خانه
>
مینو صابری
>
Oct 2007
|
Oct 2007
گفتوگو با «ژولیت دردریان»، خواهر ویگن و کارو
ژولیت، خواهر ویگن و کارو در گفتوگویی با زمانه چنین میگوید: «ویگن برای خدمت سربازی به آبادان رفت. در آنجا برای سربازان آواز میخوانده تا اینکه به گوش فرمانده شان میرسد. روزی فرمانده او را صدا میزند و میگوید بخوان، وقتی ویگن شروع به خواندن میکند آن افسر خیلی خوشش میآید و از آن به بعد در باشگاه افسران روی سن میرود و برایشان میخواند. تا اینکه روزی از سربازی فرار کرد و به تهران آمد آن زمان ما هم ساکن تهران بودیم. ویگن هنوز هم سرباز فراری است.»
|
|