تاریخ انتشار: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
اندیشه انتقادی-برنامه ۷۹

(اقتصاد سیاسی دین–۲۰)

فرمول حیات حکومت دینی

محمدرضا نيکفر

برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.

والتر بنیامین، که از نسل نخست اندیشمندان "نظریه‌ی انتقادی" است، مقاله‌ای دارد به نام "سرمایه‌داری همچون دین". آنچه در بحث جاری زیرعنوان اقتصاد سیاسی دین مطرح می‌شود، می‌تواند همچون ایده‌ی واژگون‌شده‌ی مقاله‌ی بنیامین تعبیر شود. والتر بنیامین کوشیده است بنمایاند که سرمایه‌داری ایستاری دینی دارد. ما برعکس می‌کوشیم ایستار سرمایه‌دارانه‌ی دین را بفهمیم. این فهم اولویت دارد، زیرا از آن جهت که دین رویکردی سرمایه‌دارانه دارد، رویکرد سرمایه‌داری را می‌توانیم، همان گونه که بنیامین توصیف کرده، به‌عنوان رویکردی دینی اندریابیم.

اندرون دین‌وار سرمایه‌داری
بنیامین می‌گوید که در اندرونِ سرمایه‌داری نوعی دین دیده می‌شود. او در اثبات این نکته نخست این نظر را مطرح می‌کند که سرمایه‌داری به رفع همان نگرانی‌ها و بی‌قراری‌هایی کمر بسته، که قبلاً دین مرجع رفع آنها بوده است. در اقتصاد سیاسی دین به پدید‌اری چشم می‌دوزیم که عکس این پدیداری سرمایه‌داری به مثابه دین است: نگرانی‌ها و بی‌قراری‌هایی در رفتار حوزه‌ی دینی دیده می‌شود که به نگرانی‌ها و بی‌قراری‌های کانونهای سرمایه‌داری می‌مانند. تشویش‌های حوزه‌ی دینی بدان برمی‌گردد که آنچه این حوزه تولید می‌کند، به صورتی منفی ارزش می‌یابد: از طریق نفی غیر، از طریق درهم کوبیدن و خُرد کردن آنچه برای آن "دیگری" محسوب می‌شود. در سرمایه‌داری نیز رقیبان به چشم نفی به هم می‌نگرند. کسی نمی‌گوید که ارزشی که رقیبش تولید می‌کند، شایسته‌ی ارج‌ است. تمام تلاش روی رونق‌بخشی به بازار خویش متمرکز است و همبسته با آن ورشکسته کردن حریف.

اندرون سرمایه‌دارانه‌ی دین
سه دلیل اصلی بنیامین برای این که بنماید سرمایه‌داری وجهه‌ای دینی دارد، از این قرارند: در سرمایه‌داری همه چیز معنا واصالتش را با کیش سودجویی سرمایه‌دارانه می‌یابد و از این نظر سرمایه‌داری به دین می‌ماند که همه چیز را از دریچه تنگ مصالح خویش می‌بیند. دلیل دیگر مشابهت سرمایه‌داری و دین در گرایش هر دو به گسترش و قدرت‌گیری بی‌وقفه است. و دلیل سوم این است که هیچ کدام ما را به رهایی نمی‌رسانند، به این حس که گناهی نداریم و دیگر نبایستی نگران و آشفته باشیم. هر دو از ما بیشتر و بیشتر را می‌خواهند. هر چه مصرف کنیم، حریص‌تر می‌شویم، هر چه بیندوزیم کم است، هر چه کار کنیم، کافی نیست. راندمان را مدام بایستی بالا برد.

می‌توان همین سه دلیل را آورد، برای اینکه عکس قضیه را اثبات کرد و برنمود چرا دین ایستاری سرمایه‌دارانه دارد.

دو نوع دین
دین از آغاز چنین نبوده است. در آغاز ارزش خود را در نفی ارزشهای دیگر نمی‌جسته است. اما از زمانی که مبنای وجودی آن غیریت می‌گردد، ایستار وجودی آن سرمایه‌دارانه می‌شود، آنهم هزاران سال پیش از آن که سرمایه‌داری در شکل جدید آن پدید آید، در شکلی که در عصر جدید بدان برمی‌خوریم. نفی، خصلت دینهایی است که، بنابر یک تقسیم‌بندی، ادیان ثانویه خوانده می‌شوند: آنها دینهایی هستند که خود را برحق و دینهای دیگر را باطل می‌دانند، پیروان خود را رستگار و دیگران را گمراه یا دشمن خدا اعلام می‌کنند. ادیان اولیه برخلاف ادیان ثانویه مرزکشی نمی‌کنند. در آنها پذیرفته می‌شود که ما خدایان خود را داشته باشیم و دیگران هم خدایان خود را داشته باشند. ادیان ثانویه نوع متأخر دینها هستند. در "عهد عتیق" می‌توان جلوه‌هایی از گذار از دین نوع اول به دین نوع دوم را دید.

دین پرارزش
هر چه دینی در نفی‌گری و بنابر توضیحی که در همصحبتی با والتر بنیامین داده شد، در رویکرد سرمایه‌دارانه‌ی خود موفقتر باشد، در قلمرو اجتماعی خود، پرارزش‌تر محسوب می‌‌شود. معیار پرارزش بودن این است که با چه ضریبی سکه‌ی آن به سکه‌های رایج اجتماعی، از جمله سکه‌ی پولی، سکه‌ی فرهنگی و سکه‌ی سیاسی تبدیل‌پذیر باشد. منظور از آن ارج از دیدگاه اخلاقی و معرفتیِ ناب نیست.


فرمول حیات حکومت دینی

ایران را مثال بزنیم: با انقلاب اسلامی ارزش دین در ایران بالا رفته، چون بر توانایی نفی‌گری آن افزوده شده است. کلید زندان در دست فقهاست و آنان‌اند که می‌توانند فرمان به شلیک دهند. آنان‌اند که تعیین می‌کنند رسانه‌ی مجاز کدام است، نظام آموزشی باید چه سامانی داشته باشد و بازار بر چه روالی بچرخد. آنان می‌توانند نفی کنند، روزنامه‌ها را ببندند، قلمها را بشکنند، انواع و اقسام ممیزی برقرار کنند و حکم به ارتداد و مرگ بدهند. آنان می‌توانند بگویند ممنوع چیست و مجاز کدام است، دوست کیست و دشمن کیست. بر اساس پشتوانه‌ی انرژی نفی، سکه‌‌ای که در حوزه‌ی دینی تولید می‌شود، سخت پراعتبار است. ضریب نفوذ آن را با حرف k مشخص می‌کنیم و انرژی نفی را با حرف N. نخستین روایتی که از قاعده‌ی منفی ارزش دین به دست توانیم داد، چنین است:
k=F(N)
یعنی k تابعی است از N. این معادله‌ی ساده، فرمول حیات حکومت دینی است.

مطلب پیشین: قاعده‌ی منفی ارزش دین

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

dohaftei ast, kaare taazei montasher nashodeh!,
Alireza Bonn

-- بدون نام ، May 22, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)