اندیشه انتقادی-برنامه ۹۵
(اقتصاد سیاسی دین–۳۶)
فرصت مدرن تزویج دین و دولت
محمدرضا نیکفر
شنیدن فایل صوتی
روند تمدن، روند پیچیده شدن نظام نیازهاست. با عصر جدید نظام نیازهای انسانی دستخوش چنان دگرگونیهایی میشود و چنان پیچیده میگردد، که از نظر ابعاد کمی و کیفیِ تغییر با هیچ عصر دیگری قابل مقایسه نیست. وظیفهی اصلی دینهای بایست-نبایستگو آن بوده که بر نیازها کنترل داشته باشند و تعیین کنند که کدام یک مشروع است و کدام یک نامشروع. این دینها در عصرهای پیشین کارکرد موفقی داشتهاند. وظیفهیشان را به انجام میرسانده و اگر رقیب جدیای داشتهاند، آن رقیب خود از سنخ دین بوده است. دینها و فرقهها بر سر این که کدام یک در هنجارگذاری مشروعیت دارند، با هم ستیز میکردهاند. دولت، یاریرسان دین در انجام وظیفه بوده است. دین و دولت با هم درآمیخته بودند و سخت به یکدیگر نیاز داشتند. جداییای اگر بوده در لحظهی تغییر جفت بوده است. دین جفت دولتی خود را میجسته و دولت جفت دینی خود را. پیش آمده است که دین و دولت به هم خیانت کنند و همسری دیگر بجویند: این دولت دینی دیگر را و این دین دولتی دیگر را.
داستان دین
در عصرهای کهن کاهش بهرهزایی دینی چشمگیر نبوده است. پیش میآمده است که حوزهی دینی دریابد بازار کسادی دارد. در این حال معمولا احیاگری پیدا میشود و مشروعیت نخست را تا حدی زنده میکند. گاه تلاش تا حد سرمایهگذاری مجدد و تولید کالاهای تازه نیز پیش میرود. انباشت آغازین سرمایهی دینی و تحولاتی که این سرمایه از سر میگذراند، تابع اقتصاد عمومی ارزشهاست. ماجرای آن تاریخ تحریفشدهای مییابد، اگر دربارهی آن داستانی با قهرمانان معنوی محض گفته شود. قهرمانان اصلی داستانهای دینی دولتمرداناند، نه پیمبران اخلاق و معنویت. داستان مؤسسهی اجتماعی دین، داستان قدرت است.
اعتیاد به حکومتگری
از این زاویه که به سه دین خویشاوند یهودیت، مسیحیت و اسلام بنگریم، تفاوت چندانی میان آنها نمیبینیم. هر سه آن شدهاند، که شدهاند، به دلیل تاریخ سیاسیای که داشتهاند. هر سه دین، اعتیادی بنیادی به درآمیختگی با حکومتگری داشتهاند. مسیحیت در عصر جدید تا حدی مجبور به ترک این اعتیاد میشود. برای اسلام شرایط تغییر منش - هنوز - فراهم نبوده است.
واکنش در برابر کاهش نرخ سودآوری
مشکل اصلی اسلام را با تعبیرات خاص اقتصاد سیاسی بررسی میکنیم:
با آغاز عصر جدید، آنچنان که در بخش پیش آمد، نرخ سود دینی کاهش مییابد، این بار بدانسان که دیگر نمیتوان با راهحلهای سنتی افت ارزش را جبران کرد. اسلام بیش از هر هنگام دیگری چارهی افت ارزش را در ترکیب شدن با دولت میبیند و میپندارد که میتواند با پشتوانهی قدرت دولتی اعتبار ارز دینی را حفظ کند. دین برای خود این حق ترکیب با دولت را طبیعی میداند و فقط به خاطر گذشتهاش نیست که دچار وسوسهی احیای ترکیب میشود. در جامعه هنوز ارز دینی اعتباری اجتماعی دارد، اعتباری فراتر از عُلقهی دینی. کتاب قانون در واقع فقه است، نه کتاب قوانین جدید. مدرن شدن جامعه به دلیل پویش جمعیتی، سوادآموزی و رسانههای جدید بر امکانات دین برای سوداگری میافزاید. افزون بر این ملتباوری عصر جدید از دین نیز مدد میگیرد و ارزشهای دینی را بهعنوان ارزشهای ملی فرهنگی وارد بازار ارزشها میکند. این انتقال نیز تا حدی افت عمومی ارزش دینی را جبران میکند. جایی که روند به پایان میرسد و فرهنگ میخواهد مرحلهی تازهای از همسازی خود با جهان مدرن را بیاغازد، با واکنشهای تندی از جانب دین مواجه میشود.
شانس دین در بحران است
جایی که نابسامانیهای اجتماعی رشد کنند، برای کنترل و رفع آنها یک نیروی سیاسی با کفایت موجود نباشد و/یا راه حلی برای رفع آنها بر پایهی وفاقی همگانی پیدا نشود، دین این شانس را مییابد که خود را به عنوان تنها ارز معتبر معرفی کند و مدعی شود که قادر به بازسازی تمام ارزشهاست. تشیع در ایران چنین شانسی یافت، چنین ادعایی کرد و شاهدان نیز این فرصت را یافتند که ببینند محتوای واقعی کردارش چیست.
ماتریس مدرن فاکتور دین
بایستی فرق گذاشت میان علت واکنش اسلام در برابر عصر جدید و پیآمدهای تجدد با نفس واکنش آن. از دید اقتصادِ سیاسیِ ایدئولوژی، به هم خوردن تناسب ارزها و کاهش عمومی نرخ بهرهی دینی، دین را به واکنش وامیدارد. چارچوب این به هم خوردن تناسب، مرحلهای دیگر از گذار از جامعهی سنتی به جامعهی مدرن است. دین در آنجایی که واکنشش بهعنوان کنش بروز میکند و بر آن میشود که مناسبات ارزی را با تدبیر تغییر دهد، دیگر فقط با انرژی منفی ویرانگر خویش پیش نمیآید. دین مجبور میشود ارز خود را در رابطههای مثبت به ارزهای دیگر تبدیلپذیر کند، تبدیلپذیر به ارزهایی که از منطق جهانی سنتی پیروی نمیکنند. آن ماتریسی که دین در آن به عنوان ارزشی با ترجمان عددی مینشیند، مدرن است. دین سازنده میشود، رابطهای مثبت با پدیدههای مدرن قدرت میگیرد و برنامهای را برای مدرنیزاسیون پیش میگذارد: مدرنیزاسیون اسلامی.
مدرنیزاسیون اسلامی
در ایران ترکیب مجدد اسلام و دولت با اراده به این مدرنیزاسیون همراه است. آن زمان که میپنداشتیم رژیم میخواهد جامعه را به قرون وسطا برگرداند، سادهلوحانه شیخان را بسیار متقی و کمادعا تصور میکردیم. قرون وسطا در برابر این ترکیب ایمان و تکنیک، که جهنمی است که اینک میخواهند هیزمش را اتمی کنند، جلوهای بهشتی دارد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
Hi
-- sindbad ، Jul 14, 2007You write very very strong, in such a way that can not be describe!
استاد نيكفر خواهشمندم ايميل خود را جهت ارائه درخواستي در اختيار اينجانب قرار دهيد.
-- كمالي ، Jul 15, 2007با تشكر
دکتر نیکفر عزیز،
خواندن این سلسله نوشتارهای شما به سیاحت فکری دلپذیری می ماند در سرزمینی که در آن می زییم ولی درست نمی شمناسیم اش: انگار همیشه این مطالب را در مورد دین می دانسته ام اما خواندن نوشتار شما بینش ضمنی ام را تصریح و تدقیق می کند و ژرفا می بخشد. پرتویی می افکند که انگار از بهترین زاویه حقیقت این "راز" را عریان می کند.
من همیشه به مدعای "پدیدارشناسی" به عنوان یک روش علمی فهم مظنون بوده ام. اما اگر روش شما مصداق پدیدارشناسی باشد، بسیار چیزها به من آموخته است و آن را بسی ارج می نهم.
-- فرهاد ، Jul 16, 2007با درود
لطفا مقالهی دکارت در قبیلهی ما را در این سایت بگذارید
-- بدون نام ، Jul 16, 2007من نیز خواهان مقالهی دکارت در قبیلهی ما هستم لطفا آنرا در این سایت یا سایت نیلگون بگذارید
-- ابراهیم ، Aug 4, 2007