوشم و ياد ژست ها و راه رفتن "علی خوشدست" هستم; به عبارتی از جمع کسانی هستم که قسمتی از شخصيتشان در همان سال ها ماند و بزرگ نشد; من مطمعن هستم که امير نادری هم از همين قبيله است. اين طور نيست موسيو نادری؟
علی از فرانسه (ليون)
-- Ali ، Sep 3, 2008you did a great job, thank you
-- abbas ، Sep 3, 2008امیرویی که تا لاس وگاس دویده حتما تا ماه هم می تونه بدوه و به هدفش برسه. امیرو اگر می دونستی ماها چطور در گیر و پای بند زندگی مسخره مون شدیم...خوشحالم که لااقل تو هنوز داری می دوی ما که ول کردیم همه چیز و خودمون و دنیای مسخره مون رو.
-- محسن نجفی ، Sep 3, 2008دستتان درد نکند حرفهایی فشرده ای که نتیجه زندگی سرسخت و پراز تقلای نادری است ....کمی هم ولایتی هستیم و نمی دانستم در نوادا درس می دهد مقصودتان از دانشگاه لاس و گاس دانشگاه نوادا است .
-- منیرو روانی پور ، Sep 3, 2008امروز باید بروم سراغ بچه های فیلم و فیلم نامه نویسی و استاد را پیدا کنم ولی گمان نمی کنم هنوز از سفر برگشته باشد
منیرو
ممنون از این گفتگو و زنده باد امیر نادری
-- سیاورشن ، Sep 3, 2008بابت سماجت ممنون. حیف بود این مرد به حرف نمی آمد.
-- میرزا ، Sep 3, 2008من خیلی امیر نادری رو قبول دارم ولی بعد از خوندن این پست یک احساس خاصی بهم دست داد و دلم سوخت .درسته که بایستی مرز هارو بر داشت اما آب و خاک و ........واین چیزا که ما بهش وابسته هستیم چی میشه شاید ما دنیا رو خوب نمیبینیم
-- مسعود ، Sep 4, 2008merci as gozareshetoon...in ha eftekhare ma hastand
-- bipardeh ، Sep 4, 2008Vali jaye AMIROO yat dar in aks ha kheli khali bood.az oo khabar dari?
-- Azar Bidari ، Sep 4, 2008من هميشه مخلص امير نادري هستم و از روی علاقه با سماجت تمام توانستم 5 روز در صداگذاري آب باد خاك از او تجربه ها كسب کنم . اميدوارم ايشان اين صفحه را ببينند و مرا بياد داشته باشند. چون بعد از آن ايران را ترك كردند. ديگر نتوانستم بعد از آن موقع هيچ تماسي با ايشان داشته باشم. هميشه در اين سالها از امير نادري به نيكي ياد كردم.
-- مهران عظيمي ، Sep 5, 2008avval damet garm ka,kae
-- بدون نام ، Sep 16, 2008amer man bahman az sued amroz man darem be goftego to rage be film vegas gush mekonam Bahman suid
-- بدون نام ، Apr 29, 2009